eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
621 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷: در صحنِ دل"❣ وزیده هواۍ مُحرمَٺـ 🏴 بر گوشِ جان° رسیده صداۍ مُحرمَت ما بیقرار💔° منتظرِروضہ مانده ایمـ اصلا تمامـِ سالـ فداۍ مُحرمَتـ #دسٺ‌ماروبہ‌محرم‌برسون✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️دختران حاج قاسم♥️
﴾﷽﴿ 💠 #رمان_آیه_های_جنون 💠 #قسمت_۱ آرام چشمانم را باز میڪنم،با چشم هاے خواب آلود اطرافم را دید می
ریپلای قسمت اول رمان آیه های جنون برای دوستانی که تازه به جمع ما اومدن ☺️ دوستان تازه از اول رمان رو بخونید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از گندم پرسیدند عشقت کیه؟ ازخجالت زرد شد! از گل پرسیدند عشقت کیه؟ از خجالت سرخ شد! از یخ پرسیدند عشقت کیه؟ از خجالت آب شد! از من پرسیدند عشقت کیه؟ با افتخار گفتم عشقم بچه های این کانال! سلامتی باحالااااا! سلامتی با جنبه هااااااا ! بزن دست قشنگه رو👏👏👏 عزیزان ما شما رو خیلی دوست داریم خیییلی. ▊ ▊\😊 ▊ ( (> ▊ / |
: 💠 🍂 💠 ۱۰۵ فاصلہ یمان دو سہ قدم میشود،سعے دارم خودم را ڪمے آرام ڪنم همانطور ڪہ میخواهم از ڪنارش بگذرم میگویم:بهترہ من برم پیش دوستم! شما... نمیگذارد حرفم تمام بشود،رو بہ رویم مے ایستد. لبخند ڪجے روے لبانش نقش بستہ. دو سہ تا از دڪمہ هاے پیرهن یقہ آخوندے اش را آزاد میڪند و میگوید:تنهایے حوصلہ م سر رفت...‌ صورتش را نزدیڪ صورتم مے آورد، حس میڪنم...گرمے نفس هاے ڪثیفش را روے صورتم... با ترس چند قدم بہ سمت عقب برمیدارم،برقِ شیطنت در چشمانش مے درخشد. دو قدم بہ سمتم برمیدارد،دوبارہ عقب تر میروم؛آنقدر عقب ڪہ بہ دیوار میخورم! آرام بہ سمتم مے آید،نگاهم میڪند،مثلِ حیوان درندہ اے ڪہ شڪارش را گیر انداختہ! آب دهانم را قورت میدهم،چشمانم را مے بندم و دهانم را باز میڪنم. همین ڪہ میخواهم فریاد بڪشم،صداے بلند خندیدنش متوقفم میڪند. متعجب چشمانم را باز میڪنم،بلند قهقهہ میزند! نگاهے بہ من مے اندازد و دوبارہ قهقهہ اش شدت میگیرد. بریدہ بریدہ میگوید:قے...یا...فہ...شو...نگا خدا! قلبم دیوانہ وار خودش را بہ قفسہ ے سینہ ام میڪوبد،با چشمان گشاد شدہ بہ حسام خیرہ شدہ ام. نفس عمیقے میڪشد و میگوید:آخہ تو یہ ذرہ خوشگلے داشتے چے ڪار میڪردے؟! دیگہ نمیذاشتے نہ آفتاب ببینتت نہ مهتاب! نہ تزس ڪاریت ندارم خواستم حساب ڪار دستت بیا! این بہ اون در! منظورش بہ دو سہ ماہ پیش است ڪہ جوابش را دادم و نگذاشتم وارد خانہ بشود. نفسم در سینہ حبس شدہ،ڪلمہ اے از دهانم خارج نمیشود. همانطور ڪہ با دو انگشت شصت و اشارہ دوبارہ دڪمہ هاے یقہ اش را مے بندد میگوید:تو ڪہ اینقدر ترسویے چرا ادعات میشہ؟! چرا براے بقیہ جا نماز آب میڪشے؟! هان؟! لبانم مے لرزد،چیزے نمیگویم. آن یڪ ذرہ فشارے هم ڪہ برایم باقے ماندہ بود رفت! این بار جدے نگاهم میڪند:ببین فڪر نڪن از ڪثافت ڪاریات خبر ندارم! بابات گفتہ جلوے مدرسہ با یہ پسرہ قرار گذاشتے! خودمم چندبار دور و بر خونہ دیدمش. خودتو پشت چادر قایم ڪردے فڪر ڪردے بقیہ خرن نمیفهمن! بابات حق دارہ نمیذارہ برے دانشگاہ چون جنبہ شو ندارے! گیج نگاهش میڪنم. ادامہ میدهد:البتہ تقصیر باباتم هست انقدر عقدہ اے