#وابسته
#کله_بند_۲
#قسمت_صد_و_هشتاد_و_دوم
_کجایی بی معرفت! زود باش که منتظرم اقامه ام رو بگی!
- حاج آقا وضو بگیرم بیام،
- بدو!
به بهانه وضو فلنگ را بستم و رفتم پارک؛
در گروه واتساپ با اکیپ دختران وعده کرده بودیم که در پارک والیبال کتکی بازی کنیم؛
حالا من بیایم مسجد و بلندگو را در حلقم فرو کنم که شیخ می خواهد نماز بخواند!
حالا اقامه نگویم مگر چه می شود!
وقتی که اکیپ ما در پارک حضور داشت؛
هیچ مادری جرئت نمی کرد بچه اش را به پارک بفرستد؛
هیچ پدری هم دل نمی کرد دست زن و بچه اش را بگیرد و به پارک محل پا بگذارند؛
ادامه دارد...