#روایت_بخوانیم 6⃣3⃣4⃣
ایران و هند و همه عالم
جمعیت خروشان کشمیر و هند، مرا در بهت فروبرده، یعنی در دلشان چه گذشتهاست؟!
چه شده برای رئیس جمهور مملکت ما پرپر میزنند؟!
مگر درفیلمهای هندی قهرمانها اینطور ساخته میشوند؟!
نهایت بادوتا ضربه فنی قهرمان پروری میکنند و تمام.
قهرمان ما چه کرده که مرزها را در نوردیده؟!
چه نوری انعکاس داد که قلبها بیدار شده؟!
آه ایخدای!
شکوه جمعیت کشمیر همان بود که در تهران و تبریز و مشهد بود. همان بود؛ تعداد را نمیگویم، شکوه را میگویم!
خروج جمعیت را میبینم و در دل میگویم: « اللهم عجل لولیک الفرج».
فکر میکنم اینها نشانهی نزدیکی ظهور است؛
این مردمان با این قلبهای بیدار، آماده فرجاند؛
چه زیست عجیبیست در میانهی این پیچ تاریخی!
باید همه حواسم به نشانهها باشد.
آقای سید ابراهیم عزیز؛ میبینی؟!
نور جدت عالم را فرا میگیرد به زودی انشاءالله!
ایران و هند و همهی عالم...
ما پاکان جهان را زیر پرچممان جمع میکنیم به امید حق!
سید جان دعایمان کن به اینچنین نقش آفرینی که
در هم کوبنده قواعد دنیاست.
✍#مینا_ستارهبخش
#عهد_گرام
#وحدت
#شهید_جمهور
#انقلاب_توقف_ناپذیر_است
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 7⃣3⃣4⃣
از صبری که ما را قوی کرد! | قسمت۱
بسمه تعالی
جناب مستطاب آقای دکتر رئیسی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
باسلام و تحیّت
احتراماً ما هنوز به پیشوند جدیدی پیش از اسمتان عادت نکردیم. شما هم اگر جای ما بودید این تراژدی بزرگ را باور نمیکردید.
این چه وضعی است آقا؟ بیش از ۲۴ ساعت است، صندلی ریاستتان را در پاستور رها کردید. امروز هم که در جلسهی هیأت دولت حضور نداشتید.
تا همین دیروز دلمان گرم بود به بودنتان، به اینکه روز و شب ندارید و حتی تکیهکلامهایتان نقل محافل و شوخیهایمان بود.
تا همین دیروز خیالمان راحت بود که سیاستمدار شایستهای انتخاب کردهایم که بیحاشیه به امورات یومیه کشور مشغول است.
یکشنبه در ارتفاعات ورزقان دنبالتان میگشتیم. از صبح دوشنبه وقتی لاشهی بالگرد را دیدیم، قاب عکسی شدهاید و کنارتان شمع و عود روشن میکنند.
از دیروز هر قطره اشکی که میریزیم، به لبخند ابدی نقش بسته روی صورتتان فکر میکنیم. به نفس راحتی که از روی اطمینان و رضایت، پس از سالها خستگی کشیدهاید، به لحظهی عروجتان.
به اینکه بازی کثیف سیاست را بردهاید و به صندلی چرمی ریاست تکیه نکردهاید و زمین بازی مردم را عوض کردهاید.
شما توانستید سرمایهی اجتماعی بیجان ما را احیاء کنید. توانستید بار دیگر جایگاه ولایت را تبیین کنید، این بار با نبودنتان.
#شهید_جمهور
#انقلاب_توقف_ناپذیر_است
#مجاهد_راه_پیشرفت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 7⃣3⃣4⃣
از صبری که ما را قوی کرد! | قسمت۲
راستی شنیدهایم در شب عملیات وعدهی صادق، سجده رفته و از خدا خواسته بودید، اگر قرار است از این حمله صدماتی به ما برسد، شما قربانی ما شوید! راست میگویند؟ حالا خوب شد؟ از پروازتان راضی هستید؟ این چه طرز فرود آمدن بود؟ میخواستید دلمان را بشکنید؟ میخواستید ببینید چند درصد دوستتان داریم؟ میخواستید پرده از حقایق خدمت صادقانهتان بردارید و شرمندهمان کنید؟
نیازی به این همه سناریو نبود آقا. داغتان مهر شد بر قلب ما. تا ایران باقی است و نفسهای مشتاق و منتظر مردم در سرزمین فارس، به شوق پرواز در ثریا به آسمان میرسد؛ جاودان شدید.
شهادتتان مصیبتی است در لحافی از شادی. پیروزی عزتمندانهتان را به همهی دشمنان و دوستان مشترکمان تبریک میگوییم.
ممنونتان هستیم که جمهوریت ما را با خونتان امضا کردید و تا پای جان به ما و نسل ما خدمت کردید. پیشوند جدید پیش از نامتان مبارک باشد. چشمتان به دیدار روی ماه انیس النفوس، حضرت علی إبن موسیالرضا علیهالسلام روشن باشد. در پیشگاه مقدسش دعایمان کنید که یاد بگیریم، زندگیمان را مثل شما وقف آرمانهای بزرگ کنیم. از تاریکی و مه و سرما و مسیرهای صعبالعبور نهراسیم و گواه باشید بر صبر و استقامت ما.
✍ با تقدیم احترام و اشک
ملّت داغدار ایران
#شهید_جمهور
#انقلاب_توقف_ناپذیر_است
#مجاهد_راه_پیشرفت
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 8⃣3⃣4⃣
شیعه عصر مولتیمدیا... | قسمت۱
دوستی گفت:
-کاش فضای مجازی نبود. کاش مولتیمدیا اینطور گلوی ما را فشار نمیداد.
راست میگفت. یاد روزی افتادم که محسن حججی شهید شد و عکسش دست به دست چرخید. آن روزها ما درکی از روضههای غروب عاشورا نداشتیم. شنیده بودیم. زیاد هم شنیده بودیم. ولی شنیدن کی بود مانند دیدن.
آن روز در تضاد رنگها و آدمهای تصویر لحظهی شهادت ما پیر شدیم. فهمیدیم روضه آن چیزی که میشنیدیم نیست، روضه اگر دیدنی بود، نسل شیعه باقی نمیماند در این هزار و چهارصد سال.
✍#محدثه_قاسمپور
#انقلاب_توقف_ناپذیر_است
#جهاد_ادامه_دارد
#در_مسیر_قله_ایم
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 8⃣3⃣4⃣
شیعه عصر مولتیمدیا... | قسمت۲
روزی که عکس دست و انگشتر سردار سلیمانی رسانهای شد، انگار با امام حسین(ع) تا علقمه رفتیم و صدای شکستن کمر امام را شنیدیم. از آن روز، آدم سابق نیستیم و نشدیم.
امروز که از روی کفن میدانیم سیدابراهیم خاکسترش را هم برای خدا بر باد داده، داریم دق میکنیم از روضههایی که تصاویرش را هر روز میبینیم.
ما نسلی هستیم که هرچه پدران و مادرانمان از روضهها شنیدهاند، تصویری دیدهایم. از شهدای غواص، شهید حججی، شهید سلیمانی، دختر کاپشنصورتی و شهید سید ابراهیم.
*ما شیعیان صحنههای آخر تاریخ هستیم.
ما تاب میآوریم این همه غم را به یک تصویر
ما تاب میآوریم این بار طعنه و تمسخر را به یک صحنهپردازی خدا که قسم به حضرت زینب(س) در این فانی شدنها، جز زیبایی ندیدیم.*
ما تاب میآوریم برای دیدن تصویر نهایی که خدا وعدهاش را داده؛ تصویر بازگشت شهدا کنار امامزمان(عج) در خجسته روز ظهور.
