دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_سـوم
🍁#عـنـوان: زاهـد نـوجـوان
شب معمولا توی اتاق پذیرای درس می خواندیم. پذیرای مان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم یا میخواستیم درس بخوانیم، اجازه داشتیم به انجا برویم.
یک بار بعد از نصف شب بود که برای مطالعه به اتاق پذیرایی رفتم دیدم #محمودرضا قبل از من امده و آنجاست. داشت #نمازشب می خواند. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جاخوردم، امدم بیرون و به اتاق خودم رفتم.
شب بعد،باز #محمودرضا توی اتاق پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چندشب پشت سرهم همینطور بود. #محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد می آمد توی اتاق پذیرایی و نماز می خواند. هرشب هم که می گذشت، نمازش طولانی تر از شب قبل بود.
یادم هست یک شب نمازش حدود دو ساعت طول کشید صبح روز بعد به او گفتم اینطوری کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرست چرت می زنی .ضمنا تو هنوز به #تکلیف نرسیده ای و نماز یومیه بهت واجب نیست چه برسد به #نمازشب.
#محمودرضا قبول نداشت و ظاهرا طلبه ای از فضیلت نماز شب برای محمودرضا گفته بود و او چنان از حرف های آن طلبه تاثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب #نمازشب را ادامه داد.
بخاطر مدرسه اش مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند ولی #محمودرضا آن نمازها را واقعا با حال می خواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست.
شـادے روح شـهـیـد#صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman🍃🌷
🍂#فـصـل_چـهـارم
🍁#عـنـوان: معنویت به همین سادگی
#محمودرضا از مریدان مرحوم #آیت_الله_العظمی #سیدابوالحسنمولانا بود. مرحوم آیت الله مولانا ظهرها در مسجد استادشاگرد در خیابان فردوسی تبریز اقامه نماز می کرد. من ایامی که در دبیرستان ابوذر درخیابان تربیت درس می خواندم،به خاطر نزدیک بودن مدرسه به این مسجد ظهرها گاهی می رفتم و نماز را به ایشان اقتدا می کردم.
ایشان خیلی بزرگوار بودند و با #افتادگی و حسن خلق فوق العاده ای با جوان ها برخوردمی کردند. معمولا بعداز نمازشان حلقه ای از جوان ها دور ایشان تشکیل می شد و تا چندساعت ایشان را رها نمی کردند. در #معنویات مقاماتی داشتند و البته کمتر کسی ایشان را در تبریز از این بعد می شناخت. من نمیدانستم #محمودرضا هم در نمازایشان حاضر می شود.
اوایل دوره #دانشجویی من،با اواخر دوره دبیرستان #محمودرضا هم زمان بود. بعداز دانشگاه،من دیگر توفیق درک محضر آیت الله #مولانا را به جز یکی دوبار در دیدارهایی که در #عیدغدیر منزلشان مشرف شده بودم نداشتم.
محمودرضا در دوسال آخردبیرستان ظهرها بعد از مدرسه ،مسیر دبیرستان فردوسی تا مسجد استادشاگردرا پیاده طی می کرد و در
نماز ایشان حاضر می شد.
من از این قضیه بی اطلاع بودم. تا اینکه یک روز فهمیدم و به محمودرضاگفتم:شنیده ام می روی نمازآقای #مولانا. اول جا خورد بعد گفت آره خیلی آدم خوش مرامی است. گفتم از فرمایشاتش استفاده هم میکنی؟؟....گفت بله . گفتم از چیزهایی که شنیده ای یکی دوتا بگو ماهم استفاده کنیم.
گفت دیروز بعد از نماز بااحتیاط و رعایت ادب رفتم جلو و سلام کردم و گفتم اگر میشود #نصیحتی بفرمایید. ایشان چندلحظه سرشان را انداختند پایین بعد توی صورت من نگاه کردند و گفتند حال شما خوب است. #محمودرضا این را گفت و زد زیر خنده و دیگر نگذاشت بحث آیت الله مولانا را ادامه بدهم.
آن روز مرا پیچاند. بعدا دوباره یقه اش را گرفتم و خواستم اگر سوالی پرسیده و جوابی شنیده بگوید تا من هم استفاده کنم. گفت آن روز ایشان درباره #عرفان سوال کردم و ایشان هم فرمودند همین روایت هایی که #شیخ_طوسی ودیگران از اهل بیت نقل کرده اند عرفان است.
#محمودرضا تا آخر همین بود. هیچ وقت حتی یکبار هم نشد که تظاهری بکند یا قیافه آدم های معنوی را به خودش بگیرد .من تا آخر حیات ظاهری #محمودرضا چیزی از اوندیدم که بخواهد معنویتش را به رخ بکشد.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_پـانـزدهــم
🍁 #عـنـوان:مـرد کـار
زیاد درباره #کارش از او سوال نمی کردم.اما می دانستم که پرکاراست.
به قول خودمان توی کار اهل دو درکردن نبود.
کارش را واقعا دوست داشت.وقتی تهران باهم بودیم از تماس های تلفنی زیاد،از #چشمهایش که اغلب #بی خواب و #سرخ بود از اکتفا کردنش گاه به دوسه ساعت خواب در شبانه روز،ازصبح خیلی زود سرکار رفتن هایش یا گاهی دو سه روز خانه نرفتنش می دیدم که چطور برای کارش مایه می گذارد.
دریکی از جلسات اداری در محل کارش به #فرمانده مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای #جمعه کارش تعطیل نشود.در آن جلسه این موضوع را به #تصویب رسانده بود.
در سفری که قبل از سفر آخربه #سوریه داشت به خاطر تخلیه #بار_کمردرد شدیدی پیدا کرده بود طوری که وقتی برگشت نمی توانست پشت #فرمان بنشیند.
می گفت:آنجا برای این کمردرد رفتم دکتر،مسکنی بهم زد که گفت این مسکن فیل را از پا می اندازد ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد.
سفر آخر راهم باهمین کمردرد رفت و در #عملیاتی که به #شهادت رسید #جلیقه_ضدگلوله را به خاطر وزن آن به تن نکرده بود.
#محمودرضا درحد خودش #حق_مجاهدت و کار برای #انقلاب را ادا کرد و رفت من اعتقاد دارم شهادتش #مزد_پرکاری اش بود.
بعد از #شهادتش دوبار به پادگان محل کارش در تهران رفتم.با یکی از همکارانش به اتاقی که کمدوسایل شخصی #محمودرضا در آن بود رفتیم.روی کمدش این #جمله_ازامام_خامنه ای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود:#درجمهوری_ اسلامی_هرجاکه_قرار گرفته اید همان جا را #مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه ی کارها به شما #متوجه است.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman🍃🌷
🍂#فـصـل_شـانـزدهــم
🍁#عـنـوان:هـمه مـان را رنـگ کـرد و رفت
هیچ وقت #التماس دعا نمی گفت:یادم نمی آید این لفظ را از او شنیده باشم.
هیچ وقت #قبول باشه هم از او نشنیدم.می دانستم #شهادتش_حتمی است.
برای همین یکی دو باری از او #طلب_شفاعت کردم.اما سکوت کردو هیچوقت حتی از سرشکسته نفسی نگفت مثلا ما #لایق نیستیم .یا ما را چه به این حرف ها.
هیچ وقت از #معنویات حرف نمی زد.تا جایی که می توانست آدم را می پیچاند که حرفی از زبانش راجع به #معنویات نکشی.
#سلوک معنوی اش بسیار مکتوم بود و از هرحرف یا هرحرکتی که کوچک ترین حکایتی از #تقوای او داشته باشد.همیشه پرهیز می کرد.
#معامله ای را که با خدا کرده بود تا آخر برای همه #کتمان کرد و #زهدی به کسی نفروخت و بالاخره اینکه #همه_را_رنگ_کرد و رفت.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