✅ تقسیم کار...
چون بچه ها شبها خیلی گریه می کردند و تا صبح بیدار می ماندند؛ امام شب را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلا دو ساعت خودشان از بچه نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و دو ساعت خود می خوابیدند و خانم بچه ها را نگهداری می کرد.
روزها بعد از تمام شدن درس، امام ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه ها باشند.
🔹عروس امام خمینی(ره) به نقل از همسر امام
📚برداشت هایی از سیره امام خمینی ج ۱ ص ۶۲
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
#همراهی_همسر
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ تنها دوست داشتن بچه ها کافی نیست...
#فرزندآوری
#همراهی_همسر
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴٠٩
#ناباروری
#رویای_مادری
#نسخه_معنوی
حدود یکسال و نیم از ازدواجمون میگذشت که تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم ولی نمیشد که نمیشد ...
۸ ماه بدین منوال گذشت و واقعا برای منی که عاشق بچه بودم، شب و روز، به سختی میگذشت، همش بی قرار بودم و دیگه هیچ چیز برام خوشحال کننده نبود، نه مهمانی رفتن، نه مهانی دادن، نه درس خواندن و نه خرید رفتن و...😔
تا اینکه در یکی از کانال های مربوط به شهدا دیدم شهید مدافع حرم شهید نوید صفری در وصیت نامه شون نوشته هرکس ۴۰ روز زیارت عاشورا بخواند و ثوابش را هدیه بفرستد، تمام تلاشم را خواهم کرد که حاجتش را از خدا بگیرم، تصمیم گرفتم، اون را انجام بدم، در این حین آزمایشات لازم را هم انجام دادم که الحمدلله مشکلی نبود و همه چی نرمال بود.
در اواخر چله، ما یه سفر زیارتی رفتیم، بعد برگشتن، چند روز دردهای عجیب و بی سابقه ای داشتم، سر انجام بعد یک روز دردناک، به دکتر زنان مراجعه کردم، دکتر تشخیص داد که حتما بچه ای در کار بوده که از بین رفته، خیلی ناراحت شدم 😔😢
دکتر آزمایش خون بتا نوشت ، صبح فردا آزمایش را انجام دادم، آزمایش مثبت بود ولی دیگر همه چی تمام شده بود چرا که بتا در ازمایش بعدی، کم تر شده بود ..😢😢
کارم شده بود گریه و زاری، به نظرم حال و حس کسی که بچه ی اولشه و بعد چندماه انتظار خدا بهش بچه میده و از بین میره، با کسی که بچه ی چندمشه یا بدون انتظار بچه دار میشه و از بین میره، اصلا باهم برابر نیست...😞
با دیدن هر بچه، تمام وجودم پر از حسرت میشد... هر کس تو فامیل و اقوام بچه دار میشد، خیلی دلم میشکست و مینشستم حساب میکردم اگر بچه ی ما می موند، الان چن ماهه بود یا الان دیگه حتما به دنیا اومده بود 😭
چن ماه بعد سقط ،باز هم اقدام ولی بی نتیجه ...
تا اینکه آزمایشات را تکرار کردیم، باز هم همه نرمال، ولی گویا هنوز قسمتون نبود.
تا اینکه چن ماه پیش، با امید کامل، شروع به خواندن زیارت عاشورای آیت الله حق شناس ره کردم، در اواخر چله بود که احساس کردم علایم شبیه بارداری دارم و سرانجام پس از هشت روز از اتمام چله ، بی بی چک برای اولین بار، مثبت شد☺️😍 یعنی بعد حدود یکسال و نیم انتظار ...
