eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
378 عکس
49 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سالگرد نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف است. در اولین روز سال 1989 میلادى، 11 دى 1367 نامه‌ی معروف و تاریخى امام خمینى خطاب به "میخائیل گورباچف" آخرین رئیس جمهور شوروى در زمینه‌ی مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز شوروی از اتکاء به غرب انتشار یافت. این نامه در شرائطى منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروى هنوز به‌عنوان یک مجموعه‌ی سیاسی و یکی از قطب‌های قدرت آن روزگار برقرار بود؛ جنگ سرد خاتمه نیافته بود؛ دیوار برلین به‌عنوان نماد جدایی شرق و غرب فرو نریخته بود؛ و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسى شوروى و بر مقدرات مردم در جمهورى‌هاى این کشور هنوز برقرار بود. امام خمینى در نامه‌ی عبرت‌آموز خویش به گورباچف در حالی از صداى شکسته‌شدن استخوان‌هاى مارکسیسم سخن به‌میان آورد که حتى خوش‌بین‌ترین رهبران جنگ سرد در آمریکا، سقوط ابرقدرت کمونیستى شوروى به ذهنشان خطور نمى‌کرد. این پیام امام خمینی و این بینش و قدرت پیش‌بینی برخاسته از اشراف و اشعار و آگاهی به آغاز "دوران جدیدی در عالم" بود که بر معادلات قدرت و نحوه‌ی تعامل انسان با حیات و زندگی اجتماعی نیز سایه می‌انداخت و حوادث روزگار را متاثر از خود می‌ساخت. ایشان اتحاد جماهیر شوروى را از روى‌آوردن به غرب براى حل مشکلات اقتصادى خویش برحذر داشت و از زوال غرب، پس از زوال شرق کمونیستی سخن به‌میان آورد و تنها راه بقا را روی‌آوردن به ایمان و راه معنویت شمرد. گورباچف سال‌ها بعد خود با صراحت به دو نکته اعتراف کرد: نخست عدم فهم دقیق مطالب نامه حضرت امام(ره)؛ و دوم عمل‌نکردن به آن نصایح. به اعتقاد وى، این دو غفلت باعث فروپاشى این کشور شد. گورباچف پس از فروپاشى شوروى ابراز تاسف کرد که اگر آن روز به نامه‌ی امام خمینى بیش‎تر توجه مى‌نمودم و مسیر خود را اصلاح مى‌کردم، هرگز دچار چنین سرنوشتی نمى‌شدیم. با وجودى که مخاطب این پیام بلوک شرق بود، اما امروز نیز زنده است؛ چون تأکید دارد تا زمانى که نظام ها، قدرت ها و کشورها بر اساس تفکرات مادى و مادى گرایى باشد و به خداوند و معنویت و نیازهاى فطرى انسان نظر نداشته باشند، محکوم به نابودى و سقوط هستند. 21 دسامبر سال 1991 میلادی، رهبران 11 جمهوری شوروی در یک جلسه در شهر آلماآتی قزاقستان مرگ اتحاد جماهیرشوروی را اعلام کردند؛ بوریس یلتسین به‌عنوان رئیس جمهور فدراسیون روسیه، مهار قدرت در بزرگ‌ترین جمهوری سابق شوروی را به‌دست گرفت؛ و نهایتا در شب 25 دسامبر سال 1991 میلادی، بدون بروز خشونت و خونریزی، میخائیل گورباچف به‌عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی و دبیرکل حزب کمونیست شوروی از کلیه مقام های خود استعفا داد. او زمانی که در تعطیلات به‌سر می‌برد، توسط عده‌ای دستگیر و زندانی شد و به‌دنبال آن پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی اعلام گردید! @doranejadid
✍️ تعریف‌های دوران‌ساز گاهی انسان را در مقیاس کنترل‌کننده‌ی قوای حرکت طبیعت معدنی و غالب بر کُنِش کانی‌ها معنا می‌کنیم؛ این تعریف، یک تعریف دوران‌ساز است که بیش از هزارسال گذشته بر بشریت حکم‌فرماست. در درون این دوران، که فصول مختلفی داشته، در یک فصل متاخرش، تحولات انسان و جامعه‌ی انسانی نیز به مقیاس تحولات طبیعت معدنی و گیاهی، و اخیرا حیوانی فروکاسته شده و انسان را نیز شبیه یک ماده‌ی معدنی، یا یک حیوان هوشمند و پیچیده تحلیل کرده‌اند. مطالعه‌ی حرکات و سکنات کبوترها برای فهم جامعه‌ی انسانی، تمرکز بر رفتار حیوانات و انتزاع دکترین‌های کاربردی در علوم استراتژیک، پیش‌آزمون داروها روی حیوانات در داروسازی و .... نمونه‌های آشکاری از این تقلیل‌گرایی است. اما می‌توان از انسان، به‌عنوان مخلوق مفطور به فطرت الهی سخن گفت؛ مخلوقی که می‌تواند فطرت خویش را بازیابد و قواعد حاکم‌بر تحولات آن را بیابد و ذیل اختیار و آگهی خویش، فطرتش را رشد دهد. این تعریف هم یک تعریف دوران‌ساز است. انقلاب اسلامی، آغازی بر دوران جدید عالم است که با شکوفانمودن فطرت بشری، چهره‌ی جدیدی از حیات اجتماعی را آشکار خواهد ساخت. @doranejadid
❌ فوکو و انقلاب اسلامی در مورد دیدگاه "میشل فوکو" نسبت به انقلاب اسلامی، اما و اگرهای فراوانی وجود دارد، اما به‌هرحال نمی‌توان از گفته‌های او در 1979 و در سفر به ایران به‌راحتی گذشت؛ حتی اگر عده‌ای اصرار داشته باشند که وی در ارزیابی انقلاب اسلامی دچار خطای محاسباتی شده است! فوکو از مفسران پیشتازی است که متوجه شد آن‌چه در ایران واقع می‌شود، یک انقلاب منحصر به‌فرد، بدیع و کاملا متفاوت با انقلاب‌های قرن بیستم است؛ انقلابی که در پدیدارشدن‌اش از مدل انقلاب‌های تجربه‌شده پیروی نخواهد کرد و سخنی نو در تحولات اجتماعی به جهان مخابره خواهد نمود و دوران جدیدی را در روزگار ما رقم خواهد زد. آن‌چه این فیلسوف اجتماعی را به این نتیجه می‌رساند، مشاهده‌ی توان گفتمان اسلام مبارز در بسیج فراگیر توده‌ها بود؛ توانی که می‌تواند در سطح جهان به‌عنوان یک منبع کنش‌گر فعال شود و به انفصال فرهنگی و اجتماعی از نظام مدرنیته، اعم از چپ و راست دنیای متجدد، بیانجامد. برداشت فوکو این بود که این تجربه‌ی ناب و دوران جدیدی که خواهد ساخت، بر محور "سیاست معنوی" سامان خواهد گرفت؛ لذا وی به این مطلب با وسواس تمام و با حساسیت می‌نگریست و بر آن بود که چگونگی معماری یک حرکت اجتماعی بدیع بر مبنای معنویت سیاسی را عمیقا درک کند. اکنون که بیش از چهل سال از این واقعه می‌گذرد، می‌توان جان‌مایه‌ی سخن فوکو مبنی‌بر "فرامدرن‌بودن انقلاب اسلامی" را، اعتراف یک فیلسوف اجتماعی به توان تمدنی انقلاب اسلامی دانست؛ تمدنی که با تولید نظریه‌ی سیاسی و اجتماعی بر محوریت "معنویت سیاسی" قد برخواهد افراشت و هویت مدرن را به چالش‌های جدی‌تری فراخواهد خواند و اندک‌اندک، چهره‌ی زندگی عمومی بشریت را تغییر خواهد داد. تغییراتی که مهم‌ترین ویژگی‌های آن، شکل‌گیری‌ ائتلاف‌های بزرگ جهانی حول ظلم‌ستیزی، کرامت ذاتی بشر، توجه به زبان فطرت و توانایی‌های عظیم معنوی انسان خواهد بود. @doranejadid