eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد اون جمله افتادم که میگفت: اونایی که میگن مرگ بر خمینی و درود بر شاه خودشون زیر نظر کمیته امام‌ن😂😂😂🤦🏻‍♂ ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
هدایت شده از پشـت‌جبــهہ
••|کـانال‌دختــ🧕🏻ـران‌زینبـــ♥️ـے|•• لینک ناشناس بروز شده ..🌿 حرفی‌داشتیددرخدمتم ↯🌸 payamenashenas.ir/Hova https://harfeto.timefriend.net/16536560873598 جوابش رو اینجا ببین '♥️😌' ↯ @jebhe00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎞ماجراۍ شهادت شهید مدافع حرم شهید حاج عبدالله اسکندرۍ 🥀.. به روایت همسر شهید !.. ♥️ 🖐🏻 ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
نرسیده‌بود‌برای‌امتحان‌خوب‌ بخونه!😥 فقط‌دو‌درس‌اول‌رو‌خونده‌بود..✌️🏼 چیز‌زیادی‌بلد‌نبود‌تقریبا میدونست‌این‌درس‌رو میافته!🚶🏻‍♂ سرجلسه‌یه‌نگاه ‌به‌برگه‌کرد👀 ازهرسوال‌چندتا‌جمله‌میتونست‌بنویسه!📝 یادش‌افتاد‌جزوه‌این‌درس‌تو‌ گوشیشه📲 گوشیشم‌تو‌جامدادیش‌کنار ‌دستش❗️ گوشی‌آروم‌دراورد😶 گذاشت‌کنار‌دستش چندبار‌خواست‌گوشی‌و‌باز‌کنه‌وجزوه‌رو‌بالا‌بیاره... اما‌همش‌میگفت‌به‌چه‌قیمتی!💰 خدارو‌چیکارکنم‌داره‌میبینه!🦋 توکل‌بر‌خداخودش‌کمک‌میکنه!♥️ نمره‌اولیش‌شده‌بود۹🤦🏻‍♂ نمره‌نهاییشو‌استاد۱۰داده‌بود خوشحال‌بود‌که‌قبول‌شده🤩 گفتم‌انگار‌شق‌القمر‌کردی ! ۱۰اونم‌با‌کمک‌استاد‌ذوق‌داره؟😐 گفت:نه‌اینکه‌تو‌شرایط‌سخت ‌دستم‌به ‌گناه‌و تقلب‌نرفت‌ذوق‌داره..😎 ۱۰‌با‌کمک‌استاد‌شرافت‌داره ‌به‌بیست‌ با‌تقلب... نداره‌؟؟✌️🏼 ࢪفیق‌شرایط‌گناه‌کردن‌همیشه‌ فراهمه😈 این‌تویی‌که‌باید‌‌با‌نفس خودت ‌بجنگی و‌شکستش‌بدی👊🏻💪🏻 یادت‌نره‌خدا‌تورو‌میبینه ✌️🏻.. ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
یه چیز سمی میگم از بعضی از دخترای مثلا مذهبی و مجلس رو ترک می‌کنم! وقتی حاج قاسمِ عزیز(رحمه الله علیه) شهید شدن، دختر و پسر ایشون تشریف آووردن قم توی مصلی قم مردم جمع شده بودن من و مامانم نشستیم یه جا که تقریبا نزدیک خانواده‌ی شهدا باشیم! یه عده دخترم پشت سرمون بودن یه دختره هی میگفت محمدرضام کو محمد رضام کو.. حالا ما هی میگفتیم این منظورش کیه یهو دیدیم برگشت گفت من الان میرم جلو پیشش شاید منو ببینه بپسنده بیاد بگیرتم!! عجیب بود خیلی عجیب بود، اونجا بود که به عمق فاجعه پی بردم! 🙂 اینکه حیا مثل آبه، اگه بریزه نمیتونی جمعش کنی!! خیلیا هستن که اینطورین! حداقل اسم مذهبو خراب نکنید، اسم خودتونو نذارید مذهبی! بهتره اسمتونو بذارید عقده‌ای! !💔.. ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
فیروزه شجاعی را میشناسی ؟! او مادر شهید یوسف داورپناه است. منافقین سر یوسف را بریدند، شکمش را پاره کردند و جگر یوسف را بیرون کشیدند و بدنش را قطعه قطعه کردند و این مادر را همراه با پیکر شهیدش حبس کردند ..! سلبریتی نیست، نخل طلایی و اسکار هم نگرفت ولی این زن قهرمان زندگی ماست.. + دُهدَر انشان ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