اونقد با دیدن بی بی چک مثبت ذوق کردم که اگه از اسراف نمیترسیدم، دوست داشتم چن تا بی بی چک دیگه رو همون موقع آزمایش کنم و جواب مثبتش رو ببینم.🙊
الان الحمدلله چن ماه گذشته و بارداری سختی هم نداشتم. مهم ترین دلیلی که باعث شد تجربه ام رو بنویسم این بود که به کسایی که رویای مادر شدن دارند بگم هیچ وقت از لطف خدا ناامید نشین و از دعا و نذر و نیاز دست برندارین، این چن ماه آخر، علاوه بر ختم زیارت عاشورا، هر دعا و نمازی که میشنیدم یا جایی میخواندم هم انجام میدادم. (دعای توسل و حدیث کسا ، چله ی نماز استغفار و...)، نذرهای مالی موثری هم که اطرافیان سفارش میکردند نیز همه رو در حد وسعم نیت میکردم ولی مهمترین و تاثیرگذارترین شون رو همون ختم زیارت عاشورای آقای حق شناس میدونم که به راستی معجزه میکنه ...😊
الان واقعا حسرت میخورم که ای کاش از همون روزهای اول بعد ازدواج ، دعا و نذر و نیاز برای بچه دار شدن رو جدی گرفته بودم و اینکه زودتر این ختم رو انجام داده بودم...😔
این روزها خیلی دعا میکنم همه ی کسانی که آرزوی مادر شدن دارند، هر چه زودتر به آرزوشون برسن...😘
شما اعضای کانال هم برام دعا کنید بارم را به سلامتی به زمین بگذارم...😌
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
الان که تجربه ی آخر کانال رو خوندم و عکس نوشته ی بعدیش رو دیدم اشک تو چشمام حلقه زده...
من به لطف خدای مهربون دو فرزند خوب دارم که هر دوشون رو وقتی از خدا خواستم خیلی زود خدا جوابمو داد.
ولی برای سومی چندماه بود که منتظر بودیم. حتی آزمایش و سونو هم مشکلی رو نشون نمیداد.
تا اینکه مادربزرگم که مادر شهید بودن فوت کردن و من و همسرم به خاطر کرونا روز بعد از خاکسپاریشون صبح زود به بهشت زهرا و سرخاک رفتیم.
بعد از ماه ها دوری بدجور دلتنگ شهدا بودم. رفتیم مزار شهید محمدخانی همینجور اونجا قدم میزدم که نگاهم به مزار شهید نوید صفری افتاد و نوشته ی یه فردی روی مزارشون نظرمو جلب کرد که با خوندن زیارت عاشورا حاجتشو گرفته بود.
همونجا نیت کردم و از شهید خواستم واسطه ی ماهم بشن.
حدود ده روز بعد، دو روز مونده بود به محرم چله ی زیارت عاشورا رو شروع کردم و روز اول محرم بیبی چک مثبت رو دیدم😭
الانم به لطف خدا اواسط بارداری رو طی میکنم و محتاج دعای همه هستم.
یادمون نره شهدا واقعا زنده اند❤️❤️
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
دیوار تحریم، دروازه تشویق علامه طهرانی (ره) در کتاب ارزشمند «کاهش جمعیت؛ ضربه ای سهمگین بر پیکر مس
#استاد_قرائتی
یك چیزی به شما بگویم. آیا فرمول هواپیماسازی را آمریكا به شما یاد میدهد؟ میگوید: نه! انرژی هستهای را راضی است یا نه؟
اما از ماهواره هرچه میخواهی عكس ... [مبتذل] برایت میفرستد. ... تو اگر ما را دوست داری چرا به فكر عقل ما نیستی؟! به فكر شهوت ما هستی.
... هواپیما اِف ۱۶ كه هیچی، فرمول پپسی! ... به هیچ كشوری یاد نمیدهد كه این پپسی موادش چیست؟ .... ولی هرچه بخواهی برایت عكس مبتذل میفرستد.
برای شما این كافی نیست كه بفهمیم آمریكا دشمن شما است؟ ...
