*⁉زیارت اربعین واجب شد...!؟*
*امام خامنه ای در دیدار با بسبجیان*
اربعین هم در پیش است. ملّت ما، ملّت عراق، مردمان زیادی از ملّتهای دیگر در تدارک *حماسهی بزرگ اربعینند*. *حماسهی اربعین یک پدیدهی فوقالعادهای است که به لطف و فضل الهی در هنگامی که دنیای اسلام نهایت نیاز را به اینچنین حماسهای دارد، به وجود آمده است.* یاد سرور شهیدان را در دلهای خودمان، در ذهن خودمان مغتنم میشمریم. سلام ارادتمندانه و مخلصانهی خودمان را به آن بزرگوار و آن بزرگواران و به خاک پاک شهیدان اهدا میکنیم و عرض میکنیم:
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاکشان رسان
پ.ن:
باتوجه به اینکه حماسه اربعین تجلی گردهمایی منتظران ظهور منتقم خون خداست.
و تمرین شیعیان برای زمان امام غایبشان در هنگامه ظهور
پس دشمن بشدت از این گردهمایی میلیونی ترس و واهمه دارد و همه کار میکند تا این گردهمایی عظیم تحت تاثیر قرار بگیره
پس هم خود و خانواده هایمان برای این سفر آماده شویم و هم کسانی که توان مالی سفر رو ندارن یاری کنیم و در ثواب زیارت و کارهای خیر اونها شریک بشیم.
@dokhtaranchadorii
👈🏻 کسی که خودش نمیتواند اربعین برود، هزینۀ سفر یک زائر دیگر را بدهد.
📌پشت ماشینش مینوشت «بیمۀ اباالفضل»؛ حالا میخواهد حقبیمهاش را بپردازد!
💎 #اربعین۹۷ (۲)
🔰اربعین در واقع روضۀ بزرگ امامحسین(ع) است، آیا درست است که روضۀ اربابمان خلوت بشود؟! آنهایی که مانعی برایشان هست و خودشان نمیتوانند بروند، هزینۀ این سفر را بدهند و یککسی را بهجای خودشان-به نمایندگی- برای زیارت اربعین بفرستند (یا بخشی از هزینۀ سفرش را بدهند)
🔻 هر کسی نذر و نیازی دارد، بگوید: «من یک زائر، جای خودم به کربلا میفرستم» هر کسی پول اضافه دارد، دریغ نکند! کسی که از مال خودش در راه خدا بگذرد، خدا برایش فراوانی ایجاد خواهد کرد.
🔰صاحبخانهها میتوانند اجارۀ یکماه را به مستأجرها ببخشند، تا مستأجرها به سفر اربعین بروند. کارخانهدارهای شخصی میتوانند یکماه حقوق اضافه بدهند تا کارگرانشان به این سفر بروند. نترسید؛ حسین(ع) جبران خواهد کرد!
🔻 بعضی از مردم و رانندگان تصمیم گرفتهاند، زائران اربعین را مجانی تا مرز برسانند. پشت ماشین خودش مینوشت «بیمۀ حضرت اباالفضل» و حالا رسماً میخواهد این حقِ بیمه را پرداخت کند؛ میگوید «من امسال زائران حسین(ع) را مجانی میبرم»
🔰انشاءالله هنگام بازگشتنِ زائران اربعین، در لبِ مرزها، ماشینهای فراوانی آماده خواهد شد که زائران را به شهرهای خودشان برگرداند. اگر یک رانندۀ اتوبوس گفت «من نمیتوانم!» مردمِ محله، جمع شوند و بگویند «پولِ اتوبوس را ما میدهیم، برو زائران را برسان!»
👤علیرضا پناهیان
🚩دانشگاه هنر- ۹۷.۷.۶
@dokhtaranchadorii
چرا امام حسن عسکری علیه السلام زیارت #اربعین را از نشانه های #مومن میدانند....!؟
زیارت اربعین یک کار تشکیلاتی عظیم و به تمام معناست
که در آن مسلمانان یاد میگیرند چگونه در عصر ظهور فرزندش #مهدی_عج_الله با هم متحد شوند
چگونه کار عظیم و تشکیلاتی کنند
چگونه مدیریت صحنه و برنامه ریزی در سطح میلیونی کنند
و صحنه ی با شکوهی از عظمت و عشق مومنان در گرداگرد امام عشق و ایثار رو به جهان نمایش بدهند
و به عالم بفهمانند که که این است چهره واقعی اسلام و شیعه
@dokhtaranchadorii
#زيارت_اربعين را در زمره نشانههای پنجگانه #مؤمن :
امام حسن عسکری علیه السلام
عَلامَةُ المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاةُ الاِحْدَی وَالْخَمْسِينَ، وَزيارةُ الاربَعين، وَالتَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ، وَتَعفِيرُ الْجَبِينِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيم. (شيخ مفيد، المزار، ص53؛ شيخ طوسی، مصباح المتهجد، ص787ـ788؛ ابنفتال نيشابوری، روضه الواعظين، ص195؛ سيدبنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج3، ص100)
مصباح المتهجد:
امام حسن عسکری علیه السلام
مؤمن پنج نشانه را باید دار باشد: اقامه پنجاه ركعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زيارت اربعين، انگشتر در دست راست كردن، در سجده پيشانی بر خاك نهادن و بسم الله الرحمن الرحيم را (در نماز) بلند گفتن.
اگر میخواهیم در زمره مومنان باشیم
بهمراه خانواده به اربعین برویم
دیگران را تشویق کنیم
و آنانی که برای سفر به کمک مالی نیاز دارند را یاری کنیم
ود ثواب زیارت آنان شریک باشیم.
بیاد اموات و شهدا و...
@dokhtaranchadorii
#چرا باید بسفر #اربعین برویم..؟؟
در هنگامه ظهور #امام_عصر عج الله وقتی میخواهند خود را معرفی کنند.
میفرمایند....
یا #اهل_العالم ان جدی #الحسین قتلوه #عطشانا....
امام زمان عج الله خود را با #جد_غریبش حسین علیه الاسلام معرفی میفرمایند....
یعنی تا آن زمان عالم امام حسین علیه السلام را میشناسد...
چگونه....؟
با #اربعین و حضور #میلیونی_شیعیان در جلو چشمان رسانه ها جهانی و مردم دنیا....
با رفتن بسفر اربعین #ظهور امام عصر عج الله را نزدیک کنیم و تمرین بودن در آن زمان را کسب کنیم...
هم برویم
همه دعوت برفتن کنیم
هم کمک کنیم به رفتن کسانی که توان مالی ندارند....
@dokhtaranchadorii
پیشنهادات و انتقادات خودتون رو در مورد کانال دختران چادری به آی دی زیر بفرستید ممنونم از همراهی شما عزیزان .😊
@samern
➣
🌷آیتالله حائـری شیرازی:
انسان اگر برای #وقتش برنامهریزی
نڪرد شیطان برایش بـــرنامه ریزی
میڪند غیبتها،تهمتها،حرفهای
بیمزه و لهــــو ، همه اینها نتیـجه بی برنامــگی است.
@dokhtaranchadorii
[ #بطلب_ارباب ]
میگه؛
حتی اگه میدونی #کربلات جور نمیشه...
بازم تمامِ تلاشتو بکن !
یدفعه دیدی وسط اینهمه تلاش؛
دلِ #اربابُ بردی...❤️✨ .
@dokhtaranchadorii
❄️❄️❄️
❄️❄️ ﴾﷽﴿
❄️
💠 #رمان_آیه_های_جنون 🍂
💠 #قسمت_۲۰۳
سرم را پایین مے اندازم و لبم را محڪم مے گزم،نہ الان وقتش نیست!
یڪتا بعد از اینڪہ یڪ دل سیر در آغوش هادے گریہ میڪند راضے بہ جدا شدن از هادے میشود.
مهدے چنان نفس عمیق میڪشد ڪہ گویے هوا ڪم آوردہ!
با شوخے و خندہ یڪتا را راهے اتاقش میڪند و سپس صدایم میزند:آیہ جون بابا!
