#تجربه_من ۶۰۶
#سختیهای_زندگی
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#قسمت_اول
چندسال قبل از پیروزی انقلاب زمانی که ۹ سال داشتم با صلاح دید پدرم، ازدواج کردم. وقتی تازه حال و هوای خاله بازی به سرم زده بود، باید خانه داری میکردم، دختربچه ای نحیف بودم که بلوغ رو تو خونه شوهر تجربه کردم.
همسرم شهر کار میکرد و در ماه چندباری به روستا میومد. یادمه ۱۲ ساله بودم که با لطف خدا باردار شدم، به مادرشوهرم خدا بیامرز خیلی اصرار می کردم اجازه بده که منم برم پیش پزشک، اما اجازه نمیداد و میگفت ما پیش پزشک نرفتیم و راحت هم زاییدیم.
روزهای سختی می گذروندم، من با جثه ضعیف، کار های زیاد و همراهی نکردن بقیه به استقبال زایمان رفتم و ازونجایی که لگنم کوچک بود متاسفانه بچه مرده به دنیا اومد.
یادمه خیلی سخت گذشت بهم، خیلی اما همش به خودم روحیه میدادم که خدا به زودی های زود دامنم رو سبز میکنه اما هیچوقت فکرشم نمی کردم این زودی های زود، بخواد بشه یک انتظار طولانی... 😔
بله من بعد از بارداری ناموفقم، باردار نشدم، از سختی هاش بگم دل سنگ رو آب رو میکنه، چه برسه دل شیعیان رو
من در حسرت فرزند، خیلی تلاش میکردم، کل زندگیمون رو خرج دوا درمان میکردیم، قالی های زیادی میبافتم و هر رج قالی من با خون دلم و طعنه و کنایه های بقیه بافته میشد، چه حرف ها نباید میشنیدم و اما....
از دست دکترای شهرم، کاری برنیامد اما من کوتاه بیا نبودم تا تهران هم رفتم برا درمان آمپول های سنگین، تغذیه های سنگین....
خدا بیامرزه پدرم رو، خیلی حمایتم کرد خیلی یک مدت بچه ی یکی از آشناهامون رو آوردم به فرزندخواندگی، بندگان خدا قبول هم کردند اما بچه بهانه میگرفت، یادمه شوهرم میگفت ببرش بده بهشون، خدا بخواد به ما هم بچه میده اما من ته دلم راضی نبودم.
هست و نیستم رفت برا اولاد، هر کی میرسید میگفت باز نشد، ای داد بیداد و....یکی از روی ترحم، یکی هم.....
همسرم مرد خوش قلبی بود، طوری که وقتی زمزمه های زن مجدد میومد، میگفت خدا به منم بچه میده حالا دیر هم بشه عیب نداره...
تا اینکه یک روز همسرم که از شهر اومد، گفت یکی از دوستاش گفته یزد یک پزشک خیلی مجربی هست، ما که این همه دویدیم، یک سری هم بریم اونجا، یادمه محرم بود، بدجور دلشکسته بودم، اینم بگم وضع مالیمالیمون ضعیف بود و از طرفی حمایتی هم نداشتیم و ما کل حقوق همسرم و دستمزد فرش بافی
خودم رو توشه راهمون کردیم...
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۶
#سختیهای_زندگی
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
رفتیم یزد و مطب اون پزشک که متاسفانه گفتن رفته خارج و چند وقتی نمیاد، دلم دوباره شکست😢😢 داخل پارک بودیم همسرم سرش رو پاهام بود و خواب رفته بود قرص ماه کامل بود و من خیره به آسمان روشن تو دلم گفتم یعنی جمال حضرت عباس هم عین این ماه بوده، اینقدر خیره کننده ته دلم اما آرام شده بودم، گفتم مگه جز اولاد چی میخوام، خدایا به حق قمر بنی هاشم دامنمو سبز کن خسته شدم🤲
ما برگشتیم و چند وقتی گذشت، زمستان سردی بود، یادمه سال ۷۰ بود، که نفت تقسیم میکردن و ما داخل صف بودیم، پیت های نفت به صف بودن
یک خانمی که خوب می شناختمش هی خیره شده بود به من، پیت نفت رو پر کردن تا اومدم بلندش کنم، خانمه اومد از دستم گرفتش! گفتم چرا اینطوری میکنی؟ گفت سنگینه، نمیتونی گفتم "میتونم، زحمت میشه" یادمه گفت: رحمته
گفتم شوخیت گرفته!! نوبتت رفت. گفت عیب نداره دوباره برمیگردم ومن مونده بودم هاج و واج 😳😳.
یهویی گفت تو خودت نمیدونی؟ گفتم چی؟ گفت حامله ای... گفتم نه بابا! منو حامله؟!! گفت بریم پیش خواهرم معاینه کنه☺️☺️
خدا رحمت کنه 🤲 خواهرش قابله بود و اونم از خواهرش یکم آموخته بود، خلاصه منو معاینه کرد و گفت بله بارداری😍😍😍😍 و مژدگونیش برا منه، بچت هم پسره الهی که اون لحظه هزاران بار نصیب آرزومندان😄😄
کلی سفارش کرد که کارسنگین نکن و.... من رفتم تحت نظر شدم پیش کسی، تا مدت ها نگفتم باردارم، هرکی میگفت بیا اینو بلند کن میگفتم دیسک دارم و...
ویار خوبی داشتم بیشتر شکمو بودم تا حالت تهوع و...😉😉😉
وقتی به همسرم خبر بارداریم رو دادم، خیلی خوشحال شد، خندید و گفت: "خداروشکر نوبت منم شد."
