eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥تنها ۹ درصد از ازدواج‌های ۴ سال و نیم اخیر، به طلاق ختم شده‌اند. دکتر یامین پور، معاون امور جوانان وزیر ورزش: طی حدود ۴.۵ سال اخیر دو میلیون و ۲۴۹ هزار ازدواج ثبت شده است، که از این میان ۲۰۲ هزار نفر طلاق گرفته‌اند. این میزان یعنی تقریبا ۹ درصد این ازدواج‌ها به طلاق منجر شده‌اند. 👈 خدا را شکر که بالاخره یک نفر آمار واقعی طلاق رو رسانه ای کرد. ما که هرچه می گفتیم در ارائه آمار طلاق خطای محاسباتی وجود دارد، کسی توجهی نمی کرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۷۸ من متولد ۶۶ هستم و همسرم از من ۱۱ سال بزرگتر است. ما سال ۹۰ با عشق و علاقه با هم ازدواج کردیم. ابتدا خانواده هامون با ازدواج ما مخالف بودند ولی بعدها با دیدن عشق و علاقه ما بهم آن ها هم راضی شدند. کم کم احساس نیاز می‌کردیم بچه دار شویم اما همچنان تحت تأثیر صحبت های دیگران که گوش زد می‌کردند هنوز زوده، کمی بگردید، بالاخره که بچه دار میشید، دو دل بودیم. تا اینکه یک روز گرم تابستانی من دوره ام عقب افتاد، همسرم سر کار بود، تست گرفتم و مثبت بود. بری اطمینان دوباره تست کردم و بازم مثبت، بله من باردار بودم و ذوق زده، فرزند اولم بود. چه فکر ها که در سرم تا آمدن همسر به خانه می‌چرخید، بالاخره به خودم اومدم و سریع دست به کار شدم. نمی‌خواستم بی مقدمه نوید حاصل عشقمان رو به همسرم بدهم. شام دونفره قشنگی آماده کردم، شمع روشن کردم و خودم هم لباسی زیبا و مرتب تنم کردم، همسرم که از راه رسید از اوضاع خانه و من ذوق زده شد، سر میز شام خیلی بی قرار بودم که سریعا خبر فرزندار شدن مان رو به او بدهم، همسرم گفت: انگار خبرهایی هست ...؟! من هم بی مقدمه گفتم: بله بابا شدی. اول بهم زل زد و بعد اشک شوق ریخت. همون شب مادرم، به عنوان همراه بیمارستان کنار خاله ام بود. قرار بود فرداش چشم خاله ام رو عمل کنند. و همسرم ذوق زده رفته بود اونجا و سریعا خبر بارداری من رو به اونها گفته بود. بارداری خوبی داشتم نه ویاری، نه اذیتی، خلاصه ۶ فروردین ۱۳۹۳ پسرم بدنیا آمد. یه پسر تپل و با مزه، خداشکر آروم بود و از اولین روز شب ها با من می‌خوابید و صبح بیدار می‌شد😍 پسرم پنج سال داشت ما دچار مشکلات مالی فراوانی بودیم و به ناچار در منزل پدری من زندگی میکردیم. پدر فوت شده بود و ما توان مالی برای اجاره منزل را نداشتیم. همسرم بیماری اعصاب گرفته بود و به شدت قرص اعصاب مصرف می‌کرد و من که در منزل پدری بودم، بشدت تحت تهاجم اطرافم بود که این چه زندگیه، شما که توان مالی نداشتید بچه میخواستید چه کار، البته ناگفته نماند که قبلا خانه ای اجاره کرده بودیم ولی چون توان مالی نداشتیم به ناچار به منزل مادرم رفتیم. در این گیرو دار متوجه شدم بوها آزارم می‌دهد، به صورت ناباورانه دیدم که باردارم، دوران بارداریم با وجود مشکلات به سختی گذشت تا اینکه در اسفند ۹۷ دختر نازم به جمع ما پیوست، چه دعا ها که به هنگام زایمان نکردم، چه التماس هایی که به