eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
378 عکس
49 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلبی بسیار خواندنی از "نیل مک گریگور" (Neil MacGregor) در گاردین به تاریخ 5 اکتبر 2018 وی در یادداشتی نسبتا مبسوط تحت عنوان " Belief is back: why the world is putting its faith in religion" به تغییر حرکت تاریخی بشر توجه کرده و به دنبال عوامل این تغییر می گردد و خاطرنشان می‌کند که به احتمال زیاد، این نقطه‌ی عطف تاریخی با انقلاب اسلامی در 1979 میلادی آغاز شده و در جهان تاثیر گذاشته است. این تاثیر را می‌توان در بازگشت ایمان به زندگی اجتماعی مشاهده کرد. وی به حادثه فروپاشی دیوار برلین اشاره می‌کند و تکرار الگوی مبارزاتی انقلاب اسلامی در این حادثه را به تصویر می‌کشد. ترجمه‌ی بخشی از این یادداشت را تقدیم می‌کنم: «اگر یک نفر مجبور باشد یک نقطه‌ی عطفی را پیدا کند برای این تحول، این وقت تاریخی که این تغییر در آن ظهور یافت، به احتمال زیاد انقلاب اسلامی ایران در 1979 بوده است. این انقلاب دنیای سکولار را به‌شدت تکان داد . این انقلاب دقیقا بر خلاف جهت تاریخی ما بود. البته الان می‌بینیم که پیشتاز حرکت عمومی تاریخی شده است. پس از سالیان سال دخالت متکبرانه‌ی انگلیس و امریکا، سیاستمداران شیعی ایرانی راهی پیدا کردند تا در مقابل بیگانگان از هویت خودشان دفاع کنند. در مسجد، و نه در بازار، هویت ملی جدید را تدوین کردند و کل اعضای جامعه در آن شرکت کردند. 10 سال بعد از انقلاب ایران، کلیسای لوتری آلمان شرقی هم همین کار را انجام داد و علیه دولت تمامیت‌خواه مبارزه کرد و نهایتا واژگون کرد. در هر دو مورد - ایران و آلمان - ساختارهای ایمانی راهی برای آزادی گشودند». If one had to choose a tipping point, a specific moment at which this change crystallised, it would probably be the 1979 Islamic revolution in Iran. Deeply shocking to the secular world, it appeared at the time to be pushing against the tide of history: now it seems instead to have been the harbinger of its turning. After decades of humiliating intervention by the British and the Americans, dissenting Iranian politicians – many of them far from devout – saw in the forms of Iranian Shi’ism a way of defining and asserting the country’s identity against the outsiders. The mosque, even more than the bazaar, was the space in which new national narratives could be devised and in which all of society could engage. Ten years later, the Lutheran churches of East Germany played a comparable role for those resisting and ultimately overthrowing an oppressive state sustained in office by the armies of the Soviet Union. In both cases, faith structures (literal and metaphorical) were for a time seen not as oppression, but as frameworks for freedom. لینک دسترسی به مطلب یادشده در گاردین: https://www.theguardian.com/books/2018/oct/05/belief-is-back-societies-worldwide-faith-religion اطلاعاتی پیرامون نیل مک گریگور https://en.wikipedia.org/wiki/Neil_MacGregor فایل های مربوط به متن کامل این یادداشت در ادامه بارگزاری شده است. @doranejadid