منطقیِ سید😂 دفعه بعدی از موتوری جنس نگیر ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور اینکه بیانو چند کلام با هم صحبت کنیم به جایے بر نمیخوره امیدوار گفتم :+نه خیلے هم راضیم .. یه صحبتے میکنیم اگر به درد هم خوردیم که ازدواج میکنیم اگر هم نه جوابمونو بهشون میگیم .. مامانم خوشحال از اینکه شاید دخترش بعد از مدتها بره خونه بخت گفت :_خواستگارا فردا شب قراره بیان ها .. همراه حیدر برو یه چند دست لباس واسه خودت بخر .. چشامو بستمو :+چشم شما امر بفرما .. غذامو که خوردم دیدم حیدر اومد نشست رو به روم لبخندۍ به روش زدم :+چیشده داداش ؟ _تو الان واقعا راضے که اینا بیان برا خواستگارۍ ؟ +اوهوم راضیم .. تعجب کردو بلند شد :_پس برو آماده شو بریم خرید .. سرمو به نشانه تایید تکون دادمو بلند شدم وقتے آماده شدمو رفتم پایین ، دیدم داداش تو ماشین منتظر منه .. سوار شدم که راه افتادیم .. تو راه خیابون که بودیم یه بنر دیدم که نظرمو جلب کرد وقتے خوندمش فهمیدم قراره یه شهید گمنام بیارن .. زمانش هم برای دو روز دیگه بود .. رو به حیدر گفتم :+داداش قراره شهید گمنام بیارن ؟ سرشو تکون داد خیلے دلم میخواست برمو حداقل اونجا خودمو خالے کنم براۍ همین گفتم :+میشه منو ببرۍ ؟ _آره حتما .. هماهنگیش هم با خودمونه .. از طرف همین پایگاه بسیج خودمون .. خودمون چند تا رفقا قراره شهید رو بیاریم .. خوشحال شدم :+واقعا ؟ خوشبحالت میتونے کلے تنهایے با شهید صحبت کنے .. ولے ما .. انقدر جمعیت زیاد میشه فکر نکنم بتونیم بریم یه دست بکشیم روش .. _اگه قسمت باشه خود شهید دستتو میگیره زیر لب یه ان شاءالله گفتم که رسیدیم چند دست لباس برا خودم گرفتم خیلے وقت بود برا خودم خرید نمیکردم ¡ همش هم بخاطر ... رسیدیم خونه که رفتم تو اتاقمو لباسامو تنم کردم تا مامان ببینه .. خداروشکر مامان هم پسندید .. … قرار بود امشب بیانو منم کلے دلشوره داشتم کلے با خودم کلنجار میرفتم که اینکارم درسته یا نه ..! نکنه یه روز پشیمون بشم ؟¡ نه بابا یه صحبته دیگه .. مگه همه قبل ازدواجشون همدیگه رو دیدن ..؟ خیلے ها هم بعد از ازدواج عاشق هم میشن .. طورۍ که تحمل یه روز دورۍ رو از هم ندارن با این حرفا یکم امیدوار میشدم .. رفتم پایین که دیدم مامان در حال پختن غذا و برنامه ریزۍ براۍ امشبِ .. دیدم داره با داداش هم صحبت میکنه .. گوشمو تیز کردم دیدم داداش میگه : _نه مامان جان من امشب نمیام .. شما صحبت هاتونو بکنید هر چے صلاحه و قسمتِ اتفاق میوفته .. حضور من هم اصلا مهم نیست که بخوان ناراحت بشن .. جمعشون هم جمع بزرگ هاست من برا چے بیام .. وارد آشپزخونه شدم که داداش یه نگاه بهم انداختو لبخند زورکے زدو رفت .. به رفتنش عاجزانه نگاه میکردم .. وقتے داشت میرفت مامان بلند گفت :_حیدر امشب جایے نمیرۍ ها .. مثلا خواستگارۍ خواهرته .. یه نگاه به مامان انداختم :+چیشده مامان ؟ _نمیدونم پاشو کرده تو یه کفش که من امشب نمیام .. ناراحت شدم .. چرا نمیخواست بیاد ! یعنے دوست نداره با این خانواده وصلت کنیم ¡ رفتم تو اتاقش که دیدم رو تخت دراز کشیده و دستشم رو سرشه .. نشستم رو تختش :+داداش ؟ چشاشو باز کردو نشست :_جانم ! +چرا نمیخواۍ امشب تو مجلس باشے ؟ _حضور من چیو عوض میکنه ؟ یعنے چے چیو عوض میکنه ! چرا درست نمیگه حرفش چیه ؟ چرا نمیگه دردش از چیه که فقط هے با کنایه میخواد بهمون بفهمونه ! +داداش من نیاز به یه پشتیبان دارم .. یه پشتیبان مثل تو .. تویے که همیشه میفهمے دردم چیه ! مامان و بابا که مثل تو منو نمیفهمن .. یعنے نباید امشب بخاطر داشتن برادرۍ که همیشه پشتمه احساس غرور کنم ! چیزۍ نگفت فقط به یه گوشه خیره شد که ادامه دادم :+داداش ! تو دوست ندارۍ این ازدواج صورت بگیره ؛ درسته ؟ _نمیگم دوست ندارم .. فقط خیلے روش فکر کن .. بحث یه عمر زندگیه .. همینطورۍ فقط بخاطر پول و چهره و خیلے چیزاۍ دیگه تصمیم اشتباه نگیر خب ! نمیفهمیدم منظورشو :+داداش این حرفا یعنے چے ؟! بلند شدو در رو بست نشست رو به روم :_ببین خیلے رک و راست میگم اون پسره اۍ که قراره بیاد طرف خیلے مایه دارِ .. چهره ام به اندازه خودش داره .. طورۍ هست که وقتے خواستگارۍ هر کسے بره قبولش کنن .. +خب مشکلش کجاست ؟ _حرف من اینه که از رو ثروت یا هر چیز دیگه اۍ که داره انتخابش نکن .. نگاه کن به اعتقاد و ایمانش .. نگاه کن به اینکه حضرت زهراۜ رو مادر خودش میدونه یا نه .. نگاه کن به این که پشت ولایت فقیه هست یا نه .. الان میفهمیدم نگرانے حیدر برا چیه .. ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این بیخوابی ها عادی نیست :)💔..
به‌نام‌خدای‌دلتنگ‌ها♥️
💙⃟☁️¦⇢ دخترآن‌هم‌بہ‌سربازۍمیروند همینڪہ‌چادربہ‌سرمیڪنے ؛ مراقب‌ِ‌حجابت‌هستے ؛ جامعہ‌راازفسآدحفظ‌میڪنے ؛ خودش‌سربازیست ... ! (: ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
~🕊 🍁خیلی گشته بودیم نه پلاکی،نه کارتی چیزی همراهش نبود:( لباس فرم سپاه به تنش بود چیزی شبیه دکمه ی پیراهـنش در جیبش نظـرم را جلب کرد.. 🍁خوب که دقت کردم دیدم یک نگیـن عقیق است که انگار جمله ای رویـش حک شده.. خاکو گل هاروپاک کردم دیگر نیازی نبود دنبال پلاکـش بگردم روی عقیق نوشتہ بود: [به یادشهدای گمنام💔] ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان درد قلبمی💔:)) ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
صبح‌جمعه‌بارییسی - متروپل - ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
پاسخ‌دندان‌شکن‌و‌تامل‌برانگیز‌ استاد‌رائفی‌پور...!!! ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
آیا‌ مےارزد در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنـــــیا به عذابـــــِ همیشگےِ آخرتــــــ مبتلا‌شوید..؟! ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا