❌ فوکو و انقلاب اسلامی
در مورد دیدگاه "میشل فوکو" نسبت به انقلاب اسلامی، اما و اگرهای فراوانی وجود دارد، اما بههرحال نمیتوان از گفتههای او در 1979 و در سفر به ایران بهراحتی گذشت؛ حتی اگر عدهای اصرار داشته باشند که وی در ارزیابی انقلاب اسلامی دچار خطای محاسباتی شده است!
فوکو از مفسران پیشتازی است که متوجه شد آنچه در ایران واقع میشود، یک انقلاب منحصر بهفرد، بدیع و کاملا متفاوت با انقلابهای قرن بیستم است؛ انقلابی که در پدیدارشدناش از مدل انقلابهای تجربهشده پیروی نخواهد کرد و سخنی نو در تحولات اجتماعی به جهان مخابره خواهد نمود و دوران جدیدی را در روزگار ما رقم خواهد زد.
آنچه این فیلسوف اجتماعی را به این نتیجه میرساند، مشاهدهی توان گفتمان اسلام مبارز در بسیج فراگیر تودهها بود؛ توانی که میتواند در سطح جهان بهعنوان یک منبع کنشگر فعال شود و به انفصال فرهنگی و اجتماعی از نظام مدرنیته، اعم از چپ و راست دنیای متجدد، بیانجامد.
برداشت فوکو این بود که این تجربهی ناب و دوران جدیدی که خواهد ساخت، بر محور "سیاست معنوی" سامان خواهد گرفت؛ لذا وی به این مطلب با وسواس تمام و با حساسیت مینگریست و بر آن بود که چگونگی معماری یک حرکت اجتماعی بدیع بر مبنای معنویت سیاسی را عمیقا درک کند.
اکنون که بیش از چهل سال از این واقعه میگذرد، میتوان جانمایهی سخن فوکو مبنیبر "فرامدرنبودن انقلاب اسلامی" را، اعتراف یک فیلسوف اجتماعی به توان تمدنی انقلاب اسلامی دانست؛ تمدنی که با تولید نظریهی سیاسی و اجتماعی بر محوریت "معنویت سیاسی" قد برخواهد افراشت و هویت مدرن را به چالشهای جدیتری فراخواهد خواند و اندکاندک، چهرهی زندگی عمومی بشریت را تغییر خواهد داد. تغییراتی که مهمترین ویژگیهای آن، شکلگیری ائتلافهای بزرگ جهانی حول ظلمستیزی، کرامت ذاتی بشر، توجه به زبان فطرت و تواناییهای عظیم معنوی انسان خواهد بود.
#فوکو
#انقلاب_اسلامی
#دوران_جدید_عالم
#سیاست_معنوی
#معنویت_سیاسی
#مدرنیته
#فطرت
@doranejadid
⭕️ "زمان-مکان نو" و شکلگیری دوران جدید در عالم
شناخت عامیانهی فعلی ما از پدیدهی زمان تا حد زیادی متاثر از محیطی است که دنیای تجدد آن را برایمان ساخته است؛ شناخت تخصصی از زمان نیز در بستر نظریهی نسبیت و تبدیل زمان به بعدی از مکان معنا میشود. فهم شکلگیری عصری نو و دوران جدید عالم نمیتواند بدون توجه به مقولهی زمان و تغییر مفهوم آن در یک بستر تمدنی بهدرستی معنا شود.
در فرهنگهای پیش از دوران مدرن، مخاسبهی زمان بهشیوههای بسیار متنوعی صورت میگرفت و تقویمهای متنوعی در میان ملتها وجود داشت. مهمترین ویژگی محاسبهی زمان در دوران پیشامدرن، پیوستگی زمان با مکان بود. یعنی هیچکس نمیتوانست وقت روز را بدون ارجاع به ویژگیهای مکان و جامعهی مورد نظر تعیین کند. درواقع، وقتی با پرسش از "چه وقت" مواجه میشدند، حتما باید به "کجا" نیز اشاره میکردند. اختراع ساعت مکانیکی در اواخر قرن هجدهم و تعیین زمان بینالمللی گرینویچ، به مقولهی زمان، خصوصیت یکنواختی را بخشید و حتی به اندازهگیری کار و تولید و اقتصاد، انضباط ویژهای را حاکم کرد. اندکاندک، تقویمهای محلی و بومی رنگ باختند و تقویمهای بینالمللی بر ایام حزن و شادی ملتها سایه انداختند. لذا امروز برای نمونه، والنتاین و کریسمس در بسیاری از کشور، متناسب با بومفرهنگهای مختلف برگزار میشود. یعنی دوران مدرنیته با ویژگی خاصی نسبت به فهم از زمان گره خورده و ابزار این فهم از زمان را نیز متناسب با خودش آفریده و زمان و فهم از زمان و ابزارهای اندازهگیری زمان را به بستری برای گسترس و پایداری هژمونی خودش تبدیل نموده است.
تهیشدن زمان در مدرنیته، پیششرطی برای تهیشدن مکان بوده اولویت علّی بر آن داشته است. تصور امروز ما از "مکان" و تغایر آن با "محل"، متعاقب تغییر تصور ما از زمان حاصل شده است. زمان یکنواخت، میان این دو مفهوم نیز فاصله انداخت و مکان و محل را که پیش از مدرنیته بر هم منطبق بودند، منفک کرد. پیش از مدرنیته، محل عبارت بود از محیط مادی فعالیت اجتماعی که با شاخصهای جغرافیایی مشخص میشدند؛ حال آنکه محل در شرایط امروزین ما بهشدت متاثر از فضای توهمی است که نفوذ و رخنهی عوامل بیرون از جغرافیای ما، آن را پدید میآورد. امروز در شهرهایی که زندگی میکنیم، عاملی که ساختار یک موقعیت محلی را تعیین میکند، با واقعیتهای جغرافیایی و اجتماعیای که در صحنه حضور دارند، تعیین نمیشوند؛ بلکه قواعد عام مدرنیته است که ارزش و جایگاه محل را از مکان جدا میسازد. این تحول و تهیشدن مکان را باید در امکانی جست و جو کرد که با کشف قارهی جدید و جزیرههای تازه برای استعمار پدید آمد.