#هویت_مستقل
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ جوانی که با ۲ ریال ازدواج کرد...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۱۰
#ناباروری
#رویای_مادری
#جنسیت_فرزند
سال ۸۸ بود که عقد کردیم و سال ۸۹ رفتیم خونه خودمون با اینکه تقریبا از همون اول اقدام به بارداری کردیم اما انتظار ما تا سال ۹۲ طول کشید، با کلی دکتر رفتن و...
تا اینکه خدا بعد اون همه انتظار ما رو با یه بارداری سه قلو شگفت زده کرد😍
دکتر بهم گفت اگه اذیتی یا فکر میکنی سه تا زیاده بیا تا یکی رو برات پوچ کنم😒😐 اما من و همسرم اصلا به این موضوع فکر هم نکردیم.
بارداری با شرایط خاص خودش گذشت و دوماه آخر هم استراحت مطلق بودم...
دکتر گفته بود سه تا بچه ها پسر هستن اما من خیلی دوست داشتم اولین بچه ام دختر باشه☺️ با اینکه خودمون ۴ تا دختر هستیم و برادر نداریم.
زمان زایمان توی اتاق عمل اول دختر قشنگم بدنیا اومد و حقیقتا دلم رو شاد کرد😍 اما وقتی دکتر قُل دوم رو بدنیا آورد توی همون حال به من گفتن که این بچه ات پسره اما پاهاش مشکل داره ..قدش کوتاهه... دنیا روی سرم خراب شد😔 حال تمام دکترا و پرسنل هم عوض شد...
و در آخر هم قُل سوم که پسر بعدی بود که شکر خدا دخترم و پسرم که قُل سوم بود سالم هستن.
خلاصه کنم که ۱۵ ماه با بی تجربگی من و دوری از منزل پدری و نزدیکی به منزل خانواده همسر که خودش داستانی داره گذشت...
و پسر کوچولوی من بخاطر بیماری استخوان شدیدی که داشت در ۱۵ ماهگی فوت شد...
در این میان خیلی ها با زندگی من امتحان شدن و خودِ واقعی شون رو نشون دادن و ما هم یه امتحان بزرگ رو گذروندیم ...
منی که عاشق بچه بودم برام خیلی سخت بود که بچم روی دست خودم از دنیا رفت...
اما الان تا شعاع فامیل درجه چهار و پنج همه به فکر سالم بودن بچه هستن نه جنسیتش
گاهی اوقات که خسته میشدم و با خدای خودم درد دل میکردم، میگفتم خدایا کاش بهم چهار قلو میدادی ولی بچه سالم واقعا بچه مریض داشتن خیلی سخته...
اما خواهرای گلی که منتظر هستین، آروم باشین و با ایمان قلبی به خدا امیدوار باشین.
امیدوارم و دعا میکنم پیش خدای مهربونم که دامن تون سبز بشه و خدای مهربون سینه زن امام حسین ع و گریه کن روضه ارباب رو روزی تون کنه...
بچه هایی کاملا سالم و اهل و صالح🙏
در آخر برای منم دعا کنید که خدای مهربان، دوباره لذت مادر شدن رو قسمتم کنه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ ساده شروع کردیم...
💠 زمان ما هم، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد. ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم.
💠 به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد.
🔹همسر شهید آوینی
📚نیمه پنهان ماه
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ اگه بخوان، می تونن...
#سزارین_زودهنگام
#تاریخ_رُند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ برو کمک خانمت...
آقا سید مهدی قوام، منزل یکی از دوستانش مهمان بود. میزبان رو کرد به همسرش و گفت: «صبحانه را آماده کن! تا من دعایم را بخوانم». و شروع به خواندن دعا کرد.
قوام ابرو در هم کشید و گفت: «این چه دعایی است که میخوانی؟ بلند شو برو کمک خانمت!»
📚 مسیحای شهر
#همراهی_همسر
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
📣توجه 📣توجه
✅ گروهی از اساتید متعهد در حال انجام یک پژوهش هستند. این مطالعه تجربه زنانی که سابقه سقط جنین عمدی (انتخابی) داشته اند، بررسی می کند.