بہ زور سرم را بلند میڪنم و لب میزنم:بعلہ؟!
چند لحظہ بہ چشمانم زل میزند،لبخند تلخے میزند و بہ سمتم قدم برمیدارد.
همانطور ڪہ در آغوشم میڪشد میگوید:چرا بلاتڪلیف اینجا وایسادے؟! چشمات پر اشڪہ بابا جان!
بغضم میخواهد بشڪند ڪہ بہ زور میگویم:نہ خوبم!
سرم را روے شانہ اش مے گذارد و با دست آرام موهایم را نوازش میڪند:چشمات اینو نمیگینا!
هادے نگران بہ صورتم زل زدہ،براے اینڪہ نگاہ هایش بیشتر قلبم را آتش نزند چشمانم را مے بندم ڪہ سیل اشڪ از چشمانم راہ مے افتدد!
محڪم فڪم را بہ شانہ ے مهدے مے چسبانم و هق هق میڪنم...
مهدے با دستِ لرزانش موهایم را نوازش میڪند و آرام میگوید:گریہ ڪن سبڪ شے بابا جان!
هر جملہ اش بہ اشڪانم شدت میدهد،چند لحظہ ڪہ میگذرد چشمانم را باز میڪنم.
در چشمانِ هادے اشڪ حلقہ بستہ! سیاهے چشمانش را بہ چشمانِ اشڪ آلودم مے دوزد و لب میزند:تو رو خدا گریہ نڪن!
مردد چند قدم بہ سمتم برمیدارد ڪہ پشیمان میشود،با حرص وارد اتاقش میشود و در را میڪوبد!
گویے مے ترسد هر چہ بہ هم نزدیڪ تر بشویم دل ڪندن سخت تر بشود.
صدایش بہ گوشم میرسد،خودش را سرزنش میڪند!
_لعنت بہ من!
مهدے مے خندد،از آغوشش بیرون مے آیم و متعجب نگاهش میڪنم.
با دو انگشت شصتش اشڪانم را پاڪ میڪند و میگوید:خوب این پسر ما رو تو آمپاس گذاشتیا! انگار دلش گیرہ!
گونہ هایم گل مے اندازند،با خندہ مے گوید:من برم فرزانہ رم دلدارے بدم تا شاڪے نشدہ! ڪلا این دوماہ باید شماها رو دلدارے بدم تا حضرت آقا سُر و مورو گندہ از سوریہ برگردہ!
لبخند ڪم رنگے میزنم،مهربان میگوید:توام برو پیش همتا و یڪتا یڪم دور هم دستہ ے عزادارے و نوحہ راہ بندازید ولے بعدش بخوابید ڪہ باید صبح زود بیدار بشیم.
میخواهد بہ سمت پلہ ها برود ڪہ گرم صدایش میزنم:بابا مهدے!
سرش را بہ سمتم برمیگرداند:جانم!
با دو دست صورتم را پاڪ میڪنم:خیلے ازتون ممنونم!
لبخند عمیقے میزند و آرام میگوید:امشب خواب ندارہ یعنے دفعہ هاے قبل از ذوق خوابش نمے برد! ڪنارش باش بهش بگو منتظرے تا برگردہ بذار راحت برہ!
سرے تڪان میدهم و بہ در اتاق هادے چشم مے دوزم،صدایے نمے آید!
بے میل بہ سمت اتاق همتا و یڪتا میروم و چند تقہ بہ در میزنم،صداے لرزان همتا مے پیچد:بعلہ؟!
دستگیرہ ے در را میفشارم و وارد اتاق میشوم،یڪتا روے تخت طبقہ ے دوم نشستہ و زانوهایش را در بغل گرفته.
همتا هم دست بہ سینہ ایستادہ و اشڪ میریزد،چهرہ هایشان را ڪہ مے بینم دوبارہ بغضم میگیرد!
یڪتا بہ صورتم زل میزند و بے هوا شروع بہ گریہ ڪردن میڪند! اشڪان من هم دوبارہ راہ مے افتند!
