ضُحی
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂 🦂🌕🦂🌕🦂 🌕🦂🌕 🦂 ♡﷽♡ #قمردرعقرب🕷 بقلم #الهه_بانو #قسمت963 •┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈• ۹۶۳
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂
🦂🌕🦂🌕🦂
🌕🦂🌕
🦂
♡﷽♡
#قمردرعقرب🕷
بقلم #الهه_بانو
#قسمت964
•┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈•
۹۶۴
بی بی گل نسا
جان به لب می شوم با شنیدن صدای حیدر که جانم بود و جان نداشت انگاری برای حرف زدن
تا صبح هزار فکر جور و ناجور ذهنم را درگیر می کند و به زور تا این ساعت صبر می کنم
همان دیشب فهمیده بودم کاظم چیزی را از من مخفی می کند ولی به روی بچه نیاوردم
من این پسر را بزرگ کرده بودم
تنها هنری که نداشت همین دروغ گفتن بود
انگار وقتی اعصابم به هم می ریخت جفت پاهایم قفل می کرد
به زور تا کوچه می روم و از دلیله می خواهم بیاید
چند مرتبه شماره ی حاج حیدرم را گرفته بودم ولی انگار آشوب قلبم به دستانم منتقل شده که دائم اشتباه می گیرم
دلیله می آید و شماره ی پسرم را می گیرد
حالا که صدایش را شنیده ام قلبم از جا کنده شده
دلیله دلداری می دهد ولی مگر این دل حرف حساب سرش می شد
- بی بی خودتو اذیت نکن
خدا بزرگه
خوب میشه ایشالا
- بچم تنهاست
غریبه اونجا
- حالا شما گریه کنی چیزی درست نمیشه که
مگه حسن آقا نبود یه ماه پیش گرفت
خوب شد دیگه
حاج حیدر که دو تای حسن آقاست ، خوب میشه
دست ها را با ناچاری روی پاهایم می کشم
بی تابی ، بی قراری ، ناچاری و حالا ناتوانی گریبان گیر می شود
- شماره ی کاظمو بگیر ببینم !
- چیکار به اون بنده خدا داری ؟
زنش پا به ماهه بی بی
انتظار نداری بره تا تهران که ؟
زبونم لال مبتلا بشه تو جواب مادرشو میدی ؟
راست می گفت و حرف درست جواب نداشت
با ناچاری سر به دیوار تکیه داده و به بیچارگی ام زار می زنم
خدایا !
چرا نباید در هفت آسمان یک ستاره داشته باشم ؟
الان دست به دامان که می شدم ؟
ناگهان یاد حاج صادق می افتم
مرد خوبی بود ، زنش از او بهتر
رو به دلیله می کنم
- بگرد شماره ی حاج صادق رو پیدا کن
- باشه
همون که ... تهران خونش بودید دیگه ؟
- آره مادر
بجنب
شماره را پیدا کرده ، می گیرد و گوشی را به دستم می دهد
در دل خدا خدا می کنم لااقل این تنها امیدم ناامید نشود
یک بوق ... دو بوق ... سه بوق ...
- الو ...
- سلام حاج آقا !
- به به به
سلام حاج خانوم !
احوال شما ، مشتاق دیدار
حاج حیدر خوبه ؟ خودتون روبه راهید ؟
- زنده باشی مادر
برا همین زنگ زدم
شرمندم به خدا ، ما جز زحمت هیچی برا شما و خانومت نداریم
- نفرمایید !
شما هم مثل مادرم
جانم حاج خانوم ؟ خیر باشه
من در خدمتم
- والا چی بگم ؟
حاج آقا به دادم برس که دستم از همه جا کوتاهه
حیدرم داره از دست میره ......
•┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈•
پرش به پارت اول♡👇
https://eitaa.com/dhuhastory/15776
●|رمان قمر در عقرب مختص مخاطبان کانال👇
|√• https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 •√|
⛔️کپي حرام⛔️
🦂
🌕🦂🌕
🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