🍂🍁
#گریـہ ڪنید
مادرمٰـان بےگنـاه بود
#گریہ ڪنید
مادرمـٰان پا بہ ماه بود 😭
#السلامعلیڪیافاطمہالزهرا
🍃 @dosteshahideman
🍁💐💐💐💐💐💐💐💐💐🍁
خدایا....
هیچ نسبتی با شـهــدا ندارم...
اما دلم به دلـشان بند است...
خون سرخشـان بد جوری پاگیرم کرده...
میدانم لایق شهادت نیستم...
اما آرزویش را داشـتن که عیب نیست...
فریاد مـــــیزنم تو را...
در لابلای نوشته هایم...🗒
شاید انعکاسـش جواب تو باشد...
اما میدانم پاســـــخم میدهی..
وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم..
شهدا شــرمنده ایم...
🌷
🌿 @dosteshahideman
💐🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁💐
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تمامِ دور و برم
پُر ز جای "خالی توست" ...
🌿 @dosteshahideman
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸😔
پیکر پاک و سالم شهید علی جوزدانی که پس از ۲۲ سال از خاک شلمچه بیرون کشیده شد
جهت شفاعت شهدا این کلیپ رو پخش کنید.اجر همتون با شهیدان😭
🌿 @dosteshahideman
😔🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸😔
🌹🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌹
🌷 #شهدا
#شهید_سیدعلی_حسینی
🎁هدیه اےتقدیم به امـامِ زمـان(عج)
🔹نمازهاے مستحبے زیاد مےخواند ،
ولے به خوندن دو رکعت خیلے مقید بود️.
همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصے
مےخوندش...️ مےدونستم پشتِ هر
کارش حکمت و دلیلے نهفته ست.✅
براے همین یک بار ازش پرسیدم:
این نمازِ دو رکعتے که بعد از نماز صبح
مے خوانے ، چیه؟❗️❓
اول از جواب دادن طفره
رفت، اما اصرار که کردم ، گفت:
اگه قول بدےتو هم همیشه بخونی مےگم️...
وقتے قول دادم ،گفت: من هر روز این
دو رکعت نماز رو براے سلامتے و فرجِ
امـام زمـان (عج) مے خوانم...🌹
📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم۳
منزل حسینے صفحه ۴۴
🌛اللهم عجل لولیک الفرج🙏
🙏 شادی روح شهید بزرگوار #صلوات
@dosteshahideman
🌹🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌹
☘ ☘ ☘ ☘
یاد شهید #حمیدرضا_فاطمی_اطهر بخیر؛
خیلی علاقه شدید به #حضرت_زهرا سلام الله علیها داشت
خیلی عجیب غریب بود این علاقه اش
به خاطر همین همسر سادات انتخاب کرده بود
بشدت به همسرش علاقه داشت
تمام زندگی آقا حمیدرضا با شهدا گذشت. زمان جنگ سنش کفاف نمیداد که وارد جبهه شود. وقتی جنگ تمام شد تمام فکر و ذکرش شهدا بود. الگوی زندگیاش را شهدا قرار داده بود و در همه زمینهها مثل برگزاری یادواره و یادمانها در سطح استان خوزستان فعالیت میکرد. به نوعی اگر در سطح استان برای شهدا یادواره و یادمان برگزار میکردند او مسئولیتی بر عهده داشت.
هیچ دلبستگیای به دنیا نداشت و تمام برنامههایش را از سر #اخلاص انجام میداد. آن زمان که یادواره شهدا و مراسم را برگزار میکرد آقا حمید بیشتر کارها را میکرد، کارها که تمام میشد، سرش را پایین میانداخت و گمنام میرفت. دیگر اصلاً کسی نمیفهمید مثلاً سن مراسم را چه کسی زده، هماهنگیها را کی انجام داده است. خودش هم #انتظار_خاصی_از_کسی_نداشت و دنبال این مسائل هم نبود. هدفش فقط انجام #کار_برای_شهدا بود و میخواست آنها راضی باشند.
شادی روحش #صلوات
@dosteshahideman
☘ ☘ ☘ ☘
مادِرمٌون روٌ جَونِ زَدن....
{💔}
هِیچڪِے تأ حالأ إلِتماسِ
" عَلے ِ"
روٌ نَدیِده
_____💔____
توٌ رو جٌونِ عَلےِ دِیگِہ نَگٌو ایِنقَدحالِم ڪٌن.
{😭}
⚫️____واے مادرم_____⚫️
@dosteshahideman
💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🕊🕊🌴🕊🕊🌴🕊🕊🌴🕊🕊
دلم تنگ شهیدانی ست
که مرا از بهر خویش نمی خواهند.