👌نتایج این پژوهش میتواند در آینده به تصمیم گیری افراد بسیاری در امتناع از سقط جنین کمک کند.
◀️ خواهشمندیم افرادی که تجربه سقط جنین با تمایل و خواست خود داشته اند با تکمیل این پرسشنامه قدمی در مسیر کمک به هموطنان بردارن و دراین کار پژوهشی مشارکت داشته باشند.
🔸 پرکردن این پرسشنامه خیلی آسونه و وقت زیادی ازتون نمیگیره.
🔸پرسشنامه اصلا از مسائل شخصی و هویتی مثل نام و نام خانوادگی و.. سوال نمیکند و تمام اطلاعات به صورت محرمانه و ناشناس در اختیار پژوهش قرار می گیره.
🙏لطفا اگر افرادی رو در این زمینه میشناسید، لینک رو برای اونا هم ارسال کنید.
👈 برای پر کردن پرسشنامه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScHauIi25wN3WS0I68b_bv7mq-3fajR_YBZk52zh4U9qC-Cxw/viewform?embedded=true
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨ام المصائب ایران در آینده نزدیک
❌افشاگری دکتر بانکی پور از جنایات پشت پرده کنترل جمعیت...
#کنترل_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#بحران_جمعیت
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۱۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فواید_و_برکات_فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
من دختر آروم و خجالتی بودم. اینقدرم خجالتی بودم تا میگفتن که قراره خواستگار بیاد سرخ میشدم و هیچی نمی گفتم فقط دعا میکردم که آدم مذهبی و البته شیک پوش بیاد برا خواستگاری😉 که البته نجواهای شبانه ام جواب داد و همسرجان اومدن خواستگاری... یه هفته بعد عقد کردیم و دوران خوشی داشتیم و البته بعد ۱/۵ سال مراسم عروسی گرفتیم.
زمزمه های فامیل شوهر شروع شد که چرا بچه دار نمیشید؟ البته بگم من عروس بزرگه خونواده شوهرمم و اینکه بعد از عروسی همچین انتظاری میرفت.
پدر و مادر همسرم چیزی نمیگفتن و خیلی هوامو داشتن. ولی برای دل اونام که شده تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم.
دوران بارداری آرومی داشتم و ذوق مادر شدن تو سن ۱۸ سالگی برام خیلی شیرین بود، با وجود اینکه بی تجربه بودم.
پسرم سال ۸۳ بدنیا اومد و زایمان سختی داشتم. سزارین شدم. درد بعد زایمان که بماند تا ۱۰ روز با آمپول مسکن آروم میشدم. پسرم که ۳ساله شد فهمیدم که باردارم. شوهرم راضی نبود و مدام میگفت باید سقطش کنیم. برای دومی زوده فعلا، وقت داریم.
اصرار شوهرم بیشتر برمی گشت به سخره گرفتن پسردایی و پسرخاله هاش که بهش میگفتن دنبالت کردن عجله داشتی؟ که براش سخت بود.
شب و روزم شده بود غصه و گریه تا جایی که نوبت سقطو هم گرفتیم از یکی از بیمارستانای دولتی که کارمندش مخفیانه آمپول سقطو تهیه میکرد و اون موقع یعنی سال ۸۵ با مبلغ ۲۰۰ هزارتومن فقط پول آمپولش بود. ناراحت بودم چطور راحت این کارو میکنن؟ کسی نیس جلوی این کارو بگیره؟! نه قانونی!! نه مسئولی!! ...
خلاصه شب که رفتیم خونه، فرداش نوبت سقط داشتم. اینقدر ضجه زدم جلوی شوهرم که راضی شد این کار رو نکنیم.
خداروشکر خداروشکر که الان پسر دومم ۱۳ سالشه و خیلی دلسوز و مهربونه، بیشتر از برادر بزرگترش میفهمه، جوری که دوران نوزادی همه فامیل خیلی دوسش داشتن، مخصوصا پدرش...