درگاه خدا نکردم و شگفتا که همه را خدا با دخترم به ما هدیه داد. به طرز معجزه آسایی طی دو سه ماه زندگی ما زیرو رو شد طوری که همه متعجب بودند و ما همه را از پا قدم دخترم می‌دانستیم، همسرم کار پیدا کرد،پولی وام گرفتیم به عنوان پول پیش منزل و خانه اجاره کردیم و خلاصه خوشبختی زندگی ما بیشتر شد، این بار دیگه مورد سرزنش نبودم. همه تحسینم میکردند که آفرین تو با صبرت همه چی رو درست کردی. همسرم بدون هیچ پزشک و درمانی از بیماری اعصاب نجات پیدا کرد و ما آرامش رو با صبر و شکیبایی و پا قدم دخترم به خانوادمون برگرداندیم. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۷۸ خیلی خوشحال بودیم، آرامش سرتا سر زندگی ما رو فرا گرفته بود. همسرم فرد معتقد و با ایمانی هستند و با کمک از درگاه خدا و امام زمان زندگیمان رو سر و سامان دادند. یواش یواش توانستیم برای خودمان مغازه میوه فروشی دست و پا کنیم و من نیز در این فاصله توانستم لیسانس روانشناسی بگیرم. روز ها با فرزندانم در مغازه به کمک همسرم میرفتم و شب ها بعد خوابیدن آنها و کار های منزل مشغول درس خواندن بودم چه شب ها که سر از کتاب برمیداشتم و هوا روشن شده بود و چه شب‌هایی که از فرط خستگی بر سر کتاب های درس خوابم می برد. همچنان مستأجر بودیم اما کاملا توان آن را داشتیم زندگی خود را اداره کنیم. من که لیسانس رو گرفتم، در یکی از مدارس غیر انتفاعی مشغول به کار شدم. دخترم پنج ساله شده بود و پسرم هم ده ساله تا اینکه تابستان امسال اثاث کشی منزل داشتیم بشدت استرس داشتم تا زمان شروع مدارس تمام شود تا اثاث کشی و چیدمان منزل با مدرسه رفتن من هم زمان نشه. قرص مصرف میکردم با همسرم می‌گفتیم که دیگه کافیه و بچه نمی خواستیم تا اینکه نمیدانم چطور شد و در این گیر و دار (شاید زمان قرص ها رو پس و پیش کردم) دوره ام عقب افتاد. با خودم میگفتم شاید از استرس اثاث کشی هست اما یه روز رفتم آزمایش خون دادم و دوباره باردار بودم. آمادگی نداشتم شوکه بودم. رفتم دکتر گفت من چیزی نمی‌بینم یه بار دیگه تست بتا بده این‌بار رفتم مشهورترین آزمایشگاه شهرمان فردا که تست رو دادن تیتر بتا زیر ۲ بود من مطمئن شدم که آزمایشگاه قبلی دچار اشتباه شدند. اما همچنان دوره ام عقب افتاده بود تا اینکه رفتم دوباره آزمایش دادم، دیدم مثبته و در آزمایش منفی نمونه خون من با کسی دیگر اشتباه شده بود. درسته اولش خیلی ناراحت شدم که من دوباره نمیتونم بارداری رو تحمل کنم، دوباره زایمان طبیعی انجام بدم ولی الان که پنج ماه از بارداریم میگذره من و همسرم این فرزندمان رو هدیه خدا میدونیم، از وقتی فهمیدم باردارم خدا رزق و روزیمان رو دوبرابر کرده به هیچ وجه جیبمان خالی نمیشه و آرامش مان بیشتر شده، به کسی هم اجازه نمی‌دهیم حرف نامربوط بزنه که چی کار داشتید و...ما با جان و دل از هدیه خدا محافظت میکنیم. خدا خودش دامن تمام چشم انتظارن رو سبز کنه و فرزندان ما را هم حفظ کنه چون آنها بزرگترین سرمایه انسانند. در آخر هم از کانال شما سپاسگزارم چون به آرامش ما و کنار آمدن با شرایطمان خیلی کمک کرد. اجرتان با خدا🌺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرباز ارتشی، بعد از یک ماه، برای اولین بار بچه شو دیده... 😍 👌این شیرینی تمام شدنی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۷۹ من و دخترداییم از بچگی با هم بزرگ شدیم، اون ۲سال و ۹ماه از من بزرگتر بود، ولی چون همسایه بودیم تا دوران نوجوانی باهم یارغار بودیم🫂 بعد از نوجوانی، هر کدوم ازدواج کردیم 👰‍♀و بخاطر انتخاب هامون از هم فاصله گرفتیم، شوهر من مذهبی بودن و شوهر ایشون معمولی، بخاطر همین خیلی فازمون بهم نمی‌خورد، همزمان باهم ازدواج کردیم، باهم حدود ۲ سال عقد بودیم و پشت سر هم عروسی کردیم، اول اون و بعد ۷ماه من... یادمه باهم ۲ سال اول زندگی مشترک بچه نمی‌خواستیم، اون ازم پرسید تو به بقیه چه جوابی میدی وقتی میگن چرا بچه نمیاری، خندیدم و گفتم چیز خاصی نمیگم، من دیگه کم کم اون موقع ها قصد بارداری داشتم، ولی بهش چیزی نگفتم. میدونستم تفکرش اینه که بچه نباید زود بیاد، باید ۲تایی خوش بگذرونی بعد بچه بیاد، و از نظر اون ۲سال بعد زندگی زود بود برا بچه.... ولی من وقتی حرف رهبری درباره بچه دار شدن رو شنیدم، از قهر خدا ترسیدم. فرمودن اگه اوائل زندگی، بچه دار شدن رو الکی به تاخیر بندازید، خدا جواب سختی میده... ۲ سال الکی بچه نخواسته بودم، وقتی اقدام کردم، طول کشید تا جواب مثبت بشه، خیلی استرس داشتم، ولی خداروشکر خدا لطف کرد و بهمون فرزند هدیه داد، گذشت وقتی دخترم ۲ سال و نیمه شد، دوباره باردار شدم تا بچه ها باهم فاصله زیادی نداشته باشن، وقتی باردار شدم احساس می‌کردم که در نگاه اون ها آدم بی کلاسی هستم که با این فاصله بچه دوم رو آوردم، ولی برام مهم نبود. حالا که خداروشکر خدا بهم ۲تا دسته گل هدیه کرده شنیدم که دوست قدیمی هم دنبال درمان هست، و متاسفانه بچه دار نشده بطور طبیعی، خیلی گوشه گیر شده اصلا تو جمع فامیل نمیاد، احساس میکنم دچار افسردگی شده، اونی که خیلی برون گرا و شاد بود حالا اصلا تو جمع نمیاد تا ببینیمش، مخصوصا که چند نفر باهم باردار بودیم و زایمان کردیم، همه بچه دار شدن به غیر از اون💔 و حالا نزدیک ۷ سال داره از عروسی شون میگذره، و میدونم چقد بچه دوس داره، ۴ سال پیش بهم نشون داد که لباس بچه خریده و گفت تا آخر که قرار نیست بچه نخوام، الان نمیخوایم. و من همش ناراحتم برا کسی که لباس خریده برا بچش، ولی هنوز بچه ای نداره که تنش کنه، خدا میدونه چقد ما دخترا از بچگی آرزو ی مادر شدن داریم، اسم بچه ها مونو انتخاب میکنیم😍رویا می‌سازیم براشون... از دیشب که دوست قدیمیم رو دیدم در حالیکه برادرش بچه دار شده بود و اون توی اتاق تنها بود و اصلا پیش ما نیومد، براش ناراحت شدم، آخه چرا آدم باید با خودش کاری کنه که جز پشیمونی سودی نداره😢 براش دعا میکنم خدا هروقت به صلاحشه بهش بچه عطا بده، از طرفی دوستان مذهبیم هم دارن به دلایل واهی به تاخیر میندازن، به بهانه کارهای فرهنگی و گرفتن چله های معتبر قبل از بارداری و... 