تحقق تصویر مطلوب مدرنیته در حوزهی اقتصاد و جامعهپردازی و تمدنسازی، بدون تهیکردن زمان و مکان از ویژگیهایی که در دوران پیش از مدرنیته وجود داشت، نمیتوانست جامهی واقعیت به تن کند. اکنون سوال این است که آیا بدون تغییر از فهمی که اینک از زمان و مکان داریم، و بدون ایجاد تصویری جدید از زمان و مکان، میتوان از تنگناهای دوران قدیم عالم به دوران جدید عالم گذار کرد؟
#یادداشتها
#زمان_مکان_تمدنی
#مدرنیته
#دوران_قدیم_عالم
#جغرافیاگرایی
#جامعهپردازی
#تمدنسازی
@doranejadid
❎ امکان عبور از مدرنیته و ظهور یک دوران تاریخی جدید در عالم
مدرنیته، شیوههایی از زندگی و سازماندهی اجتماعی است که از قرن هفدهم در اروپا پیدا شد و بهتدریج در سرتاسر عالم، کم و بیش نفوذ پیدا کرد. با این وجود، در اواخر قرن بیستم و در آغاز هزارهی جدید، بسیاری از اندیشمندان چنین استدلال میکنند که جهان در آغاز عصری نو قرار گرفته است و علوم اجتماعی باید در برابر آن واکنش نشان دهند؛ چراکه این عصر نوپدید ما را به فراسوی مدرنیته کشانده است. بسیاری از اصطلاحات ما را به این گذار آگاه میکنند؛ مانند نظام اجتماعی جدید؛ جامعهی اطلاعاتی و جامعهی مصرفی. این واژگان به ما یادآور میشوند که حالت پیشین امور اجتماعی در شرف پایانگرفتن است و ما وارد دورهی پسامدرنیته و پساصنعتی شدهایم.
برخی دیگر از اندیشمندان در معرفی #عصر_جدید، تحولات نهادی را مطمح نظر قرار میدهند؛ مثلا معتقدند که ما از "نظام مبتنی بر ساخت کارخانهای کالاهای مادی" بهسوی نظامی گام برمیداریم که اساسا با "اطلاعات" سروکار دارد. فرانسوا لیوتار، که شیوع واژهی پستمدرنیته به وی منسوب است، دوران جدید بعد از #مدرنیته را «رویگردانی از کوشش در جهت مبتنیساختن #معرفت_شناسی بر پیشرفت طراحیشده بهوسیلهی انسان و دوریگزیدن از این نوع اعتقاد» تعریف میکند. به باور لیوتار، در عصر جدید، جوامع انسانی میخواهند از "روایت بزرگ" و "طرح داستانی" مدرن که میگوید بشریت همچون موجوداتی با گذشتهی معین و آیندهی پیشبینیشده است، عبور کنند.
#آیت_الله_خامنهای، که دیدگاه تاریخی ایشان مسبوق به سالهای پیش از پیروزی #انقلاب_اسلامی است، به امکان شکلگیری دوران جدیدی در عالم اشاره کرده و ضمن تصریح بر تحققپذیربودن آن، اسلام را واجد توان و توشهی لازم برای معماری #دوران_جدید_عالم معرفی میکنند. ایشان برای این منظور بر توحید اجتماعی و معنویت فطری تاکید کرده و افق مطلوب و منوی انقلاب را دستیابی به تمدنی بر مبنای قرائت اجتماعی از اسلام برای بسط معنویت فطری عنوان مینمایند.
#مدرنیته
#عبور_از_مدرنیته
#قرن_هفدهم
#پستمدرنیسم
#لیوتار
#آیتالله_خامنهای
#تمدن_نوین_اسلامی
#دوران_قدیم_عالم
#توحید_اجتماعی
#معنویت_فطری
@doranejadid
❎ کرونا و بزنگاههای نزاع تمدنی اسلام و غرب
کرنش در برابر دستاوردهای تمدن غالب، روح دمیدهشده در تولیدات و محصولات یک تمدن است. تا زمانی که این کرنش پابرجا باشد، میتوان از حاکمیت آن تمدن صحبت کرد؛ بههمینترتیب، سر باز زدن از این کرنش را نیز میتوان از نشانههای انحطاط آن تمدن دانست. امروزه جریانهای مهمی را میتوان در دنیا نام برد که از سجدهکردن در برابر محصولات مدرنیته احتراز میکنند و از مطالبهی یک امکان جدید برای زیست اجتماعی، ولو توام با لکنت و ابهام، صحبت میکنند. جریانی که #انقلاب_اسلامی در نوک این حرکت قرار دارد و شهر قم، کانون آن محسوب میشود.