بارت آوردہ دستِ خودت نیست! بہ خودم مے آیم،فریاد میزنم:خــــــــفــــــــہ شــــــــو! پوزخندے میزند و چیزے نمیگوید. با حرص بہ سمت در اتاق میروم و صدایم را بالا میبرم:بیرون! دست بہ سینہ سر جایش مے ایستد،انگشت اشارہ ام را بہ سمتش میگیرم و میگویم:خوب گوشاتو وا ڪن! فڪر نڪن چون بابام الڪے براے ما گندہ ت ڪردہ میتونے برام بزرگترے ڪنے یا بهم دستور بدے! هر چے گفتے خودتے،فڪر میڪنے بقیہ ام لنگہ خودتن! اخم میڪند:حرف دهنتو بفهم! دندان هایم را روے هم میفشارم و میگویم:من میفهمم چے میگم،مثل اینڪہ تو حالت خوب نیست! ڪاراے من بہ خودم مربوطہ! یا همین الان میرے بیرون یا بہ خدا بہ همہ میگم اومدے تو اتاق چجورے خواستے منو بترسونے! بہ حرفِ آخرم شڪ دارم،بعید است ڪسے باور ڪند! حسام هم این را خوب میداند! همانطور ڪہ بہ سمت در مے آید میگوید:بگو ببینم ڪے باور میڪنہ! از چهارچوب در خارج میشود،نگاهِ جدے آخر را نثارم میڪند:حواسم بهت هست! محڪم در را میڪوبم و سریع قفل میڪنم. چند لحظہ بعد صداے بستہ شدن در حیاط بہ گوشم میخورد. خیالم راحت میشود،بے حال ڪنار در زانو میزنم. لبانم شروع میڪنند بہ لرزیدن و چند لحظہ بعد بارش اشڪ! خودم هم نمیدانم،دلیل حس و حالِ بدم را... سرم را روے زانوهایم میگذارم و خودم را جمع میڪنم‌. زار میزنم تمامِ بد حالے هایم را.... ڪسے در گوشم نجوا میڪند:تاب داشتہ باش دختر! تو آفریدہ شدے براے زن بودن.... ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @dokhtaranchadorii ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
یا حسین ماه غمت رسید 😭😭😭😔😔😔 پروفایل
🌷: یکشنبه‌ها را خیلی دوست دارم... یکشنبه‌ها طلا و گوهرِ هفته است... خورشید درخشان روزهای بعدی... یکشنبه‌ها همه‌چیز خوب است، خوب و شیرین... روزی که بنام مولایمان علی علیه السلام است، طعم عسل دارد... 🌷به به.... کمی غبار #نجف را به عاشقان برسان که در هوای تو باشد جنون مان بسیار #جانم‌علی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوان بود! پیش امام‌جواد(ع) آمد! درددل کرد: حال دل‌م خوب نیست... از مردم خسته شدم... از همه عاصی شده‌ام...! بریده‌ام، به ته‌خط رسیده‌ام...! 🌷امام فرمود: ❣به سمت حسین فرار کن! 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @dokhtaranchadorii ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺 🔵تا حالا شده براي مرد خونتون تولد بگیری؟ ❌کلی برنامه بچینی که خوشحال شه ولی در نهایت در مقابل این لطفت عکس العمل نامطلوب نشون بده که اصلا انتظارش رو نداشتی؟ می دونی باید چی کار کنی؟ ❌بهتره بدونی مردها وقتی در مقابل یه توجه قرار می گیرن کپ می کنن، نمی دونن باید چه عکس العملی نشون بدن... چون می ترسن توسط شما مورد قضاوت قرار بگیرن...بهترین کار اینه که وقتی بهش یه لطفی کردی سریع خودت رو مشغول کار دیگه ای کنی. 👈 وقتی برای خوشحال کردن همسرتون بهش لطفی ارائه دادید، عکس العمل هایش را قضاوت نکنید، سریع فضا را عوض کنید و اجازه دهید اگر می خواهد همسرتان خودش موضوع را پیش بکشد. 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @dokhtaranchadorii ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .