eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
ازدواج های ماندگار... پيامبر اكرم ص اصرار داشتند دخترها و پسرها زود ازدواج كنند البته با ميل و اختيار خودشان. ما هم بايد در جامعه خودمان اين را رواج دهيم. جوانها وقتى از دوران جوانى خارج نشده اند، در همان حال گرمى و شور و شوق، بايد ازدواج كنند. اين برخلاف تلقى خيلى از افراد است كه خيال مى كنند ازدواج هاى دوران جوانى، ازدواج هاى ماندگار نيست! اگر درست صورت بگيرد، ازدواجهاى بسيار ماندگار و خوبى هم خواهد بود. ٢٣/١٢/٧٩ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۲۲ دبیرستانی بودم و پر از عشق و علاقه به آینده و دانشگاه و پزشکی، توی رشته تجربی نفر دوم کل دبیرستان بودم و به آخرین چیزی که فکر میکردم ازدواج بود. اما گاهی دست تقدیر طور دیگه ای برات رقم می زنه که حتی فکرشم نمیکنیی. تا اینکه قسمت شد و خانواده همسرم اومدن خواستگاری. مثل همیشه از سلاح گریه استفاده کردم که من فقط میخوام درس بخونم و... خاله ام گفت حالا بذار بیان همین الان که نمیدیم ببرنت. اما بذار بیان و یه بار ببینش چیزی نمیشه... این حرفا همانا و عاشق شدن من همون اولین بار که دیدمش همانا جوری که وقتی آزمایش می رفتیم نذر کردم آزمایش مون مشکلی نداشته باشه. دیگه کار دل بود، تقصیر من که نبود. اسم همسرم حسین هست و من همیشه خوبی ها و مهربونی های همسرم رو مدیون امام حسین هستم چون واقعا از ته دل از آقا خواسته بودم هر موقع ازدواج کردم یه شوهر امام حسینی بهم بدن. دوسال عقد بودیم و چون راهمون دور بود خیلی بهمون سخت میگذشت ولی روز به روز بیشتر عاشق همدیگه میشدیم و با اینکه سال دوم یه سری مشکلات بین مون به وجود اومد و کار داشت به جاهای باریک کشیده میشد اما در کمال ناباوری خدا خواست و همه مسائل بین مون حل شد و باز امام حسین که عاشق شون هستم حسینم رو بهم برگردوندن. بخاطر مسائلی نشد برم دانشگاه ولی با اینکه زیاد مایل نبودم رفتم حوزه ولی فکرشم نمیکردم انقدر توی این مسیر بتونم خودمو پیدا کنم و به هدف هام برسم و نگاهم به جهان هستی و خداوند انقدر تغییر کنه. به هر حال با پشت سر گذاشتن تموم مشکلات سال ۹۰ عروسی کردیم و زندگی مشترک مونو تشکیل دادیم. من انتقالی گرفتم و از قم به مشهد محل زندگی همسرم اومدم و درسم رو توی حوزه ادامه دادم. اما چون از پدر ومادرم دور بودم خیلی بهم سخت میگذشت و بعد از شش ماه به همسرم پیشنهاد دادم بچه دار بشیم ولی متاسفانه همسرم قبول نمیکرد و می گفت من خودم هنوز بچه ام بچه نمیخوام. (من و حسین هم سن هم بودیم و بعد عروسی هر دو بیست ساله بودیم.) به هر حال بعد دوسال و نیم و به اصرار پدر شوهرم بچه دار شدیم. از اونجایی که من عاشق امام حسین و بچه هاشون هستم به همسرم گفتم اسم دخترشون رقیه رو روی دخترم میذارم و دخترکم رقیه روز تاسوعای سال ۹۳ به دنیا اومد. بگذریم، انقدر رقیه خوب بود و آروم بود که نفهمیدم کی بزرگ شد. سه ساله که شد دوباره به همسرم گفتم بیا بچه دار بشیم. البته از بس رقیه شیرین بود، همسرم دوست داشت زودتر بچه ی دوم رو بیاریم اما از هرکی میپرسیدم میگفتن هم برای تو و هم برای بچه خوب نیست و حداقل سه سال فاصله سنی. نمیدونم اشتباه کردم یا نه ولی به هر حال تا سه سالگی رقیه صبر کردیم. ما خودمون سه تا خواهر بودیم و این بار که میخواستم بچه داربشم همه میگفتن اگه دختر بیاری مثل مادرت دخترزا میشی. امان از جهل و نادونی مردم. ولی از حق نگذریم چون برادر نداشتم خیلی پسر دوست داشتم. سال ۹۶ توی سفر کربلا رو به روی ضریح ایستادم و گفتم آقا بحق علی اصغرتون علی اصغر میخوام، بهم میدین؟ روز عاشورای سال ۹۷ علی اصغرم به دنیا اومد. همه چیز خوب و عالی پیش میرفت. با اومدن علی اصغر وضع زندگی مون خیلی تغییر کرد. وضعیت مالی مون خیلی خوب شد و ماشین مونو عوض کردیم، علی اصغر شش ماهه بود که دوباره کربلا رفتیم. خلاصه که همه چیز بر وفق مراد بود. اما ناگهان ورق برگشت. علی اصغر بهمن ماه ۹۸ یکسال و نیمه بود که آنفولانزای خیلی بدی گرفت. هر چقدر دکتر بردم، خوب نمیشد سرفه هاش. پسرکم خیلی زیبا بود و همه میگفتن بچه ات چشم خورده. دکتر گفت آزمایش و عکس از ریه بچه بیار و تشخیص عفونت خیلی شدید ریه رو داد. علی اصغرم ۲۰ روز توی بیمارستان بستری بود. هر چقدر چرک خشک کن و مسکن میدادن، تبش قطع نمیشد تا اینکه دکتر ها تشخیص دادن که باید فورا عمل بشه و عفونت از بدنش خارج بشه. تموم دنیا رو سرم خراب شد. آخه بچه یک سال ونیمه چقدر جون داره که عملش کنن؟ پشت در اتاق عمل خیلی گریه کردم، انقدر با امام حسین بد حرف زدم که.... گفتم آقا قرارمون این نبود. چرا من؟ چرا بچه من؟ من که تموم عمر اونطوری که شما میخواستین بودم، این چه مجازاتیه؟؟ و... ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۲۲ الحمدلله عملش بخیر گذشت. پنج روز توی آی سی یو بود که اون پنج روز، عین پنج سال گذشت برام. تمام روزهای بیمارستان یه طرف اون پنج روز یه طرف. خیلی روزای سختی بود. نمیدونم خدا چه صبری بهم داده بود که تحمل میکردم؟ به لطف خدا و اهل بیت بعد از بیست روز پسرکم مرخص شد. اما تازه امتحان اصلی من شروع شده بود. دقیقا بعد مرخصی علی اصغر اعلام قرنطینه شد و زنگ خطر کرونا توی ایران به صدا در اومد. پسر منم که بیمار تنفسی بود شرایطش حساس تر بود. دو سال تمام پسرم توی خونه بود. فقط برای چکاپ ماهانه دکتر میبردیمش بیرون و زمستون سال ۹۹ که خیلی آمار کشته های کرونا زیاد بود از مهرماه تا فروردین پسرکم حتی در خونه رو ندید. بعد اون همه سختی حالا باید توی خونه می موندیم. اون اوایل تنها سرگرمی بچه ها پشت بوم بود. چون خونه مون آپارتمانی بود و حیاط نداشتیم. انقدر دلشون میگرفت ولی فقط از پشت پنجره میتونستن بیرونو ببینن. مهمون اومدن یا مهمونی رفتن قدغن بود. انقدر اون روزا سخت میگذشت که فقط میشه گفت شنیدن کی بود مانند دیدن؟ تنها ستاره روشن توی شبهای تاریکم یاد امام حسین بود. فقط با گوش دادن به مداحی هاشون آروم میشدم‌. کم کم فکرم عوض شد و با خودم گفتم به چه حقی فکر کردی امام حسین این درد و رنج رو به پسرت دادن؟ مگه از خیر مطلق شر ساطع میشه؟ مگه از نور مطلق تاریکی منعکس میشه؟ امام‌ حسین کسی بود که بچه ات رو بهت برگردوند، علی اصغرت رو دوباره بهت بخشید، گفتم آقا ببخشید واسه همه بچگی هام... خوبی روزای سخت اینه که میگذره. هر کسی توی زندگیش یه جوری آزمایش میشه و آزمایش منم این بود. پارسال خیلی دلم درد میکرد و اصلا خوب نمیشد و بعد کلی آزمایش و آندوسکوپی و کولونوسکوپی تشخیص روده تحریک پذیر و ورم معده شدید داده شد. ثمره اون استرس ها و گریه ها وبی تابی ها این درد بود بازم خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که خدای نکرده بیماری بدی نبود. الان از همه اون مسائل سه سال میگذره و انگار هیچ کدوم ازین گرفتاری ها وجود نداشته. خوبی آدمیزاد همینه که فراموش میکنه. الان هم که ۳۲سالمه کم کم به فکر بچه سوم افتادم ولی چون خیلی بارداری های سختی دارم از دیابت بارداری گرفته تا معده درد شدید و الانم که روده تحریک پذیر اضافه شده، خیلی دلم میخواد خدا بهم دوقلو بده که یه تیر و دونشون بشه و با یه بارداری صاحب دوتا بچه بشم. از همه شما عزیزانم میخوام برام دعا کنین و توی سخت ترین شرایط ایمان داشته باشین که ما صاحب داریم، ما خدا و اهل بیت رو داریم و همه روزهای سخت میگذره ولی این بچه ها هستن که شیرینی زندگی و برکت هستن و در آینده همدم و مونس ما خواهند بود. پس از فرزنداوری نترسین و همه چی رو به خدا بسپارین و برای منم دعا کنین که خدا فرزندان سالم و صالح بیشتری بهم عطا کنه. یا علی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آیا راهکاری برای راضی کردن همسر برای بچه دار شدن دارید؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075