eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چند ساعت بیشتر باقی نمانده... ✨وداع جانسوز آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه با ماه مبارک رمضان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥 سخنرانی نیست، دستوره... گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر. می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند، صیاد تند تند یادداشت برمی‌دارد. ‏آخرین بار عید غدیر بود ... آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد ... دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. ‏وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ ‏حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند». گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خونده‌ای، نه؟» گفتم: «بله، ولی چه ربطی ‏به سوال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه». گفت: «تأخیر در اجرای امر ‏فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من رو ندادید».‏ گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم، همون‌جا یادداشت می‌کنم. ‏بعد در فاصله‌ای که میشینم توی ماشین، این صحبت‌ها رو به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، میدم ‏برای تایپ و بعد هم اجرا. تو شاید این حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست، ‏دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم تکلیف به گردنم میاد که امری رو از فرماندهم گرفتیم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل ‏برسم وقت رو تلف نمی‌کنم»‏ 📚‏ خدا می‌خواست زنده بمانی – ص ۱۹۷ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توضیحات حاج حسین یکتا بنیان گذار جمعیت امام رضایی ها در رابطه با وساطت ازدواج در آدم و حوا دعوت می کنم از همه دختر و پسرهای خوبمون، همه عزیزانی که واقعا امر ازدواجشون تاخیر افتاده یا به دنبال هم کفو و هم شأن و همسان خودشون میگردن، در آدم و حوا ثبت نام کنن. ان شاء الله در آدم و حوا خانواده هایی شکل بگیره که سرباز برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تربیت کنن. ان شاء الله زودتر زندگی زیباتون شکل بگیره و خستگی از تن همه ما در بیاره... ✅ با اشتراک این پست بین آشنایان و مخاطبان و گروه ها، شما هم در ثواب بسیار زیاد وساطت در امر ازدواج شریک شوید. نصب اپلیکیشن آدم و حوا 👇 https://eitaa.com/adamvahava_org/1309 https://eitaa.com/adamvahava_org/1309 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨راه شیطانی.... اگر کسی بگوید: «من تحصیل می‌کنم؛ پس ازدواج نکنم» آن‌وقت انسان به کوچه پس کوچه‌ها می‌رود و می‌بیند که دختر و پسر دست یک‌دیگر را گرفته و به طرف خط شیطانی و فساد می‌روند. نتیجه‌اش این می شود. نمی‌شود به غریزه گفت: «آقا من تحصیل می‌کنم؛ فشار نیاور!» نمی‌شود. این مثل گرسنگی است که انسان در یک ساعتی احساس می‌کند تحت فشار گرسنگی است و باید چیزی بخورد و الّا خطر پیش می‌آید. این هم همین‌طور است. خدا در یک فصلی چراغ را روشن می‌کند و خودش هم گفته: «باید ازدواج کنی! من زن را برای تو خلق کردم و تو را هم برای زن. شما دو تا باید با هم زندگی کنید. جدا نمی‌شود. اگر جدا زندگی کنید، شیطان برایتان راه درست می‌کند و از راه حرام به هم می‌رسید و این موجب فساد است» 📚 آثار بندگی، جلد اول کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُكَ الْمُخْلِصُونَ‏. 💐 عید سعید فطر، جشن طاعت و بندگی بر همه روزه داران و ره یافتگان به ضیافت الهی مبارک باد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
انسان باید در زندگی مشترک منیت را کنار بگذارد و خودش را کمتر ببیند. هر جایی که زن و شوهر به دنبال اثبات خود باشند با آسیب‌ و چالش‌هایی مواجه خواهند شد. خانواده خوشبخت و موفق خانواده‌ای است که فرد فرد آن، خودش را محور ندانسته و بر نیازهای طرف مقابل توجه داشته باشد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگ شدی دوست داری چه کاره بشی؟😁😂 این شیرینی تمام شدنی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خوشبختی انسان وقتی تحقق می‌پذیرد که برادر او هم با او شادمان باشد و همسایه‌ اش قبل از او سیر گردد و دوستش پیش از او احساس راحتی و آرامش کند. اسلام از ما می‌خواهد که باور کنیم روح و کالبد ما از یک متر و نیم پیرامون‌مان گسترده‌تر است. اسلام می‌خواهد که این احساس را گسترش و تعمیم دهد و این پیوند را عمیق سازد. از همین رو، پرداخت زکات در روز عید فطر واجب شده است. ای مسلمان! اسلام از تو می‌خواهد که شب ظلمانی همسایه‌ات را پیش از خانهٔ خویش روشن و نورانی کنی. به همین جهت می‌گوید پیش از آن‌که نماز بگزاری و به خانه برگردی و عید را جشن بگیری، زکاتت را بپرداز. اسلام از تو می‌خواهد که پیش از احساس خوشحالی در درون خویش، آن را به منزل همسایه‌ات ببری. این است رمز اسلام و معنای عید. این است برکت عید. 📚 ادیان در خدمت انسان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۴۰ من متولد ۷۲ ام، زمانی که شعار فرزند کمتر زندگی بهتر بود و متاسفانه خانواده من هم مثل درصد بالایی از زوج‌های دیگه به دو فرزند بسنده کردن و الان که در موردش حرف می‌زنیم، مادرم همیشه میگه اگه اون موقع بیشتر از دوتا بچه می‌آوردیم مثل یه مجرم باهامون رفتار می‌شد. از ۱۳ سالگی خواستگار داشتم البته تا سال اول دانشگاه خانواده بدون اینکه به من بگن رد میکردن و ورود من به دانشگاه مصادف شد با مطرح شدن خواستگارها تو خونه و خب هربار با یکی که معیارهای منو داشت جلسه برگزار میشد و بعد رد میشدن. توی دانشگاه خودکشون درس میخوندم که بتونم ۷ ترم با معدل بالا درسم رو تموم کنم که بین کارشناسی و ارشد فاصله نیفته، غافل از اینکه تا کارشناسیم تموم شد، همسرجان اومدن خواستگاری و من تو جلسه اول عاشقش شدم ولی برای شناخت بیشتر چند جلسه دیگه‌ای صحبت کردیم و مشاوره رفتیم و بالاخره جواب مثبت دادم. ادامه تحصیل هم تموم شد چون از اول همسرم مخالف بود، من هم شخصیت انعطاف پذیری دارم و سریع کنار اومدم ۲سال و ۳ ماه عقد بودیم ولی اصلا دوران خوبی نبود طوری که الان همش به خواهرم میگم هرموقع ازدواج کردی دوران عقد نذار بیشتر از یکسال بشه. همسرم شغل آزاد دارن و ایشون هم یه خواهر فقط دارن، از اول ازدواج همسرم پشتوانه‌ای نداشتن و همه هزینه‌ها با خودشون بود برای همین برای ساخت خونه مجبور شدیم ماشین مون بفروشیم و پولش بذاریم توی بانک تا بتونیم وام ساخت مسکن بگیریم. از اول زندگیمون خدای مهربون به پدرم تواناییشو داد که بتونن پشتوانه محکمی برای ما باشن، ما ۳۰ میلیون پول کم داشتیم که ایشون تقبل کردن و بعد از یکسال برای گرفتن وام نیاز به سند خونه داشتیم که باز هم از طرف خانواده من سند جور شد و پولمون آزاد شد و دوباره ماشین خریدیم و بعد رفتیم برای پروسه ساخت خونه، وای که چه پروسه سخت و سنگینی بود اگه بگم جون دادیم تا تونستیم خونه بسازیم و عروسی بگیریم، دروغ نگفتم. دفعه اول برای شهریور تاریخ عروسی زدیم که متاسفانه خوردیم به بی پولی و نتونستیم خونه مون کامل کنیم روزای خیلی تلخی بود همش بحث و جدل بود چون خانواده من نسبت به همسرم سطح مالی بالایی داشتن و مدام همسرم خودش مقایسه میکرد و این اتفاق شد دلیل کلی دلسردی و بحث😔 خداروشکر مقدار کمبودی که داشتیم بالاخره جور شد و آذر ۹۷ عروسی گرفتیم. همسرم از سمت خانواده هیچ حمایتی نشدن و تمام هزینه ساخت خونه و عروسی گرفتن پای خودشون بود و همیشه ازش بابت مراسمی که برام گرفتن تشکر میکنم. بعد از عروسی چون داروی هورمونی خورده بودم تا یکسال نمیتونستم باردار بشم برای همین به بچه فکر نمیکردیم تا اینکه آبان ۹۸ همسرم به مشکل مالی خوردن که کلا آرامش خونه مون از بین رفت و باعث شد من بیماری اعصاب بگیرم اول پا درد شدید گرفتم و بی حسی پا و سر درد که احتمال ام اس دادن وقتی همه آزمایش‌ها انجام شد متوجه شدن ام اس نیس و من هم دیگه پیگیری نکردم ولی روز به روز هوشیاریم کم میشد، دوبار از هوش رفتم اورژانس اومد منو برد بیمارستان و متاسفانه تشخیص ندادن تا اینکه دفعه سوم وقتی از هوش رفتم تا سه روز  هوشیاری کمی داشتم و تو ccu بستری شدم. همسرم میگه اونشب توی بیمارستان دکتر گفت دچار ورم مغزی شدی و این یکی از علائم مرگ مغزیِ که خداروشکر تشخیص اشتباه بوده. بنده خدا اون شب خیلی داغون شده بود من فقط تنها چیزی که یادمه صدای حرم امام رضا یه لحظه شنیدم اون هم چون همسرم با حرم امام رضا تماس گرفته بود و گوشی گذاشته بود کنار گوشم و بعد دیگه یادم نیست البته گفتن هوشیاریم ۴ بوده. بعد از اون بیماری نذر کردن بریم مشهد. من اونجا خیلی به همسرم التماس کردم بچه دار بشیم ولی بخاطر داروهایی که باید میخوردم نمیشد تا عید صبر کردم و سرخود شروع کردم داروها رو قطع کنم که اشتباه بزرگی بود چون دارو، اعصاب رو نمیشه سرخود خورد و نه میشه سرخود قطع کرد، این وسط بیماری دیابت هم گرفته بودم که دکتر میگفت فعلا باردار نشو🤦‍♀️ دیگه کلا از فکر بچه اومدم بیرون که شب میلاد امام حسن خیلی دل درد و ضعف بدی گرفتم ولی یه درصد هم احتمال بارداری نمی‌دادم. همسرم خیلی آدم مضطربیه و تا یه چیزی پیش بیاد من باید برم خونه مامانم که حواسش به من باشه تا که فردای تولد امام حسن به اصرار مامانم بی بی چک زدم و دیدم بله مثبت وای نگم که با چه ذوقی اومدم بیرون و گفتم که هنوز اذان مغرب نگفته بودن شوهرم حواسش نبود و لیوان فالوده برداشت که بخوره😂😂 ما که دیگه خونه مامانم سفت و سخت موندگار شدیم، تا ۴ ماه ویار داشتم این وسط همسرم تغییر شغل داده و شکست خورد و دوباره میخواست به شغل قبلی برگرده شرایط مالی صفر و شرایط اعصابی دوباره داغون... ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۴۰ دکتر هم برای من تشخیص جفت پایین داده بود که باید استراحت می‌کردم، الحمدالله دکتری که انتخاب کردم بشدت حواس جمع بود یعنی به معنای واقعی یک ربع وقت برای بیمار میذاشتن و اینکه به هیچ عنوان بیمار رو از شرایطی که داشت نمیترسوندن. ماه هفت بارداری بودم که باید آزمایش تحمل گلوکز میدادیم که دیدم ای وای دوباره قندم بالا رفته بود و قند ناشتا شده بود ۱۸۵ و منی که بعد ماه چهارم بشدت شکمو شده بودم حالا باید مراعات میکردم. این دوران هم گذشت تا اینکه یه شب قبل اذان مغرب دیدم بچه تکون نمیخوره زنگ زدم به شوهرم که بیا بریم بیمارستان. وقتی رسیدم بستری شدم و تا صبح نوار قلب از جنین گرفتن. دم دمای صبح بود که ضربان قلبش فوق‌العاده نامنظم شده بود و رفتم برای سزارین اورژانسی بعد که دکترم برای ترخیص اومدن گفتن که بند ناف بچه حدود ۳۰ سانت بوده و همین دور گردنش پیچ خورده بوده و خدا خیلی رحم کرده، از طرفی هم کیست تخمدانم پاره شده بوده که اونو هم تخیلیه کرده بودن پسرم وقتی یکسال ۷ ماه بود رفتیم پیاده روی اربعین البته اینم بگم بجز مامانم همه با این کارمون مخالف بودن ولی الحمدالله به لطف امام حسین هیچ بیماری برای بچه‌ام پیش نیومد من خودم ۵ بار رفته بودم و با شرایط این سفر آشنا بودم وقتی برگشتم، مزون اینترنتی راه انداختم و به لطف خدا پرکار بودم تا اینکه دوباره ماه مبارک امسال بعد از گرفتن ۱۷ تا روزه با اینکه قرص جلوگیری میخوردم دیدم که باردارم. خیلی خوشحال بودم چون همیشه دلم میخواست تفاوت سنی بچه‌هام خیلی کم باشه، دوباره پیش همون دکتر قبلی نوبت گرفتم. وقتی رفتم اول ماما برام سونو تشکیل قلب نوشتن و رفتم انجام دادم خداروشکر تشکیل شده بود و جواب برای دکتر بردم وقتی دکتر جواب سونورو دید بهم گفت بارداری تو مثل یه معجزه‌اس چون با این کیست‌هایی که داری به جز IVF نمیتونست کمک کنه که باردار بشی، تازه تو قرص هم مصرف میکردی که من اینو همش از کرم امام حسن میدونم. همیشه به اندازه توانم شکر گزارشم. تو جواب سونو یه هماتوم هم دیده شده بود که دکتر برای رفعش بهم دارو و استراحت داد. گذشت تا اینکه باید سونو NT انجام می‌دادم، وقتی دکتر سونو میکرد بهم گفت متاسفانه هماتوم بزرگ شده بهش گفتم حال بچه خوبه که با بی رحمی جواب دادن حالا که فعلا قلبش میزنه من همونجا خیلی نگران شدم و به همون دوستم تو بیمارستان زنگ زدم گفت جواب رو بفرست که نشون دکتر بدم. بعدش باهام تماس گرفت گفت خانم دکتر میگه اول باید آرامش داشته باشی و بعدش مجددا بهم دارو و این بار استراحت مطلق داد تا سونو آنومالی که رفتم خداروشکر گفتن رفع شده ولی اینبار جفت اومده بود پایین و گفتن خطر جداشدن داره که باز هم باید استراحت مطلق می شدم. نزدیک اربعین بود خیلی دلم میخواست برم ولی با این شرایطی که داشتم نمیشد از طرفی مهمون مامانم بودم ولی دلم نمیومد مامانم هم این سفر نره با هزار بدبختی همسرم و مامانم راضی کردم برن و براشون برنامه ریختم که یجوری برن و بیان که باهم دیگه تداخل پیدا نکنه تو کل این بارداری من حداقل هفته‌ای یکبار سر درد و دندون درد بد میگرفتم و باید میرفتم درمانگاه و سرم و آمپول وووووو ولی آخربار برای کم کردن دندون دردم دوتا کار انجام میدادم که خیلی خوب بود یکی اینکه نشاسته روی دندونم میذاشتم و یکی دیگه هم اینکه  آب و زردچوبه و نمک قرقره میکردم. تاثیر خوبی داشت ولی من که نشستن برام سم بود از شدت درد نمیتونسم سرم روی بالشت بذارم، دوماه آخر نشسته میخوابیدم که بشدت زجر آور بود چون دل درد بدی هم داشتم. بعد اربعین که گذشت دل دردهای من هم شروع شد تازه، وسط این اتفاقا دکترم گفته بود فقط صبح‌ها میتونه زایمان انجام بده و منم تصمیم گرفتم دکترم عوض کنم ولی پیش دکتر جدید که رفتم اصلا به این اوضاع من اهمیتی نداد و من برگشت پیش دکتر قبلی وقتی شرایطمو برای دکترم شرح دادم سونو نوشت که تو جواب سونو مشخص شد دهانه رحم باز شده و احتمال زایمان زودرس هست که متاسفانه من اول ۶ ماهگی بودم و این خطرناک بود. گذشت تا اول ماه ۸ بودم که مامانم دید یه لک پای چشمم افتاد و بعد فهمیدیم زوناست ولی دیر شده بود و پسرم به صورت مامانم دست زده بود یک هفته‌ای طول کشید که مامانم حالش خوب بشه و من هم شرمندش بودم با این حال بدی که داشت باز هم بنده خدا بچه منو نگه میداشت و مراقب من بود. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۴۰ بعد از دوهفته پسرم آبله گرفت که خب چون حالش بد بود من مجبور شدم بغلش کنم و اینکه فکر میکردم تو بچگی گرفتم و حالا دیگه نمیگیرم. شرایطم طوری بود که هر روز انقباض داشتم ولی خداروشکر به هفته ۳۶ رسیدم. وسط شرایط من، برای خواهرم هم خواستگار میومد که همش به مامانم اینا میگفتم به خاطر شرایط من کسیو رد نکنین. دخترم از اول بارداریم کلی رزق و روزی با خودش آورد، یکیش هم این بود که خونه مون رو تونستیم کاغذ دیواری کنیم و هفته آخر بارداری من مصادف شد با تموم شدن کار خونه و تمیز کردنش که چقدر همسرم و مامانم خسته شدن بنده خداها میگفتن ای کاش حالا دردت نگیره که ما یه استراحتی بکنیم و بعد بچه‌ت به دنیا بیاد. روز بعد از تمیز کردن خونه من نوبت دکتر داشتم وقتی به دکتر فاصله‌های دردهامو گفتم معاینه کرد و گفت سر بچه خیلی پایین اومده برو خونه استراحت کن که یکروز دیرتر هم به دنیا بیاد خیلی بهتره. ساعت ۱۰ شب بود. دردهام شدت گرفت ولی چون دکترم گفته بود شب نمیتونه زایمان انجام بده و من هم دکتر دیگه‌ای نمیشناختم کلی نذر و نیاز کردم که تا صبح بتونم دوام بیارم. شبش به خانواده آمادگی دادم که ممکنه نصف شب راهی بیمارستان بشیم. من هم چون از نظر آناتومی بدنم و جفت سر راهی شرایط زایمان طبیعی نداشتم، از استرس خوابم نمی‌برد. وقت اذان که شد نمازمو خوندم و به همسرم گفتم من دیگه از درد دارم میمیرم بریم بیمارستان به دوستم هم اطلاع دادم و ایشون هم با دکتر هماهنگ کردن وقتی تو بیمارستان نوار گرفتن گفتن انقباضات شدید و سریع رفتم برای زایمان وقتی بهوش اومدم درد شدید داشتم که هیچ جوره آروم نمیشد اون هم برای این بود که از شدت انقباضات دیواره رحم به شدت نازک شده بود و به سختی بخیه زده بودن بعد به هوش اومدنم چندساعتی طول کشید که آوردنش چون بهش اکسیژن وصل کرده بودن و همون شب بخاطر ناله کردن توی nicu بستریش کردن. نگم براتون من سزارینی با اون همه درد دیگه همه چی یادم رفته بودم و تو راهرو بیمارستان چقدر راه رفتم، فرداش هم بدون بچه با گریه اومدم خونه، چه روزای بدی بود. بچم دو روز بستری بود من با حال افتضاحم میرفتم بهش سر میزدم تا خداروشکر مرخص شد اومدیم خونه و داستان جدید ما بعد از دور روز شروع شد و من آبله مرغون گرفتم😫 همون شب که دونه‌هام ریخت بیرون من متوجه نشدم ولی خداروشکر بچه بخاطر زردی که داشت باید تو دستگاه میبود و شیرخشک بهش میدادن که زردی بیاد پایین وقتی صبح متوجه شدم دیگه بچمو تا یک هفته بغل نکردم ولی یکه هفته پر از اضطراب از اینکه نکنه بچم بگیره گذروندم تا اینکه این روزای سخت هم گذشت🤲 پسرم خیلی سخت با بچه ی دوم کنار اومد، الان هم که ۳ماهشه هنوز بعضی موقع‌ها میگه مامان نینی رو بذار پشت در😂😂 ولی خب شیرینی‌های زیادی هم داره من واقعا به این رسیدم که ما سر سفره این بچه‌ها نشستیم، چون خداروشکر زندگیم الان خیلی خوبه و اینکه رزق زیارتی بچه‌هام هم الحمدالله خیلی خوب بوده. دلم خیلی میخواد دوتا بچه دیگه هم بیارم ولی جرات گفتنشو به همسرم اصلا ندارم چون به حدی مخالف که به وازکتومی فکر میکنه و اونهم بخاط استرس‌هایی که تو بارداری من میکشه وگرنه خدایی عاشق بچه‌اس، فعلا هم دکتر به خودم گفته بارداری بخاطر نازک بودن رحمت، خطرناکه صبر کن درمان بشی شما هم برای من دعا کنین بتونم امر امام رو انجام بدم و سربازانی برای امام زمانم بیارم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از جورچین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای رئیس جمهور صداتون نرسیده!! درحالی که آقای رئیسی در چندین نوبت دستور اولویت تامین خوابگاه متاهلی برای دانشجویان متاهل را داده بودند،اماگویا مدیران میانی در وزارتخانه علوم ،بهداشت و دانشگاه فرهنگیان اتفاقات دیگری را رقم زدند!! 🔥🔥حکایت جالب چند دانشگاه را ببینید وبشنوید https://eitaa.com/joinchat/4262265154C2f493c18cb
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم، شما امر بفرما... 😍😘😂 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
امکان ندارد یکی از راه‌های حلال را بسته باشیم و راه‌های حرام باز نشود. در مسئله ازدواج نیز چنین است. تمام راه های حلال باید با کمال اطمینان تا آخر باز باشد. برداشت ما از اسلام این است که باید دریچۀ حلال را «تا آخر» باز کنیم، نه «نیمه باز»! یعنی هرچه حلال است، آزاد بگذاریم و الّا، آن نیازها از دریچۀ حرام سرریز می‌شود و کاری هم از دستمان بر نخواهد آمد! @haerishirazi کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۴۱ من یه مادر ده‍ه هفتادی هستم، ۱۶ سال داشتم که ازدواج کردم، اون موقع مدرسه هم می‌رفتم. سن۱۷ سالگی پسرم علی اصغر به دنیا اومد و من یه سال نتونستم مدرسه برم. عاشق درس خوندن بودم و پشت کارم خیلی زیاد بود. پسرم یک سالش شده بود، رفتم ادامه ی درسمو بخونم، بچمو می گذاشتم پیش مادرشوهرم و می‌رفتم مدرسه ولی متاسفانه بعد از یه مدت مادرشوهرم گفت نمی تونه بچه رو نگه داره چون خواهر شوهرم که با یه بچه کوچیک با مادر شوهرم زندگی می کرد. هر روز بچه ها باهم دعواشون میشد و این وسط بچه من که کوچیک تر بود هر روز سروصورتش زخم بود. حالا مونده بودم چیکار کنم، کارم شده بود گریه با مدیر مدرسه صحبت کردم یه نفر رو پیداکردیم بچه رو نگه داره ولی بدشانسی بچه غریبی می کرد و مجبور شدم دوباره از مادرشوهر بخوام بچه رو هر جوری شده نگه داره. با بچه کوچیک درس خوندم، یه مدت مجبور شدم ترک تحصیل کنم، و مجدد از طریق بزرگسالان اقدام کنم، به هر سختی بود ادامه دادم و پسر دومم به دنیا اومد. دوران دبیرستانم با هر سختی که بود تموم شد و کنکور دادم و علوم تربیتی قبول شدم تو یه شهر دیگه و دانشگام اینجوری بود که یک هفته باید هر روز میرفتم دانشگاه، یه هفته تعطیل و این خیلی سخت بود با دوتا بچه، همسرم وقتی دید من خیلی برای درس خوندن پافشاری می کنم بهم پیشنهاد داد بیام شهر خودمون دانشگاه آزاد ادامه بدم. از اونجا انصراف دادمو اومدم شهر خودمون ثبت نام کردم. گذشت و خدا دخترم زینب رو بهم هدیه داد و من خیلی خوشحال بودم و من حالا با دوتا بچه و فرزند تو راهی میرفتم دانشگاه. دخترم اول فروردین ١۴٠٠ به دنیا اومد، درسم که تمام شد بلافاصله رفتم سرکار، شغلم معلم غیردولتی بود، حقوق خیلی کم ولی عاشق شغلم بودم. از برکت اومدن دخترم آنچنان این حقوق کم برام برکت داشت که کم نمیاوردم. حالا من با ۱۹تا شاگرد و سه تا بچه روزگار سپری می کردم. دوسه ماه از رفتنم به مدرسه می گذشت دخترم یک سال و چهارماهه شده بود که خداخواسته پسرچهارمم باردار شدم، شوک خیلی سنگینی بود، خیلی ناراحت دخترم بودم که هنوز کوچولو بود و از طرفی حرفای اطرافیانم خیلی آزارم میداد😔. میگفتن اینقدر بچه می خوای چیکار؟ باید صبر می کردی تا دخترت بزرگ بشه و... در این بین، دخترمم آنفولانزا گرفت و دکتر بستریش کرد. خبر بارداری، دخترم مریض، مدرسه هم داشتم، همه باهم فشار آورده بودن کم آوردم و به مدیر گفتم نمی تونم ادامه بدم ولی بنده خدا گفتن نه فقط خودت ما برات همیار میاریم تا شما بچت خوب بشه و برگردی. یه چند روزی بچم بستری بود و مرخص شد تا یکی دوهفته موندم خونه تا بچه جون گرفت و به مدرسه برگشتم. کم کم حالم بهتر شد و من پسرم رو اردیبهشت سال ١۴٠٢ دنیا آوردم😍 مهدی اینقدر شیرین و بامزه اس که ما هر روز به خاطر وجودشون خدارو شکر می کنیم و خوشحالم که با وجود همه سختی ها چهارتا فرزند دارم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075