eitaa logo
دورهمگرام؛ شبکه‌زنان‌روایتگر
485 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
201 ویدیو
5 فایل
با قصه‌ها زندگی کن اینجا زنان برش‌های واقعی زندگی خود را می‌نویسند. #دورهمگرام شبکه زنان روایتگر منتظر روایت‌های شما هستیم: @dorehamgram2 ❗انتشار مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
1️⃣9️⃣ 🌙🌸 ۵ چند تصویر از رمضانی که چله تابستان بود... اولین سال روزه‌ام افتاده بود چله تابستان. روزهای بلند و گرم مشهد که انگار قصد نداشتند غروب کنند، انگار با آدم سر جنگ داشتند. خانه ما هم مثل بیشتر خانه ها کولر نداشت. اتاق جلویی که آفتاب کلش را می گرفت؛ زمستان نشین بود وتابستان ها کوچ می‌کردیم به اتاقهای عقبی خانه که افتاب گیر نبود و می‌شد زیر باد پنکه دراز کشید و کمی از هرم گرما فرار کرد اما گرما که زیاد می‌شد پنکه هم حریفش نمی‌شد. تلویزیون دهه شصت فقط از عصر برنامه داشت تا اواخر شب. ماه رمضان‌ها هم برنامه خاصی نداشت یا اخبار بود یا سخنرانی. حوصله یک بچه روزه‌دار که گرما بی‌طاقتش می‌کرد و نمی‌توانست مثل روزهای معمولی برود توی کوچه و سر خودش را با بچه‌های کوچه سر بازی هفت سنگ و گرگم به هوا و لی‌لی و دوچرخه سواری گرم کند حسابی سر می‌رفت .صدبار کیهان بچه هایی که بعضی وقت ها به دستم می‌رسید را ورق می‌زدم هر مطلبی را صد بار خوانده بودم.برای تک تک بچه‌هایی که بعنوان شاگرد ممتاز برایشان اگهی چاپ کرده‌اند قصه ساخته بودم. با همه‌شان آشنا بودم. می‌دانستم کدامشان بچه پولدار بالاشهری است و کدامشان خرخوان کلاسشان است. میثم و سمیه‌ها را طبق مد روز اسمشان را گذاشته بودند و کوروش ومیترا‌‌ها متولدین پنحاه بودند و دوران جشن های شاهنشاهی و لابد از خانواده طاغوتی! ✍ 🌀 دورهمگرام؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگیست🍃 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها
2️⃣9️⃣ فاصله رسیدن از ... به ... اگر بگویم تا به حال به خودکشی فکر نکردم یا به آن نزدیک نشدم، دروغ گفتم. راضی به دروغگویی ما توی این ماه مبارک که، نیستید؟! بعد از ماه‌ها مهمان خانه عزیزم شده‌ام، روی مبل خانه‌ای که بعد از خانه خودم راحت‌ترین جا برای من است، روبروی او نشسته‌ام که می‌خوانم: کیومرث پوراحمد خودکشی کرد. تا به خودم بیایم که این پیرمرد مو سفید کدام بود و کدام خاطره من را ساخته، سه بار توی صورتم زده‌ام. نه به خاطر آقاکیومرث، بلکه دلیلش واژه «خودکشی» است. دقیقا چند روز پیش به یکی دیگر از عزیزانم گفتم: از غم زیاد به مرگ فکر می‌کنم، و اگه اسم خودکشی رو نمیارم واسه اینه که دلم نمی‌خواد خدا بهم بگه: من بودم، چرا از من ناامید شدی؟! خبر را از چندجای دیگر دنبال می‌کنم. انگار خودکشی را توی خانه صدا می‌زنند: خودآگاهی در مرگ! این مدل معنابخشی به هر رفتاری را، حتی به ناحق، در بین خوب می‌شناسم. خبر راست است. کیومرث پوراحمد با دستان خود، مُرده‌. توی صورت بُهت زده عزیزم نگاه می‌کنم: من اگه قصه‌های مجید رو‌ توی کارنامه داشتم، هیچوقت ناامید نمی‌شدم. چقدر این حرف آشناست. کارنامه هنری داشتن برای آرتیست‌ها خیلی مهم است. توی زندگی هرکدامشان هم سَرَک بکشی، میل زیاد به خلق مهم‌ترین اثرِ عمرشان را می‌بینی. دقیقا سال‌های آخر دانشجویی من به خودم آمدم ... ✍نگین فراهانی 🌀 دورهمگرام؛ فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگیست🍃 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 📲 دورهمگرام در ایتا | بله | دیگرپیام‌رسان‌ها