eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
1.1هزار دنبال‌کننده
452 عکس
73 ویدیو
19 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 1 «ما اینک در قلب الاسد دورانی تاریخی و بحرانی زندگی می‌کنیم. دورانی که هر جهتی از آن، چه از لحاظ محتوای معنوی و چه از لحاظ اسلوبی مادی و تکنیکی، در "انتظار"ی بزرگ است. انتظار تجزیه، انتظار گدایی‌های میلیونی؛ انتظار طغیان و آخرالامر، انتظار آغاز طراز نوینی از تاریخ. مرگ یک تاریخ و احیای تاریخی دیگر. مفهوم "انتظار" چیزی است که به‌خاطر معنویت عظیم آن، گویاترین تعبیر مفهوم تاریخ، و هم‌چنن گویاترین مفهومی می‌تواند باشد که واقعیت برونی و درونی جامعه‌های امروزی را تبیین و تعبیر کند. اصلی‌ترین نهضت روشنفکری هر قرن و دوره‌ای بی‌آنکه بتواند مبتنی‌بر درک و دریافت محتوای این "انتظار" باشد، نمی‌تواند نقش اصولی خود را برای تعبیر و حرکت تاریخ و جامعه ایفا کند». حمید، حمید. (1352). علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی. تهران: انتشارات امیرکبیر. صص. 8-9. @doranejadid .
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 2 اگر صحیح است که هر دوره‌ای را به‌خاطر خصوصیتی که دارد، با اصطلاح و عنوان خاص آن دوران نامیده شود، مثلا بگوییم دوره‌ی رنسانس، دوران اصلاحات کلیسا، دوران سوسیالیسم، دوران روشنفکری، پس به‌ناچار باید قرن ما را با اصطلاح و عنوان "قرن انتظار" باید مشخص کرد؛ گو این‌که من معتقدم که عنوان انتظار، یک مفهوم جامع برای کل تاریخ در همه‌ی ازمنه و ادوار است. «انتظار»، خمیره‌ی اصلی هر دوران تاریخی است. به‌بیانی‌دیگر، هر تاریخی، "انتظار" و "تحقق انتظار" است. خارج از این دو حد انتظار و تحقق انتظار، توجیه هر تاریخی بی‌معنی است. آن‌چه در باطن این مفهوم، یعنی کلمه‌ی «انتظار» قرار دارد، در حقیقت همان چیزی است که قرن‌های متمادی است اندیشه و تاریخ را به‌خود مشغول داشته است. جریان تاریخ انسان و اندیشه، به‌طرز صریحی گواه حقانیت این ادعاست. زیرا می‌دانیم که هر کوششی در تاریخ، متوالیا در راه کشف جهان پیدای مادی و عالم غیرنمودار معنوی بوده است. هر انتظاری آن‌چنان که ما در عالم کلمات از آن قصد می‌کنیم، دارای دو سویه است: سویه‌ای از آن متوجه آینده‌ای است که هنوز فرا نرسیده است و بنابراین موضوع صریح شناسایی نیست؛ و سویه‌ای از آن حاکی و مبین یک چشم‌داشت و توقع است. این توقع بلاتردید مبتنی بر قواعد و قوانینی است که بر اساس یک سلسله وقایع علت و معلولی عمل می‌کند. من می‌دانم که امشب حکما و بر اساس قوانین نجومی، صبحی از راه در می‌رسد، ولی از جزءجزء وقایعی که بر قالب این صبح آینده به‌وقوع می‌پیوندد، ناآگاهم. 