طب مدرن از محصولات تجدد است. اگر آحاد جماعات بشری بهشکل همهجانبهای آن را پذیرفته باشند، باید بگوییم که هنوز خلل چندانی بر سیطرهی مدرنیته در جهان وارد نشده است؛ اما مشاهدهی وجوه جدی از ناکارآمدی و ناتوانی در پاسخگویی به مشکلات سلامت و بهداشت و درمان بشر را میتوان از نشانههای انسداد این تمدن قلمداد کرد؛ بهویژه اگر جریانهای آوانگاردی پیدا شده باشند که رفع ناتواناییهای طب مدرن را در عداد توانمندیهای خود بدانند و خود را در معرض یک آزمون تمدنی قرار بدهند.
اگرچه طب سنتی ایرانی و طب قدیم اسلامی هنوز در کشور ما به یک نظام درمانی منسجمی تبدیل نشده و جایگزینی محیا و ساختیافته برای جایگزینی نظام سلامت مدرن محسوب نمیشود، اما مشخص است که این الگوی درمانی در کنار طب مدرن، بهعنوان طب مکمل پذیرفته شده و بهکارگرفته میشود. با اینوجود، قرارگرفتن گسل طب مدرن و طب مکمل زمانی فعال میشود که از یکسو طب هاریسونی نتواند به یک مسالهی درمانی فراگیر پاسخ بدهد، و طب سنتی اسلامی در عمل ثابت کند که میتواند تمامقد در میدان حاضر شده و مسالهی غیرقابلحل این نظام درمانی را مرتفع نماید. اگر چنین اتفاقی رقم بخورد، باید اپیدمی کرونا را بهمثابه آشکارکنندهی ظهور دوران جدیدی در عالم پزشکی بهحساب آوریم و پدیدارشدن نقطهی عطف جدیدی را در تاریخ پزشکی جهان اعلام کنیم.
البته بهنظر میرسد که این مساله به این سادگی اتفاق نخواهد افتاد؛ یعنی نه نظام مسلط پزشکی به این آسانی تن به این دوئل تمدنی خواهد داد؛ و نه طب سنتی و اسلامی به این سادگی خواهد توانست از این آزمون عبور کند و بهفرض قبولی، خود را در قالب نظام سلامت و درمان جایگزین به جامعه معرفی کند. با این وجود باید به سه مطلب توجه کرد:
1️⃣ نکتهی نخست؛ فراهمنکردن زمینه برای این دوئل را باید بهحساب ضعف نظام پزشکی مدرنیته نوشت؛ چرا که هزینهی اصلی این مبارزه، در صورت شکست، بهگردهی طب سنتی و اسلامی گذاشته خواهد شد.
2️⃣ نکتهی دوم؛ اگر طب سنتی و اسلامی بتواند همچون سیاوش سوگند بخورد و از آتش این آزمون سربلند گذر کند، خلاء ساختاری این الگوی درمانی باز هم آن را بهچالش خواهد کشید و مانع تبدیلشدنش به یک نظام جایگزین بهداشتی و درمانی خواهد شد. مسالهای که حکمای این جریان به آن توجه نمیکنند و خود را صرفا در سطح یک حرکت آوانگارد تقلیل میدهند. باید پذیرفت که این الگوی ریشهدار و تاریخی برای تبدیلشدن به یک الگوی تمدنی فاصلهی زیادی دارد و متاسفانه همت مردانهای در میان حکمای این جریان برای برنامهریزی در این جهت دیده نمیشود.
3️⃣ نکتهی سوم؛ الگوریتم حوادث چند ماه اخیر و نحوهی اعلام خبر گسترش کرونا در ایران نیز به این گمانه دامن میزند که ظرفیت طب ایرانی اسلامی برای بهچالشکشاندن محصولات تمدن غرب جدی گرفته شده است.
▫️ تصاویر آتشزدن کتاب هاریسون توسط آیتالله تبریزیان در حالی بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر شد که این تصاویر سالها پیش اتفاق افتاده بود؛ این بمب خبری حوزهی علمیهی قم را مجبور به موضعگیری کرد و در زمان شیوع کرونا، آن را در یک فشار رسانهای قرار داد. تبعا حوزهی علمیهی قم که در این بمب خبری خلع سلاح شده است، نمیتواند بهعنوان یک تکیهگاه معرفتی برای طب اسلامی مطرح شود.
▫️ همچنین، معرفی قم بهعنوان کانون نشر کرونا در ایران در حالی اتفاق افتاده است که شواهد متعددی مبنیبر کاذب بودن این خبر وجود دارند.
اگر این سناریو را محتمل بدانیم، باید بگوییم که حفظ هژمونی تمدن غرب را واداشته است تا از آبشخور اپیدمی کرونا، به کانون جوشش علمی تمدن جدید (یعنی قم) و مظاهر این توان (مساجد، جماعات و طب اسلامی) ضربهی حسابشدهای وارد کند و سخنگفتن دربارهی تمدن نوین اسلامی را به تمسخر بگیرد و آن را تلاشی موهوم جلوه دهد.
#یادداشتها
#اپیدمی
#قم
#طب_اسلامی
#تمدن_نوین_اسلامی
#تمدن_غرب
#مدرنیته
#طب_هاریسونی
@doranejadid
⭕️ ضرورت فهم معانی سیاسی معطوف به زمینههای فرهنگی
مفاهیم در مطالعات انسانی کلا لغزنده هستند و ابهام، بخشی از ماهیت آنهاست؛ اما این ابهام در سیاست مضاعفتر است و چندپهلویی بیشتری دارد. برای گریز و مهار این آسیب، باید مفاهیم سیاسی را معطوف به زمینههای فرهنگی و اجتماعیای معنا کرد که در آن متولد شدهاند. STATE نیز مستثنی از این قاعده نیست. اگر استیت را به دولت ترجمه کنیم و بخواهیم در زمین ایرانی-اسلامی، نهادی مقارن با #استیت بسازیم، قطعا چنین کاری پر از کژتاپی و اعوجاج خواهد بود. پیشتر به نمونه آلمانی اشاره کردیم تا نشان دهیم که بومیسازی این نهاد و مفاهیم سازندهی آن صرفا برای ما - که ایرانیان مسلمان هستیم - حائز اهمیت نیست، بلکه برای هر ملتی که به اختصاصات و ویژگیهای فرهنگی خودش تعلق خاطر دارد، مهم است.
استیت در گذار از «جهان سنت» به «جهان مدرن» موضوعیت پیدا کرده است. بنابراین به یک معنای دیگر، در خروج از این جهان و ساختن دوران جدیدی در عالم نیز ناگزیر از فهم «State» هستیم. ما استیت را از این رو مقدم در مطالعه میکنیم، چون گذار از جهان سنت به جهان مدرن برای نخستینبار در #ژئوپلیتیک غرب رقم خورده است. این گذار نهتنها سیمای جهان اجتماعی غرب و سپس بهتدریج سیمای اقصای بلاد را دگرگون کرد، بلکه در گامی عمیقتر، مفاهیم اجتماعی مردمان مغربزمین و سپس مفاهیم اجتماعی دیگر ملتها را نیز متاثر از خود نمود و زلزلهای در فهم مردمان جهان از فرهنگشان درانداخت. بهبیاندیگر، گذار از سنت به #مدرنیته با فاعلیت و عاملیت #دولت_مدرن نهتنها قلمروهای فیزیکی، بلکه قلمروهای متافیزیکی و ساحت عقل و خرد را نیز درنوردید و معنای آنها را معطوف به خود سمتوسو بخشید. بههمینخاطر است که ما در خواندن سنتمان نیز متاثر از جهان مدرن هستیم. ما در مواجهه با فرهنگ و سنت دچار آستیگمات شدهایم و ساختمان معانی فرهنگی خومان را آنگونه که پیشتر در سنتمان بازنمایی میشد، نمیتوانیم درک کنیم. تبعا با تحول در #فیزیک و #متافیزیک، نحوهی ساختن و برآمدن نهادی این مفاهیم نیز تغییر پیدا میکند. یعنی نهتنها واقعیت و ماهیت #زمامداری در دوران مدرن متحول شده، بلکه معنای مفاهیم سازندهی زمامداری نیز متحول شدهاند؛ مضاف بر این دو، نحوهی ساختن و برآمدن نهاد زمامداری در میان ملتها نیز تغییرات و دگرگونیهای ژرفی یافته است.
وقتی از #دولتسازی جدید صحبت میکنیم، باید به جوانب پیچیدهی این امر دقت داشته باشیم.
این سخن ادامه خواهد داشت.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ نقطهی ارشمیدسی الگوی دولت مدرن
مدعای مطرحشده در یادداشتهایی که تاکنون منتشر کردهام، این بود که الگوی #دولت_ملت، زمینهی بسط تمدنی مدرنیته بوده است؛ یعنی بدون دردستداشتن و طراحی این الگو اساسا امکان بسط مدرنیته در اقصی نقاط زمین وجود نداشت. اگر امروزه در دورافتادهترین دهات کشورهای مختلف نیز با جنبههایی از مدرنیته مواجهیم، این عالمگیری مرهون الگوی #ملت_دولت مدرن بوده است.
مشخصا بهنظر میرسد که لازمهی پذیرش و تکثیر یک الگو در میان ملتها و فرهنگهای مختلف، انعطافپذیری یک الگوست؛ این انعطاف نه باید بهاندازهای باشد که #الگو را از درون خالی کند، و نه آنقدر سفت و سخت باشد که به ترد در میان یک ملت بیانجامد.
با این مقدمات این سوال قابل فرض و طرح است که توسعه و گسترش الگوی دولت_مدرن، مرهون کدام مفهوم مرکزی این الگوست که ضمن برخورداری از انعطاف، عالمگیری این الگو را ممکن ساخته است؟ گمانههای مختلفی را میتوان مطرح کرد؛ یکی از محتملترین و قابلاعتناترین گزینهها را میتوان در مفهوم «staatstrason» یافت.
آموزهی «staatstrason»، یافته و ساخته و پرداختهی #ماکیاووللی است که با مسامحه میتوان آن را به #منافع_ملی ترجمه کرد. این مفهوم تمدنی آنچنان کشسان و قابل بسط و گسترش است که میتواند مورد توجه هر ملتی قرار بگیرد. هر ملتی در پی منافع ملی خاص خودش است؛ طبیعتا میتوان با تاکید بر این مفهوم، ملتها را جذب الگویی کرد که #نظام_بین_الملل حول این مفهوم تنظیم شود و نظم و نسق پیدا کند.
این توجه نشان میدهد که بدون تعریف این دانشواژه در میان یک ملت، امکان جذب در الگوی مدرنیته نیز با مانع مواجه خواهد شد. نکتهی مهمتر نیز آن است که در صورت یافتن یک مفهوم گستردهتر از منافع ملی، میتوان الگوی بدیل #مدرنیته را نیز طراحی کرد. بهراستی چه مفهومی میتواند قدرت انعطاف «منافع ملی» را به چالش بکشد، و نظمی استوارتر و عادلانهتر و انسانیتر از نظم دولت-ملت مدرن را در عالم مورد اقبال قرار داده و بگستراند؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ کتاب #فلسفه_حرکت_اسلامی منتشر شد.
کتاب فلسفهی حرکت اسلامی که به موضوع «استلزامات امتدادبخشی اجتماعی و سیاسی به فلسفهی اسلامی» را بررسی کرده است، منتشر گردید. این کتاب در سه بخش و در 700 صفحه، ضمن تبیین مفاهیم اصلی دخیل در امتداد اجتماعی فلسفه و نابسندگیهای موجود در فلسفهی اسلامی، دیدگاه جدیدی را برای نیل به این مهم به بحث و گفتوگو گذاشته است. اگرچه این کتاب را باید گامی مقدماتی و ابتدایی برای چنین مدعای مهمی دانست، اما #فلسفه_حرکت_اسلامی نخستین اثری است که در این باب با این صورتبندی به چاپ رسیده است.
....
درطول تاریخ، نظامهای فلسفی که از متن فرهنگ وسنت جامعه و ناظر برآن برآمدهاند، نقش تعیینکننده وسازندهای در پویایی و پایایی فرهنگ و حیات اجتماعی داشتهاند.بهویژه در عصر #مدرنیته شاهد انقلاب و چرخش اساسی در اهداف و کارکرهای فلسفه مادی هستیم. فلسفه مادی غرب از تفسیر و تعبیر جهان، به فلسفهای برای تغییر و تصرّف درجهان متحول گشته و درمتن زندگی فردی و اجتماعی راه یافته است و در تنظیم و #مهندسی_اجتماعی در جهت مادی نقش بنیادی ایفا میکند. این چرخش اساسی در فلسفه جدید، بیشترین تاثیر را درحوزه مباحث #فلسفه_حرکت و «فلسفه طبیعت» و «فلسفه فیزیک» برجای گذاشته است. برخی از فلاسفه شاخص همچون #کانت اساسا فلسفهاش ناظر بر فلسفه فیزیک #نیوتن است. طبیعی است که درجهان اسلام نیز از فلسفه اسلامی چنین کارکردی درجهت اهداف و غایات دینی و تمدنی مطالبه شود.
پژوهش حاضر با عنوان «درآمدی برفلسفه حرکت» بهمنظور #امتدادبخشی_اجتماعی و کاربردیسازی #فلسفه_اسلامی میکوشد ضمن توصیف و تبیین دستگاه فلسفی موجود، نگاه انتقادی و نویی را در این مباحث بنیادین دنبال کند. این مباحث ناظربرحل مسالهها و نیازها و ضرورتهای تحول در #علوم_انسانی اسلامی هستند. با تکیه بر این تحول فلسفی میتوان یک دستگاه فلسفی پشتیبان برای تحول در ریاضیات علوم انسانی مهیّا کرد. برای تحقق عینی فلسفهی حرکت اسلامی نیازمند #دستگاه_محاسباتی هستیم که ریاضیات آن، برآمده از مبانی همین فلسفه باشد.
#فلسفه_حرکت_اسلامی
...
⭕️ عقلانیت دینی و خرد دولتساز
🔸 معمای دولت در وضعیت ایران معاصر (1)
تامل پیرامون #دولت_سازی یکی از گذرگاههای معمایی #ایران_معاصر در مواجهه با #مدرنیته است که دشوارهی دامنهداری را در سیاست کشورمان رقم زده است.
دو مسالهی نظری و یک اضطرار عینی، این تامل را ضروری میکنند:
اولا، #عقلانیت_دینی میتواند بهعنوان منبع غنی معرفتی و الهامبخش، ترسیمکنندهی #نظم_سیاسی متناسب با زیستجهان مسلمانان باشد؛ البته در این مراجعه ضرورت دارد که به تناسبات عصر حاضر توجه شود. مراجعه به نص برای اصطیاد #نظم با این تصور که در خلاء و بدون توجه به جنس و سنخ موضوعات میتوان به حیات دینی دست یافت، به #اتوپیاگرایی میانجامد.
ثانیا، تحول در تفکر سیاسی که با طلوع عصر مدرن رخ داده است، تامل در #استیت و #خرد_استیتساز را گریزناپذیر میکند؛ درعینحال که این تحول را باید به چشم مرحلهای از مراحل تکامل سیاسی جامعهی بشری دید، اما نباید آن را سقف #اندیشه_نهادی انگاشت. فرارفتن از این عقلانیت و نهاد، با ملاحظهی الزامات لازم، نهتنها ممکن است، بلکه مختصات #عقلانیت_دینی و تجربهی نیم قرن اخیر این امکان را تقویت کرده و آن را به یک افق سخت و پیچیده، اما قابل دستیابی تبدیل میکند.
تحقق #انقلاب_اجتماعی اسلامی و قرارگرفتن در اقتضائات فرآیندی #جامعه_پردازی جدید، اندیشیدن به دولت و تئوریپردازی معطوف به #دولتسازی ایرانی-اسلامی را به اولویت نخست اندیشهی سیاسی تبدیل کرده است. نهاد دولت، فاعل برتر جامعهپردازی است و کامیابی در این انقلاب لاجرم به تاسیس ساختِ سیاسیِ متناسب با این فرآیند نیاز دارد.
#انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/doranejadid
https://virgool.io/@mhtaheri
|
🟥 ترویج و گسترش یک «فکر» و «ایده» و «آرمان»، ابزارها و اقتضائات خودش را میطلبد. #فرهنگ، عبارت است از فضا و محیطی که یک فکر و ایده و آرمان در بستر آن تکثیر شده؛ گسترش یافته و به یک #عرف و #معروف تبدیل شده است. #تمدن نیز به شرایط و وضعیتی اطلاق میگردد که یک فرهنگ، به #علم و #فنآوری و وسیلههایی از این قبیل مجهز شده است تا امکان گسترش و بقای آن فرهنگ را در مواجهه با افکار و فرهنگهای دیگر #تسهیل کنند و شرایط را برای بسط و گسترش فکر و فرهنگ رقیب، ناهموار و نامساعد کرده و تا حدودی سد نمایند.
🔹 پیش از پیدایش تمدن #مدرنیته، چندان ضرورتی نداشت که تفکر و فرهنگی برای بسط و حفظ خودش الزاما به ابزارسازی متناسب با خویش روی آورد؛ زیرا #امتناعات_جغرافیایی یا بهعبارتدیگر #آمریت_محیط_طبیعی بخش عمدهای از تهدیدات را مهار میکرد. اما اهمیت ابزار و #صنعت در #تمدن_مدرن و غلبهی قابل توجه بر امتناعات جغرافیایی، توجه به تمایز #تمدن با #فرهنگ را ضروری ساخته و اهتمام به تامین اقتضائات تمدنی برای حراست از یک فرهنگ را غیرقابلاغماض نموده است.
✂️ پینوشت:
توجه به چرخهی تبدیل تبدیل فکر، آرمان و #ایده به فرهنگ و سپس تمدن، کمک میکند که از #سهلپنداری نسبت به الزامات فرآیند منتهی به #تمدن_نوین_اسلامی در امان بمانیم. همچنین یاری میکند تا ضرورت ایجاد تمدن بدیل در مواجهه با #مدرنیته را بهتر درک و لمس نماییم.
#مفاهیم_و_تعاریف_پایه
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🟥 کانونهای قدرت در جهان در اثنای تاریخ و طی زمان، مانند هر پدیدهی دیگری در این عالم، #حرکت کردهاند؛ تغییر یافتهاند و جابهجا شدهاند. روزگارهایی نهچندان دور، #امتناعات_جغرافیایی کفایت میکردند که بسط یک #ایده و فکر و آرمان و تجلی و ظهورش در قالب #فرهنگ، ضامن تکثیرشان در میان نسلهای مختلف یک سرزمین باشد. لذا پا گرفتن یک فرهنگ در یک #فضای_جغرافیایی ایمن کافی بود تا آن فرهنگ، #تمدن نیز نامیده شود؛ اما مدرنیته اکتفا به امتناعات جغرافیایی برای حراست از #فرهنگ را منتفی ساخت.
🔸 #مدرنیته اساسا زاییدهی ایدهی: غلبه بر #آمریت_محیط_طبیعی با اتکا به #صنعت است. مدرنیته، برآمده از فکر و فرهنگ مردمانی است که قرنهای متمادی در شرایط سخت آبوهوایی سواحل #دریای_بالتیک و #دریای_شمال و زمستانهای خشن شمال #آلپ زندگی کردند.
🔹بدیهی است که انتظار داشته باشیم در چنین شرایطی، #طلب و تمنای #تصرف_طبیعت در دل آنها شعلهور شود؛ سالها بعد نیز #تعلق به این فرهنگ به تمدنی تبدیل گردد که میتواند از خشونت امواج دریا سواری بگیرد؛ وحشت و رعب سفر در #اقیانوس را زیر پا بگذارد؛ ستیغ کوهستان را مقهور #رویای_پرواز سازد و زمستان را به منظرهای تبدیل کند که میتوان پشت شیشههای نشکن لم داد و در کنار بخاریهای برقی بر کشتیگرفتن طوفان با درختان نظاره کرد.
#مفاهیم_و_تعاریف_پایه
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🟥 روایتی از مدرنیته رایج است که میکوشد نشان دهد: این تمدن از میان منازعات فکری #قرن_چهاردهم و #قرن_پانزدهم اروپا سر برآورده است؛ #رنسانس را پایان یک جدال فکری و آغاز عصری جدیدی در تاریخ بشر میشمرد؛ آغاز در #اروپای_غربی؛ متاع و تحفهای برای رفتن به این سو و آن سوی زمین.
🔸 این #روایت اگرچه قطعهای است از پازل تاریخ جدید، اما ناقص و ناکافی. این روایت، چشم بر پیدایش #طلب و تمنایی که #انسان_مدرن را آفرید، میبندد؛ تولّد #میل جدید در امتناعات کوهستانهای #آلپ، آمریتهای سواحل #دریای_بالتیک و #دریای شمال، و امکانهای خفته در کرانههای رودخانهی #راین و #دانوب را نادیده میانگارد. ازاینروست که در توضیح و تفسیر گذار از #نظم_زمینپایه به #نظم_دریاپایه به لکنت گرفتار میشود و در چسباندن تکههای مختلف پازل دوران مدرن عاجز میگردد.
🔹 در روایت فراز و فرود یک تمدن باید توجه داشت که: انسان بیش از هر چیز، یک طلب و تمنا و یک #تعلق است. انسان قبل از هر چیز، یک #قلب است که میتپد؛ یک جان است که دل میبندد و نرد عشق میبازد؛ یک #روح است که به پرواز درمیآید؛ یک #اراده است که کمند علقهی خویش را بر گردن خواستهای میافکند. هر فکر و اقدام دیگری که از آدمی سر میزند: ابزاریست در اختیار این قلبِ تپنده؛ وسیلهای است در دستانِ این جانِ عاشق؛ امکانی است رامِ این روحِ در پرواز؛ مرکبی است در اختیارِ این ارادهی راسخ و تعلق در کمند. اکنون دوباره باید پرسید که #مدرنیته متولد کدامین میدان و #پرسمان است؟
#روایت_مدرنیته
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
📮 آخرین #حاکمیت_ملی در #ایران_پیش_از_اسلام، متعلق بوده است به پادشاهی #ساسانیان. شیوع هرجومرج داخلی، دربار #ساسانی را تضعیف کرد و قتل #یزدگرد_سوم طومار این سلسله نیز پیچیده شد. بدینترتیب، قدرت متمرکزی که از سه هزار سال پیش از میلاد توسط #ایلامیان در #فلات_ایران برپا شده و سپس با ورود #آریاییها و تاسیس پادشاهی #مادها، #هخامنشیان و #اشکانیان رونق جهانی یافته بود، فرو پاشید و در هاضمهی حاکمیت ششصدسالهی #خلفای_مسلمان قرار گرفت.
🔸 با حملهی مغول به #بغداد و فروپاشی #خلافت_عباسی، خلاء قدرتی در فلات ایران پدیدار شد. از این به بعد، شاهد ظهور ثمربخشترین تلاشهای #اقوام_ایرانی برای بازیابی حاکمیت ملی در دوران پس از اسلام هستیم که اصطلاحا دورهی #میانپرده_ایرانی (Iranian Intermezzo) نامیده میشود. این تلاشها که ترکیبی بودند از جمع «هویت ایرانی» و «آموزههای اسلامی»؛ در نهایت با تاسیس پادشاهی #صفویه به ثمر نشست و پس از ششصدسال از زوال آخرین حکومت ایرانی، حاکمیت ملی به دست #اقوام_ایرانی بازگردانده شد.
🔹 تثبیت و حراست از #حاکمیت_ملی پس از #صفویه بهاینسو، با رقیب جدید دیگری روبهرو بوده است که تا به امروز ادامه دارد. این رقیب اینبار نه از همسایگی #فلات_ایران، بلکه از #اروپای_غربی برخاسته و تا پستوی خانهی هر ایرانی پیش آمده است. این رقیب، کسی نیست جز #تمدن_غرب یا اصلاحا #مدرنیته.
#روایت_ایران
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
📮 #مدرنیته با برافراشتن پرچم #ترقی، ملتهای مختلف از جمله #ایران را در فرآیندی از داد و ستد فرهنگی و تمدنی قرار داده که ماحصل آن را به اختصار میتوان #انحلال در فرهنگ و تمدن مدرن نام نهاد. اگرچه ریشههای #فرآیند_انحلال را باید در دربار #آققویونلوها و ازدواج شاه ایران با شاهزاده خانم مسیحی اهل #ونیز دنبال کرد، اما اثربخشی این فرآیند، در دورهی #قاجار، در زمان حکومت #فتحعلیشاه آشکارتر از آن گردید که بتوان نادیدهاش گرفت. بدینترتیب #ایران_پس_از_اسلام به اسارت مکانیزمهای #بازی_بزرگ درآمد و اقتدار حاکمیتیاش در معرض زوال و انحطاط قرار گرفت.
🔸 اگرچه از زمان فتحعلیشاه تا به امروز شاهد ظهور دستکم #پنج_نهضت_تحولخواه در ایران برای بازیابی #اقتدار_ملی بودهایم، اما آخرین نهضت، یعنی #انقلاب_اجتماعی_اسلامی تنها نهضتی بوده که قدرت #مقاومت در برابر فرآیند انحلال را از خود نشان داده است.
🔹 آیتالله خامنهای معتقدند که با تکیهبر این مقاومت میتوان از تاریخ جدید ایران و آغاز #عصر_جدید در عالم سخن گفت. #روایت_ایران میکوشد این فرآیند را به اختصار از زمان #ایلامیان تا به امروز به تصویر بکشد و نشان دهد که چرا و چگونه تدبیر #آیتالله_خامنهای برای قراردادن تاریخ ایران در وزان عصر جدید، شاهراه خروج از #ناترازی_تمدنی ایران میانه و معاصر است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
تاریخ ایران، پنج دوره/دوران تاریخی را به خود دیده است:
1️⃣ #دوران_پیشاآریایی
2️⃣ #دوران_آریایی
3️⃣ #دوره_میانه
4️⃣ #دوره_معاصر
5️⃣ #دوران_جدید
در صورتبندی #روایت_ایران در گذار به عصر جدید، تمرکز خواهم داشت بر سه دوره/دوران اخیر؛ آنهم بهدلیل تقارن این سه دوره/دوران با تولد #مدرنیته و پاگرفتن #استعمار در تاریخ #اروپا و حضور آن در سرحدات وطنمان (در قالب #بازی_بزرگ).
🔸 با انتخاب این سه دوره/دوران، تاریخ ایران را میتوان از زاویهی دید سه دوربین اختصاصی تماشا کرد:
📸 دوربین یک: نمای باز (long Shot) برای دیدن ایران از منظر خارج از ایران؛
📸 دوربین دو: نمای بسته (Close Up) برای دیدن ایران از درون و تجربهی دید ایرانیان از پیرامونشان؛
📸 دوربین سه: نمای از روی شانه (Shoulder Shot) که مدام در میان داخل و خارج ایران در رفتوبرگشت است و یک تجربهی مرزی را در اختیار قرار میدهد.
🔹 تلاقی این سه دوربین، تصویری از ایران را به نمایش میگذارد که میفهمیم: چگونه نیرویی که میخواست #ایران را به شکل مطلوب خودش بسازد، در برابر مقاومت یک ملت غافلگیرشده قرار گرفت؛ و این ملت با مرور و بازخوانی تجربههای #مقاومت، بهتدریج به تصویرسازی از جهان مطلوب خویش پرداخت و اکنون در حال خلق فضایی است که نه بریده از سنت خویش است و نه غافل و ناآگاه به پیرامون؛ نه همان ایران قدیم است و نه تسلیم بازی بزرگ. ایران اینک ما، جایی ایستاده است در جایی میان دو جهان.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 #بازی_بزرگ یا GreatGame عبارت است از #تصمیمهای_ژئوپلیتیکی معماران امنیتی غرب آسیا (بهویژه #روسیه و #بریتانیا) برای مهار #اسلام_سیاسی در این منطقه، از طریق «ایجاد چالشهای مرزی»، «تحمیل ناترازی اقتصادی و کاپتالاسیون تجاری».
🔹در نتیجهی بازی بزرگ، سود تجاری بازرگانی #از_هند_تا_هلند بهجای جیب تاجران مسلمان، به کیسهی مرچنتهای #اروپای_غربی سرازیر شد.
🔸 اگرچه آرایش امروزین مرزها در #غرب_آسیا، محصول تصمیمات ژئوپلیتیکی متفقین در #جنگ_جهانی_اول است، اما تحمیل مرزبندیهای جدید به #سرزمین_میانه، در ادامهی بازی بزرگ شکل گرفته است. این اقدام ذیل پروژههای #دولتسازی_مدرن_آمرانه، این منطقه را به #خاورمیانهی_آمریکا تبدیل نمود و #سرنوشت ملتهای مسلمان را ذیل افق #مدرنیته تعریف کرد.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 در پست بعدی به این مساله میپردازیم که چگونه ترکان عثمانی با فتح قسطنطنیه، به تولد #تمدن_مدرن ک
|
🔸«عصر مدرن نخستین»📎 (Early Modern Period) 📎 بخشی از تاریخ دوران مدرن است که سمتوسوی حرکت تاریخ با ظهور آن، تغییرات اساسی پیدا کرد. اگرچه در نزد مورخان، تاریخ دقیقی برای شروع این دوره ثبت نشده است، بااینوجود از تصرف #قسطنطنیه توسط مسلمانان بهعنوان یکی از حوادث مهمی یاد میشود که در شکلدادن به #عصر_مدرن_نخستین جایگاه ویژهای داشت. این حادثه، طلیعهی مهمی برای آغاز #مدرنیته بود.
🔹با سقوط پایتخت امپراتوری #بیزانس در سال ۱۴۵۳میلادی، نقطهی پایانی بر #قرون_وسطی گذاشته شد. سلطنت اسلامی و #امپراتوری_عثمانی -خواسته یا ناخواسته- به پارهشدن زنجیر استیلای کلیسا کمک کرد و با ایجاد #خلاء_قدرت در یک جغرافیای استراتژیک، تسهیلگر ظهور تمدن جدیدی شد که گمان نمیکرد با تولدش، تمدن اسلامی را در مسیر زوال قرار دهد. به نظر میرسد که این درس #ژئوپلیتیکی، حتی علیرغم گذشت 600 سال، امروز نیز به سمع و نظر بسیاری از حاکمان مسلمان نرسیده است.
🔸طلیعهی «عصر مدرن نخستین»، همچنین مصادف و مقارن بود با آغاز #مسابقات_جغرافیایی دامنهدار قدرتهای نوظهور در #جنوب_غرب_اروپا، در بستر #اقیانوس، برای کشف راههای جدید جهت رسیدن به مشرقزمین و احتمالا تصرف سرزمینهای ناشناخته در طول مسیر. از این واقعه تحتعنوان #عصر_اکتشاف یا #عصر_کاوش (Age of Discovery) یاد میشود.
🔹عصر اکتشاف و تحول در #دریانوردی بیشتر با سفر #کریستف_کلمب در سال 1492 میلادی شهرت یافته است. در ادامه، #واسکو_دوگاما، سفر دریایی ماجراجویانهای را برای رسیدن به #هند پشت سر گذاشت و در سال 1498میلادی در سواحل #هند لنگر انداخت. ورود دوگاما به هند را بیشک باید نقطهی آغاز #زوال_تمدن_اسلامی دانست. نخستین چهرههای خشن #تروریسم_دولتی عصر مدرن نیز در این سفر برای نخستینبار ثبت شد.
🔸شاید اگر کسی آن روز شوم، با مشاهدهی خشونتها و جنایتهای واسکو دوگاما متوجه میشد که این مسافر وحشی حامل چه سرنوشت تلخی برای ملتهای مسلمان در جغرافیای اسلامی است، از هیچ #مقاومت و دفاعی دریغ نمیکرد و سمت دیگر صورتش را برای نواختن سیلی #سازش، در اختیار این سرباز پرتغالی قرار نمیداد.
🔹شاید اگر آن روز این درس به خوبی آموخته میشد که #هزینه_سازش بیشتر از #هزینه_مقاومت است، امروز برای مواجهه با فرزندان واسکو دوگاما نیازمند کالبدشکافی تاریخ 600سالهی استیلای_غرب نبودیم. شاید اگر.... و صدها شاید اگر دیگر از غفلتهایی سربرمیآورند که مواضعشان در فرصت مناسب و با دقت و عمق کافی فهمیده نشدهاند.
🚩 منابعی برای مطالعهی بیشتر
1. What is Early Modern History?
2. War made new: Technology, warfare, and the course of history, 1500 to today
3. The Birth of the Modern World, 1780 - 1914
4. The Dialogue of Civilizations in the Birth of Modern Science
5. The Gunpowder Age: China, Military Innovation, and the Rise of the West in World History
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid