eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
اكنون زيارت "آل ياسين" با هم زمزمه مى كنيم: سلام بر آلِ ياسين كه همان آل محمّد هستند. سلام بر تو اى آقاى من كه مرا به سوى خدا فرا مى خوانى و مرا به سوى خدا مى برى. هر كس بخواهد به كمال و رستگارى برسد، بايد شاگردى تو را بنمايد، همان گونه كه فرشتگان همه از تو درس آموخته اند. سلام بر تو كه "بابُ الله" هستى! هر كس مى خواهد به سوى خدا برود، بايد به سوى تو رو كند. سلام بر تو كه دين خدا را زنده مى كنى. سلام بر تو كه خليفه خدا و حجّت خدا آسمان ها و زمين هستى. تو جلوه اراده خدا هستى! اگر بخواهم بدانم خدا چه اراده كرده است، كافى است بدانم كه تو چه اراده كرده اى. اگر من تو را خوشحال كنم، خدا را خوشحال نموده ام. تو قارى قرآن هستى و من تفسير آن را بايد از تو بشنوم. دوست دارم هميشه سلام خويش را هديه ات كنم، در همه لحظه ها بر تو سلام مى كنم. سلام اى ذخيره خدا در روى زمين! سلام بر تو كه پيمان بزرگ خدايى! همان پيمانى كه خدا بر آن تأكيد زيادى كرده است. تو موعودى هستى كه خدا وعده آن را به اهل ايمان داده است و آن را ضمانت كرده است. تو راه سعادت را براى ما روشن مى كنى، نور تو هدايتگر همه است، تو صاحب پرچمى هستى كه خدا آن را برافراشته مى سازد. خدا علم خويش را به قلب تو نازل كرد و اين گونه بود كه تو خزانه دار علم خدا شدى. تو جلوه مهربانى خدا هستى، اگر من به دنبال مهربانى خدا هستم، بايد به سوى تو بيايم. مولاى من! سلام بر تو زمانى كه به امر خدا قيام مى كنى، سلام بر تو زمانى كه از ديده ها پنهان و در پسِ پرده غيبت هستى. سلام بر تو هنگامى كه قرآن مى خوانى و براى ديگران سخن مى گويى، سلام بر تو زمانى كه نماز مى خوانى و با خداى خويش سخن مى گويى و به ركوع مى روى و در مقابل خدا به سجده مى افتى. سلام بر تو هنگامى كه شعار توحيد بر زبان جارى مى كنى و خدا را به بزرگى ياد مى كنى. سلام بر تو زمانى كه حمد و ثناى خدا به جا مى آورى و براى شيعيانت طلب بخشش مى كنى. من هر صبح و شام بر تو سلام مى كنم. سلام بر تو هنگامى كه صبح فرا مى رسد! سلام بر تو هنگامى كه شب آغاز مى گردد! سلام بر تو اى امام مهربان من! اى كه همچون پدر براى شيعيان خود دلسوزى مى كنى، تو امام و پيشواى من هستى، تو آرزوى همه خوبان هستى. من بارها و بارها به تو سلام مى كنم. آن قدر به تو سلام مى كنم تا به من نگاه كنى و لطف تو شامل حالم شود. مولاى من! آقاى من! من تو را گواه مى گيرم كه به خداى يگانه ايمان دارم، از همه بت ها بيزارم. من شهادت مى دهم كه محمّد، بنده خدا و فرستاده اوست. من شهادت مى دهم كه خدا، محمّد و على و فاطمه و فرزندان معصوم آنان را بيش از همه دوست دارد و به آنان مقامى بس بزرگ داده است. من به امامت دوازده امام اعتقاد دارم، نه كمتر نه بيشتر. امامان من فقط دوازده نفر هستند كه نام آنان چنين است: امام على، امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادى، امام حسن عسكرى، امام مهدى:. مولاى من! من تو را امام زمان خود مى دانم، و باور دارم كه تو حجّت خدا هستى. اى سروران من! شما اوّلين آفريده خدا هستيد، شما همه كاره جهان هستيد، در جهان، حرف اوّل و آخر را شما مى زنيد، خدا شما را محور قرار داده است، از اوّل هستى شما بوده ايد و تا آخر هم شما خواهيد بود. من به "رجعت" شما باور دارم، اعتقاد دارم كه شما قبل از قيامت، به دنيا باز مى گرديد و در اين دنيا حكومت مى كنيد. من مى دانم كه در روزگار رجعت شرايط عوض خواهد شد، اگر كسى قبل از رجعت كافر باشد، ايمان او در روزگار رجعت قبول نخواهد شد، زيرا در آن هنگام پرده ها كنار مى رود و آيات خدا آشكار مى شود، انسان ها تا قبل از فرا رسيدن روزگار رجعت، فرصت دارند كه حق و حقيقت را انتخاب نمايند. 🌻🌻🌻🌻💖🌻🌻🌻🌻 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
4.انتقاد شدید امام رضا(ع) به برادرش زید یکی از برادران حضرت رضا(ع) زید بود که به او «زیدالنّار» می‌گفتند، او بر اثر مقام‌پرستی، امامت حضرت رضا(ع) را نپذیرفت و مردم را به سوی خود دعوت می‌کرد، حضرت رضا(ع) سخنانی به او فرمود، و بعد سوگند یاد کرد که دیگر با او سخن نگوید. امام رضا(ع) در مقام انتقاد و نصیحت او فرمود: «گفتار نادانان اهل کوفه تو را نفریبد که گویند: «آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) حرام است.» بدان که این سخن مخصوص حسن و حسین(ع) است، اگر تو گمان می‌کنی که با معصیت خدا وارد بهشت می‌شوی، و موسی ‌بن جعفر(ع) نیز با اطاعت خدا، وارد بهشت می‌گردد، بنابراین تو در پیشگاه خدا گرامی‌تر از موسی بن جعفر هستی! «وَاللهِ ما یَنالُ اَحَدٌ ما عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ اِلّا بِطاعَتِهِ، وَ زَعَمتَ اَنَّکَ تَنالُهُ بِمَعصِیَتِهِ، فَبِئسَ ما زَعَمتَ: سوگند به خدا هیچ ‌کس به پاداشی که در پیشگاه خداست نمی‌رسد، مگر به خاطر اطاعت از خدا، و تو گمان می‌کنی که با معصیت خدا، به آن پاداش می‌رسی، تو بد گمان کنی.» زید گفت: «من برادر و پسر پدرت هستم.» امام رضا(ع) فرمود: تو مادام که از خدا اطاعت کردی، برادر من هستی، حضرت نوح پیامبر، در مورد پسر ناخلفش گفت: «رَبِّ اِنَّ ابنِی مِن اَهلِی وَ اِنَّ وَعدَکَ الحَقُّ وَ اَنتَ اَحکَمُ الحاکِمینَ: پروردگارا پسرم از خاندان من است (پس او را از عذاب نجات بده) و وعده‌ی تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است، و تو از همه‌ی حکم‌کنندگان برتری.» خداوند به او فرمود: «اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ: او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.» بنابراین خداوند، پسر نوح(ع) را به خاطر گناهش، از فرزند بودن نوح(ع) خارج ساخت. پذیرش امامت حضرت رضا(ع) از جانب احمد بن موسی(ع) یکی از برادران بلندمقام حضرت رضا(ع)، احمدبن موسی(ع) است [معروف به شاه‌چراغ که مرقد شریفش در شیراز می‌باشد] این شخصیّت بزرگوار مورد احترام مردم بود، حتی پس از شایع شدن شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) در مدینه، جمعی در مدینه به عنوان پذیرش امامت او به در خانه‌ی «اُمّ احمد» آمدند، و همراه «احمدبن موسی(ع)» به مسجد رفتند، از آنجا که «احمدبن موسی» دارای کرامات و مقامات ارجمند بود، مردم تصور می‌کردند، امام بعد از امام کاظم(ع) اوست، با او به عنوان امام بیعت کردند، او از مردم بیعت گرفت و سپس بالای منبر رفت و خطبه‌ای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند، سپس فرمود: «ای مردم! شما همه با من بیعت کردید، ولی بدانید من با برادرم «علی‌بن موسی الرضا(ع)» بیعت کرده‌ام، و امام و جانشین پدرم می‌باشد، او ولیّ خداست، و بر من و شما از جانب خدا و رسولش واجب است که هر چه او به ما امر می‌کند، اطاعت کنیم.» همه‌ی حاضران سخن احمد بن موسی(ع) را پذیرفتند، و دسته‌جمعی از مسجد بیرون آمده در حالی که احمد‌بن موسی(ع) در پیشاپیش آنها بود، با هم به در خانه‌ی حضرت رضا(ع) رفتند و با آن حضرت بیعت کردند، امام رضا(ع) برای احمدبن موسی(ع)، دعا کرد، و احمدبن موسی(ع) از آن پس همواره در خدمت برادر بود، تا آن زمان که حضرت رضا(ع) به سوی خراسان حرکت نمود. احمدبن موسی(ع) در عصر خلافت مأمون عباسی، همراه جماعتی از مدینه به قصد زیارت برادرش حضرت رضا(ع)، از طریق فارس به سوی خراسان حرکت نمودند، هنگامی که «قُتلغ خان» استاندار و نماینده‌ی مأمون در شیراز از ورود او به سوی شیراز، مطّلع شد (با توجه به این که سیاست مأمون نسبت به امام رضا(ع) و امامزادگان، تغییر کرده بود) سپاهی به سوی او فرستاد، و در هشت فرسخی شیراز در محلّی به نام «خان زینان» سر راه احمدبن موسی(ع) را گرفتند، بین حضرت احمد و همراهانش با سپاه قُتلغ خان، جنگ واقع شد، در این میان یکی از یاران قُتلغ فریاد زد: «اگر شما قصد دیدار حضرت رضا(ع) را دارید او از دنیا رفت.» وقتی که یاران احمدبن موسی(ع) چنین شنیدند از اطراف او پراکنده شدند، و تنها برادرانش و چند نفر از خویشاوندانش همراه آن حضرت ماندند، احمدبن موسی(ع) با همراهان به سوی شیراز روانه شدند، دشمنان آنها را تعقیب کرده و در شیراز در همانجا که اکنون محل مرقد شریف احمدبن موسی(ع) است، او و عدّه‌ای از همراهانش را به شهادت رساندند. به این ترتیب این امامزاده‌ی وارسته و بزرگ با کمال خلوص مردم را به پذیرفتن امامت برادرش حضرت رضا(ع) فراخواند، و خود و همراهانش در راه دیدار برادر، به شهادت رسیدند، و خون جوشان او و همراهان، بذرهای گسترش تشیّع و محبّت اهل بیت(ع) را در دل‌های ایرانیان آن عصر، و اعصار دیگر پاشید. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 eitaa.com/joinchat/177012741C
گويا در آن روزگار، گروهى خيال مى كردند چون سيّد عبدالعظيم با امام معصوم، چهار واسطه دارد، ديگر زيارت او آن قدر شرافت ندارد، براى همين به زيارت او، كم توجّه بودند. پيام امام هادى(ع) براى آنان و همه شيعيان اين بود: فرقى نمى كند كه امامزاده اى باواسطه باشد يا بىواسطه. احترام به امامزادگان، احترام به اهل بيت(عليهم السلام)است. سيّد عبدالعظيم، فرزندِ حسن(ع)است. واژه "فرزند" در زبان فارسى هم به فرزند بدون واسطه گفته مى شود و هم به فرزند باواسطه. سيّد عبدالعظيم آن قدر پيش خدا مقام دارد كه زيارت او همانند زيارت كربلاست. مهم اين است كه من در مسير اهل بيت(عليهم السلام) باشم، اين راه را گم نكنم، آقاى من! تو چراغ اين راه هستى! عشق به تو، شعبه اى از عشق به پيامبر و على(ع)است... فصل تابستان بود و من به دلِ كوه، زده بودم، دو ساعت طول كشيد، تشنه بودم، راهنماى ما گفت: اگر مقدارى جلوتر برويم به يك نهر آب مى رسيم. نيم ساعت گذشت و ما به نهر آبى گوارا رسيديم، من دويدم و به سوى نهر رفتم، چه آب زلالى! من كه تشنه بودم، آب نوشيدم و هرگز با خود نگفتم صبر كنم تا به سرچشمه برسم. بين من تا سرچشمه فاصله زيادى بود. سرچشمه در ميان صخره هاى بلندى بود كه رفتن به آنجا براى من امكان نداشت. من وقتى آب نهر را زلال يافتم از آن نوشيدم و تشنگى ام بر طرف شد. امام معصوم، همانند آن سرچشمه است و شما امامزادگان همانند آن نهر. وقتى روح من تشنه است و من دسترسى به كربلا ندارم، زيارت تو روح مرا سيراب مى سازد. ديگر مهم نيست كه بين تو و امام، واسطه اى هست يا نه. مهم اين است كه تو شعبه اى از نور اهل بيت(عليهم السلام) مى باشى و آن نور مقدّس را در وجود خود جلوه گر شده اى. من با زيارت تو، رحمت خدا را به سوى خود جذب مى كنم. آقاى من! آن روزگارى كه تو به اين شهر پناه آوردى، روزگار غلبه دشمنان بود، جان تو در خطر بود و تو راز دل خويش را براى همه آشكار نكردى، خيلى ها تو را نشناختند و تو در گمنامى بودى، عظمت تو به همين گمنامى تو در تاريخ است، امّا خدا خواست كه نور تو خاموش نشود و براى همين كرامات فراوان از تو جلوه گر شد و تو جلوه اى از رحمت خدا بر اين مردم شدى. تو در تاريخ، گمنام بودى ولى اين گونه شهره آفاق شدى... 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9