من دوتا پسر داشتم و طبق معمول فامیل شوهر میگفتن بچه سوم رو بیار اونم دختر. چون مادر شوهرم ۴ تا پسر داره انتظار دخترو از من داشتن !!!
من مخالف بودم چون خیلی دلم میخواست تو محیط بیرون کار کنم برا روحیه م و میگفتم از کجا معلوم سومی پسر نباشه، دوتا پسر کافیه دیگه...
کار پیدا کردم و هفتگی باشگاه میرفتم و اوقات خوشی داشتم. همش میگفتم دیگه باید برا خودم وقت بگذارم. بچه ها دیگه بزرگ شدن، بفکر خودم باید باشم مگه آدم از زندگیش چقدر لذت میبره، چقدر عمر میکنه، اینا مدام تو ذهنم بود ...
یه مدت گذشت و تو دورهمی ها دیدم با فال، جنسیت بچه رو مشخص میکنند. البته من اعتقادی بهش نداشتم و از سر شوخی انجام دادم و گفتن بچه سومت دختره... هر هفته فال میگرفتن همین میشد.
دلم لرزید. یه جورایی خلا تو زندگیم حس کردم. خنده و شادی تو خونوادم کمرنگ بود. هر کدوممون مشغول کار خودمون بودیم. کمتر به هم توجه میکردیم. پسرام دیگه بزرگتر شدن، ۱۶ و ۱۳ساله... دلم بچه می خواست. بچه های کوچیک فامیلو میدیدم، حسرت میخوردم.
منم دختر میخواستم. حس میکردم به هم نزدیکتر میشیم. شادیمون بر میگرده و زندگیمون از یکنواختی درمیاد...
الان که دارم تجربه زندگیمو میگم. دخترم ۱۶ ماهشه😍 سال ۹۷ بدنیا اومد بعد از ۱۲سال زندگی ۴ نفره...
خداروشاکرم که خیلی زود جواب دعاهامو گرفتم. چون ناامید بودم. بعد از ۱۲سال شاید نیاز به درمان باشه برای بارداری...
الان دخترم شده سوگلی خانواده...
یه لحظه نمیتونم تنهاش بذارم. دلم براش یه ذره میشه، درصورتی که این حس و با پسرام کمتر داشتم. خب تجربه کمتر بود اون زمان. ..
پدرش و برادراش براش غش و ضعف میکنن... تازه میگن براش خواهر بیار که تنها نباشه و من واقعا تو فکر چهارمیم😍
شیفته بچه شدم و خدای مهربون با قدمش چنان برکتی بهمون داده که گفتنی نیست. اینم بگم من به چله زیارت عاشورا متوسل شدم الان تقریبا ۲ساله هرسری چله میگیرمو هدیه میکنم و معجزاتش رو میبینم ....خداروشکر...
دعا میکنم خداوند به کسانی که در انتظار اولاد هستن انشالله فرزند سالم و صالح هدیه کنه که صبر اوج احترام به حکمت خداونده...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
💥قبل از همه...
✨ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «بَادِرُوا أَوْلَادَكُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَكُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ»(كافى، ج۶، ص۴۷) زود بچه هایتان را حرف حق یادشان بدهید قبل از آنکه فکرهای انحرافی وارد مخ بچهتان شود. مغز بچهتان را با فکر صحیح پر کنید. البته حالا این فکر است. مسائل عاطفی هم همینطور است.
✅ اگر شما قبل از آنکه بچههای محله، بچهتان را گول بزنند ببرند با او بستنی بخورند و بعد هم چهار تا حرف زشت یادشان بدهند. خود شما برو با بچه بستنی بخور. قبل از آنکه آنها با بستنی منحرف کنند، خود شما بروید بگردید. از نظر فکری و کمبودهای عاطفی برسید تا آنها منحرف نشوند.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
✅ ۱۲ نوه در طول یک دهه به خانواده ما اضافه شده... به عشق ولایت نسل شیعه را گسترش دهیم...
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم.»
#برکت_خانه
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
✅ رویای مادری... #ناباروری #التماس_دعا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ از لطف و رحمت خدا ناامید نباشید.
#ناباروری
#رویای_مادری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#مقام_معظم_رهبری
📌عمده (موانع ازدواج)، موانع #فرهنگی است؛ عادتها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و هم چشمیها، تجمل طلبی ها، این ها است که یک مقدار نمی گذارد آن کاری که باید انجام گیرد، صورت پذیرد. باید شما و خانواده هایتان این گره ها را باز کنید.
✅ من از ازدواجهای #دانشجویی که هر سال برگزار می شود، بسیار خشنود و خرسندم. اگر عادت کنند که ازدواجها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام دهند، فکر می کنم که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
📌اساس ازدواج در اسلام بر #سادگی است. در اوایل انقلاب نیز همین طور بود، منتها متأسفانه این فرهنگ تکاثر و تفاخر و سرمایه داری، یک خرده کار را مشکل کرد. متأسفانه بعضی از مسؤولان هم با ازدواجهای کذاییِ خانواده هایشان، مشکلاتی را درست کردند. ۷۹/۱۲/۹
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
در هر برهه ای که نگاه میکنیم، مقام معظم رهبری در سخنانشان به مساله جمعیت گریزی زدهاند.
امروز ؛ یکی از مسائل مهم جامعه، همین موضوع جمعیت است و باید در این زمینه تا حد ممکن اطلاعات خودمان را بالا ببریم.
🧕جمعی از پزشکان و پژوهشگران جمعیت گرد هم آمدهاند و صفحه ایران جمعیت را در اینستاگرام و کانالهای ایران جمعیت را در ایتا و بله راه انداختهاند.
شما نیز با برداشتن اولین قدم یعنی عضویت در این کانالها، به این جمع بپیوندید،
که قطره قطره، دریا میشویم...
دریایی خروشان در پیِ امر ولی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3590979634C90806f2a10
#تجربه_من ۴۱۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#قسمت_اول
اوایل سال تحصیلی ۸۸ بود و من دختری ۱۶ ساله، پر شور و شیطون بودم. یه روز پاییزی که از مدرسه برگشتم، دیدم مادرم تند تند داره ناهار آماده میکنه، منم شیطنتم گل کردو سر به سر مادرم گذاشتم😅 (وای مامان هنوز ناهار نذاشتی! حالا ما هیچی الان شوهرت میاد خونه میبینه هنوز ناهار نذاشتیا🤭ما بچتیم، شوهرت چی خسته و کوفته الان از مدرسه میاد ناهار نداری)
مادر منم از کوره در رفت که همش تقصیر توعه دیگه، منو میگی شدم این شکلی😯 گفتم والا من از صبح رفتم الان دارم میام، دیدم با قیافه زیرکانه (که آره حالا نوبت منه اذیتت کنم گفت) یه خانومه زنگ زد یه ساعت حرف زد ناهارم دیر شد، راستش تا اون موقع هیچ کس حق نداشت جلو من حرف از خواستگار بزنه، چون یکی یکدونه بودم با دو برادر که یکی بزرگتر بود و یکی کوچیکتر، هر وقت هم بین فامیل حرف ازدواج دختر پیش می اومد پدرم میگفت من دخترم رو تا ۲۵ سالگی شوهر نمیدم.
وقتی با دختر های فامیل جمع میشدیم بهم می گفتن بابات قراره ترشی بندازتت و شروع میکردند تعریف از خواستگارهای رنگ و وارنگ شون و من غصه میخوردم که حتی یه خواستگار هم ندارم. غافل از این که سرنوشت چیز دیگه ای بود و من از همشون زود تر رفتم خونه بخت😅
خلاصه از قصه دور نشیم، اون خانم چون از اقوام دور بودن هرچی مادرم گفته بود بابا این دختر داره درس می خونه، راه دور شوهرش نمیدیم، اون خانم قبول نکرده بود و بالاخره اومدن خواستگاری و من با شرط ادامه تحصیل در تیر ماه سال ۸۸ به خانه بخت، یعنی تهران اومدم، دوری از خانواده و حتی دوری از شهری که از بچگی توش بزرگ شده بودی واقعا سخت بود.