امروز سالگرد نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف است. در اولین روز سال 1989 میلادى، 11 دى 1367 نامه‌ی معروف و تاریخى امام خمینى خطاب به "میخائیل گورباچف" آخرین رئیس جمهور شوروى در زمینه‌ی مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز شوروی از اتکاء به غرب انتشار یافت. این نامه در شرائطى منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروى هنوز به‌عنوان یک مجموعه‌ی سیاسی و یکی از قطب‌های قدرت آن روزگار برقرار بود؛ جنگ سرد خاتمه نیافته بود؛ دیوار برلین به‌عنوان نماد جدایی شرق و غرب فرو نریخته بود؛ و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسى شوروى و بر مقدرات مردم در جمهورى‌هاى این کشور هنوز برقرار بود. امام خمینى در نامه‌ی عبرت‌آموز خویش به گورباچف در حالی از صداى شکسته‌شدن استخوان‌هاى مارکسیسم سخن به‌میان آورد که حتى خوش‌بین‌ترین رهبران جنگ سرد در آمریکا، سقوط ابرقدرت کمونیستى شوروى به ذهنشان خطور نمى‌کرد. این پیام امام خمینی و این بینش و قدرت پیش‌بینی برخاسته از اشراف و اشعار و آگاهی به آغاز "دوران جدیدی در عالم" بود که بر معادلات قدرت و نحوه‌ی تعامل انسان با حیات و زندگی اجتماعی نیز سایه می‌انداخت و حوادث روزگار را متاثر از خود می‌ساخت. ایشان اتحاد جماهیر شوروى را از روى‌آوردن به غرب براى حل مشکلات اقتصادى خویش برحذر داشت و از زوال غرب، پس از زوال شرق کمونیستی سخن به‌میان آورد و تنها راه بقا را روی‌آوردن به ایمان و راه معنویت شمرد. گورباچف سال‌ها بعد خود با صراحت به دو نکته اعتراف کرد: نخست عدم فهم دقیق مطالب نامه حضرت امام(ره)؛ و دوم عمل‌نکردن به آن نصایح. به اعتقاد وى، این دو غفلت باعث فروپاشى این کشور شد. گورباچف پس از فروپاشى شوروى ابراز تاسف کرد که اگر آن روز به نامه‌ی امام خمینى بیش‎تر توجه مى‌نمودم و مسیر خود را اصلاح مى‌کردم، هرگز دچار چنین سرنوشتی نمى‌شدیم. با وجودى که مخاطب این پیام بلوک شرق بود، اما امروز نیز زنده است؛ چون تأکید دارد تا زمانى که نظام ها، قدرت ها و کشورها بر اساس تفکرات مادى و مادى گرایى باشد و به خداوند و معنویت و نیازهاى فطرى انسان نظر نداشته باشند، محکوم به نابودى و سقوط هستند. 21 دسامبر سال 1991 میلادی، رهبران 11 جمهوری شوروی در یک جلسه در شهر آلماآتی قزاقستان مرگ اتحاد جماهیرشوروی را اعلام کردند؛ بوریس یلتسین به‌عنوان رئیس جمهور فدراسیون روسیه، مهار قدرت در بزرگ‌ترین جمهوری سابق شوروی را به‌دست گرفت؛ و نهایتا در شب 25 دسامبر سال 1991 میلادی، بدون بروز خشونت و خونریزی، میخائیل گورباچف به‌عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی و دبیرکل حزب کمونیست شوروی از کلیه مقام های خود استعفا داد. او زمانی که در تعطیلات به‌سر می‌برد، توسط عده‌ای دستگیر و زندانی شد و به‌دنبال آن پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی اعلام گردید! @doranejadid
گورباچف در پاسخ به نامه امام - بدون توجه به روح اصلی پیام ایشان - نوشته بود: «ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال 1917 بود. در رهگذر ما، هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیت‌های چشمگیری بوده. هم اشتباهات وخیمی بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده که ما با این اشتباهات خود را اصلاح می‌کنیم و آن را محکوم می‌کنیم. علی‌رغم تمامی مشکلات، ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است. می‌خواستم به استحضارتان برسانم که مساله آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بین‌المللی کنونی نیز هست. تحولات عظیمی در جهان، اخیراً پدید آمده و فکر می‌کنیم می‌شود گفت که ما در آستانه یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم. اما این هدیه امپریالیست ها نیست، این اراده ملت‌هاست و اراده زمان است. چاره دیگری وجود ندارد». امام خمینی، در واکنش به پاسخ نامه گورباچف، که توسط "ادوارد شواردنادزه" وزیر خارجه وقت شوروی، در هفتم اسفند ماه 1367 در حسینیه جماران تهران تسلیم ایشان شد، خطاب به وی گفت: «به ایشان بگویید که من می‌خواستم جلوی شما یک فضای بزرگ‌تر باز کنم. من می‌خواستم دریچه‌ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.» گورباچف، در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی، طی مصاحبه‌ای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو، از این‌که به هشدارهای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران 3 سال قبل از فروپاشی شوروی بی‌اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد و گفت: «مخاطب پیام آیت‌الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود. زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم. اما اگر ما پیشگویی های آیت‌الله خمینی را در آن پیام جدی می‌گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.» تحلیل این دو پیام رد و بدل شده حاکی از آن است که گورباچف بین دو چیز را خلط کرده بود: "شکل‌گیری نظام جدید اقتصادی و سیاسی به‌عنوان یک پدیده‌ی ناشی از جنگ سرد" یا "آغاز دوران جدیدی در عالم" که با پیروزی انقلاب اسلامی خود را در تغییر سیاسی و اجتماعی ایران نشان داده بود؛ تغییری که هنوز هم که هنوز است می‌رود تا با تاکید بر عنصر معنویت و مبنای فطرت، چهره‌ی زندگی عمومی بشریت را دگرگون کند. اطلاعاتی پیرامون نامه‌نگاری‌های بین امام و گورباچف در ویکی پدیا: https://en.wikipedia.org/wiki/Khomeini%27s_letter_to_Mikhail_Gorbachev اطلاعاتی پیرامون میخائیل گورباچف در ویکی پدیا: https://en.wikipedia.org/wiki/Mikhail_Gorbachev @doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 3 تاریخ، منازعه‌ی بین "بودن من " و "نبودن من" است؛ ما در بین این دوحالت درحالی در انتظاریم که این دو، در دو جهت مخالف سیر می‌کنند. مایه‌ی اصلی "بودن"، وقتی از یافتن وسیله‌ی تحقق درمی‌ماند، عقیم می‌شود؛ مایه‌ی اصلی "نبودن" نیز با توسل به وسایل تحققی که جهان بر آن تحمیل کرده است، تحقق می‌یابد. در کشاکش منازعه‌ برای بودن و نبودن من است که سرنوشت حتمی من شکل می‌گیرد. وقتی "نبودن" من تحقق پیدا می‌کند، معنای واقعی‌اش این است که بودن من فاقد سه اصل برای دوام خود بوده است: 1. نخست، چیزی به‌نام "انتظارِ بودن"؛ 2. دیگری، ایمان و شعوری که آن را بشناسد؛ 3. وسیله‌ای که آن را از فی‌القوه‌بودن به فعلیت درآورد. اگر من از هر نوع مایه‌ی اصلی انتظار خالی باشم، در این صورت، فقط در جهانی از ابزار و "وسایل تحقق" زندگی می‌کنم؛ بنابراین من خود از حالت "مایه‌ی منتظر"، به "وسیله‌ی تحقق"ی تبدیل می‌شوم و به‌صورت "ابزار" درمی‌آیم. اما می‌دانم که هیچ وسیله‌ای بدون آن‌که برای تحقق انتظاری به‌کارگرفته شود، وجود ندارد؛ یعنی نیست. در چنین حالتی، من نیز که فاقد هر مایه‌ی منتظری هستم، نیستی‌ام در این است که "تاریخ" ندارم؛ یعنی منتظر نیستم؛ یعنی صرفا یک "ابزار"م. در چنین موقعیتی، من نه منتظرم و نه برای خود وسیله‌ی تحققی. آن‌چه که من در این حالت هستم، عبارت است از: بودن وسیله‌ای برای دیگران. مثل یک ماشین، دکمه‌ی برق، آسانسور و معدن زغال سنگ و آفریقای قرن هجدهم، هند اوایل قرن نوزدهم و یونان بعد از اسکندر و اروپایی که می‌رود چنین بشود. 📭 همان. صص. 10-11. @doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت نهم، سر سخن با اقتضائات جغرافیا و بهینه‌بودن برخی مناطق برای برخی گونه‌های زندگی است. زمی
| 3️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 مناطق مختلف جغرافیایی، بهینگی‌های متفاوتی دارند. شاید جلگه برای رفاه، و کوهستان برای گریز و فرار، مناسب‌تر و مساعدتر و باشد. زندگی در جلگه‌های ، زمین تا آسمان فرق می‌کند با زیستن در کوه و بیابان . برای درک بهتر این مدعا، مقایسه کنید حمله‌‎ی به را با حمله‌اش به . حتی شوروی هم که همسایه‌ی دیواربه‌دیوار افغانستان بود، سال‌ها تلاش و تقلا کرد که لشگر خود را از کوهستان‌های افغانستان عبور دهد؛ اما نشد که نشد. 🔹 بی‌شک با ابزارهای سه هزار سال پیش، گذر از کوهستان و فتح سکونت‌گاه‌های آن، به‌مراتب سخت‌تر از امروز بود. با این مقدمه، بیایید کمی دقیق‌تر روی این پرسش وقت بگذاریم و بیاندیشیم که: ❓ ایران ما، ایران محصور در ، ایران گرم و خشک، برای کدامین مهاجران بهینه بوده است؟ ❓ چرا مهاجرانی که نخستین بار در این فلات رحل اقامت افکندند، این سرزمین را گزینه‌ی برتری برای ماندن، در مقایسه با یافتند؟ ❓ اساسا چه شد که ماندند و سودای سفر از سر بیرون کردند و به جست‌وجوی خود پایان بخشیدند؟ 🔸 وقتی به روایت غرب از مراجعه می‌کنیم، گویا انسان دغدغه‌ای جز شکار و تکثیر مثل نداشته است. انسان خلاصه می‌شد در شکم و مادونش. آیا انسان ذی‌شعوری که تشخیص می‌داد کجا به شکار بیش‌تر می‌تواند برسد، مغزی برای اندیشیدن و قلبی برای تعلقات و تمنیات شدید نداشته است؟ آیا همان‌گونه‌که بهره‌مندی بیش‌تر از شیر گاو و گوشت گوسفند و خوش‌رکابی اسب می‌توانسته قبایل را در سرزمین‌ها به حرکت وادارد، «امنیت برای اندیشه» و «ایمنی برای ایمان» نمی‌توانسته گروه‌هایی -هرچند اندک- را به و سفر بکشاند؟ این محرک در روایت غرب از سفر جغرافیایی بشر غایب است. به این پرسش پاسخ می‌دهد. 🔹 چه‌بسی بتوان فرض کرد: اقوامی که به‌جای جلگه‌های سرسبز ترجیح دادند در حصار کوهستان زندگی کنند، گرانی چشم‌شان را گرفته باشد. به‌طور طبیعی، فلات ایران، برای کسانی که از بیم و امثالش باید هر روز دست به عصا در بین‌النهرین زندگی می‌کردند، بهینه بوده است. 🔸 همین‌قدر می‌توان فرض کرد که: جایی که بین‌النهرین، گهواره‌ی خوش آب و هوای برای برخورداری از مواهب زمین بهینه بوده، فلات ایران هم برای گروهی بوده است که به‌خاطر حفظ و تداوم در اندیشه‌ی هجرت بودند و نزدیک‌ترین منطقه را می‌دانستند. آن‌ها روزی بار سفر بستند؛ هم‌چون خروج و گذر از ، دل به صخره‌های زاگرس زدند. اگرچه وهم‌انگیز بود و می‌توانست پایانی نداشته باشد، اما بالاخره ایران را یافتند و احساس کردند می‌شود برای در آن خانه ساخت. ماندند؛ چه‌بسی کنار کسانی ماندند که، شکار بیش‌تر بهانه‌ی ایشان برای ماندن در این سرزمین بود. 🔹 در فلات ایرانی، رودی بود و هست به نام ؛ جایی که کوهستان داشت و هنوز هم دارد، برای فرار. دشت داشت و هنوز هم دارد برای کشت و کار. وقت زمستان آنقدر سرد می‌شد و هنوز می‌شود که کسی خیال گذر از آن به سرش نزند؛ وقت تابستان آن‌قدر گرم می‌شد و هنوز می‌شود که بتوان خوشه و توشه برای روزهای بوران و طوفان کنار گذاشت. کنار قزل‌اوزن جای مناسبی برای گریز و پناه بود. نه تعقیب در آن‌جا ارزان بود؛ نه زمین آن‌قدر نامهربان. در آن ایام دور، آن مهاجران، روزی که قصد کردند ایرانی شوند، در کنار قزل‌اوزن هم یکی از جاهایی بود که بار از دوش زمین بگذارند. قبیله‌ای شدند برای خودشان، در کنار صدها قبیله‌ی پراکنده و خودفرمان . 🪔 این مطلب هم‌چنان ادامه دارد... 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid