eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
35 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
به جای اینکه «عابد» باشی، «عبد» باش! شیطان ۶ هزار سال عبادت کرد، عابد شد؛ اما عبد نشد! تا عبد نشوی، عبادتت سودی به حالت ندارد. عبد بودن یعنی: ببین خدایت چه می‌خواهد؛ نه دلت! ‏کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۶۷ تو یه خانواده کم جمعیت بزرگ شدم. یادمه تمام بچگی به مامانم اصرار میکردم که خواهر و برادر می‌خوام اما مادرم که شاغل بود، بعد ۷ سال فقط یه بچه به دنیا آورد که به خاطر اختلاف سنی خیلی نشد با هم بازی کنیم اما خدا رو شکر الان ارتباط خوبی داریم. همه توجه و حمایت خانواده رو داشتم و کانون توجه بودم. از وقتی وارد دانشگاه شدم اجازه دادم خواستگارا بیان و خب چند نفر اومدن و به دلایلی قسمت نشد، همسرم ترم دو دانشگاه اومد خواستگاریم اصلا فکر نمی‌کردم بشه اما خب باوجود وقایع عجیب اما قسمت شد😊 یادمه تو خواستگاری همسرم گفت شما ده سال آینده رو چطوری میبینی؟ من گفتم دوست دارم لااقل تا ده سال آینده دوتا بچه داشته باشم. همسرم گفت اما من فکر میکنم برای ده سال آینده دوتا بچه کمه😁 منم گفتم درسته خب منم گفتم لااقل و اگه خدا بخواد بیشتر میاریم. ترم سه دانشگاه بودم که همزمان هم کرونا وارد کشور شد و هم ما صیغه محرمیت خوندیم. پایان ترم سه تو اوج کرونا ما عقد کردیم. و سال بعدش پایان ترم پنج با یه مهمونی ساده رفتیم خونه خودمون.( با اینکه همه اصرار داشتن صبر کنید تا کرونا تموم شه و عروسی مفصل بگیرید) اما من و همسرم صلاح دیدیم که هرچه زودتر بریم منزل خودمون تا از برنامه فرزندآوری عقب نمونیم😅 بعد از ازدواج، بعد سه ماه لطف خدا شامل حالمون شد و تست مثبت، هرچند که برخی اطرافیان ناشکری میکردن که چرا به این زودی بچه دار شدید و بهتر بود خودت درست رو تموم میکردی و شاغل می‌شدی و بعد بچه دار میشدین اما من اصلا اهمیت نمی‌دادم. من تو ایام بارداری ترم ۶ دانشگاه رو رفتم و با اینکه کارآموزی تو بیمارستان هم میرفتم و به خاطر کرونای دلتا استرس ها زیاد بود اما با همکاری اساتیدم تا ماه ۶ بارداری ترم ۶ رو تموم کردم و ترم ۷ رو مرخصی گرفتم. پسر عزیزم تو یه روز بهاری به جمع ما اضافه شد که حقیقتا تمام زیبایی زندگی ما شد. من اوایل خیلی حالم بد بود و حتی پناه بر خدا از تصمیم بچه دار شدن پشیمون هم بودم. اما خب به مرور و با کمک خانواده تونستم شرایطو بپذیرم. پسرم ۴ ماهه بود و پزشک گفت غذا رو شروع کن و برو دانشگاه و بیمارستان اما من اصلا نتونستم بپذیرم و یه ترم دیگه هم مرخصی گرفتم. حالا دوستام فارغ التحصیل شدن اما من مونده بودم با دو ترم ناتمام اما غمم نبود. ترم ۹ رو شروع کردم و با برنامه ریزی تونستم بیشتر درسهای سخت رو پاس کنم و وقتی پسرم یک ساله شد با همسرم تصمیم گرفتیم که از تنهایی درش بیاریم😊 رفتم معاینات قبل بارداری و پزشکم گفت یه مقدار ممکنه دیر بشه اما برو اگه باردار نشدی بیا داروی هورمونی بدم بهت و ماه بعد در کمال ناباوری تستم مثبت شد. من که همزمان ترم تابستان برداشته بودم تو بیمارستان کارآموزی میگذروندم و بارداری و شیردهی🥲 خلاصه که حسابی اذیت شدم. در نهایت با کمک مامانم ایام سخت گذشت و خب من چند واحد باقی مونده رو رفتم بیمارستان و تموم کردم. تقریبا اکثر اطرافیان به خاطر تصمیمم ملامتم میکردن و اکثرا فکر میکردن که ناخواسته بوده. اما خب نمیدونن هر بچه ای رو خدا خواسته که بیاد به این دنیا اول. تا ۴ ماه به پسر عزیزم شیر دادم و تو یه پروسه سخت برای خودم پسرمو از شیر گرفتم. وسط بارداری اسباب کشی کردیم. اما خدا مادرم و همسرم رو حفظ کنه که حتی نذاشتن من یه لیوان جابجا کنم و خودشون همه کارا رو کردن. بابام هم تو این ایام خیلی تو نگهداری پسرم کمکم کرد و همه جا تو نبود همسرم کنارم بودن پدر و مادرم، برادرم هم کلی پسرمو نگه داشت کمکم☺️ خلاصه که من این بار ماه ۶ بارداری فارغ التحصیل شدم و بازم تو یه روز بهاری دختر عزیزم به این دنیا اومد و کنارمونه... اختلاف سنی بچه هام دو ساله و الان دخترم نوزاده و من هنوز با کمک مادرم و شوهرم دارم بچه هامو نگه میدارم. بعد تولد دخترم با پسرم چالش داریم اما داره تقریبا شرایط جدید رو می پذیره، من با ورود دخترم یکم حساس شدم، به محض اینکه میره بیرون اضطراب میگیرم و طاقت دوری ندارم. حسی شبیه اضطراب جدایی. اما خدا کمک کنه به زودی رفع میشه ان شاالله خیلی راضیم که زود مادر شدم و از خدا خواستم که بازم لطفشو شامل حالم کنه. رشته ما طرح اجباری داره و خب من فعلا به تعویق انداختم تا دخترم بزرگتر شه و بعد گذروندن طرحم اگه لازم باشه، خانه داری رو انتخاب میکنم. من هیچ اصراری به شاغل بودن ندارم. مهم اینه که کنار بچه هام باشم. از همه اعضا می‌خوام که برای من و خانوادم دعا کنن و از خدا می‌خوام که هرکسی بچه نداره بزودی طعمش رو بچشه الهی که خدا نسلمون رو زیاد کنه😄همیشه از نوجوانی تو قنوت نمازهام میخوندم: ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین واجعلنا للمتقین اماما و این روزا بیشتر میخونم: رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 هزار ما شاء الله، هر سه فرزند پنجم 👏👏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌تربیت شیطانی... بعضی‌ها عادت دارند در خانه وقتی می‌خواهند یک تذکری به شوهرشان بدهند یا شوهر می‌خواهد یک تذکر به خانم بدهد یا والدین می‌خواهند یک تذکر به بچه بدهند؛ می‌گویند: «اگر دستت درد نمی‌گیرد این ظرف‌ها را بردار و بگذار آنجا» یا می‌گویند: «اگر پایت درد نمی‌گیرد در را هم ببند»، «اگر زبانت درد نمی‌گیرد یک تلفنی به فلانی بزن»! این چه عادتی است؟! این‌ها تربیت شیطانی است، این‌ها راه خدایی نیست، این روش امامان شما نبوده، این روش پیغمبر شما نبوده. نعنا داغ ریختن روی کلمات، فلفل آن را زیاد کردن، درست نیست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهکار آیت‌الله بهجت برای جلو انداختن ظهور کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دو رکعت نماز بخوان و بعد بگو خدایا هر کس را به من بدی کرده است بخشیدم، تو هم او را ببخش. بعد بگو خدایا منِ ضعیف و کوچک از کسانی که به من بدی کردند گذشتم، تو که قوی و بزرگی هم بدی‎های من را ببخش و هر کس را هم که به او بدی کرده‎ام، از من راضی کن. خدا می‎تواند از خزانه‎های خودش آن‌قدر به او بدهد تا از تو راضی شود. به هر کس هم که خوبی کرده‎ای، فراموش کن؛ آن‌وقت سر فراغت پیدا می‎کنی که با خدا و اولیائش بنشینی. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۶۸ ۲۰ ساله بودم که بعد از اومدن از دانشگاه و خواندن رشته بهداشت خانواده، همسرم اومدند خواستگاری ولی من میخواستم ادامه تحصیل بدم و قبول نکردم و بعد از اینکه در آزمون استخدامی اون سال قبول نشدم رفتم برای گذراندن طرح. بعد که از طرح اومدم، یه استخدامی دیگه شرکت کردم و خدا روشکر قبول شدم هنوز چند روزی نبود میرفتم سرکار در یک مرکز بهداشت که همسرم دوباره اومدن خواستگاریم، الان دیگه ۲۲ سالم بود و با اصرار بابام قبول کردم با ایشون حرف بزنم و بعد از حرف زدن یک دل نه صد دل عاشق همسرم شدم و قبول کردم. سه ماه بعد از عروسی باردار شدم و در سن ۲۴ سالگی امیرحسین پسرم بدنیا اومد. چون با خودم تصمیم داشتم قبل از سی سالگی بچه دار بشم بعد از ۴ سال دوباره تصمیم گرفتم که باردار بشم و فکر نمیکردم به این زودی ها باردار بشم که با کمال تعجب خیلی زود، هنوز تست نداده بودم ولی دیدم حالت تهوع دارم که بی بی چک زدم و اولین تستم مثبت شد. شب ولادت حضرت زهرا رفتم سونوگرافی که ببینم قلب جنین تشکیل شده که خانم دکتر گفت مبارک باشه دوتا ساک حاملگی میبینم و دوقلو هست. وای از خوشحالی اشک تو چشمم جمع شد. بله من صاحب دوقلو یکی پسر و یکی دختر شدم. خدا رو شکر دوقلوهام بعد از ۹ ماه با وزن ۲۵۰۰ بدنیا اومدند و زندگیمون واقعا متحول شد. حالا من در سن ۲۹ سالگی مادر دو پسر و یک دختر شده بودم. باورم نمیشد.😍 من که عاشق بچه بودم و چون در خانواده ی کم جمعیت بودم، همیشه عاشق شلوغی بودم. خاله هام وقتی مراسم عقد و عروسی داشتند خیلی شلوغ بودند و دست به بدست هم، تمام کارها بدون اینکه رو دوش پدر و مادر فقط باشه به خوبی پیش میرفت. تا اینجا همه چیز خوب بود و گاه گداری میگفتم من یه دختر دیگه میخوام ولی جدی نبود. تا اینکه مادر در سال ۱۴۰۰ سکته مغزی کرد و یک طرف بدنش فلج شد و من که تک دختر بودم، تمام فشارها رو دوشم بود. دوتا برادر هم دارم ولی بازم خواهر نبود که کمکم کنه. و همیشه میگفتم کاش چندتا خواهر داشتم. منم سال ۱۴۰۲ تصمیم گرفتم مجدد باردار بشم و ایشالا دختر باشه. دی ماه باردار شدم ولی متأسفانه خارج از رحم بود و به سرانجام نرسید. دو روزی که بخاطر این بارداری خارج از رحم تو بیمارستان بستری بودم حتی کسی را نداشتم که بیاد پیشم بمونه. تو بخشی که بستری بودم همه با خواهراشون بودند و من با حسرت بهشون نگاه میکردم. خیلی ها بهم گفتند بیایم پیشت اما یا تعارف بود یا من روم نمیشد قبول کنم. بعضی ها در اون شرایط بهم می گفتند تو با این شرایط مامانت و سه تا بچه و سرکار رفتن، چرا گذاشتی باردار بشی. منم میگفتم چون تنهایی امروز من رو دخترم دیگه نداشته باشه. ولی من تصمیمم جدیه و ایشالا بعد از دوره ی معین شده بازم برای بچه دار شدن، تلاش خواهم کرد. برام دعا کنید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075