دلم تنگ شهیدانی ست
که مرا با رسم خویش می خواهند.
دلم تنگ همانان است
که با پای خویش رفتند و با هزاران تابوت برگشتند.
دلم تنگ همانان است که از بهر حفظ من از جان خویش بگذشتند.
نه تنها منتی برمن ندارند که منتم را هم خریدارند
دلم تنگ همانان است.
دلم تنگ ستارگان خاکی از افلاک برگشته است
دلم تنگ شهیدان است😭😭😭😭
🌿 @dosteshahideman
🌴🌴🕊🕊🌴🌴🕊🕊🌴🌴🕊
🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
#خاطره
یه #نوجوان 16ساله بود،
یه نوار روضه #حضرت_زهرا_س زیر و روش کرد.
بلند شد اومد #جبهه...
یه روز به فرماندمون گفت:من از بچگی #حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم #شهید بشم و #حرم_آقا رو نبینم...
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم #حرم_امام_رضا_ع زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت #حرم_امام_رضا_ع
دو ساعت توی #حرم زیارت کرد و برگشت #جبهه...
توی #وصیتنامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از #حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
#آقا بهم فرمود: #حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود...
نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبر #گریه می کرد و میگفت:یا #امام_رضا_ع منتظر وعده ام...
#آقا_جان چشم به راهم نذار...
توی #وصیتنامه ساعت #شهادت، روز #شهادت و مکان #شهادتش رو هم نوشته بود...
#شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی #شهیـد شد که تو #وصیتنامه اش نوشته بود!
#شهید_حمید_محمودی
🌺 @dosteshahideman
🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿🌹
🎥 همرزمان شهید مدافع حرم، محمودرضا بیضایی تعریف کردند برای شناسایی منطقهای در حلب سوریه به پشتبام مسجد تخریبشدهای رفته بودند. گنبد سبزرنگ مسجد جابهجا ریخته و آسیبدیده بود اما پرچم قرمزرنگی هنوز بر بالای آن دیده میشد. باد پرچم را به دور میلهاش چرخانده بود و نوشته روی آن دیده نمیشد. محمودرضا بیخیال از اینکه توسط تکفیریها که در نزدیکی آنها بودند دیده شود با شوقی عجیب به بالای گنبد میرود و باله پرچم را در باد رها میکند. روی پرچم سرخرنگ نوشته یا اباالفضل العباس. همرزم محمودرضا همینطور که دارد از او فیلم میگیرد به او میگوید: ان شاءالله بری کربلا.
🔺به سه ساعت نکشید که محمودرضا به آرزویش رسید. در یک کانال چند ترکش به پهلوی چپش اصابت کرد و به شهادت رسید. بالای سرش که رسیده بودند نفسهای آخرش بود. غلتیده به خون آرام بود و ذکر نامعلومی میگفت...
🌸 @dosteshahideman
🌿🌹🌹🌿🌿🌹🌹🌿🌿🌹🌹🌿
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۳۰ #نویسنده مریم.ر با صدای زنگ گوشیم به خودم میام علی بو
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۳۱
#نویسنده مریم.ر
_تو عاشق شدی داداشم؟🤔
_لا اله الا الله .دست روی دلم نزارعلی😞
_پس درست حدس زدم؟
_آره
_خب چرا ناراحتی؟جمعه میرین خواستگاریش دیگه😊تازه اونا هم خیلی از تو خوششون اومده بود ببین عروسی من باعث شد تو سر و سامون بگیری😁ای بنازم خدا را
_علی سرت بجایی نخورده داداش؟؟؟ چی داری تند تند برای خودت میگی؟نیلوفرخانوم خیلی دختر نجیب و با وقاری اما...
_اما چی؟نکنه داری ناز میکنی؟😄
_اما من عاشقه یکی دیگم . نمیدونم چرا عاشقش شدم
_صبرکن ببینم😐علی نکنه تو عاشقه خانوم کمالی شدی؟😟
_آره عاشقشم از هنون روزای اول😔اما علی خانوم کمالی اون دختری که من همیشه تو ذهنم بود نیست اما آتیش این عشق داره منو میسوزونه
_محمد اون دختر دوست خانومم هست باور کن اونجوری که فکرمیکنی نیست میدونم ظاهرشو رعایت نمیکنه اما الان نسبت به قبل ظاهرشم بهترشده ؛ مثله خواهرم میمونه ناراحت نشی این حرفارو زدم؟؟؟😒
_استغفرالله . این چه حرفیه داداش میدونم . علی نمیدونم چیکار کنم اینقد فکرکردم که دیگه مغزم داره منفجرمیشه
_میخوای باهاش ازدواج کنی؟
_آره ولی یچیزایی هست که نمیتونم بهت بگم
_من میگم بیا و یبار باهاش راست و حسینی حرف بزن . آخرش یا میگه نه یا میگه آره غیر از این نیست دیگه
_من یبار با حرفام ناراحتش کردم چجوری باهاش حرف بزنم😔
_محمدجان برای همین میگم باهاشون حرف بزن دیگه . همه چیو بگو از عذرخواهیت گرفته تاااا اینکه بهش علاقه داری و میخوای باهاش ازدواج کنی
_یعنی میگی قبول میکنه بامن ازدواج کنه؟😢
_باتوکل به خدا برو جلو رفیق
_علی جون یه زحمتی میکشی به خانومت بگی با خانوم کمالی صحبت کنه که یبار اجازه بده من باهاش حرف بزنم؟
_باشه داداش حتما همین امروز بهش میگم
_قربون مرامت
_مخلصیم😎
به روایت علی...
_سلام زهرا خانوم بنده اومدم😎
_سلام عزیزم خوش اومدی خداقوت😍
_تشکرات . چه بوی خوبیم میاد😋
_غذای خوشمزه برای آقامونه😌
_خیلی ممنون خانومم💞 . زهرا جان یه لحظه بیا بشین کارت دارم
_چشم بفرمایید عزیزم😊
_راستش چجوری بگم . این رفیق ما محمد میخواد با خانوم کمالی حرف بزنه میشه تو به خانوم کمالی بگی اجازه بده محمد یبار باهاش بیرون صحبت کنه؟
_آقا محمد میخوادبامریم حرف بزنه؟😳
علی تو مطما هستی؟؟😐
_چرا اینقد تعجب کردی خانوم؟😶
_نمیدونی چی میخواند بگن؟؟🤔
_عه خانومی به ما چه مربوط که چی میخوان بگن😐
_آخه اصلا باورم نمیشه که آقامحمد میخواد با مریم حرف بزنه🙁 وای من برم همین حالا به مریم زنگ بزنم😀
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۳۱ #نویسنده مریم.ر _تو عاشق شدی داداشم؟🤔 _لا اله الا ال
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۳۲
#نویسنده مریم.ر
_الو مریم سلام خوبی😊
_سلام زهراجان . نه خوب نیستم زیاد😔
_عه چی شده؟😕
_فردا مامانم عمل آپاندیس باید کنه😔
_واقعا؟؟؟چه یدفه ایی😔
_آره دو روزه درد داره😢
_مریم جان نگران نباش عمل آپاندیس یه عمل خیلی ساده و عادیه منم آپاندیسمو عمل کردم . ناراحت نباشیا!
_میدونم ولی خب بازم یکم دلواپسم
_دلواپس نباش . یه آیه الکرسی بخون
_باش . راستی تو چیزی میخواستی بگی؟
_من...نه فقط میخواستم حالتو بپرسم
_لطف کردی عزیزم
_مریم آدرس بیمارستانو بده میخوام بیام مامانتو ببینم . منو بی خبرنزاریا . اصلا هم نگران نباش
_باشه عزیزم ممنون از محبتت
به روایت زهرا...
_علی نتونسم بگم
_چرا؟
_مامان مریم فردا عمل آپاندیس داره مریم یکم نگران بود فعلا شرایطش مناسب نیست
_خدا سلامتی بهشون بده . بنده خدا محمد منتظر خبره منه بزار حداقل بهش بگم چند روزی صبرکنه
_به روایت علی...
_الو محمدجان سلام
_علیکم سلام داداش چی شد؟خانومت با خانوم کمالی صحبت کردن؟؟
_آره صحبت کرد
_خب چی شد؟؟؟خانوم کمالی چی گفت؟؟
_محمد؛خانوم کمالی فعلا نمیتونه باهات صحبت کنه😶
_قبول نکرد؟😔
_نه که قبول نکنه درواقع خانومم چیزی از قرار صحبت با تو رو بهش نگفت😐
_علی دیوونم کردی پس مگه تو نگفتی خانومت با خانوم کمالی صحبت کرده؟
_فردا مادر خانوم کمالی یه عمل کوچیک داره ایشونم نگران و ناراحته شرایطش جوری نبودکه خانومم بهشون بگه
_راست میگی؟😔خداشفاشون بده
_اینم از این
_خانوم کمالی خیلی ناراحت بود؟😔
_خانومم میگفت یکم نگرانه
_علی جان بخاطرهمه چیز ممنون
_داداش نگران این موضوع نباش بزار حالشون خوب بشه خانومم دوباره با خانوم کمالی حرف میزنه
_مخلصتم یاعلی
_علی یارت داداش
به روایت مریم...
میدونستم آپاندیس یه عمل پیش پا افتاده هست اما من بازم نگران بودم😔 الان هیچی بهتر از یاد خدا منو آروم نمیکنه با خودم ذکرمیگفتم آیه الکرسی میخوندم ۴قل میخوندم بابا و داداشم دیدن چقد نگرانم😔 بعداز نیم ساعت مامانمو از اتاق عمل آوردن😍 خداراشکر حالش خیلی خوب بود😊 بعد دیدم زهرا با یه دسته گل💐 و چندتا آبمیوه اومد دسته گلو داد به من و بعد با مادرم احوالپرسی کرد. چقد این دختر بامحبته همیشه فکرمیکردم دخترای چادری مغرور و از خود راضی هستند🤔 اما با دیدن زهرا نظرم عوض شد😊❤️
ادامه دارد..
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۳۲ #نویسنده مریم.ر _الو مریم سلام خوبی😊 _سلام زهراجان .
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۳۳
#نویسنده مریم.ر
مامانمو آوردیم خونه خداراشکر که حالش خوبه بعد از یک هفته دیگه حالش خوبه خوب شد😊❤️
مامانی خوبی قربونت برم😢
_آره مامان جون آخه چرا تو اینجوری میکنی😕 یه عمل ساده بود دیگه
_خیالم راحت؟؟؟
_وا میگم خوبم دخترم😊اصلا مگه تو امروز کلاس نداری؟؟؟🤔
_چرا دارم الان میرم بزار بوست کنم😢😘
اصلا دلم نمیخواست برم دانشگاه جون باز میبینمش و دوباره عشقش مثله آتیش همه جونمو میسوزونه حتما جمعه رفتن خواستگاری و آقای منتظری هم پسندیده و الانم دنبال کارای عقد و عروسیشون هستند 😔 حتی مسیر دانشگاهم اونو یاده من میاره😢💔
وارد دانشگاه که شدم فروغ دوستمو دیدم
_سلام مرمر😍
_سهههلام فروغ جون😊
_تازگیا کم آرایش میکنی!!ولی خیلی بهت میاد😍 اون موقعها که زیاد آرایش میکردی چهرت مصنوعی میشد😐
_قبول دارم😊
_مریم چرا تو تازگیا مثله این افسرده ها شدی؟؟چیزی شده؟☹️
_خوبم فروغ جون چیزیم نیست
_راستی مامانت چطوره؟؟؟
_خداراشکراونم خوبه سلام میرسونه😊
_فروغ جون کاری نداری عزیزم؟😘
_نه فدات❤️
مستقیم میرم سمت کلاسم اما یه نیرویی منو میخواد ببره طبقه پایین همونجایی که دفتر آقای منتظریه؛دو سه تا پله میام پایین اما دوباره میرم بالا آخر موفق میشم و نمیرم پایین مستقیم میرم سمت کلاس . خدایا چرا نمیتونم فراموشش کنم😔 سرکلاس ساناز منو دید اومد پیشم
_سلوم😊
_سلام😒
_ساناز استاد الان پرتمون میکنه بیرونا هیییسسسس
استاد بهانه کردم من خودم دلم نمیخواست دیگه با ساناز دوست باشم عامل بدبختیام اونه😡 اگه با اون نمیرفتم بیرون با شهرام هم آشنا نمیشدم و شمارمو بهش نمیدادم . اما تقصیر خودمم هست😔 من که میدونستم ساناز چجور دختریه نباید باهاش میرفتم بیرون اصلا نباید باهاش دوست میشدم اگه اون روز شما رمو به شهرام نمیدادم و قبول نمیکردم منو برسونه اگه خودم این چیزا رو رعایت میکردم آقای منتظری اون روز جلو دانشگاه منو تو ماشین شهرام نمیدید😭
وقتی که کلاسم تموم شد رفتم تو محوطه دانشگاه همه جا رو نگاه میکردم خبری از آقای منتظری نبود نشستم یه گوشه و روبه رومو نگاه میکردم هرچیم به زهرا زنگ میزدم گوشیشو جواب نمیداد نمیدونم معنی این کارش چی بودشاید نمیتونست بهم بگه آقای منتظری نیلوفر پسندیده😔 شاید الان دنباله مراسم عقد و عروسیشونن😢 وای خدایا نمیتونم هیچ دختری رو با آقای منتظری تصور کنم خدایا منو از این عذاب نجات بده😭 یدفه متوجه شدم یه نفرکنارم نشست سریع اشکامو پاک کردم و نگاهش کردم
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۳۳ #نویسنده مریم.ر مامانمو آوردیم خونه خداراشکر که حالش
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۳۴
#نویسنده مریم.ر
تا نگاهش کردم دیدم ساناز😏 بهم لبخندزد😊 منم یه لبخند سرد بهش زدم و دوباره جلومو نگاه کردم
_مریم چرا یه حالی شدی؟؟😕
_چه حالی شدم؟😒
_نمیدونم؛آرایش کم میکنی موهاتو کمترمیزاری بیرون؛گوشه گیرشدی دیگه اون دختر شاد قبلی نیستی😕
_اینجوری راحت ترم
_مریم چشماتو ببینم؛توگریه کردی؟🙁
_نه
_خالی نبند ؛چشمات داره داد میزنه گریه کردی
_فکرمیکنی
_خب باشه . مریم نمیای دیگه نمیای بریم بیرون؟☹️
_نه
_اگه بخاطر شهرام نمیای به ایمان میگم شهرامو نیاره همراهش😉
_ساناز ولم کن
با اسم شهرام عصبی میشم😡 دوباره یاد اون روز افتادم که آقای منتظری منو با شهرام دید😔 کلاس بعدمو میرم بعد از اینکه تموم شد سوار ماشین میشم تو راه گوشیمو برمیدارم که دوباره به زهرا زنگ بزنم یه ماشین بهم میزنه و میگه
_خانوم حواست کجاست
راست میگفت حق تقدم با اون بود تازه من حواسم رفته بود به گوشی خیلی ترسیدم یکم زدم کنار تا آروم بشم😔 از کیفم بطری آبمو درمیارم تا یکم آب بخورم؛ آخ یادم رفت آبش کنم بطریم خالی بود😞 هنوز دستم میلرزید نمیتونستم رانندگی کنم پیاده شدم یکم در ماشین فرو رفته بود رنگشم رفته بود
گوشیمو برداشتم و بازم به زهرا زنگ زدم این دفه دیگه گوشیش خاموش بود شاید ازبس من زنگ زدم خاموش کرده😢 شاید زهرا میخواد با من ترک رابطه کنه هرچی باشه زهرا میدونه من عاشق آقای منتظری هستم و نیلوفرهم یکی از فامیلهاشونه😔 سرمو میزارم روی فرمون با چندتا قطره اشک خوابم میبره نمیدونم چقد خوابیده بودم یدفه بیدارشدم وای هوا چقد تاریک شده😳
ساعت چنده مگه؟😟 گوشیمو برمیدارم تا ساعتو ببینم گوشیم خاموش شده😐 از بس به زهرا زنگ زدم شارژش خالی شده بود😣 ماشین روشن نمیشه خدایا حالا چیکارکنم اینجا😥 مجبورم ماشینو بزارم همینجا کیفمو برداشتمو ماشینو قفل کردم حتما مامانم و بابام خیلی نگران شدن😭 نمیدونستم چیکار کنم چرا تاکسی نیست ماشینها بوق میزدن نگه میداشتن اعصابم خیلی خورد شد😔
ادامه دارد..
😍| @dosteshahideman
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
⏰ به رسم هر #صبح...
💫اولین #سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، #حضرت_صاحب الزمان(عج)💫
💎بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ💎
«السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفة َالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان الامان»
🍃اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ🍃
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم🌹
#دعای_سلامتے_آقا😍
❤️| @dosteshahideman
📆 امروز سهشنبه
☀️ ۲ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے
🌙 ۱۵ جمادیالاول ۱۴۴۰ هجرے قمرے
🎄 ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹ میلادے
ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه:
🎗«یا اَرْحَمَ الرّاحِمین»🎗
🎗«ای مهربان ترین مهربانان»🎗
☀️روزتون منور به نگاه شهید بیضایے
☀️| @dosteshahideman
او رود جنون بود که #دریا 🌊میشد
با بیرق #آفتاب☀️ بر پا میشد
#پرواز اگر نبود، معلوم نبود
این مرد چگونه در زمین🌍 جا میشد
#صبحتون_شهدایی☀️
🍃🌤| @dosteshahideman
🍃🌷🍃
#حدیث_صبحگاهے ☀️
امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمودند:
🔹عاتِبْ أخاكَ بالإحسانِ إليهِ، و ارْدُدْ شرَّهُ بالإنعامِ علَيهِ.
🔸برادرت را با نيكى كردن به او سرزنش كن و بدى اش را با بخشش به او پاسخ ده.
#بحار الأنوار_ج۷۱_ص۴۲۷_ح۷۶
🍃🌤 | @dosteshahideman
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