#یادداشت
#محمد_باقر_ملکیان
جعالان حدیث و بی توجهی به تاریخ۱
در بسياری از کتب رجال و تراجم، توقيعی از حضرت امام حسن عسکری (عليه السلام) خطاب به علی بن حسين بن بابويه (پدر شيخ صدوق) نقل شده که در ابتدای آن چنين آمده است: «أمّا بعد، أوصيك يا شيخي ومعتمدي أبا الحسن عليّ بن الحسين القمّي وفّقك الله لمرضاته». (فائق المقال، ص360؛ خاتمة المستدرك، ج3، ص277 به نقل از احتجاج طبرسی البته در نسخه چاپ شده احتجاج اين توقيع نيامده است؛ طرائف المقال، ج2، ص521؛ الكنى والألقاب، ج1، ص222 )
اما نگاهی به تاريخ و رجال ما را در صدور اين توقيع با ترديد جدی مواجه می کند. اين مطلب در ضمن بيان چند مطلب روشن می شود:
1. سال تولد علی بن حسين بن بابويه در هيچ يک از مصادر معتبر نيامده است، اما وفات او را نجاشي به سال 329 گزارش کرده است (رجال نجاشی، رقم: 329).
2. نه شيخ طوسی و نه نجاشی و نه هيچ کس ديگری از رجاليون و ارباب تراجم او را از معاصرين حضرت امام عسکری (عليه السلام) ذکر نکرده اند.
3. در هيچ يک از مصادر روايي (حتی مصادر غاليان نصيريه ای ) روايتی ضعيف السند به واسطه علی بن حسين بن بابويه از امام عسکری (عليه السلام) نقل نشده است!
4. تاريخ شهادت امام عسکری (عليه السلام) بنا بر نص بسياری از محثان وفقهای اماميه سال 260 هجری است (الكافي، ج1، ص503؛ الهداية الكبرى ، ص327؛ المقنعة، ص 485؛ الإرشاد، ج2، ص 336؛ عيون المعجزات ، ص138؛ تهذيب الأحكام، ج6، ص92؛ و...) يعنی حدود هفتاد سال پيش از وفات علی بن حسين بن بابويه!
5. تعبير از علی بن حسين بن بابويه به «شيخي ومعتمدي» آن هم در محيط عملی و شيعی قم با وجود زنده بودن بسياری از اجلاء، مستلزم اين است که در آن روزگار لا اقل به مقتضای معنای لغوی شيخ (رک المخصص، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج3، ص31)، او پنجاه ساله باشد، و حتی اگر اين توقيع در سال پايانی عمر امام عسکری (عليه السلام) صادر شده باشد يعنی علی بن حسين بن بابويه لا اقل صد وبيست سال عمر کرده است و او را بايد از معمّرين شمرد، در حالی که هيچ يک از رجاليين ـ خصوصا نجاشی که علاقه مند به ذکر جزئيات زندگی شخصی راويان است ـ به اين مساله اشاره ای گذرا نکرده اند.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمد_باقر_ملکیان
جعالان حدیث و بی توجهی به تاریخ ۲
اعتبار سنجی احادیث با سنجه تاریخ
گاه در پرتو توجه به تاریخ، تحریف و یا جعلی بودن یک حدیث بدون نیاز به استدلالهای دیگر روشن می شود.
به عنوان مثال:
1. ماجرای حضور عباس عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ماجرای بستن درهای خانه مسلمانان که در مسجد النبی صلی الله علیه و آله باز می شد.
این مطلب در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام آمده است در حالی که بدون شک عباس در آن سال ها در مکه می زیسته است.
2. ماجرای حضور اسماء بنت عمیس در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام تولد امام حسن مجتبی علیه السلام. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد دوم ، صفحه بیست و پنج)
در حالی که بنا بر گزارش های متعدد تاریخی ، اسماء در آن روزگار همراه شوهرش جعفر بن ابیطالب در حبشه زندگی می کرده است.
3. در رجال کشی گفتگویی بین حضرت صادق علیه السلام و زراره آمده است. در بخشی از این گفتگو حضرت صادق علیه السلام به زراره (که می گوید هنوز ازدواج نکرده ام) می فرمایند: پس چگونه (فشار های غریزه جنسی را) در این سن جوانی تحمل می کنی؟! (رجال کشی، صفحه صد و چهل و یک)
اما مراجعه به کتب رجال خصوصا فهرست ابو غالب زراری نشان می دهد زراره اگر از امام صادق علیه السلام بزرگتر نبوده از ایشان کوچکتر هم نیست.
البته در کافی این روایت از امام باقر علیه السلام نقل شده است (کافی جلد دوم ، صفحه چهار صد و دو) که به نظر می رسد همین صحیح است.
4. بلاذری در باب فتح جرجان و طبرستان و نواحیها ، فتح گرگان و طبرستان و اطراف آن نقل میکند که حسنین در فتح طبرستان حضور داشتند و طبری نیز دامنه فتوحات خلفا در طبرستان را حتی تا شهر تیمشه ( آسیاب شهر خرابه) در سواحل دریای خزر می رساند (فتوح البلدان، ص330؛ تاریخ الطبری ، ج5 ص 2116).
اما کذب این خبر این گونه مشخص میشود که طبرستان بدلیل کوهستانی و صعب العبور بودن اخرین نقطه ایران است که توسط مسلمانان والبته در روزگار منصور عباسی فتح شد.
البته سپاه مسلمانان در سال هجدهم هجری به حوالی طبرستان رسیدند . و لی نتوانستند به منطقه صعب العبور و کوهستانی طبرستان وارد شوند، و لذا تا زمان حکومت خلفا اصولا اعراب نتوانستند وارد طبرستان شوند. (این نمونه چهارم را در جایی دیده ام که متاسفانه منبع آن اکنون از خاطرم رفته است).
و دهها نمونه دیگر
مرحوم محقق شوشتری در کتاب ارزشمند الأخبار الدخیلة فصلی گشوده است و در آن روایاتی را آورده که از لحاظ تاریخی با مشکل مواجه است.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمد_باقر_ملکیان
اهل سنت و فهرست
برخی از محدثان اهل سنت مجموعه طرق و اسانیدشان به مصادری که در اختیار داشته اند را با تدوین فهرستی نقل نموده اند.
این فهارس با فهارس علمای شیعه تفاوت بسیار دارد، هر چند شباهت هایی نیز بین این دو سنخ فهرست به چشم می خورد.
از مشهورترین فهارس اهل سنت می توان به فهرست ابن خیر و نیز فهرست ابن عطیه اشاره کرد.
در ادامه لینک این دو فهرست را قرار می دهم تا مراجعه و مقایسه آن ها با فهارس موجود شیعه — یعنی فهرست شیخ و نجاشی — آسان تر باشد.
ان شاءالله در آینده به تفصیل به بررسی وجوه تشابه و تفاوت این دو گونه فهرست خواهم پرداخت، بمنه و کرمه.
➖➖➖➖➖➖➖➖
لینک فهرست ابن خیر
👇👇👇👇
https://upload.wikimedia.org/wikisource/ar/8/85/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%A9_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%AE%D9%8A%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B4%D8%A8%D9%8A%D9%84%D9%8A.pdf
لینک فهرست ابن عطیة
👇👇👇👇
http://elibrary.mediu.edu.my/books/DRM3704.pdf
در میان فهارس اهل سنت شاید فهرست ابن حجر با نام المجمع المؤسس للمعجم المفهرس از همه دراز دامن تر باشد. (این فهرست را دوست فاضلم جناب آقای دکتر حمید باقری به من معرفی کرد).
این هم لینک کتاب المجمع المؤسس للمعجم المفهرس ابن حجر 👇
https://archive.org/details/MujamMuassis
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
دخل و تصرف در متون حدیثی بازمانده
کتاب طب النبی مستغفری از جمله مصادر طب روایی است که به دست ما رسیده است.
با این حال به نظر می رسد آنچه از این کتاب به دست ما رسیده است از دستخوش تغییرات در امان نمانده است.
شاهد این ادعا چند روايتی است که در مصادر اهل سنت به نقل از کتاب الطب مستغفری آمده است. اين چند روايت نشانگر مسند بودن روايات اين کتاب است.
1. ابن حجر در فتح الباری اين گونه نگاشته است: أخرج المستغفري في كتاب الطب من طريق حسام بن مصك عن عبيد الله بن بريدة عن النبي ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ: إن هذه الحبة السوداء فيها شفاء؛ الحديث. قال: وفي لفظ قيل: وما الحبة السوداء؟ قال: الشونيز. قال: وكيف أصنع بها؟ قال: تأخذ إحدى وعشرين حبّة فتصرها في خرقة ثمّ تضعها في ماء ليلة، فإذا أصبحت قطرت في المنخر الأيمن واحدة وفي الأيسر اثنتين، فإذا كان من الغد قطرت في المنخر الأيمن اثنتين وفي الأيسر واحدة، فإذا كان في اليوم الثالث قطرت في الأيمن واحدة وفي الأيسر اثنتين.
2. ابن حجر بار ديگر در همين کتاب آورده است: وقفت على صفة النشرة في كتاب الطبّ النبوي لجعفر المستغفري قال: وجدت في خطّ نصوح بن واصل على ظهر جزء من تفسير قتيبة بن أحمد البخاري قال: قال قتادة لسعيد بن المسيب: رجل به طب أخذ عن امرأته أيحلّ له أن ينشر؟ قال: لا بأس، إنما يريد به الإصلاح، فأمّا ما ينفع فلم ينه عنه. قال نصوح: فسألني حماد بن شاكر: ما الحلّ وما النشرة؟ فلم أعرفهما، فقال: هو الرجل إذا لم يقدر على مجامعة أهله وأطاق ما سواها، فإنّ المبتلي بذلك يأخذ حزمة قضبان وفأسا ذا قطارين ويضعه في وسط تلك الحزمة، ثمّ يؤجج ناراً في تلك الحزمة حتّى إذا ما حمى الفأس استخرجه من النار وبال على حره فإنّه يبرأ بإذن الله تعالى. وأمّا النشرة فإنّه يجمع أيّام الربيع ما قدر عليه من ورد المفاره وورد البساتين ثمّ يلقيها في إناء نظيف ويجعل فيهما ماء عذباً ثمّ يغلي ذلك الورد في الماء غلياً يسيراً ثمّ يمهل حتّى إذا فتر الماء أفاضه عليه فإنّه يبرأ بإذن الله تعالى.
3. سيوطی در تفسير روائی اش نوشته است: أخرج المستغفري في الطبّ عن جابر بن عبد الله ـ رضي الله عنه ـ قال: قال رسول الله ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ: ماء زمزم لما شرب له من شربه لمرض شفاه الله أو جوع أشبعه الله أو لحاجة قضاها الله.
اين سه حديث ـ علاوه بر آن که نشانگر مسند بودن روايات کتاب طبّ النبی ـ صلی الله عليه وآله ـ مستغفری است ـ نشانگر دخل و تصرف در متون روايات اين کتاب هم می باشد، چرا که هيچ کدام از اين سه روايت در نسخه های موجود از کتاب طبّ النبی ـ صلی الله عليه وآله ـ به چشم نمی خورد.
در مورد دخل و تصرف در متون حدیثی ، بعد از این هم سخن خواهم گفت، بعونه و کرمه.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
آیا عدم استثناء از رجال نوادر الحکمه دلالت بر وثاقت می کند؟
ابن وليد ـ وبه تبع او شيخ صدوق ـ رواتی را از کتاب نوادر الحکمه استثناء کرد ه اند. (الفهرست: 511ـ512، رقم: 813؛ رجال نجاشي، رقم: 939.)
از اين استثناء، دو مطلب استظهار شده است: 1. تضعيف استثناء شده گان. (رجال الطوسي، رقم: 5973؛ 5974؛ 6263؛ 6264 و...) 2. وثاقت استثناء نشده گان. ( التعليقة على الاستبصار: 17؛ عدّة الرجال: 26؛ مناهج الأخيار في شرح الاستبصار: 1/85؛ 1/342؛ ذخيرة المعاد: 2/191؛ 2/233).
به نظر می رسد استثناء، دلالت بر ضعف می کند، اما عدم استثناء ، دلالت بر وثاقت نمی کند.
توضيح آن که محمّد بن آحمد بن يحيی در نوادر الحکمه از دو گونه مصادر نقل می کند: مصادر مشهور، و مصادر غير مشهور.
اين که کسی استثناء نشده، همان گونه که ممکن است به خاطر وثاقت او باشد، ممکن است به خاطر شهرت کتابی باشد که او نقل می کند.
مثلا کتاب يونس کتابی مشهور بين شيعه بوده است، و محمّد بن عيسی که از جمله راويان کتاب است استثناء شده است. اما از جمله راويان اين کتاب که استثناء نشده است ، شخصی با نام اسماعيل بن مرار است. برخی خواسته اند با توجه به عدم استثنای او، وثاقتش را ثابت کنند، اما به نظر می رسد (ولا اقل اين احتمال وجود دارد) که عدم استثنای اسماعيل بن مرار به خاطر شهرت کتابی است که او نقل می کند، در اين صورت وثاقت اسماعيل بن مرار ثابت نمی شود، چرا که حتی اگر او جاعل هم بود باز ـ به خاطر شهرت کتاب ـ ضرری نمی رساند.
اما استثناء دلالت بر ضعف می کند. مثلا صدوق در مورد يکی از مصادر نوادر الحکمه ـ يعنی کتاب يونس ـ می گويد: از ابن وليد شنيدم كه باور داشت كتاب هاي يونس بن عبد الرحمن كه توسط راويان نقل شده است مورد پذيرش قرار مي گيرد و به آنها اعتماد مي شود، مگر رواياتي كه تنها محمّد بن عيسى نقل كرده است و كسي ديگر آنها را نقل نكرده است، كه به اين روايات اعتمادي نيست و بر اساس آنها نمي توان فتوا داد. (الفهرست: 511ـ512، رقم: 813.)
يعنی از آنجا که وثاقت محمّد بن عيسی ثابت نيست، به متفردات او از کتاب يونس نمی توان اعتماد نمود، پس استثناء دلالت بر تضعيف می کند. مرحوم شيخ نيز از همين استثناء، استظهار ضعف نموده است. (رجال الطوسي، الرقم: 5758.)
➖➖➖➖➖➖➖
تفصیل این مطلب را در حاشیه ای از جلد سوم خلاصه الاقوال (خاتمه کتاب/فائده که پیرامون مستثنیات نوادر الحکمه است) که به تصحیح این حقیر در حال چاپ و نشر است آورده ام.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
دخل و تصرف در متون حدیثی بازمانده 2
زیاد شدن احادیث در متون و مصادر روایی
در صحیحه یونس بن عبد الرحمن از حضرت امام رضا علیه السلام آمده است که اصحاب ابو الخطاب احادیثی را به کتب اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام اضافه کرده اند. (رجال کشی، ترجمه یونس بن عبد الرحمن)
اما گاه این اضافه شدن نه در اثر نیرنگ و فریب جعالان و حدیث سازان، بلکه از سر بی دقتی کاتبان و نسخه نویسان است که حدیثی را از حاشیه به متن برده اند.
به عنوان مثال به علل الشرائع 384/2 ح 2 نگاه کنید.
این حدیث در وسائل ( 528/10 - 529 ) و بحار ( 462/72 ) هم به نقل از علل آمده است .
ولی به احتمال زیاد این حدیث توسط ناسخی بی دقت از کافی به کتاب علل راه پیدا کرده است .
توضیح آن که : در کافی همین حدیث به همین سند در بابی مشابه با باب علل الشرائع آمده است و ناسخ هم با توجه به اتحاد موضوع روایت کافی و علل ، این حدیث را از کافی در حاشیه نسخه علل افزوده و سپس در نسخه برداری های بعدی ، این حدیث به متن رفته است .
آنچه نشان میدهد این حدیث اضافه شده سند حدیث است که با علی بن بندار شروع میشود در حالی که علی بن بندار استاد صدوق نیست بلکه استاد کلینی است.
توجه داشته باشید که حدیث اول علل الشرائع ( باب مذکور ) هم هرچند در کافی آمده اما از خود صدوق است یکی به خاطر سندش، دیگر این که این حدیث در علل تکه ای اضافه بر کافی دارد .
(نمونه های دیگر از این دست را بنگرید در : علل الشرائع 276/3 ح 4 ؛کافی 276/3 ذیل ح 4 ؛ 434/3 ذیل ح 1 ؛ 443/3 ذیل ح 5 ؛ نیز قصص الانبیاء راوندی ص 272 ح 322 و مقایسه کنید با همان ح 321و 324 و نیز کافی 434/7 ).
البته سخن در این زمینه بسیار دراز دامن تر از یک یادداشت مختصر است، و می بایست این مسئله لا اقل در چند مقاله مفصل پیگیری و دنبال شود ، با این حال و از باب تذکر، این یادداشت می تواند سودمند واقع شود؛ بعون الله الملک الوهاب.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
چند نکته در تفاوت فهرست ابن ندیم و فهارس اصحاب امامیه
در نگاه اول ممکن است فهرست ابن ندیم از سنخ فهارس امامیه(مانند فهرست شیخ و فهرست نجاشی)تلقی شود.شاید بتوان این تلقی را به این نحو تایید نمود که نجاشی و خصوصا شیخ طوسی در موراد متعددی از مطالب ابن ندیم در فهارش خویش بهره برده اند حال چه با ذکر نام ابن ندیم و چه بدون تصریح به اسم وی.
اما پس از بررسی و تحقیق به این نتیجه خواهیم رسید که این تلقی درست نیست.
باید توجه داشت — علاوه بر آن که فهرست ابن ندیم ناظر به کتاب ها و تالیفات گروه خاصی نیست به خلاف فهارس امامیه — می توان تفاوت فهرست ابن ندیم با فهارس اصحاب امامیه را در سه محور زیر بیان کرد:
1.فهرست ابن ندیم تنها ناظر به کتاب های موجود در بازار است.
به عبارت دیگر آنچه برای ابن ندیم به عنوان یک ورّراق(انتشاراتی)مهم بوده این است که فلان کتاب در بازار کتاب فروشان وجود داشته باشد و تنها به همین سبب ابن ندیم،نام مولف و کتابش را در فهرست خویش ذکر کرده است.
این امر در حالی است که در فهارس اصحاب امامیه آنچه مهم بوده ذکر طریق به این کتب است. از این رو ممکن است نجاشی یا شیخ کتابی را ندیده باشند ولی با توجه به طریقی به آن کتاب دارند آن را در فهرست خویش ذکر کرده باشند.
2.در فهارس اصحاب امامیه، کتبی که ذکر می شوند مورد ارزشیابی قرار می گیرند به این نحو که آیا این کتاب مشهور است یا نه؟ اختلاف نسخ کتاب چگونه است؟ مولف کتاب از لحاظ وثاقت و مقبولیت در چه جایگاهی است؟و...
در فهرست ابن ندیم این دغدغه ها و اهداف اصحاب امامیه مطرح نیست یا اگر هم در جائی ابن ندیم به این مسائل پرداخته،به صورت حاشیه ای و استطرادی بوده است.
3.در فهارس اصحاب امامیه صحت انتساب یک کتاب به مولف، مورد توجه قرار می گیرد و اگر نسبت کتابی به مولف ثابت نباشد این شک و تردید منعکس می شود.
اما ملاک فهرست ابن ندیم عبارت است از وجود کتابی به اسم مولفی در بازار وراقان و اصلا صحت انتساب کتاب به مولف مورد توجه قرار نمی گیرد.
در این باره بیشتر سخن خواهم گفت، بعونه و کرمه.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمد_باقر_ملکیان
يادداشتی پيرامون فهارس أهل سنت(2)
فهرست ابن حجر
فهرست ابن حجرعسقلاني (متوفی 852 هـ ) با عنوان المجمع المؤسس لمعجم المفهرس از مفصل ترين فهارس اهل سنت است.
پيش از معرفی اين فهرست و مقايسه آن با فهارس اماميه بايد اين نکته را متذکر شوم که اين گونه فهارس در ميان اهل سنت به مشيخه هم شناخته می شوند، چرا که در حقيقت معجمی از مشايخ آنها واطلاعاتی پيرامون آنهاست.
از فهارس در ميان اهل سنت به غير از مشيخه با عناوین: معجم، ثبت، وبرنامج هم ياد می شود (المجمع المؤسس لمعجم المفهرس، ج1، ص6 و47، مقدمه محقّق)
مشيخه نويسی در ميان شيعه نيز سابقه ديرينه دارد. به عنوان جمله معترضه بايد اين نکته را متذکر شوم که مشيخه ها در ميان شيعه دو نوع است: مشيخه هايي از قبيل مشيخه صدوق، و مشيخه هايي از قبيل مشيخه ابن محبوب. منظور من از مشيخه در اين يادداشت مشيخه هايي از قبيل مشيخه ابن محبوب است نه مشيخه صدوق. (درباره مشيخه ابن محبوب وتفاوت آن با مشيخه صدوق در يادداشتي با عنوان: «تصحيح يک اشتباه» کمی اين اجمال را توضيح داده ام. همچنين در مورد تطور اصطلاح مشيخه در ميان علمای اهل سنت رک: المجمع المؤسس لمعجم المفهرس، ج1، ص46، مقدمه محقّق).
به هر حال نگاه اين يادداشت به فهرست ابن حجر است، وبررسی امور ديگر مجالي ديگر می طلبد.
فهرست ابن حجر کتابی است دربرگيرنده مشايخ ابن حجر که ابن حجر مشايخش را به ترتيب حروف الفباء مرتب ساخته ودر ذيل هر شيخ، به بررسی شرح حال آن شيخ وکتبی که ابن حجر از او آموخته واجازه گرفته پرداخته است.
از خلال فهرست ابن حجر ما می توانيم اطلاعاتی در مورد مدارس علميه، حلقات علماء ومجالس آنها، احوالات علماء، قاضيان، محدثين وقراء، فقهاء وأصوليين، ادباء وشعراء، و... به دست آوريم.
علاوه بر اين موارد، نگاه به مجموع اين کتاب، بازگو کننده تاريخ علم و حوزه های علميه در قرن هشتم و نهم هجری است.
به هر حال بدون هيچ طول و تفصيلي تنها نمونه ای از فهرست ابن حجر و نمونه ای از فهرست شيخ طوسی را ذکر می کنم ومقايسه آن دو را به خواننده محترم وامی گذارم (البته دوست فاضلم جناب آقای عباسی در یادداشت قبلی کمی در این باره سخن گفتند، و بار مرا سبکتر ساختند):
فهرست ابن حجر: «أبوبکر بن عثمان بن خليل بن محمود بن عبدالواحد الحوراني تقي الدين الحنفي
ولد سنة أربعين واشتغل. وسمع من الميدومي وغيره، وناب في الحکم.
ولقيته ببيت المقدس فقرأت عليه «المسلسل بالأوّلية».
و«جزء البطاقة» بسماعه لذلک علی أبي الفتح الميدومي.
بسماعه للمسلسل علی النجيب بشرطه، ولجزء البطاقة علی ابن علاق قال أخبرنا البوصيري بسنده.
مات في أواخر سنة أربع وثمانمائة ببيت المقدس» (المجمع المؤسس لمعجم المفهرس، ج1، ص557ـ558، رقم: 69)
فهرست شيخ طوسی: «جعفر بن محمّد جعفر بن محمّد بن قولويه القمّي، يكنّى أبا القاسم، ثقة.
له تصانيف كثيرة على عدد كتب الفقه، منها: كتاب مداواة الجسد لحياة الأبد، كتاب الجمعة و الجماعة، كتاب الفطرة، كتاب الصرف، كتاب الوطء بملك اليمين، كتاب الرضاع، كتاب الأضاحي.
و له كتاب جامع الزيارات و ما روي في ذلك من الفضل عن الأئمّة صلوات اللّه عليهم أجمعين و غير ذلك، و هي كثيرة، و له فهرست ما رواه من الكتب و الأصول.
أخبرنا برواياته و فهرست كتبه جماعة من أصحابنا منهم الشيخ أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان رحمه اللّه و الحسين بن عبيد اللّه و أحمد بن عبدون و غيرهم، عن جعفر بن محمّد بن قولويه القمّي». (الفهرست، ص109، رقم: 141).
در اين باره بيشتر خواهم نوشت؛ بعونه وکرمه.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
آیا "فهرست" صدوق همان مشیخه "من لایحضره الفقیه" است؟
برخی همانند مرحوم محمد تقی مجلسی(روضة المتقین ج1 ص16) و شیخ حر عاملی(وسائل الشیعه ج30 ص110)و مرحوم صدر(نهایة الدرایة ص570)،گمان کرده اند که مشیخه ی "من لایحضره الفقیه" همان فهرست شیخ صدوق است که نجاشی و شیخ از آن نقل می کنند.
اما این گمان درست نیست،زیرا:
1)بنابر آن چه در فهرست شیخ و نجاشی آمده،شیخ صدوق جماعتی را در فهرستش نام برده که در مشیخه نامی از آن ها نمی بینیم.مانند بسطام زیات(فهرست،ر132) و زید نرسی(فهرست ر299)و زید زراد(فهرست،ر300) و جماعت بسیار دیگر.
2)اسلوب فهارس، چنانکه در فهرست نجاشی و شیخ ملاحظه می کنید با اسلوب مشیخه صدوق تفاوت دارد.
3)در فهارس و از جمله فهرست شیخ صدوق طریق فهرست نگار به مؤلف و تألیفات او ذکر می شود درحالی که چنانچه برخی از جمله آیت الله سیستانی(قاعده لاضرر16 و 23)گفته اند بسیاری از صاحبان عناوین در مشیخه،از جمله مولفین به شمار نمی آیند.
تفصیل این یادداشت را در "دراسة فی مشیخة من لایحضره الفقیه" بیان کرده ام.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
یک نکته درباره کافی
برخلاف آنچه جناب آقای بهبودی در مصاحبه با کیهان فرهنگی گفته اند،ویرایش اول کتاب کافی در ری انجام گرفته است.نگاهی به سند مرحوم صدوق نشان می دهد که مرحوم صدوق همین نسخه رازی کتاب کافی را نقل نموده است.(ر.ک من لایحضره الفقیه ج4 ص534)
از سوی دیگر به نظر می رسد مرحوم کلینی پس از آن که به عراق رفت،کتاب کافی اش را ویرایش نمود.نسخه بغدادی کتاب کافی را افراد بیشتری نقل کرده اند.از جمله :ابن قولویه،ابوغالب زراری،تلعکبری،ابوالمفضل شیبانی،صفوانی،نعمانی.(در این باره به ترجمه کلینی در فهرست شیخ طوسی و نیز فهرست نجاشی مراجعه کنید.)