همتا با اخم تشر میزند:بسہ یڪتا! با توام هستم آیہ! چرا ماتم گرفتید؟! هادے میرہ دوماہ دیگہ صحیح و سالم برمیگردہ!
با حرص اشڪانش را پاڪ میڪند و ادامہ میدهد:اینطورے فقط هادے رو اذیت میڪنیم،بذارید با خیال راحت برہ!
یڪتا سریع اشڪانش را پاڪ میڪند:آرہ! اما دلمون براش تنگ میشہ،تا برہ و بیاد هزار بار مے میریم.
همتا جعبہ ے دستمال ڪاغذے را بہ سمتم میگیرد و میگوید:مے سپاریمش بہ خدا.
بے اختیار در دل میگویم:اگہ خدا براے خودش بخوادتش چے؟!
دستمالے برمیدارم و در دل از حفظ سورہ ے ڪوثر را میخوانم،دلم بہ مادر قرص است!
مثل دفعہ ے قبل من جاے همتا میخوابم و همتا روے زمین.
یڪتا بے قرار مدام در جایش وول میخورد و نفس هاے عمیق میڪشد،همتا ساڪت پتو را روے سرش ڪشیدہ و من لرزش شانہ هایش را مے بینم!
این وسط تڪلیفِ من،تڪلیف دخترے ڪہ تازہ دلبستہ شدہ چیست؟!
دلشورہ و بغض امانم را بریدہ،معدہ ام میسوزد و ڪف دست ها و پاهایم بے حس شدہ!
عقربہ هاے ساعت بے رحمانہ بہ دو مے رسند! فقط پنج ساعت بہ رفتنش ماندہ!
گویے ڪسے گلویم را محڪم با دستانش گرفتہ و مے فشارد،راہ نفسم بستہ شدہ!
من این دوماہ را طاقت نمے آورم،قلبم میگوید از دورے اش مے میرم!
بہ زور نفس عمیقے میڪشم و هواے خفہ ے اتاق را مے بلعم،نہ ڪفاف نمے دهد!
با عجلہ از روے تخت بلند میشوم،همتا و یڪتا خوابشان بردہ.
با قدم هایے سست خودم را بہ در مے رسانم و از اتاق خارج میشوم.
مثل دفعہ ے قبل در اتاق هادے باز و چراغش روشن است.
چند قدم بہ سمت اتاق برمیدارم،هادے روے سجادہ اش نشستہ و فرزانہ ڪنارش!
دست هادے را محڪم گرفتہ و بہ صورتش زل زدہ،گویے نگران است هادے را از او بگیرند.
متعجب چند لحظہ نگاهشان میڪنم،همہ از هادے سهم دارند بہ جز من!
#ادامہ_دارد...
لیلی سلطانی
@dokhtaranchadorii
❄️❄️❄️
❄️❄️ ﴾﷽﴿
❄️
💠 #رمان_آیه_های_جنون 🍂
💠 #قسمت_۲۰۴
هادے همہ را دلدارے مے دهد بہ جز من!
میخواهم از راهرو عبور ڪنم ڪہ نگاہ فرزانہ بہ من مے افتد،با دست اشڪانش را پاڪ میڪند و هم زمان میگوید:چیزے شدہ آیہ؟
مے ایستم،ڪمے نزدیڪ میشوم.
بے حال میگویم:خوابم نمے برہ میرم حیاط یڪم قدم بزنم شاید خستہ بشم و خوابم ببرہ!
هادے با غم و شرمگین نگاهم میڪند،انگار حالش از من بدتر است!
فرزانہ از ڪنار هادے بلند میشود و بہ سمتم مے آید:تنها نمے ترسے؟
سرم را بہ نشانہ ے منفے تڪان میدهم،بہ چهرہ اش دقت میڪنم خبرے از آن فرزانہ ے شاداب و مغرور همیشگے نیست!
رنگش پریدہ و چشمانش از شدت گریہ پف ڪردہ اند،لبخند بے جانے تحویلم میدهد و میگوید:منم برم ببینم میتونم بخوابم یا نہ بیچارہ مهدے ڪہ باید همہ مونو دلدارے بدہ!