شغل همسرم مدیریت و برنامه ریزی پروژه های عسلویه بود و باید مدتی بعد از ازدواج بر می گشت عسلویه و این فراق برای منی که در شهر غربت بودم و هنوز با پدر و مادر و خانواده ایشون احساس نزدیکی نمی کردم خیلی سخت بود، اما خودم رو با درس مشغول کرده بودم، کنکور دادم و در رشته تربیت معلم قبول شدم اما دیگه نتونستم دوری همسر رو تحمل کنم و همسر هم همین طور، درس و دانشگاه رو بوسیدم و کنار گذاشتم، یه اتاق ۱۲ متری با لوازم و وسایل ضروری اجاره کردو ما اونجا ساکن شدیم.
زن صاحب خونه خیلی مهربون و با محبت بود. ان شاءالله خدا دامن اون رو هم سبز کنه، منو هر جا که میرفت میبرد دیگه با همه اقوامش آشنا بودم، بعد از یک سال یه خونه بزرگتر از طرف شرکت دادند و ما از اون اتاق ۱۲ متری به یه واحد تقریبا ۸۰ متری نقل مکان کردیم.
یک سال هم اونجا ساکن بودیم، تو این دو سال که عسلویه بودم خیلی انتظار بچه رو می کشیدیم اما خبری نبود تا این که در شب ولادت امام حسین علیه السلام فهمیدم که باردارم😍
البته خیلی دکتر میرفتم و امید های زیادی به من می دادند و حالا نتیجه صبر و بردباری که اونها می گفتند رو می دیدم.
خیلی خوشحال بودم، اما نگران هم بودم چون خیلی کار های خطر ناک که موقع بارداری نباید انجام داد از جمله بلند کردن اجسام سنگین، مصرف قرص، هایلایت کردن موها رو انجام داده بودم. اما به خدا توکل کردم.
بعد از یک ماه چون به دکتر های اون جا اطمینان نداشتم تو تهران به یک سونوگرافی مطمئن رفتم. وقتی خانم دکتر شروع به حرف زدن کرد واقعا شوکه شده بودم و نمیدونستم باید چه عکس العملی نشون بدم.
دکتر گفت: جنین ها سالم سلامت هستند و قل اول پسره😶
👈ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۱۲
#برکات_فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
از خود مطب دکتر تا خونه رو گریه کردم، که خدایا سالم باشند، طوری که وقتی رسیدم خونه همسرم از چهره ام وحشت کرده بود. وقتی دوقلو بودن بچه ها رو فهمید، خیییلی خوشحال شد.😁
هفته ۲۰ فهمیدم قل دوم دختره، خیلی خوشحال بودم که هم دختر دار شده بودم هم پسر، این هم بگم که بعد از اولین سونو و خطرناک بودن وضعیتم باید کنار مادرم می موندم و حتی رفتن به مطب دکتر هم برام ضرر داشت.
تا بلاخره غروب روزه ۲۸ دی ماه بچه ها دنیا اومدن. خدا رو شکر با این که زود دنیا اومده بودند به دستگاه احتیاج نداشتند.
هر دو زردی داشتند، یکی بیشتر و یکی کمتر و هر دو احتیاج به دستگاه مهتابی 😔 اما هیچ بیمارستانی جا نداشت، آخر دستگاه رو به خونه آوردیم، خیلی روز های سختی بود، هر وقت نگاه من به بچه ها میافتاد از غصه دلم میخواست دق کنم، یه مشکل دیگه این بود که دوست داشتم فقط شیر خودم رو بخورند، اما انگار سیر نمی شدند و به خاطر همین زردی شون روز به روز بیشتر میشد، آخر با اصراره مادرم شروع به دادن شیر خشک کردم، عذاب وجدان داشتم با غصه بهشون شیر خشک میدادم. تا بالاخره زردی خوب شد و دوماه خونه مادرم گذشت. حالا باید به خونه خودمون که طبقه همکف خانواده همسر بود، می رفتیم.
هم کار خونه، هم رسیدگی به بچه ها، بچه هایی که رفلکس داشتند و دارو و شربت دادن بهشون واقعا سخت بود، دلم نمی خواست کسی کمکم کنه، دوست داشتم فقط خودم باشم و دوتا بچه شیطون.
سال ۹۰ خونه ثبت نام کردیم و سال ۹۴ ساکن خونه خودمون شدیم. دیگه صاحب خونه شده بودیم.🤩
سال ۹۵ بود و دوقلو های ما ۴ ساله بودند که کم کم دلم بچه خواست، اصلا بارداری و لذت های بارداری و تکون های یه بچه رو احساس نکرده بودم، دلم میخواست اون ها رو هم تجربه کنم.
در آخرین روز های ماه مبارک فهمیدم باردارم، خیلی خوشحال شدم با این که اطرافیان خیلی خوشحال نشدند😆سختی های زیادی رو تحمل کردم از استرس برای چسبندگی رحم که اشتباه تشخیص داده بودند تا بعضی از تیکه ها و حرف ها که دل آدم رو بد میسوزند، حتی مادرم هم از این بارداری ناراحت بود اما مهم خودمون بودیم و بچه هامون.
برکاتی که این بچه با خودش آورد از قبل از دنیا اومدن شروع شد☺ همسرم در مسابقات حفظ کل قرآن سوم شد، خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم ماشین رو عوض کنیم اما نمی شد تا با قدم این بچه ماشین هم عوض شد😉 تا قبل از این هر کی میگفت بیا روضه بیا مسجد و کلاس های مختلف، می گفتم دوتا بچه دارم وقت نمیکنم اما همون موقع که زینب خانم ما نوزاد بود همراه من و خواهر و برادرش به کلاس کامپیوتر، خیاطی میومد😅 و هر کس می شنید تعجب میکرد که چطور با ۳ تا بچه این کلاس ها رو شرکت میکنی.
منی که اصلا از خیاطی خوشم نمی اومد حالا پشیمونم که چرا وقتی عسلویه بودم و وقت باز تر بود این کار رو نکردم البته حتما از برکات وجود بچه هاست.
حالا بعد از گذشت ۴ سال مادری هستم ۲۹ ساله، دارای سه فرزندم و مشغول کلاس های کیک، نان و دسر آنلاین با دوقلو هایی که الان کلاس دوم هستند.
نه از ازدواج زود، نه از داشتن ۳ فرزند پشیمون نیستم، درسته که خیلی سخته اما خدا رو شاکر هستم که بچه هایی سالم و شاداب رو به من و همسرم عنایت کردند.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#حجت_الاسلام_حسینی_قمی
💎 اين جمله از اميراالمؤمنين است. فرمودند: وقتي من به خانه ميآمدم، «لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا» فقط يك نگاه به فاطمه ميكردم، «فتنكشف عني الهموم و الأحزان» تمام غم و غصهي عالم از قلب من ميرفت.
💎انصافاً زني كه با مردش، صبح از خانه ميرود و ۶ بعداز ظهر برميگردد، اين ميتواند آن زني باشد كه وقتي مرد به خانه ميآيد نگاه بكند و غم و غصهي عالم از دل او برطرف شود؟
💎لذا در خاك سپاري حضرت هم فرمودند: خدايا من از فاطمه راضي هستم. و امام باقر علیه السلام فرمود: هيچ شفيعي بالاتر از رضايت شوهر براي زن مؤثر نخواهد بود.
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1