eitaa logo
ضُحی
11.2هزار دنبال‌کننده
550 عکس
470 ویدیو
22 فایل
﷽ کانال داستان‌های شین الف 🖋 #ضحی #فانوسهای‌بیابانگرد #نت_آب(چاپ اول) 🪴کانال شخصی @microwriter 🪴کانال آموزشی @ravischool 🪴تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3423469688C4b18e5272e 👈رمان قمردرعقرب بقلم نویسنده دیگری میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ضُحی
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂 🦂🌕🦂🌕🦂 🌕🦂🌕 🦂 ♡﷽♡ #قمردرعقرب🕷 بقلم #الهه_بانو #قسمت951 •┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈• ۹۵۱
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂 🦂🌕🦂🌕🦂 🌕🦂🌕 🦂 ♡﷽♡ 🕷 بقلم •┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈• ۹۵۲ - سلام ! - علیک سلام حالا منو سر کار میزاری ناقلا ؟ خط جدید مبارک میبینم که درست می بینم خانوم خانوما پولدار شدیا دیگه خط اعتباری به کلاست نمی خوره ؟ - نه به خدا اصلاً اینجوری نیست یه اتفاقاتی افتاد که ..... پسر عمو گفت خط جدید بخرم حاج بابا هم زحمت کشید پول داد گفت یه خط دائمی بخریم - شوخی کردم کار خیلی خوبی کردی فقط میشه بگی چی شده ؟ البته اگه صلاح میدونی ! - اینجوری نگید دیگه شما که بیشتر از همه محرم اسرار بودید و ....هستید راستش پسر خواهر نادر تصادفی شماره ی منو پیدا کرده بود یعنی از روی عکس پروفایلم پسر عمو پلیس بازی در آورد فهمید سهراب به من پیام می‌داده دیگه تشخیص داد سیم کارتمو عوض کنم می بینید ؟ همه می ترسن خانواده ی نادر یا مامانم بفهمن کجام - خب حق دارن خودت بهتر می‌دونی وصل شدن به اونا می‌تونه چه آسیبی به تو برسونه خوبه ! سرگرد حواسش به همه چیز هست اون که هست خیال من و عزیز جون هم راحته قدرشو بدون ! - می دونم بی بی جون حالش خوبه ؟ - شکر خدا بد نیست اونجا واسش بهتره ، یه عمری توی اون خونه و بین هم ولایتی هاش بوده ولی خب به قول خودش آدم بین هزار نفر هم که باشه وقتی عزیزاش کنارش نباشن تنهاست خودتو نبین حنا خانوم گل من و عزیز جون حسابی تنها شدیم رفتی نفهمیدی چطور خانواده ی ما از هم پاشید ! دلم به حالش می سوزد ببین چقدر تنهایی به او فشار آورده که اینگونه می گوید حالا که او به این صراحت حرف می زند چرا من حرف دلم را نزنم ؟ - کاشکی میشد همه با هم بودیم ! دلم واسه بی بی جون تنگ شده ولی نمی تونم سادات جانو تنها بزارم - همین دیگه ! نمیشه که همه با هم باشیم از قدیم گفتن یا خدا رو بخواه یا خرما رو شما الان از خرما گذشتی به خدا رسیدی پس دو دستی این زندگی که معجزه وار خدا بهت بخشیده حفظ کن ! خدای ما هم بزرگه می دانم که خدا بزرگ است ایمان دارم به عظمت او که تمام گره های زندگی ام به دست تدبیرش باز شده بود ولی دل مگر این ها را می فهمید ؟ سکوتم به او فرصتی می دهد برای آغازی دوباره حرفی می زند که چندان به مذاقم خوش نمی آید - میگم اون طرفا دختر خوب واسم نشون نکردی ؟ عزیز جون که هنوز موفق نشده - من ؟ نه دیگه ، شما خودتون باید پیدا کنید ببخشید اگه کاری ندارید من برم سادات جان صدا میزنه ...... •┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈• پرش به پارت اول♡👇 https://eitaa.com/dhuhastory/15776 ●|رمان قمر در عقرب مختص مخاطبان کانال👇 |√• https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 •√| ⛔️کپي حرام⛔️ 🦂 🌕🦂🌕 🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂 🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