💞عزیزانم شما برای خدا تصمیم بگیرین بچه بیارین، نیت تون، بچه رو خدایی میکنه، درسته چله خوبه ولی تاخیر به بهانه نگرفتن چله اصلا دلیل خوبی نیست، اینا وسوسه های شیطانی هست، الان اگه به نیت لبیک به رهبری بچه بیاریم خودش بیشتر از همه چله ها تاثیر داره، خواهش میکنم به حرف رهبری گوش کنید و از جواب سخت خدا بترسیم💔😔 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ما وارثان امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها هستیم.... شوخى نيست! علی علیه السلام را از بالاى دست ‏هاى بلند رسول صلوات الله علیه به زير كشيدند و حتى فاطمه سلام الله علیها را به خون نشاندند و درب خانه ‏اش را كه رسول باز گذاشته بود، هنگامى كه همه ‏ى درها را بسته بود، بستند و شكستند. تمامى امكانات مالى او را از خمس و فدك و ارث، ربودند و تمامى دوستانش را درو كردند و تمامى دشمنانش را جلو انداختند. حتّى زمينه ‏ى حكومت عادل او را با تبعيض و اشرافيت و بدعت، از ميان بردند و كردند آنچه كردند! و ليكن با اين همه چه شد كه از زير پاى غاصبان تاريخ، تشيّع سبز سر برافراشت و تا امروز نبض زنده ‏ى اسلام در سينه ‏ى سرخ تشيع مى ‏تپد؟ ما ديده ‏ايم كه آنان قدرت ها را چگونه از داخل بدست آورده ‏اند و قلعه ‏هاى بلند را از داخل فتح كرده ‏اند و باز ديده ‏ايم كه چگونه مكتب ‏هاى فكرى را با خناس ‏هاشان به وسوسه انداخته ‏اند. ما ديده ‏ايم كه چگونه مردها را از پشت خنجر زده ‏اند و نامردها را بر خر مراد سوار كرده ‏اند. ما با همين چشم ‏هاى كوچك خيانت ‏هاى بزرگ و انحراف ‏هاى بزرگ‏تر و فاتحه خوانى ‏هاى تاريخى را شاهد بوده ‏ايم. ولى باز همين ما، وارث تشيع سبزى‏ هستيم كه از حنجره ‏هاى سرخ پيامش را شنيده ‏ايم و همين ما وارث حيات و حماسه ‏اى هستيم كه در دل ما شعله مى ‏كشد و سردى قرن‏ها و طوفان هزاره ‏ها خاموشش نساخته است. ✍🏻 عین‌صاد 📚 تقیه، ص ۱۷۴ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بنده دیابت دارم با اینکه دکتر منو منع کرد از بارداری، هم بخاطر سن بالای ۳۵ سال، هم دیابتم، اما من باردار شدم. ۳تا فرزند داشتم. چهارمی رو به نیت سربازی امام زمان با وجود دیابت باردار شدم. تحت نظر دکتر غدد، هر ماه دکتر می رفتم. انسولین می‌دادن، خودمم تو خونه برنامه ریزی کردم، صبحها و عصرها هر بار نیم ساعت پیاده روی داشتم. مصرف شیرینیحات رو کم کردم، در عوض غذاهای مقوی و میوه جات کم شیرینی رو بیشتر کردم. از همه مهمتر همون پیاده روی آهسته و پیوسته ی هر روز بود. به لطف خدا یه حاملگی راحت رو گذروندم، سر ۳تا بچه اولم، بسیار ورم می‌کردم، کلی وزن اضافه می‌کردم، این چهارمی اصلا این مشکلات رو نداشتم. و به لطف خدا زایمانی آسان داشتم. اینم بگم که همسری بسیار عصبی دارم. ولی بقول معروف از بس باهاش راه اومدم و همیشه اون حدیث معروف رو تو ذهنم مرور می‌کنم که خانمی که بداخلااقی شوهرش رو تحمل کنه، همنشین حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها میشه، هیچ‌وقت دهن به دهنش نمی‌ذارم و بعد از مدت کوتاهی خودم باهاش حرف میزنم، آرومش می‌کنم. چند سالی از ازدواحمون گذشته، گاهی خودش میگه خیلی ازت راضی هستم، هرکس دیگه بود، اصلا منو تحمل نمیکرد، با اینکه هنوزم گاهی بددهنی میکنه ولی واقعا مهرم تو دلش هزار برابر شده و خودش به اخلاق تندش اعتراف میکنه... طی این چند سال زندگی مشترک کم کم بسیار شبیه من داره میشه... با هم نماز اول وقت میخونیم، با اینکه قبلا اول وقت نمیخوند، با هم زیارت زیاد میریم و کلا کارهای منو الگو قرار میدن، اینا همه اش به خاطر لطف خداست که من صبوری کردم و الان دارم نتیجه اش رو می‌بینم. همه ی اینا به خاطر نیت هست. امام زمان جانم😍❤️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین بنده دیابت دارم با اینکه دکتر منو منع کرد از بارداری، هم بخاطر سن بالای ۳۵ سال، هم
با هم بسازید... سال ۶۰ وقتی امام خطبه‌ی عقد من و همسرم را خواندند، امام رو به ما کردند و فرمودند: «با هم بسازید». بعد از اتمام فرمایش ایشان به امام عرض کردم، نصیحت دیگر هم بفرمایید. امام مجدداً فرمودند: «با هم بسازید». بار سوم که باز خدمتشان عرض کردم آقا نصیحت دیگری بفرمایید، نگاه نافذشان را به من دوخته و فرمودند: «نصیحت من همین است با هم بسازید». 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج ۱ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من در سن ۳۶ سالگی فرزند دومم را باردار شدم. و از ماه چهارم، دچار فشارخون بارداری شدم که به لطف پزشک بسیار خوش اخلاق و توانمندم، فشارخون و بیماریهای دیگرم مثل کم کاری تیروئید،کم خونی،کیست سینه، دیسک کمر و... کنترل شد و با وزن بالا در ۳۸ هفتگی سزارین کردم. دختر خوشگلم ۲۳ روزه شد که پدر عزیز و جوانمو خیلی ناگهانی از دست دادم 😭. خیلی حالم بد بود. روزای سختی بود. و از همه سختتر بیماریهای مادرم بود که از ده سالگی از اونها رنج می بردم و در این زمان به اوج خودش رسید و مادرم با شرایط وخیم عمل قلب باز کردن. حالا منِ تک دختر، مونده بودم با کلی ناتوانی و بیماری جسمی و روحی خودم، بدون کمک با یک بچه کوچیک پنج ماهه و یک پسر کلاس اولی با بیش فعالی ذهنی که خودتون میدونین اینجور بچه ها چه به روزگار آدم میارن و مادری که روی تخت بیمارستان منتظر من بود. من با همین بچه پنج ماهه، میرفتم تو آی سیو دیدن مادرم و.....😔 دخترم هفت ماهه که شد در همون بل بشوی بچه داری و مریض داری، خدا خواسته باردار شدم. علی رغم تمام سختیهای بارداری جانفرسای من با همون مشکلات و بیماریهای قبلی و حتی شدیدتر با وجود دختر کوچولوم و دست تنها این بارداری هم به لطف خدا، در ۳۸ هفتگی با سزارین ختم شد و پسرم مهر امسال در ۳۹ سالگی من به دنیا اومد. فقط کسانیکه خواهر ندارن این غم بزرگو میفهمن. لطفا برای دختر منم دعا کنید خدا از فضلش بهش یه خواهر صالح و سالم و مهربون عطا کنه تا مثل مامانش تو این دنیا تنها نباشه 🌺🌺🌺 اللهم صل علی محمد وآل محمد... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075