به نظر می رسد نسخه موجود از کافی که به چاپ رسیده به نسخه بغدادی کتاب شباهت بیشتری دارد تا نسخه رازی اش.از این رو گاه بین منقولات صدوق از کتاب کافی و نسخه موجود اختلافاتی دیده می شود که باید بر اختلاف نسخه رازی و بغدادی حمل نمود.
سخن در این موضوع نیازمند تفصیل بیشتری است.
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
توقیع مبارک و کتاب کافی
توقیع مشهور: "إن الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة أحادیثنا" در کمال الدین صدوق و غیبت شیخ طوسی به نقل از مرحوم کلینی آمده است.
در مباحث فقهی خصوصا بحث اجتهاد و تقلید و مبحث ولایت فقیه درباره این توقیع و دلالت آن سخن بسیار گفته شده است.
همچنین در بحث صدور و سند آن مباحث گوناگونی به چشم می خورد.
از جمله این که چرا مرحوم کلینی این حدیث را در کتاب کافی خود نقل نکرده است؟
در این میان برخی احتمال داده اند که ممکن است این توقیع در نسخه ای از کافی بوده که امروزه به دست ما نرسیده است.
ولی این احتمال درست نیست بلکه به نظر می رسد این توقیع از کتاب رسائل الأئمة کلینی نقل شده است. روایات دیگری در مصادر روائی از کلینی نقل شده که آنها هم در کافی نیست ولی سیاق روایات نشان می دهد که این روایات هم جزء کتاب رسائل الائمة هستند نه کتاب کافی.
به عنوان نمونه:کمال الدین ج2 ص483 و522 وهمچنین من لایحضره الفقیه ج4 ص232
۳ شهریور ۱۳۹۸
#یادداشت
#محمدباقر_ملکیان
وثاقت معاریف و یک مؤید
مرحوم آیت الله تبریزی قاعده ای برای توثیق برخی از روات تأسیس کرده بودند به این بیان که اگر راوی ای از جمله معاریف باشد و روایتی ولو ضعیف السند مبنی بر ضعف او به ما نرسد،این نشان گر وثاقت راوی است.
مرحوم آیت الله تبریزی از این قاعده برای اثبات توثیق راویان متعددی بهره جسته اند.(برای نمونه ر.ک:تنقیح مبانی الحج ج1 ص279 ج2 ص50 ج3 ص24)
در میان شاگردان و معاصرین ایشان کسی را ندیده ام که در این رأی موافق ایشان باشد(و این کمترین هم در پذیرش این قاعده تردید جدی دارد.)با این حال حاکم نیشابوری سخنی دارد که مؤید این قاعده است.وی در کتاب مستدرک خویش در بحث پیرامون صحت سند حدیثی می گوید:در سند این حدیث تنها جعفر بن خالد بن ساره توثیق نشده است ولی چون وی از بزرگان قریش است پس ثقه می باشد چرا که همان گونه که شعبه گفته است اشراف و بزرگان دروغ نمی گویند.(مستدرک حاکم ج1 ص372)
در مورد این موضوع و توثیق عام بزرگان (البته کسی که جایگاه اجتماعی آنها ثابت شده است) نیاز به بحث های بیشتری است چرا که در صورت اثبات این وثاقت عام، فوائد مهمی می توان از آن استنتاج نمود ، والحمد لله رب العالمین.
۳ شهریور ۱۳۹۸