eitaa logo
ضُحی
11.5هزار دنبال‌کننده
508 عکس
450 ویدیو
21 فایل
﷽ کانال داستان‌های شین الف 🖋 #ضحی #فانوسهای‌بیابانگرد #نت_آب(چاپ اول) 🪴کانال شخصی @microwriter 🪴کانال آموزشی @ravischool 🪴تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3423469688C4b18e5272e 👈رمان قمردرعقرب بقلم نویسنده دیگری میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
.
ضُحی
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ #فانوس‌های_بیابانگرد ( #پرپرواز ) بقلم #شقایق_آرزه •° #قسمت_بیست‌ونهم سری
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ ( ) بقلم •° _حالا توام کمتر بهش گیر بده... _چیکار کنم خیلی به دلم میشینه... سنش که کمه تو کم سن و سال ها هم باز ریزه میزه ست... با این وضعش میخواد خطم بره! زیر لب ادامه دادم: _وانیساد بپرسم فرماندشون کی میاد... نرگس انگار فکرم را خوانده باشد پرسید: _حالا چی داشتی بهش میگفتی؟ به طرفش برگشتم. همانطور که سرش پایین بود و بسته ‌ها را جابه‌جا میکرد لبخند کجی زد: _راجع‌به فرماندشون که نمی پرسیدی؟ دیگر منکر نشدم. یعنی فایده‌ای هم نداشت... به جایش سوالی را که در ذهنم میچرخید پرسیدم: _ببین یه چیزی برای من خیلی عجیبه... این فرمانده تیپه یعنی الان درجه ش سرتیپه؟... _خب آره ولی الان خیلی درجه و رتبه مطرح نیست بین رزمنده ها... _خب خیلی عجیبه دیگه مگه چند سالشه؟... _نمیدونم فکر کنم سی سالش باشه... _خب کمه دیگه سرتیپ مگه شوخیه؟... _خب مهم شایستگیه نه سن و سال... جنگه دیگه شرایط عادی که نیست دائم نیروها شهید میشن باید جایگزین کرد دیگه... یک لحظه فکر خطرناکی از ذهنم رد شد و فوری به هم روی زبان پرید: _گفتی به نظرت چند سالشه؟... _به نظر سی رو رد کرده باشه چطور؟ ترسیده گفتم: _یادته اونروز گفتی مذهبیا زود ازدواج میکنن... _خب؟ _از کجا معلومه که...شاید ازدواج کرده باشه...ولی اونروز حلقه نداشت... آشفته جواب خودم را دادم: _شاید حلقه نمیندازه... ❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌ 💕 ⏳💕⏳ 💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضُحی
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ #فانوس‌های_بیابانگرد ( #پرپرواز ) بقلم #شقایق_آرزه •° #قسمت_سی _حالا توا
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ ( ) بقلم •° نرگس کلافه گفت: _اصلا گیریم ازدواج کرده به تو چه مربوط مگه... بی توجه به جمله نرگس گفتم: _خواهش میکنم ته و توی ازدواجش رو دربیار...یه جوری بفهم مجرده یا... _آخه من چجوری این کارو بکنم برم تحقیقات محلی؟ _تورو خدا یه کاری بکن تا دیوونه نشدم...باشه؟!... _ای خدا من از دست این چكار کنم آخه من الان از کجا بفهمم این مجرده یا نه؟ از کی بپرسم؟ ببین چجوری انگشت نَمامون میکنی... _بابا مگه میخوای کوه بِکَنی اذیت نکن دیگه غرم نزن...از هر کی این سوالو بپرسی جوابتو میده... عصبانی غرید: _مگه مشکل من اینه که نمیدونم از کی بپرسم به اون عقل فندقیت قد نمیده که اون طرف از خودش نمیپرسه من با ازدواج کردن و نکردن اون چکار دارم؟ همانطور که دائم با ایما و اشاره خواهش میکردم آهسته تر صحبت کند، جواب دادم: _بابا از صدیقه بپرس یه بهونه ای ام بیار بلدی کاری نداره که... دوباره جری شد: _اگه کاری نداره چرا خودت نمیپرسی... چرا همه بدبختیات سر منه گناه که نکردم با تو رفاقت کردم همه جا باید آبروم بره! همانطور آهسته و با التماس گفتم: _غلط کردم سخت ترین کار دنیاست فقطم از تو برمیاد... پریدم و گونه اش را بوسیدم: _جون هر کی دوست داری نه نیار خیالمو راحت کن... ❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌ 💕 ⏳💕⏳ 💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕
ضُحی
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ #فانوس‌های_بیابانگرد ( #پرپرواز ) بقلم #شقایق_آرزه •° #قسمت_سی‌ویک نرگس
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ ( ) بقلم •° مثل همیشه نرم شد: _برو اونور تفی م نکن! لعنت به این دل رئوف من... دوباره صورتش را بوسیدم: _دستت درد نکنه جبران میکنم... وارفته به رفتن نرگس چشم دوخته بودم که پیک خوش خبر شود و برایم خبر خوش بیاورد. که خیالم را راحت کند... او مشغول صحبت با صدیقه شد و من از سر بیکاری کنار کمد ایستادم و مثلا مشغول مرتب کردن قفسه ها شدم. صدای رادیو که از صبح تا شب یک نفس میخواند و مینواخت و مجال سکوت به بیمارستان نمیداد هم آن لحظه حسابی مخل اعصاب بود و کارم را برای سر در آوردن از حرفهایشان سخت کرده بود.همراه صدیقه و سلما وسایل را جا به جا میکردند و با هم حرف میزدند. بالاخره یک جا نقطه گذاشت و آهسته از آنها جدا شد. کمی بالای سر مجروحین بستری شده چرخید و کم کم نزدیک آمد. _تخلیه اطلاعاتی شدن؟ _بچه ایا مگه دست خودشونه که اطلاعات ندن! فکر نمیکردم پاسخش مثبت باشد. منتظر گفتم: _خب؟... کمی دست دست کرد و نفس عمیقی کشید: _ژاله جان خودتم میدونی که نه تو به درد اون میخوردی نه اون به درد تو... به لکنت افتادم: _چ... چرا میگی میخورد... _منظورم اینه که اگــرم زن نداشت به درد تو نمیخورد... به آنی قطره اشکی سرد روی دستم افتاد. زیر لب گفتم: _پس داره... شوکه گفت: _وای خدا نگــاش کن گــریه میکنی؟... عصبی دستی تکان دادم. چرخیدم تا از بیمارستان خارج شوم. عجیب بود ولی شاید آن موقع یک دل سیر گــریه میخواستم. از پشت مچ دستم را گرفت: _بمیره این دل نازکم نمیذاره یه دل سیر بچزونمت... هم عصبانی بودم و هم دلم میخواست از خوشحالی فریاد بزنم. فوری به طرفش چرخیدم و با مشت به شانه اش کوبیدم: _مرض داری؟... سکته م دادی... با خنده گفت: _یواش بابا الان همه میگن این چشه اونوقت مجبورم به همه بگم چرا عصبانی هستیا... ❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌ 💕 ⏳💕⏳ 💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نترس؛ روزی دست خداست ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°🦋 • . 🌸🍃↺متن دعای عهد↯❦.•🌸🍃 . «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» . 🌺°↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. . 🌸°↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. . 🌺°↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ . 🌸°↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
1_916746311.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا! رحم کن به کسی که سرمایه اش اُمید و ساز و برگش اشک ریزان است..!🍁