از ماه ششم، زمزمه بارداری من همه جا پیچید، ما هم داخل روستا، محیط کوچیک گذشت و گذشت تا رسیدیم به جای خوشش، شب تاسوعای حسینی بود من هم حسابی سنگین شده بودم که یهویی کیسه آب پاره شد و من راهی بیمارستان شدم.
سزارین شدم گل پسری زیبا و سفید که از عنایت و الطاف قمر منیر بنی هاشم نامش رو عباس گذاشتیم، بسیار شیرین زبان بعد از خان پسرم، بازم باردار شدم که متاسفانه نموند دوباره اقدام کردم که خداروشکر دو فرزند دیگه خدا بهم عنایت کرد.
سختی بوده، شیرینی هم بوده، دومادشون کردم، نوه دار هم شدم، درسته الان هم سن های من نوه هاشون ازدواج میکنند و من تازه نوه دار شدم اما خوبه خدا رو شکر...
همگی دعا کنیم که از لطف خدا جا نمونیم سرتون رو درد آوردم حلال بفرمایید
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_قاضی
📌مواظب فرصت ها باش.....
"زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک لا اله الا الله و محتاج گفتن یک استغفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمیدهند مواظب از دست رفتن فرصت ها باشیم."
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_پناهیان
📌باور نمی کردم....
باور کنید، اصلا باور نمیکردم جوونهای مجردی باشن، در طول این مدتی که نایب امام زمان علیهالسلام توصیه فرمودن، اینا جدی نگیرن؛ بعد هیئتی هم باشن! باور نمیکردم... میگفتم اشارهی آقا بسه دیگه.
الان ... وقتی شماها رو میبینم، ... باور میکنم که امام صادق [علیهالسلام] چهارهزارتا شاگرد داشتن، میگفتن دنبال چهلتا مرد میگردم...
از شما بهتر کی؟ شما آخرشین دیگه! به خودتون نگاه کنید! خجالت نمیکشید؟!
خانواده شیعه، دخترش، پسرش، گیرِ بند و بیلهای الکی ازدواج نمیکنه. ازدواج میکنه، تیتیش مامانی بازی در میارن، بچهدار نمیشن... .
یه جوری تشریک مساعی کنید. موضوع مهمتر از این حرفهاست. بازی در نیارید!
وقتی که آقای تو داره در مورد تحدید نسل صحبت میکنه، یعنی تو باید بگیری مطلب رو، نه اونی که لقمهی حرام تو خونهاش میبره...
هر خانواده دهتا بسه؟!
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
#بحران_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۷
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#مدیریت_اقتصادی
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#غربالگری
#دوتا_کافی_نیست
فرزند اول ما در شرایط مالی خیلی خرابی به دنیا آمد، همسرم درس می خوند و کار پیدا نمیکرد. منم به خاطر مسائل مالی از دانشگاه انصراف دادم، اون موقع من ۲۰ سالم بود.
توی خونه شروع کردم به کارهای هنری تا کمی بتونم کمک خرج باشم، بچه رو هم کهنه می کردم تا در پول پوشک صرفه جویی بشه.
ما عروسی نگرفته بودیم و با پولش و چند وام دیگه تونسته بودیم یک خونه خیلی کوچیک بگیریم، پسرم اصلا خواب نداشت وکلی دل درد داشت که واقعا منو از آوردن بچه بعدی منصرف میکرد.
وقتی بزرگتر شد دیدم توی پارک و مهدکودک و فامیل و همسایه نمیتونم براش همبازی پیدا کنم چون سطح فرهنگ خانواده ها خیلی باهم فرق میکرد، برای همین کلی تحقیق کردم که تمام مشکلات پسرم با یک فرزند دیگه توی خونه بر طرف میشه.
البته اون زمان همه ما رو نهی می کردند،
ولی به خاطر اینکه پسرم رو از تنهایی در بیارم یک پسر دیگه آوردم، با تمام مشکلات واقعا راضی هستم.
بعد از زایمان کم کاری تیروئید گرفتم، رحمم دیگه جنین نگه نمیداشت کلی دوا درمون کردم تا بتونم یک فرزند دیگه بیارم، چون من خواهر نداشتم، خیلی دلم دختر می خواست.
خدا هم منت بر سرم گذاشت و بهم داد ولی اختلاف سنیش با برادراش زیاد شد.
بعد از اون به خاطر تنهایی های خودم دست به کار شدم تا بتونم با دارو بازم بچه بیارم،
ولی ۵ ماهه از دست دادمش،
بعد از چند سقط، تونستم در سن ۳۸سالگی بازم باردار بشم، ولی چون ۳۸ ساله بود با اصرار دکتر آزمایش غربالگری رو انجام دادم.
نتیجه آزمایش اومد که بچه سندرم داون هست وباید آزمایش آمینیو سنتز بدم وقتی تحقیق کردم، گفتن امکان سقط جنین هست برای همین منصرف شدم و دیگه دکتر نرفتم.
شرایط روانی بدی بود، همش با خودم احساس میکردم دارم کسیو به زور به دنیا میارم که مریضه ... اما به خودم ندیدم که بچه رو سقط کنم و میگفتم حتما قسمتم اینه که بچه مریض داشته باشم.
با وجود این شرایط روانی و دل پریشونی، دخترم روز تولد حضرت زهرا سال۱۴۰۰ به دنیا آمد، سالم ، خوشگل، باهوش و تو دل برو...
از وقتی آمده دنیای منو تغییر داده، من الان با ۳۹ سال سن، یک پسر ۱۸ ساله، یک پسر ۱۴ ساله، یک دختر ۷ ساله و یک دختر ۱ ساله دارم.
و خدا رو شکر می کنم که این نعمات رو به من داده و دعا می کنم که بازم بهم بده.
درمورد مسجد هم من کلا خونه روبه روی مسجد گرفتم که بچه هامو مسجدی بار بیارم.
مسجد ما خیلی جوان محور هست البته بعضی مواقع بزرگترها، کم لطفی می کنن ولی من حدیث از پیامبر براشون میگم.
وای بر مردمی که صدای گریه بچه از مسجدش نیاد.
همش بهشون میگم شماها می تونین توی خونه نماز بخونین ولی بچه ها باید توی مسجد بزرگ بشن.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۰۷ #فرزندآوری #سختیهای_زندگی #مدیریت_اقتصادی #بارداری_بعداز_35_سالگی #غربالگری #دوتا_
#ارسالی_مخاطبین
#تجربه_من ۶۰۷
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_علی_صفایی_حائری
✅ چگونه به رشد و شکوفایی استعدادهای فرزندانم کمک کنیم؟!
ایشون قائل به خرید اسباب بازی و اینجور چیزا نبودن، می گفتن: بچه باید یاد بگیره اسباب بازی رو خودش بسازه، باید بتونه با جهان خارج ارتباط برقرار کنه و نیازش رو برآورده کنه.
دختر باید یاد بگیره خودش با پارچه های اضافیِ خونه، برا خودش عروسک درست کنه.
استدلالشون هم این بود که وقتی عروسک های اروپایی با موهای بور و چشم های رنگی بهش میدی، به خودی خود این فرهنگ توی باورش رسوخ می کنه و از طرفی هم تفکرش مصنوعی میشه، در حالی که وقتی خودش دست به کار بشه، هم ناچاره برای رسیدن به هدفش، فکر کنه و هم در اثر نیازی که احساس می کنه، ناچار به استفاده از خلاقیت میشه.
این جوری استعدادهای بچه به جریان می افته و رشد می کنه، نه این که هر چی خواست بدون معطلی در اختیارش باشه...
🔹حجة الاسلام موسی صفایی حائری، به نقل از پدرشان مرحوم استاد حاج شیخ علی صفایی حائری
📚 رد پای نور/ج ۳/ص ۱۰۳
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨ رسول خدا صلی الله علیه و آله
"کودکانتان را تحت فشار قرار ندهید، و آنان را به طغیان وا ندارید."
📚 نهج الفصاحه، ص ۴۵۱
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
🚨خطر بزرگ....
آیندهی پر امید، یكی دیگر از واقعیتهای كشور است. این نسل جوان خیلی قیمت دارد.
مسئلهی تحدید نسل برای كشور ما خطر است؛ من به شما عرض بكنم. محدود كردن نسل، برای كشور ما یك خطر بزرگی است. ما در منطقهی خطر مبالغ زیادی پیش رفتیم، باید برگردیم؛ میتوانستیم جلوی این كار را بگیریم، نگرفتیم.
آنچه كه متخصصین و كارشناسان، با نگاههای علمی، با دقت علمی بررسی كردهاند، ما را به این نتیجه میرساند كه با این روند كنونی، كشور در آینده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پیری عمومی خواهد شد. این تحدید نسل، چیز بدی است.
۱۳۹۲/۰۴/۳۰ »
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
#دوتا_کافی_نیست
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#تربیت_فرزند
من متولد ۷۵ هستم. الان ۳ فرزند دارم و بین اینها، یه بارداری ناموفق هم داشتم و خدا نخواست که بمونه.
زندگی مون رو با شرایط سخت مالی شروع کردیم. اوایل همسر رضایت قلبی برای داشتن بچه های پشت سر هم نداشت اما وقتی با اصرار من با فاصله ی کم دوتا بچه آوردیم، انگار خیلی راضی بود و همه رو تشویق میکرد پشت سر هم بیارن😀.
سال ۹۱ در سن ۱۶ سالگی عقد کردم👰🤵 و یک سال بعد رفتم خونه خودم.
از همون اوایل ازدواج با وجود نداشتن بچه شروع کردم به خوندن کتاب های تربیت فرزند چون میدونستم باید تربیت رو بلد باشم تا بتونم بچه بیارم✅.
خلاصه در سن ۱۹ سالگی دخترم و ۲۰ سالگی با اختیار خودم، پسرم رو به دنیا آوردم👨👩👧👦. و به همه میگفتم خودمون میخواستیم. کاری ندارم که کلی حرف شنیدیم 😄.
پسرم سه سالش ک هشد تصمیم گرفتم بعدی رو بیارم😎. خدا نخواست که بمونه. با شرایط سخت تو خونه، سقط شد🙂. و قسمت جالب اینجاست به جای اینکه بقیه بهم دلداری بدن انقدر انرژی داشتم و شاکر خدا بودم که من حال بقیه رو خوب میکردم، از عجایب خلقته ها😄😄.
از اول کرونا که سه سال میگذره من چهارتا خونه عوض کردم و از شهر قم به یزد کوچ کردیم😊.
الحمدلله مجدد باردار شدم و خدا یه دختر ناز دیگه بهمون هدیه داد🤱. جالب اینه که سونوگرافی سه بار گفته بود پسره و موقع زایمان روز وفات حضرت زینب زایمان کردم و دختر شد😳. اسمشم با خودش آورد 😍 زینب خانم❤️
الحمدلله با وجود سه تا بچه هم میتونم به کارهای خونه برسم و دست تنها مهمونی بدم، هم مهمونی میرم، کلاس های مختلف میرم ولی بعضا مادرایی که یه بچه دارن میگن ما وقت نمیکنیم به کارامون برسیم تو چطور میتونی انقد فعال باشی🤔.
بعد ها متوجه شدم که مادر یه بچه بودن یعنی هم خواهر، هم برادر، هم دوست، همبازی و هم مادر. پس اجرا کردن چند نقش انصافا برای یک مادر زمان گیر و سخته. اما بچه های من انگار خودشون هم دوستن، هم خواهر برادر.
بچه های بسیار مستقل و کار درستی هستن، نه از باب اینکه ما اینطوری تربیت کردیم، نه. از باب اینکه برای اثبات خودشون حس رقابتِ کی بهتر عمل میکنه، باعث وجود این استقلال شد🙃.
دخترم ۷سالشه و در پختن غذا خیلی کمک میکنه. سر شستن سرویس ها، جارو کردن حیاط و گردگیری همیشه دعواس😂. نه اینکه بگن ما نمیشوریم بلکه دعوا میکنن که من، من، هر کی میخواد خودش کار رو انجام بده.
خونه ی اقوامم که میریم خود کار پا میشن کمک میکنن. مسئولیت پذیرایی از مهمون ها هم با بچه هاست😉.
راحتی تربیت بچه های زیاد و پشت سرهم اینه که یکی رو تربیت میکنی بعد اون یکی بقیه رو تربیت میکنه😁. زحمتت کم میشه.
ضمنا بچه های پشت سر هم (اگر پدر و مادر در نحوه برخورد آگاهی داشته باشن) به هیچ وجه لجباز و خودخواه نمیشن.
از نظر علمی هم ثابت شده که بچه ها یکی درمیون برون گرا و درون گرا هستن باید در روز ۱۰ بار چه بسا بیشتر در حد مرگ کتک کاری کنن و خودشون آشتی کنن.
دخالت تو دعواشون، اعتماد به نفس بچه ها رو میاره پایین که الحمدلله ما تا الان موفق بودیم درست مدیریت کنیم.
از روزی که بچه هام به دنیا اومدن، رزق و روزیمون زیاد شده و خرج کردن راحت تر.
این لباسش کوچیک میشه، تن اون میکنی واسه اون یکی میخری☺️. سر سفره به جای التماس که تو رو خدا غذاتو بخور باید دعوا کنی مادر کمتر بخورید😁😁.
و یرزقه من حیث لا یحتسب. 💪
خود خدا گفته میده، من چه کارم که بشینم دو دوتا چهار تا کنم؟ مشکل اینجاس که آدما میخوان با حساب کتاب و منطق بچه بیارن بعد به ذهن مبارک نمیرسه که از پسش بر بیان جا میزنن. خب برادر من خواهر من، تو یا مسلمون هستی یا نیستی، یا خدا داری یا نداری. حالا اگه نداری که هیچی. اگه داری تو رو خدا یه نگاه عمیق به آیه های قرآن بنداز ببین چقد قشنگ دلتو آروم میکنه، میگه بنده ی من غصه نخور، رزقتو میدم😍
از پارک و بازی و حس خوب خانواده که نگم براتون😍. بچه ی بیشتر = شادی و جوانی و عشق بیشتر
من یه مادر ۲۶ ساله با ۳ فرزند هستم، دعا میکنم محبت خدا باز هم شامل حال ما بشه و دوباره و چند باره بتونم مادر بشم👶.
لطفی که خدا به ما کرده، آرزوی خیلی هاست. (ان شاء الله همهی کسانی که آرزوی فرزند دارند، دامن شون سبز بشه.)
یادمون باشه همیشه شکر گزار باشیم🤲 چون ممکنه هر نعمتی در زندگی ما، آرزوی آدم های زیادی باشه.
من و همسرم بی حد و اندازه کنار بچه ها شادیم و حالمون خوبه😍😍.
هرکس به بهونه های الکی، بگه نمیتونم و بچه نیاره، هرگز زمان برنخواهد گشت و اون میمونه و دلی پر از حسرت🥺.
ان شاءالله دعای امام زمان بدرقه راه زندگیمون باشه😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ راه تقوا....
خانمها به شوهرشان بگویند، نانی که سر سفره می آوری، اگر کم باشد و حلال، بهتر است که حرام باشد و زیاد. رزق مختصر و حلال، همان جاده تنگی است که منتهی به پل میشود، که آخرش سلامتی است. سفره اگر رنگین باشد و حرام، آن جاده پهنی است که ماشین میتواند به سرعت در آن بتازد، اما پل ندارد و به دره سقوط میکند.
ای مرد! این را خوب دریاب که تو راننده ماشین هستی و اهل و عیال تو مسافرانت. مبادا وسوسه ات کنند که «چرا در این جاده ی سنگلاخ و تنگ آمده ای؟ ما یک ساعت در ماشین فلانی نشسته بودیم، چقدر کیف داشت، جاده اش صاف بود و نرم ».
راه تقوی راهی است که سرازیری و سربالایی، سنگلاخ و گردنه، تنگنا و معبر دارد، اما آخرش «پل» دارد اما جاده ی دنیا اتوبانی است که هرچه سریعتر بروند، زودتر به ته جاده که پلی در کار نیست میرسند و به دره پرت میشوند.
گاهی یک عابر، لنگ لنگان میگذرد، نه تنها ماشین ندارد و پیاده است، که لنگ هم میزند، اما او در راه نجات است، با نظر حقارت در او منگر.
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
#ساده_زیستی
#رزق_حلال
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌والدین عمدتا به دو دلیل از فرزندشان عصبانی می شوند:
🔹فرزندشان به آنها بی احترامی کرده
🔹فرزندشان انتظارات آنها را برآورده نکرده
اگر والدین به این نتیجه برسند که رفتار فرزندشان در حقیقت بی احترامی به آنها نیست، بلکه حاصل رشد مغز، مشکلات و محدودیتهای محیطی یا فیزیکی مانند گرسنگی و خستگی، ناتوانی کودک در مدیریت احساس و اشتباهات تربیتی است، عصبانی نخواهند شد.
همچنان اگر والدین انتظارات خود را در حد توانایی فرزندشان پایین بیاورند، دلیل کمتری برای عصبانیت خواهند داشت.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
صدراعظم آلمان: با مهاجرت قوی میتوانیم جمعیت آلمان را به ۹۰ میلیون نفر برسانیم!
اولاف شولتز: «ما میتوانیم جمعیت خود را در سال های آینده به شدت افزایش دهیم زیرا دولت به دنبال تقویت مهاجرت برای کمک به جلوگیری از کمبود نیروی کار و بحران در سیستم بازنشستگی است.
دولت در حال کار بر روی جذب کارگران خارجی است تا با وجود پیری جمعیت، جوانی را در کشور حفظ کنند؛ تخمین زده میشود که افزایش ۷ درصدی جمعیت تا سال ۲۰۷۰ جمعیت آلمان را به ۹۰ میلیون نفر برساند.»
دولت آلمان اخیرا با برنامه هایی برای اصلاح قانون مهاجرت موافقت کرد، زیرا برلین به دنبال باز کردن بازار کار به روی کارگران مورد نیاز از خارج از اتحادیه اروپا است.
💥 مقام معظم رهبری: "بایستی بِجِدْ مسئلهی فرزندآوری را مهم دانست و از پیری جمعیّت ترسید. حالا خارجیها را کار نداریم؛ دشمن، دشمن است؛ امّا بعضی کجسلیقگیها را متأسّفانه آدم در داخل مشاهده میکند - یک جایی خواندم- که میگویند «آقا! پیری جمعیّت اشکالی ندارد»! چطور اشکالی ندارد؟ یکی از پُرفایدهترین ثروتهای یک کشور، جمعیّت جوان در یک کشور است که ما بحمدالله از اوایل انقلاب تا امروز برخوردار بودهایم و اگر بنا باشد بعداً برخوردار نباشیم، یقیناً عقب خواهیم ماند."
👈 آیا ایران نیز به سرنوشت آلمان، ایتالیا، ژاپن و سایر کشورهای سالخورده اروپایی دچار خواهد شد؟ یا با فرزندآوری بیشتر ایرانیان، از این اتفاق هولناک، نجات پیدا خواهد کرد؟!
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#جمعیت_مولفه_قدرت
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ با پیشنهاد دکتر بانکیپور و موافقت نمایندگان مجلس، پرداخت تسهیلات فرزندآوری و ازدواج با ارائه تنها یک سفته قانونی شد.
📌علی رغم اینکه بخش اندکی از معوقات بانکها برای تسهیلات خرد بانکی است اما بانکها با سنگ اندازی های متعدد و برخوردهای سلیقهای، برای اعطای ۲۰ میلیون تومان تسهیلات قرض الحسنه ضمانتهای متعددی دریافت میکنند، که سبب نارضایتی و گلایه مردم شده است.
👌 دریافت تنها یک سفته میتواند ضمن تسهیل روند اعطای تسهیلات بانکی، به سبب سازوکار الکترونیکی سفته، باعث کاهش مراجعه مردم به بانکها و عدم حضور ضامن شود و همین امر سبب کوتاه شدن زمان و فرایند تشکیل پرونده تسهیلات شود.
👈 با موافقت نمایندگان و درصورت تصویب در شورای نگهبان از این به بعد بانکها تنها ملزم به دریافت یک سفته برای پرداخت این تسهیلات خواهند شد.
#قانون_حمایت_از_خانواده
#وام_فرزندآوری
#وام_ازدواج
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ نصب بنری جالب در یک مدرسه...
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#معرفی_پزشک
#قسمت_اول
مادرم تازه دوقلو زایمان کرده بود که من و همسرم باهم عقد کردیم. ما درگذشته با هم همسایه بودیم و شناخت خانوادگی خوبی از هم داشتیم. هرچند به بسیاری از تفاوت های فرهنگی و اخلاقی مان بعد از ازدواج پی بردیم و البته ایشون چندسالی بود که خاطر خواه من شده بود و از طریق خواهرشون که دوست صمیمی من بودن به من ابراز علاقه کردن ولی چون اصلا شرایط ازدواج رو نداشتیم من جواب منفی داده بودم...
تا اینکه سال ۸۲ خدا خواست و رسما با هم عقد کردیم. برخلاف خیلیها به ما در دوران نامزدی چندان خوش نگذشت، چون همسرم دستش خالی بود، دانشجوی دانشگاه آزاد بود و خانواده اش چند دانشجو همزمان داشتند و از لحاظ مالی (برای کسی که در دوران عقد به سر میبَرَد) خوب حمایتش نمیکردند و علیرغم این بی پولی، محل زندگی خانواده های ما باهم دهها کیلومتر فاصله داشت😓. و خودمون هم دانشجوی دو استان مختلف بودیم، یعنی در ۴ شهر مختلف از جای جای جای ایران
درین بین ما خیلی کم و هم خیلی کوتاه همدیگر را میدیدیم و اینجا بود که اختلافات فرهنگی خانواده های ما خودش رو نشون داد که الحمدلله با صبر و منطق تونستیم خوب باهاشون کنار بیایم.
به محض اینکه همسرم شغل ثابت پیدا کرد باهم عروسی کردیم. ولی بدون هیچ پس انداز و سرمایه ی ظاهری و مادی. ولی در اصل با بزرگترین سرمایه که توکل به خدا و محبت اهلبیت بود، در عید غدیر زندگی مشترکمان رو شروع کردیم.
تمام هزینه عروسی و پول رهن خانه را هم با پس اندازههای ماههای بعد به پدرشوهرم پس دادیم چون میخواستیم کاملا روی پای خودمان بایستیم.
البته من راضی به جشن عروسی نبودم و آرزو داشتم با زیارت خانه خدا بریم زیر یک سقف ولی اینم با مخالفت جدی پدرشوهرم روبرو شد و... با جشن کوچکی راهی خانه مستاجری بسیار کوچیکی شدیم که اون موقع اگر ۵نفر مهمان داشتیم باید برای پهن کردن سفره، چیدمان خانه را تغییر میدادیم😁 ولی دوستش داشتیم و قانع بودیم.
ما در روزهای زندگی مان بالا و پایین زیاد داشتیم، بی پولی و نداری هم داشتیم. ولی خیلی توکل میکردیم و اصلا از نداری نمی ترسیدیم و درعین حال اهل قناعت بودیم. با تمام این احوال، مهمان زیاد داشتیم و مطمئن بودیم که با مهمانها درهای روزی به رویمان باز میشود.
چند ماه بعد از ازدواج، تصمیم گرفتم برای ارشد بخوانم و با همسرم تصمیم گرفتیم بچه دارشدن رو بگذاریم برای حداقل یکسال بعد...
دکتر هم رفتیم و فهمیدیم برای بچه دارشدن مشکلی نداریم و خیالمان راحت شد که میشود😌
دقیقا همان زمان من متوجه تغییراتی در خودم شدم و فهمیدم باردار هستم😁 اولش شوکه شدم که من الان بچه نمیخواهم و پس درس و ارشد و...چه میشود؟؟😕 ولی زود به خودم آمدم. از همان چند ساعت ناراحتی خودم هم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم هم مادری کنم و هم درسم را بخوانم و الحمدلله موفق شدم.
یکسال و نیم بعد از عروسی مان دخترم متولد شد. این زایمان را ناخواسته سزارین شدم. دردهای بعد از عملم خیلی شدید بود و از سزارین واقعا بدم آمد. که به سرم آمد. بگذریم.
از خوش قدمی دخترم بگم که من ارشد و همسرم دکتری تخصصی قبول شد. ریحانه دوماهه بود که دانشجو شدم و دوسال و نیمگی او درسم تمام شد. بعد از ارشدم با اینکه میتوانستم دکتری بخوانم و همسرم بسیار تشویقم میکرد ولی بخاطر فرزندم ادامه ندادم و دخترم ۳ساله بود که استخدام آموزش و پرورش شدم و به کسوت معلمی درآمدم.
از ۴ سالگیِ دخترم با نصحیت های خواهرانه ی همکارم، بفکر فرزند بعدی افتادم ولی دچار بیماری مرموزی شدم که تا دوسال باردار نشدم. بعد از آن ۴ سال درمان کردم و جواب درستی نگرفتم.
دخترم کلاس اول بود که در نامه اش به امام رضا علیه السلام از ایشان خواهر و برادر خواسته بود. دلم خیلی شکست. فهمیدم خیلی دیر شده و وقتی مطمئن شدم بیماری من به فرزندم آسیب نمیزند، درمان را رها کردم و از خدا فرزند دیگری خواستیم.
پسرم در ۳۳ سالگی من متولد شد. از روزی و قدمِ خیر این فرزندمان ما دوسالی ميهمان شهر کریمه اهلبیت عليهم السلام بودیم و زایمان فرزندم به صورت طبیعی(وی بک) توسط خانم دکتر رحمتی در بیمارستان ایزدی قم انجام شد و بسیااااار تجربه شیرینی بود.ایشون پزشک فوقالعاده مسؤلیت پذیر و خوبی بودند که تا قبل از زایمانم فقط یکبار همدیگر را دیده بودیم و هیچ هزینه ای هم از من نگرفتند.
من بخاطر فرزند آوریِ بیشتر، زایمان طبیعی را انتخاب کردم. و واقعا برایم خاطره شیرینی بود.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۹
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_دوم
الحمدالله بعد از سالها مستاجری و اثاث کشی ازین شهر به آن شهر و ازین خانه به آن خانه، بلاخره خانه خودمون رو ساختیم و صاحبخانه شدیم.
پسرم ۴ ساله بود که ما تصمیم گرفتیم فرزند ديگری داشته باشیم. که کرونا شد و همسرم بخاطر بیماری آسم من، مخالف بود ولی وقتی امر رهبری را مدنظر قرار دادیم، مصمم شدیم.
همان اوایل کرونا بود که دخترمان درگیر بیماری شد. خیلی پیگیری کردیم تا اینکه قرار بر جراحی شد، برای خارج کردن توده ی عفونی. در حالی که فقط قرار بود آن روز بستری بشود و فردا برود برای جراحی
همان روز دخترم را به اتاق عمل بردند. بدون اینکه جواب آزمایش را بگیرند. دم در اتاق وقتی فهمیدند ناشتا نیست او را با غرولند برگرداندند😏.
بعد که جواب آزمایش آمد، فهمیدیم پلاکت خونش بسیار پایین است و یک کیسه و نیم خون تزریق کردند و اگر در آن وضعیت جراحی میشد، معلوم نبود چه بلایی به سرمان می آمد.
فردایش جراحی انجام شد ولی موفق نبود. عفونت چنان در بدنش پخش شده بود که در بيمارستان هم مرتب تب میکرد ...تا ۴۲درجه😓 شب و روزهای بسیار سختی بر ما گذشت، دخترم را جواب کردند ولی ما قطع امید نکردیم و تلاش میکردیم و شاکر بودیم. ۴ دوره بستری در بخشها و بیمارستان های مختلف، جراحی و نمونه برداری از مغز استخوان و پوست و....که همه شان در ماههای اولِ شروع کرونا و اوضاع سخت قرنطینه😷 و محدودیت عبور و مرور گذشت.
تا اینکه خداوند مهربان، پزشک بسیار متعهد و خوش اخلاقی در سر راهمان قرار داد. بنام خانم دکتر لیلا شهباز نژاد فوق تخصص روماتولوژی اطفال. ایشون به یاری خدا بیماری رو تشخیص و درمان کردند و ما بعد از هفته ها به خانه برگشتیم.
این بار بیشتر قدرِ باهم بودن را میدانستیم و در طول روز بارها از این که دور هم، کنارِ یک سفره مینشینیم از خدا شاکر میشدم و میگفتم همین یعنی عین خوشبختی💚
خداوند خیلی زود، تلخی آن روزها را با هدیه فرزند دیگر، برایمان شیرین کرد.
از بارداری ام در سن ۳۸ سالگی بسیار خوشحال بودم و حس غریبی داشتم. دکتر بخاطر بتای بالا و سونویی که در مطبش انجام داد، حدس زد، دوقلو باشند.
من بخاطر اینکه در خانواده دوقلو داریم فکر میکردم، توانش را ندارم و دوست نداشتم، ولی تسلیم خواست خدا بودم و راضی به رضای او.
من در دو بارداری قبلم، با حس ششم قوی و مطمئن میدانستم که جنسیت فرزندی که در راه دارم چیست. ولی این یکی اصلا برایم قابل حدس نبود.
با پیشرفت بارداری فهمیدیم که یک قل سالم در رحم دارم و آن یکی فیبروم نسبتا بزرگیست که دارد در رقابت با جنین هر روز بزرگتر میشود.
دکتر گفت تا ۶ ماهگی این فیبروم بزرگ میشود و اگر تا آن موقع خطری نداشت، میتوانم بگویم فرزندت بر آن چیره شده و و بعدش هم خطر ساز نیست. که الحمدلله همین هم شد و فرزندم که بالاخره فهمیدیم دختر است قهرمانانه فیبروم را شکست داد.
دخترم فوق العاده خوش روزی بود. رزق معنوی عجیبی با خود داشت که من واقعا هیچ وقت در عمرم آنقدر خودم را در زمینه معنوی باحال و مصمم ندیدم. کمتر غذایی را بی وضو خوردم و سعی میکردم تمام لحظات را مراقب احوالات باشم.
روزها سخت ولی شیرین میگذشت. کلاسهای مدرسه هم مجازی بود و زحمت رفت و آمد نداشتم. بارداری را با روزهای سخت و شیرین و حتی ابتلا به کرونای خفيف سپری کردم تا به روزهای آخر رسیدم.
همه خیلی خوشحال بودیم. من ازینکه خودم خواهر دار نشدم ولی دخترم خواهر دارد، خیلی ذوق داشتم.
تا اینکه در اواخر هفته ۳۸ یک روز به شکمم ضربه ای وارد شد و چند ساعت بعد دچار علائمی شدم که با همسرم رفتیم بیمارستان.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۹
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_سوم
پزشکم نیامد بالای سرم و پزشک آنکال بیمارستان هم تلفنی تشخیص داد مشکلی پیش نیامده و دستور ترخیص داد. من چندبار اصرار کردم که مرا به اتاق عمل ببرند. چون فرزندم به پا در شکمم بود، دکترم گفته بود باید جراحی شوم. ولی آن شب در بیمارستان گفتند الان وقتش نیست.
صبح فردا باز هم علائم وجود داشت که به همسرم گفتم امروز دیگر به حرفشان گوش نمیدهم و باید این بچه به دنیا بیاید. رفتیم بیمارستان. مامای بخش خواست از فرزندم ضربان بگیرد که در کمال ناباوری فهمیدم فرشته ی قشنگم پرکشیده و به آسمان رفته...
همسرم بیرون بخش منتظر بود و نگران، دکتر آمد، اوهم با دستگاه سونو تشخیص قطع علائم حیاتی را داد و با اشک و ناباوری راهی اتاق عمل شدم.
شوک عجیبی به من وارد شد ولی همان موقع پشت در اتاق عمل به خودم قول دادم محکم باشم و باز هم ازخدا طلب فرزند کنم.
هیچ وقت فراموش نمیکنم که جراحم قبل عمل ازم پرسید میخواستیش؟؟😭😭😭چقدر یادآوری این سوال برایم جگرسوز است😔. در حالیکه من آنقدر میخواستمش که به غربالگری دوم نرفتم چون میدانستم هرچه باشد و حتی اگر مشکل هم داشته باشد باز با همه ی وجودم میخواهمش.
به همین راحتی فرزندم بخاطر کوتاهی پزشکم وکادر درمان راهی بهشت شد و حسرت در آغوش گرفتنش برای همه ی دنیا در دلم ماند💔. ولی باز هم شاکر هستم و راضی به رضای خداوند علیم.
سه روز از زایمانم گذشته بود که فهمیدم روزی فرزندم و شیرش با فشار و شدت زیاد جاری شد. آنجا بود که روضه رباب را با گوشت و خونم درک کردم😭 فدای اهل بیت بشوم که هر داغی که میبینیم عظیم تر و کامل ترش در زندگی آنها تجلی کرده است🖤
با وجود شیری که داشتم جوانه ی امیدی در دلم رشد کرد. با همسرم مشورت کردم و گفتم الان خانه ما بشدت منتظر یک نوزاد است. هم من شیر دارم و اگر طفل شیرخواری را به فرزندی بپذیریم، میتواند به ما و بچه ها محرم بشود و هم ما از فيض بزرگ کردنش بهره میبریم و هم آن طفل در آغوش گرم خانواده بزرگ میشود.😍 خیلی ازین فکر حالمان خوب شد.
همسرم با رئیس بهزیستی شهرمان آشنا بود با ایشان صحبت کرد و راهنمایی گرفت. گفتند چون شرایط شغلی و تحصیلی ما بسیار مناسب است به احتمال زیاد خارج از نوبت به ما فرزند میدهند. پدرم با رئیس بهزیستی استان دوست بود از آنجا پیگیری کرد و شرایط ما را گفت. من میخواستم تا شیر دارم این اتفاق بیفتد که متأسّفانه علیرغم پیگیری های ما، هیییییچ قدمی از سوی بهزیستی انجام نشد و بعد از حدود ۵ ماه شیرم خشک شد و این اتفاق که میتوانست بسیار مبارک باشد رخ نداد و من هنوز وقتی به آن فکر میکنم دلم میسوزد😔 وای بحال کسانیکه که درین قضایا مسؤل هستند و این گونه از کنارش بی تفاوت میگذرند.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۹
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_چهارم
هنگام ترخیص و بعد از آن فهمیدم ۳ پزشک متخصص که به نوعی درگیر این اتفاق بودند (پزشک معالج خودم که بالای سرم نیامد و پزشک آنکال که کوتاهی کرد و نیامد بیمارستان و پزشک جراحم در بيمارستان) با هم تبانی کردند که بگویند شب اول به اصرار خودم مرخص شدم💔 تا بعدا برایشان دردسر نشود.
وقتی سه بار درجاهای مختلف این را شنیدم به غیرتمان برخورد و از بیمارستان شکایت کردیم. رئیس بیمارستان آشنا بود وقتی از ماجرا باخبر شد، خیلی جانب ما را گرفت. اولش فکر میکرد جنین دوسه ماهه را سقط کردم ولی وقتی فهمیده بود که من ۹ ماهه باردار بودم و باید آن شب از من و فرشته ام مراقبت میشد، ولی ترخیصم کردند.
اما چه فایده یکسال ما را سر دواندند و جواب مشخصی ندادند، بعد هم گفتند به کادر خاطی تذکر دادیم😐 همین!!!
ما دیدیم واقعا حق اینجا پایمال شده و جان یک انسان گرفته شده، بدون هیچ وجدان دردی. پس از طریق قوه قضائیه رسما شکایت کردیم. برادر همسرم که وکیل خبره ای هستند پیگیر کار ما شدند و هنوز نوبت دادگاهمان نشده و ما به یاری خدا قصد داریم اینجا صدای همه ی فرشتگانی باشیم که با قصور پزشکی حق حیاتشان گرفته شد. و بایستیم در مقابل کسانی که راحت با جان انسان ها بازی میکنند و بی هیچ حس وظیفه شناسی از کنارش میگذرند.
الان نزدیک ۲۱ماه از پرکشیدن فرشته ام گذشته. من همچنان پيگير فرزندآوری هستم و مشتاقانه در انتظار...
اما بعداز زایمان سوم دچار مشکلاتی شدم که مانع بارداریم شد. به فضل خدا در حال درمان هستم و التماس دعا دارم. امیدوارم خداوند مرا باز هم قابل بداند.🤲
کاش آنهایی که در سنین باروری هستند انقدر سخت نگیرند و فرزندآوری را بر خود واجب و حقا جهاد بدانند.
من در دوران زندگی مشترکم دچار بیماریهایی شدم که بارداری ام را اجبارا به عقب انداختم و در حال حاضر در ۴۰ سالگی بازهم منتظر بچه دار شدن هستم.
همیشه هم به دوستان و همکاران و اقوام با اصرار و تاکید زیاد میخواهم که به فکر فرزند بیشتری باشند.
من خودم را مادر سه فرزند میدانم و فرشته کوچک آسمانی ام را متعلق به خودم میدانم و مطمئن هستم خداوند ذره ای به کسی ظلم نمیکند و مرا آن دنیا از وجود پاک و خواستنی فرزندم سیراب میکند.
از همهی خوانندگان این تجربه التماس دعا دارم تا بتوانیم قصور پزشکان را در زایمان سومم ثابت کنیم. تا دیگر چنین حادثه تلخی تکرار نشود.🤲
من با تمام وجودم در مورد فرزندآوری احساس مسئولیت میکنم. با تمام مشکلاتي که سر راهم هست خودم را مکلف به تکلیف میدانم، نتیجه با خداست.
به همسرم بارها گفتم سال ۹۹ برایمان سال عجیبی بود. ابتدای سال یک دخترمان به اتاق عمل رفت که به لطف خدا زنده به ما تحویل داده شد و انتهای سال هم دختر دیگرمان که جنازه اش را تحویل گرفتیم.
الحمدالله علی کل نعمه، به اميد روزی که همه ی ما در هر جایی که هستیم با وجدان بیدار کار کنیم. چه مادر، چه معلم، چه پزشک یا...
بقول علامه ی فقید حسن زاده آملی خدا شناس باش در هر لباس که باشی.
الان آرزو داریم دوباره به قم برگردیم و انشالله تجربه شیرین زایمان طبیعی در قم را تکرار کنیم با حداقل دو زایمان دیگر... 🥰
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075