این را میگوید و با گفتن شب بہ خیر بہ سمت طبقہ ے پایین میرود،میخواهم دنبالش بروم ڪہ هادے آرام میگوید:وایسا!
متعجب نگاهش میڪنم،سجادہ اش را جمع میڪند و بہ سمتم مے آید.
لبخند مهربانے میزند:منم خوابم نمیبرہ،بریم قدم بزنیم!
نفس آسودہ اے میڪشم،چے از این بهتر؟!
همراہ هم از راهرو و سالن عبور میڪنیم و وارد حیاط میشویم،ڪنار هم با فاصلہ ے ڪم قدم برمیداریم.
هادے دستانش را داخل جیب شلوارش مے برد،آرام میگویم:حال خالہ فرزانہ خوب نبود!
هادے نفسش را بیرون میدهد:نماز مستحبے میخوندم بیست دفعہ اومد دم اتاق وایساد و بهم زل زد نمازم ڪہ تموم شد گفتم بیا ڪنارم بشین یہ دل سیر حرف بزنیم و همو ببینیم تا شاید دلت آروم بگیرہ!
چیزے نمے گویم چند لحظہ ڪہ میگذرد میگوید:فقط چند ساعت موندہ!
لب میزنم:بہ چے؟
بے هوا بہ چشمانم زل میزند:بہ فرصت یڪ ماهت براے فڪر ڪردن!
صداے "اوپ اوپ" قلبم بلند میشود،نگاهم را بہ گل هاے رنگارنگ باغچہ ها مے اندازم و میگویم:نگفتید چرا باید فڪر ڪنم؟!
_وقتے رسیدم سوریہ سر فرصت زنگ میزنم جوابو ازت میگیرم!
مثل یڪ جور امتحان! میخواهد ڪامل شرایطش را درڪ ڪنم سپس جواب بدهم!
غافل از اینڪہ من خیلے وقت است دلم را باختہ ام و او را همہ جورہ میخواهم!
نیم ساعتے ڪہ در سڪوت قدم میزنیم میگوید:برگردیم خونہ؟
دلم نمیخواهد اما قبول میڪنم،باهم وارد سالن میشویم.
همانطور ڪہ باهم از پلہ ها بالا میرویم هادے میگوید:تو برو راحت تو اتاق من بخواب! من امشب خواب ندارم میشینم تو سالن قرآن میخونم.
جلوے در اتاقش میرسیم،خجول میگویم:آخہ...
نمیگذارد حرفم را ادامہ بدهم.
_دفعہ ے قبلم ڪنار همتا و یڪتا خوابت نبرد شاید رو تختشون راحت نیستے اگہ اینجام خوابت نبرد برگرد همونجا.
سرے تڪان میدهم و وارد اتاقش میشوم،پشت سرم مے آید همانطور ڪہ بہ سمت ڪتابخانہ اش میرود میگوید:راحت باش براے خواب برنمیگردم اینجا،اگہ خوابم بیاد رو مبلاے سالن میخوابم.
شرمگین میگویم:اینطورے درست نیست ڪہ!
قرآنے برمیدارد و لبخند میزند:شبت بہ خیر!
از اتاق خارج میشود و من تنها مے مانم،ڪاش همین جا مے ماند قرآن میخواند من هم گوشہ اے مے نشستم و تماشایش میڪردم!
باید از لحظہ لحظہ ے بودنش استفادہ ڪرد...
روے تخت مے نشینم،لباس هاے نظامے اش را مرتب روے تخت گذاشتہ.
چہ شوق و عجلہ اے براے رفتن دارد!
نفس عمیقے میڪشم و روے تخت دراز،روے پهلوے راست ڪنار لباس هاے نظامے هادے!
با دست پیراهنش را نوازش میڪنم و آرام اشڪ مے ریزم،تمام سهم من از هادے همین است!
حدود یڪ ساعت ڪہ میگذرد صداے قدم هاے ڪسے نزدیڪ اتاق مے پیچد و سپس سرفہ ے هادے!
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆🏻:
#لیلی_سلطانی 👉🏻
💠 #فدایی_خانم_زینب .
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
﴾﷽﴿ 💠 #رمان_آیه_های_جنون 💠 #قسمت_۱ آرام چشمانم را باز میڪنم،با چشم هاے خواب آلود اطرافم را دید می
برگشت به قسمت اول رمان آیه های جنون برای اعضای جدید ....
✅✅✅✅✅
بعضیا میگن :
باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن. "😳"
واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒
اما...✋
1⃣ #اولا :
بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها #نداره☝️
این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇
من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک دودی میزنن از همه خشنترن !! 😳😡
هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟
تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐
2⃣ #دوما :
فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، 😘
خیلی با خونوادش مهربونه😊
خیلی به خونوادش میرسه 🤗
اما مثلا معتاده😷 🤕
به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!😏
پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒
به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔
معلومه که نه !!☺️
ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش😊🌹
از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم ❤️
اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕
پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم😉🤔
چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش
اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش😊
⚡️ آیا هنوز وقتش نشده یه کمی بیشتر در مورد
🍎 نوع حرف زدنمون
🍎 نوع عمل کردنمون
🍎 و نوع پوششمون
فکر کنیم؟!⚡️
✅✅✅✅✅
بعضیا میگن :
باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن. "😳"
واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒
اما...✋
1⃣ #اولا :
بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها #نداره☝️
این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇
من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک دودی میزنن از همه خشنترن !! 😳😡
هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟
تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐
2⃣ #دوما :
فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، 😘
خیلی با خونوادش مهربونه😊
خیلی به خونوادش میرسه 🤗
اما مثلا معتاده😷 🤕
به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!😏
پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒
به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔
معلومه که نه !!☺️
ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش😊🌹
از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم ❤️
اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕
پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم😉🤔
چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش
اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش😊
⚡️ آیا هنوز وقتش نشده یه کمی بیشتر در مورد
🍎 نوع حرف زدنمون
🍎 نوع عمل کردنمون
🍎 و نوع پوششمون
فکر کنیم؟!⚡️ .
@dokhtaranchadorii
👖شلوار لــــــی را برایمان فرستادند!
اول زیاد هم بــــد نبود!🤔
بعد شد آفـــــــــت غیرت و حیا!😞
پسرانه اش از بالا کوتاه شـــد!
و دخترانه اش از پایین!😳
🔻چادر شــد...
مانتو های بلند...
مانتو ها ذره ذره آب رفت!
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــوز نامید!😞
😓چادرِ چادری ها هم کم کم یا تبدیل به شنــــــل شدهـ
یا آنقــــــدر نازک که...
¤بودنش طعنه ایست به نبودنش¤😞
حالا که دیگر شلـــــوار جایش را به ساپـــورت داده!😞
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!😞
💠مانده ام فردا فرزندان این نســــــل هنوز هم...
"مـــــــــــــــــادر" را...
اسوه پاکی...
و...
"پــــــــــــــــــــدر" را...
مظهر مردانگی میدانند!؟🤔😓😓😓
كاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند...
و...زنان شوكت زن بودنشان را...
كاش مردان هميشه مرد باشند...
و...زنان هميشه زن...🙁
به ڪجا چنین شتابان؟؟؟😔🌹
🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
@dokhtaranchadorii
✨🌸✨
🌸
✨
و چہ زیبا میگفٺ شهیـــــــدے
کہ براےِ بہترین دوستانتان #آرزوے_شہادت ڪنید...
من اما این جا...
بینِ تمامِ این #چادرها
بینِ تمامِ #چادرانہ ای ها
از میانِ تـــــمامِ #آرزوهای
ِ درقلبم...
✨🌸✨
اامروز فقط #آرزو مےکنم بچشے لذتِ #ڇادر را...
بچشے لذتِ دمادَم لباسِ سربازے حضرت حجت را بر تن داشتن...
بچشے نگاهـِ #مادر را...
لبخندِ #مادر را
بچشے #کنیزی زینب را...
من #آرزویت مےکنم
#ڇـــــــادرانہ زندگےکنی...
@dokhtaranchadorii