ما شیعهی روضهدیدهی عصر مولتیمدیا
ظهور را میبینیم، ان شاءالله.
✍#محدثه_قاسمپور
#انقلاب_توقف_ناپذیر_است
#جهاد_ادامه_دارد
#در_مسیر_قله_ایم
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
هیچکس نویسنده بهدنیا نیامدهاست...
#آموزشی
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 9⃣3⃣4️⃣
باید که ز داغم خبری داشته باشی...
امشب باز هم فهمیدم پدرم آدم حسابی است.
مدتی است نقل مکان کرده به وطنش، زادگاهش. خانهی حیاطدار بزرگمان را خالی کرده و رفته همانجا، کشاورزی میکند.
با اینکه دیگر موی سیاهی روی سرش نمانده، اما هر صبح با شوق عجیبی از شهر رانندگی میکند سمت دِه و کار میکند. بیل میزند. کارگرهایش را سامان میدهد.
زانوهایش درد دارد ولی هنوز شبیه جوانیاش با سینهی جلو آمده راه میرود.
امشب با ترس و تردید زنگ زدم. تلفن را برداشت. خوشحال بود. دلم ریخت. گفتم: -خوبی بابا؟
گفت:
-خوووب، چرا نمیایی سر بزنی؟
باز دلم ریخت که یعنی خبر را نشنیده؟ گفتم:
-میام. میام چند روز میمونم.
لحظهای مکث کرد و گفت:
-عاموزاتون هم که رفت.
این "عاموزا" گفتنش یعنی یک تکیه آبدار نصیبم شده. وقتهایی میگوید که یعنی تو با فلانی خیلی رفیقی ولی ما با او بینسبت هستیم. آقای رئیسی را میگفت.
گفتم:
-خیلی ناراحتم بابا!
گفت:
-منم وقتی شنیدم گریهم گرفت.
ته ماندهی شیر در دهانم را به زور قورت دادم. ادامه داد:
-یک سوم مُردن امام، براش ناراحت شدم.
بعدتر فهمیدم وسط روستاییها یکیشان توهینی پرانده به رئیس جمهور. بابا هم دعوای لفظی کرده که:
-حالا شما چرا اینقدر طلبکارید همیشه، حداقل این بیچاره رفته زیر بار، حالا چی از آب دراومده، بمونه.
گل از گلم شکفت.
نه که چون دعوا کرده، چون خوب بلد است حق را ببیند. چون هنوز یادش مانده برای مرگ امام ناراحت بوده.
نه که چون بیشتر از هر کسی سختی کشیده و مزدش را نگرفته، چون هنوز می داند مرد باید زیر بار برود.
نه که بالاخره ما توی این اندیشهها یک نقطه مشترک پیدا کردیم، نه.
چون بابای من است گلگون شدم.
چون این مرد روستازادهی دنیا دیده، این مرد از کار نترس و اهل ماندن سر وعده، بابای من است خوشحال شدم. آخر سر گفتم:
-پس فک کنم من اگه خوبم چون تو بابامی، بابا.
یکطوری که انگار باید برجک دشمن را در تیررس قرار دهد گفت:
-تو مگه خوبی؟
خندیدم. او هم خندید ولی به رویم نیاورد.
خواست باورم شود که خوب نیستم. این بهترین تمرین بابا بود برای من.
خوبی خیلی جلو هاست، باید زیر بار خوب بودن رفت.
ممنون بابا، اسمم را نگین گذاشتی و اجازه دادی فامیلیات را یدک بکشم.
✍ #نون_ف
#شهید_جمهور
#در_مسیر_جهاد_پای_کاریم
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 0⃣4⃣4⃣
مردها هم گریه میکنند؟
فکر نمیکردم مردها به همین سادگی گریه کنند. فکر نمیکردم با همین جملهی سادهی " چرا این عکس را زدید توی مغازهتان؟" یا "چرا مشکی پوشیدید؟" یکدفعه به هقهق بیافتند.
عکس را که پشت شیشهی گلفروشی دیدم، فقط رفتم داخل که بپرسم " کسی اذیتتان نکرده که این عکس را زدید به پنجرهی مغازه؟"
منتظر بودم آه بکشد و از بدوبیراههایی بگوید که توی این چند روز نثارش شده.
فقط گفت: *《 این دو مرد، امید همهمان بودند. هرکس این عکس را دیده، همدردی کرده. من داغ رجایی را هم دیدهام. خیلی داغهای دیگر هم دیدهام. اما در غم شهادت این دو مرد تا آخر عمرم عزادارم.》* و بعد، گریه کرد.
من از گریهی مردها میترسم. وقتی مردی روبهرویم گریه میکند، دستوپایم را گم میکنم. نمیدانم باید همدردی کنم، سکوت کنم، سرم را بیندازم پایین یا سریع دور شوم و تنهایش بگذارم.
این چند روز که با آدمهای جورواجور دربارهی شهادت آقای رئیسی حرف زدم، مردهای زیادی دیدم که همان کلمهی اول را که میگویند، شانههایشان تکان میخورد و به گریه میافتند. این روزها مردهای زیادی دیدم که میگویند:
-او امیدمان بود.
✍ #ن_لقمانیان
🏷 منبع
#روایت_شفاهی_شهید_جمهور
#پدری_رئیس_جمهور
#مجاهد_بعدی_ماییم
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 1⃣4⃣4⃣
بویبهشت، بویمادر، بویامید | قسمت۱
این ششماه گوش به زنگ ماندهایی.
گوشهایت عادتکرده به صدای شکستن دیوار صوتی خانهات.
به پرش مژگان دخترکت درخواب.
به لرزش دستان زنت در پی هرحمله.
خو گرفتهایی به زندگی در عصر جنگ.
به همهچیز عادتکردهایی به جز جایخالیاش.
این که پدرت قبل از آخرین نفس، نامش را آورد و او را سپرد به تو، شده سوهان روحت.
ناامیدی رخنهکرده در جانت.
بالشتت را بغل میکنی و دراز میکشی.
زیر لب میگویی:
-امانتدار خوبی نبودی. ننگ بر تو ابومحمد. مادرت دست تو امانت بود.
خواب زورش به فکر و خیالهای پس ذهنت میچربد و چشمانت را میدزد.
بوی بهشت را میشنوی. خبری از صدای آژیر و نفیر یاسین نیست.
مادرت را میبینی که دست در دست پدرت نزدیک میشوند. سرت را میاندازی پایین.
شرمداری نگاهشان کنی.
مادر نزدیکتر میشود، دست میگذارد زیر چانهات و سرت را میآورد بالا:
-ابومحمد، مبادا ناامید شوی پسرم.
آنها میخواهند ما را ناامید کنند، خسته و وامانده.
این را آویزهی گوشت کن، شاید خسته شویم، شاید آشفته شویم، ولی تسلیم نه.
ما زندگی خواهیم کرد ابومحمد. من و پدرت در آخرت تو در دنیا، در غزه.
✍ #معصومه_سادات_صدری
#غزه
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 1⃣4⃣4⃣
بویبهشت، بویمادر، بویامید | قسمت۲
ترس از مرگ یا دشواری زندگی تو را نمیکشد، ناامیدی تو را میکشد پسرم.
ابومحمد صدایم را میشنوی.
اسمع ابومحمد...
افهم ابومحمد...
بلند شو ابومحمد بیت المقدس غرق نور است.
بلند شو پسرم.
از خواب میپری. میروی بیرون چادر و سمت بلندیها.
بیتالمقدس را میبینی، مثل ماه شبچهارده میدرخشد.
خبری از صدای موشک نیست، پهپادها سمت اسرائیل میروند.
هنوز بوی بهشت میآید، بوی مادر، بوی امید.
فریاد میزنی:
-مادر، غزه هنوز زنده است.
✍ #معصومه_سادات_صدری
#غزه
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 2⃣4⃣4⃣
مادر مقاومت | قسمت۱
پشت در شیشهای حیاط بیمارستان، جمعیت مثل جواهری گرانقدر دورهاش کردهاند.
خبر را که میشنود، صورت قابشده در روسری سفیدش میشکفد. بغضش خنده میشود. دو انگشتش را به نشانه پیروزی بالا میآورد:
_ ابراهیم نمرده است، بلکه امروز صدها ابراهیم در اینجا حضور دارند. "كلكم أولادي، كلكم إبراهيم"
دستش را جلوی لبخند کشیدهاش میگیرد، هلهله می کند و كِل بلندی میکشد:
"_ إبراهيم انتصر والحمد لله رب العالمین"
آقایان گردن میکشند تا از بین حلقهی خانمها صحبتهای مادر را دقیقتر بشنوند. حتی مردها هم مشق شهامت از روی این زن مینویسند.
از دامان مقاومتی مادرانه، پسری ۱۸ ساله قیام میکند. لقب شیر نابلس را به او میدهند.
فرمانده گردانهای الاقصی، خار چشم صهیونیست میشود. هنوز پای عمرش به دهه سوم زندگی نرسیده شهد شهادت به جانش مینشیند. این عاقبت بخیری را مدیون مادری قهرمان است که هنوز سپیدی پنجاه سالگی به موهایش ننشسته است.
✍ #معصومه_حسینزاده
#غزه
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها
#روایت_بخوانیم 2⃣4⃣4⃣
مادر مقاومت | قسمت۲
روزتشییع جنازه میرسد. مادر ازمیان موج جمعیت خود رابه پسر میرساند. وصیت ابراهیم را قبل ازگفتن، خودش انجام میدهد. با یک دست تنفنگش را میگیرد و بادست دیگر زیر تابوت را. لبخندی که خوشحالی چشمهایش را دوچندان میکند. آخرین پیام پسرش را میخواند:
"-من به شما وصیت می کنم هیچ کس اسلحهاش را زمین نگذارد."
تمام فلسطین ابراهیم میشود.
دختران و زنان عرب به رسمی قدیمی به خانه مادر شهید میروند و یک صدا شعار میدهند:
"يا أم الشهيد نيالك يا ريت أمي بدالك."
(ای مادر شهید! خوش به حالت، ای کاش مادرانمان به جای تو بودند.)
مادر با چفیهای بردوش و گردنبندی از عکس ابراهیم، دستها را روی سینه فشار میدهد، انگار شهیدش را درآغوش میگیرد. مقابل دوربینها از پسرکی می گوید که گریهکرده و گفتهاست:
"-وقتی بزرگ بشم اسم پسرم رو ابراهیم میذارم. منو ابوابراهیم صدا بزنید."
مادرابراهیم نابلسی هیمنه اسرائیل را درهم میشکند، درست مثل ساره مادر ابراهیم بتشکن.
بر فرض ابراهیم راشهید کردند باتبرهایی که ازخون اوجان میگیرند چه میکنند؟!
✍ #معصومه_حسینزاده
پن ۱: تاریخ شهادت، ۹آگوست ۲۰۲۲ (۱۸ مرداد ۱۴۰۱)
پن ۲: رژیم صهیونیستی در جدیدترین جنایت خود و تنها چند روز پس از حکم دیوان دادگستری بینالمللی درباره توقف حمله به رفح، اردوگاه آوارگان رفح را هدف قرار داد که این حمله به شهادت و مجروح شدن دهها فلسطینی منجر شده است.
🌀 دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیامرسانها