『 دختࢪاݩ زینبـے 』
مثال: ☁️+💦=🌧
دوستان باید بگید که این دو تا ایموجی به علاوه اون ایموجی چه ایموجی رو تشکیل میده مثالش رو هم فرستادم
۵ نفره اولی که این اموجیهارو بفرستن میرن راند بعد♥️
آژیر
چراغراهنما
بادکنک
پرچم کشور ایران
قفل
جعبه کادو
❤️برنده کسی نیست جزززززز😍
جز⃢⛓️
جز⃢🥀
جز⃢🌊
جز⃢✂️
جز⃢🗑
ج⃢ز✨
جز⃢🧩
جز⃢🐾
جز⃢💕
جز⃢🌪
جز⃢🦉
جز⃢🦎
جز⃢🌿
جز⃢💦
جز⃢🦄
جز⃢🍁
جز⃢🌺
جز⃢🍂
جز⃢🎈
جز⃢🌸
جز⃢🌵
جز⃢🔗
جز⃢✈️
جز⃢🍫
جز⃢🍭
جز⃢🍟
جز⃢🛴
جز⃢💧
جز⃢🚧
جز⃢🐿
❤️مبینا جونم ❤️
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#29
زندگی کتایون با ما جمعمون رو گرمتر و سرگرمیهامون رو بیشتر کرده بود
اگرچه خیلی هم رو نمیدیدیم!
طبق قراری که تعیین کرده بودیم چهار قرار بعدی شنبه 20 آپریل، شنبه 18 می، شنبه 15 ژوئن و شنبه 20 ژولای بود که خیلی زود اولینش رسید
اونهم درحالی که با شروع امتحاناتم سه روز فاصله داشتم!
تصمیم گرفتم هرچه سریعتر قرار رو برگزار کنیم و بعد تمرکزم رو بگذارم روی درس و این چند هفته مداوم مطالعه کنم
به همین مناسبت صبح روز تعطیل نسبتا زود بیدار شدم و صبحانه ای که خیلی وقت بود هوس کرده بودم درست کردم
داشتم یه همی به حریره ای که درست کرده بودم می زدم که ژانت بالاخره از اتاقش بیرون اومد
قبل از اینکه وارد آشپزخونه بشه بلند گفتم سلام
وارد شد و با لبخند گفت: سلام چرا هیچ وقت نمیذاری من سلام کنم اول!
_ توی دین اسلام سلام کردن هم ثواب داره
با چشم هایی که هنوز اثر خواب توش دیده میشد و گرد هم شده بود گفت:
_ واقعاً؟
_ آره مخصوصاً اونی که اول سلام کنه
_ خب چرا؟
_ چون باعث بهبود و تحکیم روابط اجتماعی و جاری شدن محبت بین آدم ها میشه
فضای زندگی در جامعه اسلامی باید بر پایه محبت باشه
این خیلی مهمه
یکی از ویژگیهای پیغمبر ما اینه که کسی نتونست هیچ وقت اول بهش سلام کنه حتی به بچه ها اول خودش سلام می کرد
_ چه جالب!
بالای سر قابلمه ایستاد و بو کشید: این چیه جدیده؟
_ این حریره بادام
مقوی و خوشمزه البته در اصل غذای بچه هاست ولی من هوس کرده بودم امروز
خندید_ پس باید غذای بچه ها رو بخوریم امروز
_حالا بخور اگه بد بود بعد مسخره کن!
چای رو که حالا دم کشیده بود توی فنجون ها ریختم و صدام رو بلند کردم: پاشو دیگه شاهزاده لنگ ظهره
یا نه میخواید صبحونتونو بیارم تو تختتون؟
ژانت پرسید: راستی امتحان اولت چه روزیه؟
داشتم جوابش رو میدادم که در اتاق باز شد: سخنرانی نکن موفق شدی بیدارم کنی
وارد سرویس شد و منم جوابم رو کامل کردم
...
بعد از صبحانه به ملاحظه امتحان من خیلی زود شروع کردیم
اول هم من؛
_بسم الله الرحمن الرحیم
جزء یازدهم سوره توبه آیه ۱۲۸ وصف پیامبره
خیلی زیباست به حدی که واقعا آدم رو به هیجان میاره
من اولین باری که این آیات رو خوندم با اینکه اصلا توی این فضاها نبودم بی اختیار کلی گریه کردم که واقعاً ممکنه من یه همچین کسی رو داشته باشم توی زندگیم که با سختی من سختی بکشه تمام تلاشش رو بکنه که من رو هدایت کنه نسبت به من مهربان و رئوف باشه برای من دل بسوزونه؟
خب من چرا قبول نکنم چرا باید این محبت رو پس بزنم منم که همیشه دنبال همین میگشتم!
کتایون_ متوجه منظورت نمیشم مگه تو یه خانواده مذهبی نداری مگه از اول مسلمون نبودی؟
لبم رو به دندون گرفتم و ریز خندیدم
چه اشتباه فاحشی!
ناچار توضیح دادم:
_ چرا هم خانواده مذهبی دارم هم از اول توی شناسنامه مسلمان بودم اما تا چند سال پیش در نگاه به اسلام مثل شما بودم یا حتی تند تر از شما
تعجب دوید توی صورتش:
_ چطور؟
_خب... از وقتی که خودم رو شناختم همیشه پر از سوال بودم اما به خاطر اینکه پدر و مادرم ناراحت نشن هیچ وقت سوال هام رو نپرسیدم و این شکاف هی عمیق تر و عمیق تر شد تا این که وارد دانشگاه شدم
فضای جدید دوست های جدید؛
کم کم تغییر کردم
اول ذهنی و درونی و بعد بیرونی
نمیخواستم بیشتر از این توضیح بدم برای همین پل زدم:
_ اما یک اتفاق باعث شد یکم بیشتر دقیق بشم و فکر کنم و تحقیق کنم و بعد کم کم همه چیز رو درک کردم و کنار هم گذاشتم و به یک منطق منظم و کامل رسیدم و قبولش کردم همین...
_ چه اتفاقی؟
_ فعلا برگردیم به بحث حالا شاید یه روزی حوصله داشتم براتون تعریف کردم
داره دیرم میشه!
سوره یونس آیه ۹۲ یه چیزی بگم دربارش
یه محقق فرانسوی که روی بدن مومیایی یکی از فراعنه کار میکرده متوجه وجود املاح نمک درون بدنش میشه که موید غرق شدگیه
قاعدتاً کسی که اینهمه نمک روی سطح پوستش باشه غرق شده و بعد از آب گرفته شده و مومیایی شده و خب غرق شدن یه فرعون خیلی اتفاق نادریه
مهمتر از اون بخاطر غرق شدن این بدن باید فاسد میشده ولی سالم مونده بوده
اون محقق وقتی متوجه میشه به این نکته در قرآن اشاره شده و خداوند تعهد کرده بدن فرعون رو برای آیندگان سالم نگه داده شگفت زده میشه از این اشاره و بعدها با تحقیق مسلمان میشه...*
یه کتاب هم نوشته به نام "مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم"
دوست داشتید میتونید بخونید
جزء دوازدهم سوره هود آیه 37
درباره قضیه ساخت کشتی نوح روایتی هست که میگه خداوند وعده عذاب خودش رو مدام به تاخیر میانداخت ۷ سال ۷ سال تاریخ رو تغییر می داد و این باعث شده بود که طرفداران نوح به شک بیفتن و هر بار ریزش میکردن
ژانت_خب چرا باید اینکارو بکنه؟
_چون میخواد ظرفیت قوم رو به سطح یقین رشد بده
این تصمیم ادامه پیدا میکنه تا وقتی که باز اعلام میکنه به نوح که عذاب ۷سال دیگه
عقب افتاده و باید انتظار بکشید و نوح هم به همون تعداد اندک باقیمونده خبر میده
و دیگه هیچ کسی کافر نمی شه و همه این جمعیت اندکی که موندن میگن خب باشه هفت سال دیگه صبر میکنیم
خدا که دروغ نمیگه حتما لازمه
و اونجا خدا اون تاخیر رو ملغی میکنه و همون سال عذاب نازل میشه
خدا فقط منتظر بود این اجتماع به یقین کامل برسه تا لیاقت سوار شدن به این کشتی و درک این معجزه عظیم رو پیدا کنه
برای خدا مهمه کسی که ادعای ایمان میکنه حرف خدا رو باور میکنه یا نه؟
کتایون_خب این ظلم به آدم های خوب و آماده امت نیست؟
_کار گروهی یعنی نمره گروهی
اگر اینجوری نباشه که هیچ وقت رشد اجتماعی صورت نمیگیره هیچ وقت توازن در رشد صورت نمیگیره فقط خوبا رشد میکنن ولی اینجوری خوب ها خوب سازی میکنن
یعنی برای موفقیت ناچارن همراه خودشون دیگران رو هم رشد بدن این تنها راه حداکثری کردن رشده
حالا در مورد آیه ۴۰ وقتی خدا میبینه که تعداد خیلی کمی به حضرت نوح ایمان آوردن و چند جفت از حیوانات فقط قراره درون کشتی باشن چرا دستور میده کشتی به این بزرگی و عظمت رو بسازه؟
شاید کنایه میزنه به اینکه این کشتی برای همه اهل منطقه جا داشت حتی تا آخرین لحظه قبل از نزول عذاب و کسی نمیتونست بگه خدا ما رو رها کرد
این خودشون بودن که نخواستن همراه بشن
آیه ۸۶ این باقیمانده خدا(بقیه الله) چیه که برای مومنین بهتره؟
روش فکر کنید
۱۱۷ خیلی مهمه!
یک جامعه تا زمانی برای خدا ارزش تحمل و فرصت دادن داره که یه عده توش در صدد اصلاح باشن ولی جامعه بی تفاوت به گناه که دیگه امیدی به ایجاد تغییر درش وجود نداره دقیقا همون جامعه ایه که نزول عذاب رو خواهد دید
پس انحطاط جامعه زمانی رخ میده که روحیه اصلاح گری از بین بره و بی تفاوتی حاکم بشه و افراد مصلح رو محجور یا حذف کنن*
آیه ۱۱۹ خدا میفرماید انسانها رو آفریده که با محبت نجاتشون بده!
بعضی جملات قرآن اونقدر زیباست که آدم حیفش میاد عربیش رو نخونه
یعنی همش همینطوره اگر درست بهش نگاه بشه
در زبان اصلیش کلی کد و پیام وجود داره که در ترجمه ها نیست برای همین هم ما عربی رو حتما یاد میگیریم چون زبان قرآنه و قرآن مهمترین داشته ماست
آدم یه فیلم هم می خواد ببینه ترجیح میده زبان اصلی ببینه بعد کلام خدا رو صرفا با ترجمه بخونیم؟! مثل از سر باز کردنه
_ خب چرا عربی؟!
_ بالاخره باید یه زبانی میداشت دیگه که طبعاً بقیه مردم جهان هم باید اون زبان رو یاد می گرفتن همه مردم جهان که یک زبان ندارن درسته؟
اینکه چرا عربی خب پیامبر این دین عرب زبانه مردمشم همینطور نمیتونه به زبان دیگه ای صحبت کنه با مردم خودش اول اونا باید حرفش رو بفهمن تا بعد بخواد دینش رو گسترش بده
اما کلی دلیل دیگه هم داره یکیش کامل بودن زبان عربیه که هر زبان شناسی اینو تصدیق می کنه که با یک کلمه قد یه جمله حرف می زنن برای هر تعبیری کلمه متفاوتی دارن چند نوع فعل برای یک کار استفاده میکنن که هر کدوم تعریف خاص خودشو داره
شما تو همین کتابی که دارید میخونید تعداد واژه های عربی و ترجمه فارسی یا انگلیسیش رو بسنجی متوجه می شی که چقدر کوتاه تره و درنتیجه برای پیامرسانی مناسبتر
بعدم یه آیه دیگه هست که میگه اگر قرآن یعنی معجزه ای که بنا بود نازل بشه به زبان دیگری جز عربی نازل میشد شما عربها دیگه بهش ایمان نمی آوردید ولی بقیه ایمان میارن!
خب این امتیاز ماست...
و خدا به هدایت همه آحاد بشر فکر میکنه
و کلی دلیل دیگه...
سوره یوسف آیه ۶ ببین از منظر قرآن چجوری نعمت بر یک نفر تمام میشه
تمام نعمت یعنی تمام امکانات و استعدادهایی که انسان در اختیار داره با نظر لطف خدا و تلاش خودش هدر نره و کامل استفاده بشه
همون چیزی که همه ما در همه امور دنبالشیم راندمان بالا
حالا از نظر قرآن این نعمت ها کی کاملا استفاده شده؟
وقتی در جهت بندگی خدا قرار بگیره و نهایت کارکردش رو برای یک هدف الهی خرج کنه
چون با این منطق اون تلاش و استعداد هدر نرفته و ذخیره شده برای آخرت فرد
از این جهت بهش میگن تمام کردن نعمت
مثل تبدیل انرژی پتانسیل به انرژی جنبشی بدون هدر رفت!
این نهایت استفاده ایه که انسان میتونه از زمان و امکانات و استعدادهاش بکنه
هر چیزی جز این باشه خسران و ضرر و موجب حسرته
آیه ۱۵ ؛ یوسف با فرمانبرداری از خدا و گناه نکردن در ابتدا اذیت میشه به زندان میافته ولی در نهایت باعث بزرگی و قدرت و شوکت و مکنش میشه اگر اون زندان نبود اون مکنت هم نبود
احوالات انسانها هم همینطوره سختی های مقطعی گاهی مقدمه خیرات خیلی بزرگه منتها ما که کشف و شهودی نداریم از هیچی خبر نداریم صبر هم نداریم فقط ناله میکنیم
تمام این سیر رو باید دید نباید فقط مقطعی نگاه کنی مثل کسی که وقتی ورزش می کنه فقط درد عضله هاش رو حس می کنه اگر خسته شد و رها کرد نتیجه رو از دست داده
ولی اگر تونست تحمل کنه هدفش رو دنبال کنه و اون تمرینات به ظاهر سخت مستمر انجام بده،
عضلات قوی و اندام متناسبی خواهد داشت
در آینده میتونه مسابقات شرکت کنه و حرف برای گفتن داشته باشه
هدف ما هم تو این دنیا رشد و پرورشه!
آیه ۴۰
خداوند این آیه رو در مقابل بت ها عنوان میکنه
چون قبلا هم گفتم هیچ کدوم از خدایان قبلی و کاهنان شون و معابد شون سایر خدا ها رو نفی نمی کردن فقط میگفتن ما قویتر هستیم
اما این خدا هیچ خدایی رو در کنار خودش تحمل نمی کنه و میگه فقط منم بسیار پرقدرت بسیار مواخذه کننده!
فقط من اونا اصلا هیچی نیستن که بخوان با من قیاس بشن
خب حالا یه سوال این روحیه از کجا میاد و چرا تو بقیه خدایان نیست؟
چشمی توی نوشته هام چرخوندم و چون بقیه هم سکوت کرده بودن گفتم:
جزء سیزدهم آیه 87 یوسف؛ تنها کافران از رحمت خدا معیوس می شوند!
روایتی هست که میگه بدترین گناه روی زمین ناامیدی از رحمت خداست
ما اصلا نمیفهمیم خدا چقدر مهربونه!
کتایون برای خوردن آب بلند شد
همین که در یخچال رو باز کرد گفت:
اینجا چقدر خلوته
فکر کنم یه خرید باید بریم!
لیوان آبش رو یک نفس سر کشید و برگشت سر میز:
خب ادامه بده!
_باشه
آیه 105
همه جهان طبیعت کائنات موجودات حتی اجسام بیجان همه چیز نشانه ست
برای کسانی که درخواست نشانه دارن!
اینهمه معجزه در عالم هست و ما درخواست معجزه میکنیم!
انسان اگر با این دید به دنیا نگاه کنه هم ایمانش قوی میشه هم لذتش رو میبره هم دیگه آسیب و صدمه ای به هیچ چیز اعم از انسان و حیوان و طبیعت وارد نمیکنه
کتایون_سوره رعد آیه یک رو ببین
مگه این کتاب برای هدایت انسانها نازل نشده؟
پس چرا بعضی جاها طوری صحبت میکنه که ما نفهمیم مثل حروف مقطعه
چه دلیلی داره برای رمزی صحبت کردن اگر قرار بر اینه رمز ها رو ندونیم چرا نازل می شه اگر قرار بود بفهمیم چرا توضیح نمیده؟
_ این ها اسرار خاصی هستن که به رمز بیان شدن
ولی قطعاً بیان شدن که ما بفهمیم شون
_ پس چرا نمیدونیم؟
_ چون نقشه خون نداریم!
کسی که علم کتاب رو بدونه و بتونه تشریح کنه
_خب چرا خدا همچین کسی رو برای ما قرار نداده؟
_شاید هم قرار داده ولی ما سراغش نرفتیم
حالا بعدا دقیقتر درباره این موضوع توضیح میدم
همین آیه ۲۸ یک پیام داره: انسان تو کمال گرا خلق شدی و جز خدا که بی نهایته با هیچ چیز آرامش پیدا نخواهی کرد
_ولی خیلی ها با همین لذت های شناخته شده خوشن
_گفتم آرامش
این سبک زندگی همیشه ناآرامی توش حس میشه
انسان فقط تلاش میکنه با دلمشغولی عاطفی و کار و امکانات تفریحی پرش کنه
اون قدر سر خودشو گرم میکنه که به چیزی فکر نکنه
حتی وقتی کسی میخواد سوالی ازش بپرسه که یه ذره چالش برانگیز باشه فوری گارد میگیره
یه جورایی توی پیله ی خودش محبوسه
خبر از بیرون نداره و نمیخواد که داشته باشه با پیله خودش خوشه ولی آخه همونم موقتیه
ویروسی شده به جای درمان مسکن میخوره ولی بالاخره یه روزی این ویروس از پا درش میاره
همه مناسبات و روابط انسانی همون شغل همون پول همون جایگاه همون رفاه سراسر تزلزله با یک اتفاق کوچیک نابود میشه یا به خطر میفته و فقط دغدغه نصیب انسان می کنه
ورشکستگی بیماری شکست عشقی بحران و...
به هیچ وجه ثباتی نیست این لذت های زودگذر و فناپذیر در همون لحظه وقوع در خطر سقوط هستن
به هیچ وجه امنیتی وجود نداره همون لحظه لذت میتونه لحظه عذاب باشه
تو داری میری به سمت یک مسافرت خوب که لذت ببری واقعا هم خوشحالی همون لحظه تصادف میکنی بهترین و عزیزترین کسانت رو از دست میدی
اتفاقاً فقط کسی که بیثباتی لذات دنیایی رو درک کرده باشه و روشون حساب صددرصد باز نکرده باشه میتونه ازشون لذت هم ببره چون هدف قرار نداده که نگران از دست دادنش باشه یا در صورت از دست دادن به پوچی برسه
آدمی زرنگه که هم از موقعیتهای دنیا به نحو احسن و تا جایی که امکان داره استفاده کنه و هم تبدیل شون کنه به موقعیتهای ابدی همون تبدیل انرژی پتانسیل به انرژی جنبشی که گفتم
خدا که فرمول رو در اختیارما گذاشته گفته می تونی از این فرصت های فانی هم استفاده کنی هم لذت ببری هم فرصتهای ابدی به دست بیاری خب چی بهتر از این؟
ژانت_خب اون فرمول چیه؟
_هر کاری می کنی برای خدا باشه
با این نیت زندگی کن
تو که به هر حال به خدا نیازمندی خدا هم که تو رو دوست داره تو ام که قاعدتا باید خدا رو دوست داشته باشی چون اون از همه بیشتر دوستت داره همه دار و ندارت از اونه
با این کار هم که نهایت سعادت رو به دست میاری
خب چرا اینکارو نکنی؟
مکث کوتاهی کردم
بعد دوباره ادامه دادم:
در مورد آیه ۱۲ سوره ابراهیم یه چیزی بگم کاملا تجربیه
حالا میتونید بپذیرید یا نه
هر چی در پذیرش اسلام پیش میری و سبک زندگیت رو بیشتر باهاش منطبق می کنی احساس میکنی با کائنات در قوانین خلقت همسو شدی و به منطق هستی نزدیک شدی و لذت میبری از درک پدیدهها و فلسفه اتفاقات که کمکم برات مقدور میشه
انگار یه چشم جهان بین بهت دادن
مثل همون وقتی که تمرین بدنسازی میگیری از مربیت
اولش سخته بعد کم کم احساس میکنی بدنت داره رو میاد کلی کیف می کنی با تمرینات
این احساس رو در حد بسیار متعالی تر بهت میده
هرچی برنامههای خدا رو پیاده میکنی ادراکت فعال تر میشه حقایق رو با عمق بیشتری درک می کنی چیزهایی که تا قبلش نمی فهمیدی به نوبت برات روشن می شه قشنگ احساس رشد میکنی خیلی جذابه خیلی خیلی!
بگذریم
آیه ۲۴ تا ۲۶ به یه شجره طیبه و شجره خبیثه اشاره میکنه که مفهوم نماد همون جبهه حق و باطله
_ آیه ۳۳ چرا میگه ماه و خورشید را مسخر شما ساخت ما که اختیاری روی اجرام نداریم!
_ یعنی بهشون برنامهای دادم که به درد شما روی زمین بخوره
همین طور هم هست دیگه با محاسبات اپسیلونی همه چیز دقیقاً طوری طراحی شده که حیات بر زمین در بهترین حالت ممکن مقدور باشه و یک عده معتقدن همه اینا اتفاقیه که خیلی هم جالبه!
۵۲ هم یک فراخوان عمومیه که بدون هیچ خط کشی و مرزبندی همه مردم رو دعوت میکنه
خب این خیلی جذابه دیگه شما جایی در جهان سراغ داری که بدون هیچ شرطی همه انسانها رو بپذیره جز دین؟
من الان هر چقدر هم از افتخارات نژادم بگم ژانت که نمیتونه ایرانی بشه یا برعکس من فرانسوی
ولی همه میتونن مسلمان باشن
این امکان برای یکی شدن خیلی جذابه که مردم بهش بی توجهن
این که این گنج مال همه است و هیچکس ازش محروم نیست
هیچکس نمیتونه بگه این امکان رو نداشتم
پس برعکس ادعای عهدعتیق دین خدا تنها راه اتحاد بشره
دینی که تحت لوای امت آحاد بشر رو از همه نوع کنار هم جمع میکنه
و همین هم جذابش میکنه!
جزء چهاردهم سوره حجر آیه ۹
این حفاظت از قرآن در طول تاریخ هم ثابت شده
چون اگر قرآن تحریف شده بود حداقل باید دو نسخه یا چند نسخه ازش وجود می داشت مثل انجیل که الان ۵ نسخه ازش وجود داره
ولی امروز همه جای دنیا همه نوع مسلمان با بیشترین تفاوت هایی که ممکنه داشته باشن قرآنشون یکیه و هیچ قرآن دومی وجود نداره
یعنی از اون تکفیری و وهابی و اون شیعه و سنی همه و همه با وجود این همه تفاوت که دارن قرآن شون یکیه درحالی که خیلی عادی بود با اینهمه تفاوت الان چند نوع قرآن با تفاوت های جزئی داشته باشیم
مثلاً داشتیم قرآن علی قرآن عمر قرآن ابوهریره قرآن ائمه اربعه قرآن صادق قرآن بنی امیه قرآن بنی عباس قرآن ابن تیمیه و...
ولی نداریم خیلی عجیب نیست که با این همه اختلاف ریشه ای قرآن همه فرق یکیه؟
اصلا عجیب نیست یک کتاب تاریخی اینهمه سال تک نسخه ای باقی بمونه؟
جز حراست الهی چی میتونه باشه علتش؟!
چون قرآن معجزه پایدار و آخرین نسخه هدایته باید سالم بمونه و به دست همه ابناء بشر برسه شاید خواستن استفاده کنن!
سوره نحل آیه ۵۷ واضحه که خدا از اینکه بگن دختر داره و نگن پسر داره ناراحت نیست
برای خدا فرقی نمی کنه از ریشه نفی میکنه میفرماید من اصلا فرزند ندارم
قضیه اینه که میگه ببین این ها چطور دینداری می کنن چقدر مسخره
اون چیزی که خودشون دوست دارن رو به خودشون نسبت می دن و دقیقا چیزی که بدشون میاد رو به خدا
یعنی دختر رو برای خودشون نمی پسندن ولی به خدا نسبت میدن که خدا دختر داره
اینه که مسخره است اینه که خدا رو بیشتر از اصل مطلب عصبانی کرده که شما دارید خدا رو با این سنتها مسخره میکنید
آیه ۵۹ هم صراحتا میگه درباره فرزند دختر بد حکم می کنند
یعنی در تولد نوزاد دختر و پسر نباید فرقی قائل شد
ادامه دادم:
آیه ۷۸ حدیثی دارن پیامبر که دنیا رو نسبت به جهان آخرت به شکم مادر و جهان بیرون تشبیه می کنه
جنینی رو فرض کنید که در رحم مادر داره زندگی می کنه
جهانی جز اون فضای کوچک تنگ و تاریک نمیشناسه و نمیخواد هم بشناسه به خاطر همین موقع به دنیا آمدن گریه میکنه
چون احساس می کنه مرده و دنیاش رو از دست داده
احساس بدی پیدا میکنه اما وقتی جهان رو میبینه قطعاً اصلاً قابل مقایسه با جایی که قبلاً بوده نیست و هیچ وقت هم حسرت اون فضای کوچک و تاریک رو نمیخوره
فقط این پل این گذر براش یکم ناشناخته است
بعد از به دنیا آمدن دیگه مشکلی نداره
ولی قبل از به دنیا آمدن هیچ تعریفی از دنیای جدید نداره
چه جوری رشد پیدا میکنه؟
فقط یه بند ناف داره که از مادرش غذا رو میگیره با اون بند ناف و با اون غذا بقیه اجزای بدنش رو رشد میده مثل چشم مثل دست مثل پا
نکتهای که هست اینه که این چشم و این دست و این پا و این اعضا و جوارح هیچکدوم درون شکم مادر برای بچه کاربرد نداره
و اگر توی اون شرایط بهش اختیار بدت ترجیح میده فقط این بند ناف رو قوی کنه که غذای بیشتری بگیره
اصلا براش مهم نیست چشم قوی بشه بزرگ بشه رشد کنه این دست این پا این مو چه می دونم این مغز چون هیچکدوم براش اهمیت نداره
خیال میکنه اینا همه اضافه ست و به درد نمیخوره فقط بند نافه که ارزش داره
اما اگر این اختیار بهش داده میشد و این عمل رو انجام میداد چون بالاخره مجبوره اون دنیای کوچک رو ترک کنه تا ابد که نمیتونه اونجا بمونه؛
موقع به دنیا اومدن تنها عضوی که
به دردش نمی خورد همین بند ناف بود که قطع میشد و بقیه اعضا رو نیاز داشت
اون چشم و اون دست و پا که توی شکم کاربرد نداشته برای روز به دنیا آمدن و این جهان تعبیه شده بود و اینجا کاربرد داشت و باید اونجا رشد داده میشد
و اگر این اتفاق نیفتاده باشه اون بچه معلوله و تا آخر عمر زجر میکشه از اون نقص
رابطه ما با دنیای آخرت هم همینه
ما اینجا فقط روی تمایلات جسمی تمرکز میکنیم و حواسمون نیست که باید روحمون رو قوی کنیم
و وقتی میمیریم دقیقا چیزی که مثل یه دست لباس کهنه ازمون جدا میشه و از بین میره جسمه و این روحه که باید از اون به بعد ادامه حیات بده و با یه روح ضعیف تا ابد علیل و ناتوان باقی می مونیم اگر نفهمیم که باید تمرکزمون رو روی چی بگذاریم و چی رو پرورش بدیم
باید از بند ناف استفاده کنیم چشم و دست و پا رو قوی کنیم نه که به خود بند ناف آویزون بمونیم
آیه ۱۰۵ خدا دروغ رو ام الفساد معرفی میکنه
روی این گناه با وجودی که خیلی نمود ظاهری نداره خدا خیلی تاکید می کنه
چون مسلمان کسیه که همه باید بتونن به قولش اعتماد کنن
فضای اعتماد عمومی خیلی برای خدا مهمه و لطمه زدن بهش گناه بزرگی تلقی میشه
اسلام دینیه که امنیت روانی و اعتبار اجتماعی براش خیلی مهمه
جزء پانزدهم سوره اسراء آیه ۳۱ اشاره به زنده به گور کردن بچه ها داره که خب واضحه که بده
اما کشتن بچه در هر حالتی ظلمه
چون خدا تصمیم گرفته یک موجود پا به این دنیا بگذاره و انسان در مقابل این تصمیم خدا قد علم میکنه سقط جنین هم همونقدر زشته که این کار
در حالیکه هیچ نهاد حقوق بشری هنوز به این بلوغ نرسیده که حقوق این طفل های معصوم رو که بی دفاع ترین هم هستن لحاظ بکنه
کتایون_آخه اونا که چیزی رو حس نمی کنن!
_مشکل ما اینه که فقط فعل رو میبینیم و رصد میکنیم
پتانسیل بالقوه یک جنین خیلی زیاده خود شما هم یه روزی جنین بودی اگر یکی دیگه جات تصمیم میگرفت و ساقطت میکرد الان نبودی که در جایگاه تصمیم گیری قرار بگیری
وقتی خدا تصمیم به وجود موجودی میگیره و تشکیل میشه آیا ساقط کردن اون موجود از حیات مخالفت با خواست خدا نیست؟
یا دستکم محروم کردن یک انسان از حق حیات با همه امکاناتی که در ابدیت و رشد در نظر گرفته شده خودخواهی نیست؟
چطور به خودت اجازه میدی جای کس دیگه تصمیم بگیری؟
شاید تو از زندگی لذت نمی بری ولی اون بتونه حقیقت زندگی رو پیدا کنه و ازش لذت ببره حق نداری به خاطر منافع خودن حق حیات یه موجود بی دفاع رو بگیری!
توی نوعی البته!
هیچ فاکتوری نمی تونه مجوز سقط جنین باشه جز خطر برای مادر
حتی نقص عضو بچه هم نمیتونه دلیل بر سقط باشه خیلی ها میگن که بچه معلول به دنیا بیاد عذاب میکشه بذار بمیره ولی خیلی برداشت سطحی ای از زندگیه
با توجه به این هدفی که از زندگی در اسلام ترسیم میشه هر کسی با هر میزان از نقص عضو هم میتونه این هدف رو دنبال کنه و خدا هم به همون اندازه امکاناتی که بهش داره از اون انتظار داره
ولی قطعا بودن و فرصت داشتن و جاودانه شدن بسیار بهتره از نبودن اصلا قابل مقایسه نیست
کسایی این حرف رو میزنن که فقط جهان ماده رو درک کردن و درکی از جهان معنا و فرصت هاش ندارن
البته دیده میشه خیلی از بچه هایی که نقص عضو دارن خیلی بهتر از خیلی از آدم های سالم زندگی می کنن خیلی مفید تر
اصلا خدا اراده کرده به وجود این انسان جدید در جهان
تو چه میدونی خدا برای چی و چرا خلقش کرده
چه برنامههایی براش داره چند تا ماجرا در تقابل با افراد دیگه میخواد براش بسازه به زندگی چند نفر دیگه مربوط میشه
با چه جرأت و چه اجازه ای دخالت می کنی در امر خدا تو که به اندازه ذره ای از وقایع عالم اطلاع نداری فقط خودتو میبینی
قطع یه رشته فقط قطع همون رشته نیست خودتم نمیفهمی چه ضربه ای به دومیتوی خدا زدی ولی بعدا بهت میگن!
۵۷ میگه کسانی که اینها می پرستن خودشون وسیله ای نزد پروردگار می جویند
وسیله ای هرچه نزدیکتر!
یعنی درسته عیسی نزدیکه ولی نزدیک تر از اون هم وجود داره که به اون توسل میکنه!
خب این نزدیکتر ها کی هستن؟!
ژانت_ میدونم منظورت چیه ولی آخه ما چطور بپذیریم که پیامبر شما از پیامبر ما به خدا نزدیکتره!
_پیامبر ما و شما نداره عزیزم اگر درست نگاه کنی هر دوی اینها پیامبر هردوی ما هستن
اصلاً نباید با اینجور مسائل حیثیتی برخورد کرد باید عقلانی بهش نگاه کرد
کسی که پیامبری خاتم رسل رو بپذیره چیزی رو از دست نداده مثلا اگه مسیحی مسلمان میشه هنوز هم به حضرت عیسی اعتقاد داره حتی بهتر و بیشتر از قبل چون قرآن بیشتر به پیامبران احترام میگذاره
پس چیزی رو از دست نداده بلکه یه چیزی هم بهش اضافه شده
چیزی نگفت و من ادامه دادم:
۷۱ خیلی مهمه
هر گروهی پیشوایی داره که باهاش محشور میشه
این منطق قرآنه
حالا هر مسلمان باید از خودش بپرسه پیشوای من کیه من با کی قراره محشور بشم؟!
سوال مهمیه
آیه ۷۹
آخه کی برای خودش کار اضافی طراحی میکنه؟!
تازه باید می گفت من پیامبر خدا هستم کارهایی که شما می کنید هم لازم نیست من انجام بدم
مثلاً همین نمازم لازم نیست من بخونم چون من مراتب بالایی دارم اینا مال شماست
حلقه های عرفان هم همینطورن دیگه
پس چرا کار خودش رو سخت تر میکنه!
به اینا فکر کنید سوالهای مهمی هستن
سوره کهف آیه 9
توی اون زمانی که مسیحیت تازه متولد شده بود تمدن ها و مکاتب بت پرستی تلاش می کردن که مهارش کنن تا با اقبال مردم مواجه نشه
برعکس در بین مردم اقبال به مسیحیت خیلی بالا بود حتی اونقدر که توی ساختارهای حکومتی جایی مثل روم بین خانواده حکمران ها و حلقه اول قدرت بعضی ها پنهانی مسیحی شده بودن
این افرادی که جزء اصحاب رقیم هستن به جز یک نفر که چوپانه بقیه از درباری های حکومت روم هستن که مسیحی شدن و پنهان کردن ولی بالاخره آشکار شد و مجبور شدن برای اینکه اعدام نشن فرار کنن به سمت کوه ها و توی یه غار پنهان شدن
و اونجا ۳۰۹ سال به خواب رفتن
فلسفه ش این بود که خدا می خواست هم اونها رو نماد قدرت خودش کنه و آیت و معجزه برای مردم
و هم به خود اونها ثابت کنه که شما وضعیت فعلی خودتون رو میبینید که مسیحیت در اقلیت و در موضع ضعفه
ولی من دین خودم رو گسترش می دم طول میکشه ولی بالاخره اتفاق میفته
زمانی که اینها از خواب بیدار میشن دیگه حتی دین رسمی حکام و مردم روم شده مسیحیت!
یعنی بت پرستی کاملا ورافتاده
چیزی که برای اونها در اون زمان اصلا قابل تصور نبود
خدا می خواست این رو به اونها نشون بده و به همه مومنانی که در طول تاریخ دچار بن بست های مقطعی میشن که بالاخره پیروزی از آن حقه
تک تک نکاتی که بهشون اشاره می شه توی این آیات خیلی حرف برای گفتن دارن ولی خب من صلاحیت رمزگشایی ندارم متاسفانه
داستان مرموز و پیچیدهایه و خیلی پر رمز و راز در قرآن بیان شده
مثلاً اینکه چه فرقی میکنه تعدادشون چندنفره یا اینکه حدس بقیه در موردشون چیه؟!
چرا انقدر پیچیده این مطلب رو توضیح میده! آیه ۲۱ خیلی جالبه میفرماید بعد از مرگ این افراد مردم دو دسته شدن
یه عده گفتن مزار این ها ناپدید بشه
از چی میترسیدن نمیدونم که میخواستن این معجزه مسکوت بمونه
که اتفاقاً به تعبیر قرآن " آنها که از راز اتفاقی که برای این افراد افتاد درست با خبر شدند" گفتند مزار و بارگاه براشون بسازیم که این اتفاق و این افراد فراموش نشن
خب میبینید که خدا هیچ مشکلی با ساختن بارگاه برای آدم های صالح نداره و اینکه یادشون گرامی داشته بشه و الگو بشن برای مردم چیز بدی نیست
من نمیدونم این وهابیا چی فکر میکنن چی میخونن کتابشون چیه؟!
هر چند اگر به ریشه شون توجه کنی فهم دلیل کارهاشون سخت نیست
اگر خواستید درباره وهابیت که ریشه تفکرات تکفیری و تروریستیه تحقیق کنید توصیه میکنم کتاب خاطرات مستر همفر رو حتما بخونید
آیه ۲۲
چرا سگشون رو هم در شمارش دخیل میکنه؟
حالا مگه چه سریه که میگه جز عده کمی تعداد آنها را نمیدانند انگار رازی داره!
میگه از هیچکس هم درباره آن سوال نکن!!
خب چرا؟
چرا اینقدر پیچیده است این ماجرا!
نمی دونم!
آیه 25 این چه وضع آمار دادنه ۳۰۰ سال درنگ کردن بعد 9 سال افزودند! همش رمزه و رازه!
کتایون_خب چرا اینجوریه
_بقول خودت چه بدونم! بگذریم ازش
کتایون_خب آیه ۶۱ خضر برای چی این کارا رو میکنه؟
_یک انسان عادی اجازه نداره با استدلال های خضر اون کارا رو بکنه ولی خضر میتونه چون از اسباب الله شده
مثل جاذبه که وسیله خداست
یعنی اوامر مستقیم خدا رو انجام میده
ما نمیتونیم حتی اگر میدونیم کسی مثلا قراره کافر بشه و پدر و مادرش رو هم کافر میکنه بکشیمش!
اون این اجازه رو مستقیما دریافت کرده!
فکر کنم جزء پونزدهم تموم شد
چیزی به اذان نمونده
بعدشم من دیگه برم به درسم برسم...
ایتا
@dokhtaranzeinabi00
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#30
آخرین امتحان رو هم دادم
خوب خونده بودم و سوالها اگر چه سخت ولی همه با پاسخ تحویل ممتحن شده بود و این چیزی بود که حالم رو خوب میکرد
اونقدر که از دانشگاه تا وسط های شهر رو پیاده بچرخم و ریه هام رو به این هوای اردیبهشتی مهمون کنم
این چند هفته فقط درس خونده بودم
تمیخواستم حالا که غربت رو تحمل میکنم بی حاصل باشه و دوست داشتم با بالاترین معدل ممکن ترم ها رو بگذرونم
هرچند تنها دلیل تحمل این غربت این نبود!
میدونستم تا دو روز دیگه ماه رمضون از راه میرسه و اینجا برعکس خونه و شهر من هیچ نشونی از ماه خدا پیدا نمیشه
تنها اِلمانی که میتونستم برای خودم بسازمش و یکم از دلتنگی هام کم کنم زولبیا بامیه بود
پس مثل هر سال وسایلش رو خریدم و برگشتم خونه
روز اول ماه رمضان بچه ها صبحونه شون رو بی سر و صدا خوردن و رفتن سر کار ولی من الحمدلله دو هفته ای تا شروع کلاسهای جدید بیکار بودم و میتونستم استراحت کنم
تا دم افطار به مطالعه سرگرم بودم ولی تقریبا یک ساعت مونده به افطار خسته شدم و یکم گرسنه
و دیگه ادامه ندادم
بجاش بلند شدم و مشغول درست کردن زولبیا بامیه و کتلت شدم که وقتی بچه ها میان همزمان با افطار شام هم بخوریم
کارم که تموم شد دیدم خیلی هوس کردم به یاد خونه ی خودمون سفره ی افطار رو روی زمین بندازم
اول اعتنا نکردم گفتم شاید بچه ها خوششون نیاد ولی بعد گفتم این هم یک جور تنوعه دیگه!
سفره رو روی فرش نسبتا کوچیک ولی تمیز پدیرایی چیدم و قبلش تواشیح اسماء الحسنی** پلی کردم که دم افطار روحم تازه بشه!
برای آوردن کتری و قوری تو راه آشپزخونه به سفره بودم که در باز شد و دو عدد خستهی شل و وارفته وارد شدن
از دیدن سفره و شنیدن موسیقی صحنه که همانا اسماءالحسنی بود اول یکم تعجب کردن و بعد زدن زیر خنده
طبق معمول اول کتایون به حرف اومد:
حسابی نوستالژیش کردیا
ببخشید مزاحم خلسه عارفانه تون شدیم ای عابد پرهیزگار!
و ژانت غر زد: باز فارسی!
*
سر سفره از زولبیا بامیه خیلی کم خوردن و نظرشون این بود که اگر چه بسیار چرب و شیرینه و اصلا غذای سالمی محسوب نمیشه ولی خوشمزه است
برای من البته هیچکدوم اینها مهم نبود
من دنبال یه نشونه بودم که من رو به زندگی دلخواهم وصله پینه کنه توی این دنیای غریب
ماه رمضان مثل همیشه پر از آرامش و حس خوب میگذشت و تنها نکته آزاردهنده که حسرت دوری از خونه رو زنده میکرد سحری های یک نفره بود ولی باز جای شکرش باقی بود که برای افطار همسفره داشتم
روز شنبه که بعد از یکماه اولین قرار مباحثه بود، سایت باز شده بود و مشغول انتخاب واحد بودم که بچه ها اومدن توی اتاق و کتایون اعتراض کرد: چرا نمیای پس منتظرتیم ساعت 2 شد!
همونطور مشغول کار جواب دادم:
_میام الان چند تا واحده زود پر میشه انتخاب کنم الان میام
کتایون روی تخت بادی ای که برای خودش آورده بود و توی اتاق گذاشته بود نشست و گفت:
امروز اینجا بشینیم نورش بیشتره!
سر تکون دادم: باشه هر طور راحتید
ژانت ایستادی بی زحمت اون دفتر منو از رو میز بده
دفتر رو بهم داد و من هم بی مقدمه شروع کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
_ جزء شانزدهم سوره مریم آیه ۶۲؛
ژانت_ یه چیزی بگم
_ آره حتما
_ این آیات که درباره مسیح و مریم صحبت میکرد رو خیلی دوست داشتم خیلی قشنگ بودن
لبخندی زدم و ادامه دادم:
_آیه ۶۲ این هدایا چی هستن؟
چیزی که در بهشت با اون همه امکانات نیست و برای بهشتیان میارن به نظرتون این هدیه ها چی میتونن باشن؟!
به نظرم فقط میتونه ملاقات و درک اشخاص و معانی خاصی باشه چون چیز دیگه ای نیست که در بهشت پیدا نشه
آیه ۷۲ جهنم بر همه عرضه میشه اما بعضی ها اصلاً خاصیت اشتعال پذیری ندارن!
همون رسوباتی که گفتم
مثل نفت و آب یکی می سوزه نمیسوزه
به جنست بستگی داره
آیه ۹۰ به ارزش و وزن کلام اشاره داره
انسان نادان هر حرفی رو بر زبان جاری می کنه بدون اینکه بفهمه به لحاظ وزنی چه حرف سنگینی زده
خدا میفرماید به حرفی که میزنی فکر کن این تهمت خیلی سنگینه!
بقول امیرالمومنین علیبنابیطالب «زبان عاقل پشت قلب او قرار دارد در حالى که قلب احمق پشت زبان اوست»
ژانت_چقدر قشنگ
این جمله ها خیلی دقیق و حکیمانه ست
تو این جملات رو از کجا میاری کتاب خاصی داره؟
_آره
نهج البلاغه**
کتابیه که همه خطبه ها حکمت ها و نامه های حکومتی ایشون اونجا جمع آوری شده توسط یک تاریخ نگار اهل سنت
واقعا این کتاب بی نظیره در حکمت و در شیوایی کلام بی اغراق و تعصب میگم هر آدم اهل فضلی باید یک بار این اثر رو بخونه
میدونی کلا یک جور خاصی حرف میزنه
من اولین باری که حقیقت محبت رو درک کردم با این کتاب بود
اصلا با این کتاب و با این شخصیت به دین علاقه پیدا کردم و شروع به تحقیق کردم
یعنی به توصیه دختر عموم شروع کردم خوندنش بعد همش از خودم میپرسیدم این آدم چرا اینجوری حرف میزنه چرا حرفهاش انقدر در من هیجان و تحسین
تولید میکنه!
تازه من ترجمه فارسیش رو میخوندم عرببش که اصلا معجزه ست
شخصیت های مسیحی زیادی در طول تاریخ با خوندن نهجالبلاغه به ایشون علاقه پیدا کردن
مثلا جرج جرداق محققی که گفته 60 بار این کتاب رو خونده
و خیلی به این کلام و این شخصیت اظهار محبت داشت
ژانت_کنجکاو شدم بخونمش!
_خب کاری نداره من کتابش رو دارم میارم برات یه نگاهی بهش بنداز
بلند شدم و از کتابخانه برش داشتم و به دستش دادم:
_بفرما
این کتاب مال خودت ژانت ازت نمی گیرمش
من خودم یکی دارم
اینو انجمن اسلامی هامبورگ بهم هدیه داده ترجمه هم داره
کتایون با لحن بانمکی گفت: کلا هرچی داشته باشی میدی به ژانت مام هویجیم اینجا
_آخه تو که نخواستی چرا خودتو لوس می کنی!
_حالا مثلاً اگر بخوام مگه داری؟
_آره یکی دارم که مال خودمه فارسی و عربی
_خب بیار ببینم!
_ واقعاً؟
_ آره مگه چیه اثر تاریخیه دیگه قرآن تونو که خوندیم اینم می خونم ببینم چیه
مگه نگفتی ارزش ادبی داره می خوام ببینم منظورت از حکمت چیه چقدر بارته!
کتاب رو به دستش دادم:
بیا ولی فقط همین یکی رو دارم نمیتونم ببخشم خوندی پس بده
اخم کمرنگی کرد: خب بابا
خسیس... ادامه بده
لبخندی زدم و چشمی روی دفترم چرخوندم:
خب
آیه ۴۴ قابل توجه جنابعالی : تا قبل از اعلان جنگ با نرم خویی اتمام حجت کن تا تو شروع کننده جنگ نباشی!
آیه ۷۰
این موسی ست که داره معجزه میکنه درسته؟
چرا توی این آیات هی میگه موسی و هارون هی هارون رو کنارش تکرار میکنه؟
شاید میخواد بگه وصایت امر مهمیه در ادامه هدف نبوت
و اگر نباشه همه زحمات هدر میره!
آیه ۱۰۰ ؛ کسی که کار یا فرد یا جبهه باطل رو تصدیق کرده گناهش رو به دوش میکشه از اولین تا آخرین
کتایون_چرا نمیشه بیطرف بود؟
_ چون بی طرف وجود نداره
سیستم و ساز و کار این دنیا طوری طراحی شده که دو تا طرف وجود داره آدما هم نمیتونن این وسط نخودی باشن باید یه طرف بایستن
این قانون این امتحانه که اگر نبود چالشی شکل نمیگرفت
اگر یکم به فاکتور ها و ویژگی های این دنیا نگاه کنی خودت منظور منو درک میکنی که بیطرفی معنی پیدا نمیکنه و هر تصمیم ما جز خودمون روی محیطمون هم تاثیر میگذاره
آدم بی طرف آدم مرده است کسی که حیاد داره تحرک داره طرف داره
خود تو هم طرفدار یه سری چیزا هستی دیگه مثل آزادی بیان حقوق زنان پس بی طرف نیستی
بیطرف بودن یعنی بی تفاوت و ساکن و خنثی و در یک کلام مرده بودن!
_ خب اینکه میشه همون قاعده هر که با ماست با ماست هر که با ما نیست علیه ماست که ریشه جنگ و دشمنیه
_نه دیگه دقت نکردی نگفت کار هر کی مثل من نباشه باطله میگه هر کی حق رو نپذیره یعنی یه نفر رو تصور کن که یک حقیقت رو حالا هر حقیقتی تو هر زمینه ای ، با استدلال و توجیه منطقی بهش عرضه می کنی و نمیپذیره
خب این آدم طرفدار باطل قضیه است که حقش رو نمیپذیره دیگه وسط که نداره
مثلاً کسی که بهش بگی دروغ بده اون بگه نه دروغ بد نیست بستگی به موقعیتش داره
خب این آدم طرفدار دروغه دیگه!
آیه ۱۳۰ از این توضیحات کلی قرآن واقعا میشه اوقات و اعمال نماز رو فهمید یا اینکه چطور باید نماز خوند؟
گفته نماز بخونید ولی چطوریش رو نگفته
به نظرت چه حکمتی داره؟
ما فقط از یک طریق می تونستیم بفهمیم چطور باید نماز بخونیم اونهم نماز خوندن پیامبره
پس خدا میخواد مارو ارجاع بده به پیامبر و بفهمونه که باید رفتار ایشون رو تقلید کنیم
وگرنه یعنی چی که میگه نماز بخون ولی نمیگه چطوری بخون چندرکعت چی بگو چیکار کن!
پس الگوی رفتاری پیغمبر برای ما موضوعیت داره
جزء هفدهم سوره انبیا آیه 5 دقت کنید به تنوع تهمت هایی که به پیامبر میزنن یه بار میگن ساحر یه بار میگن شاعر یه بار میگن مجنون خب نمیشه یه نفر همه اینا با هم باشه جز این که فقط میخوان حمله کنن و هیچ دلیل و برهانی ندارن
آیه ۵۰ رو ببین قرآن یه خاصیت منحصر به فرد داره اونم اینکه هرکس با هر دیدگاهی واردش بشه نمیتونه تا آخرش با موضع بی طرف پیش بره مجبور میشه خودش رو در برخورد با این کلام تعریف کنه
الان داره سوال میکنه میگه این کتاب یادآوری پربرکتی است آیا شما آن را انکار می کنید؟
چند ثانیه صبر کردم ولی جوابی نگرفتم
دوباره سوال کردم: آیا آن را انکار میکنید؟ داره از شما سوال می کنه
ژانت کلافه گفت:
_لطفاً ادامه بده
وقتی تموم شد درباره ش حرف میزنیم
سر تکان دادم: باشه
آیه ۹۱ ... توی این مکتب یک زن میتونه جایگاهی پیدا کنه که حتی پیغمبر نباشه ولی اسمش بین پیغمبرا بیاد مریم پیغمبر نیست ولی خدا کنار پیغمبرا یادش میکنه اونم توی این کتاب
جزء هجدهم سوره مومنون آیه ۱۴ مراحل تشکیل جنین دقیق شرح داده شده
روی این آیه بحثهای زیادی شده به لحاظ پزشکی و جزئیات باورنکردنی و عجیبی ازش بیرون کشیدن توی یک کلیپ جمع آوری شده براتون روی فلش میریزم ببینید**
سوره نور آیه ۲ تا ۹ احکامی برای حفظ عفت و امنیت عمومیه برای کنترل کسانی که بیمارن و عادت