📭 حمید، حمید. (1352). علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی. تهران: انتشارات امیرکبیر. صص. 10-9. @doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 3 تاریخ، منازعه‌ی بین "بودن من " و "نبودن من" است؛ ما در بین این دوحالت درحالی در انتظاریم که این دو، در دو جهت مخالف سیر می‌کنند. مایه‌ی اصلی "بودن"، وقتی از یافتن وسیله‌ی تحقق درمی‌ماند، عقیم می‌شود؛ مایه‌ی اصلی "نبودن" نیز با توسل به وسایل تحققی که جهان بر آن تحمیل کرده است، تحقق می‌یابد. در کشاکش منازعه‌ برای بودن و نبودن من است که سرنوشت حتمی من شکل می‌گیرد. وقتی "نبودن" من تحقق پیدا می‌کند، معنای واقعی‌اش این است که بودن من فاقد سه اصل برای دوام خود بوده است: 1. نخست، چیزی به‌نام "انتظارِ بودن"؛ 2. دیگری، ایمان و شعوری که آن را بشناسد؛ 3. وسیله‌ای که آن را از فی‌القوه‌بودن به فعلیت درآورد. اگر من از هر نوع مایه‌ی اصلی انتظار خالی باشم، در این صورت، فقط در جهانی از ابزار و "وسایل تحقق" زندگی می‌کنم؛ بنابراین من خود از حالت "مایه‌ی منتظر"، به "وسیله‌ی تحقق"ی تبدیل می‌شوم و به‌صورت "ابزار" درمی‌آیم. اما می‌دانم که هیچ وسیله‌ای بدون آن‌که برای تحقق انتظاری به‌کارگرفته شود، وجود ندارد؛ یعنی نیست. در چنین حالتی، من نیز که فاقد هر مایه‌ی منتظری هستم، نیستی‌ام در این است که "تاریخ" ندارم؛ یعنی منتظر نیستم؛ یعنی صرفا یک "ابزار"م. در چنین موقعیتی، من نه منتظرم و نه برای خود وسیله‌ی تحققی. آن‌چه که من در این حالت هستم، عبارت است از: بودن وسیله‌ای برای دیگران. مثل یک ماشین، دکمه‌ی برق، آسانسور و معدن زغال سنگ و آفریقای قرن هجدهم، هند اوایل قرن نوزدهم و یونان بعد از اسکندر و اروپایی که می‌رود چنین بشود. 📭 همان. صص. 10-11. @doranejadid
انتظار؛ خروج از انفعال و ابزاروارگی برای ورود به عاملیت خلافت‌اللهی بودن ما در این دنیا و حضورمان در عالم هستی، زمانی می‌تواند حکایت‌گر زنده‌بودن و حیات و حضور باشد که بتوانیم در محیط پیرامونی خود عاملیت ماندگار داشته باشیم؛ تغییراتی موثر خلق کنیم و در تغییر چهره‌ی جهان و تحول در عالم هستی، نقشی موثر و پایا ایفا کنیم. این ویژگی، شاخصی برای "بودنِ انسانی" است؛ انسانی که در وزان نظام خلافت‌اللهی می‌خواهد منزلتی داشته باشد. و الا درخت و سنگ و پرندگان و حیوانات نیز در این عالم هستند و می‌روند و می‌آیند و در پیرامون‌شان نیز تغییر ایچاد می‌کنند. چنین بودن پررنگی در عالم، الزاما نمی‌تواند در کمتر از تاریخ‌سازی و حضور موثر تاریخی معنا پیدا کند. و جالب آن‌که چنین حضوری، جز با انباشت فعل انسان‌های منتظر ساخته نمی‌شود. عاملیت اراده و اختیار انسان‌های تاریخ‌ساز اگرچه در نقطه‌های پراکنده‌ی تاریخی حضور دارند، اما آن‌گاه که به انباشت مساعدی می‌رسند، فصل جدیدی را برای حیات بشریت به ظهور می‌رسانند و وسعت اختیار آدمی را به رخ نظام خلایق و فَلَک و مَلَک می‌کشند. شاید ایام‌الله، امداد خالق باشد برای پاسداشتن فعل انسان‌های تاریخ‌ساز؛ انسان‌هایی که یک عمر وجود بی‌قرارشان را به انتظارهای بزرگ‌تر از این دنیا گره زدند و در ناشئه‌ی لیل دوران، برای سررسیدن نشئه‌ی صبح عالم، بودن‌شان را فدیه کردند. @doranejadid