eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐 صدام آش فروشه!... 😯 روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم. روی دیوار خانه‌ای عراقی هانوشته بودند: «عاش الصدام» یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...😟 کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😆😆 @ebrahimdelha🌹 🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا﷽🌻﷽🌻﷽ ا🌻﷽🌴﷽ ا﷽🌴﷽ ا🌻﷽ ا﷽ ا🌻 سلااااام😊 خسته نباشید همگی🌺🌹🍃 نمازتون قبول باشه ان شاءالله☺️ خب رفقا بریم ادامه کتاب رو باهم ورق بزنیم😉 👇👇👇👇👇
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✋🌻✨ 🌺یدالله به نقل از سيد ابوالفضل كاظمي‌: ابراهيم در يکي از مغازه هاي بازار مشـغول کار بود.☺️يك روز ابراهيم را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم! 😕 دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشــش بود،جلوي يک مغازه،کارتن ها را روي زمين گذاشت. وقتي کار تحويل تمام شد،جلو رفتم و سلام کردم.🖐 بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته،اين کار باربرهاست نه کار شما! 😟 نگاهي به من کرد و گفت: کار که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره! 😊 گفتم: اگه کســي شــما رو اينطور ببينه خوب نيســت، تو ورزشـ💪ــكاري و... خيلي ها ميشناسنت. ابراهيــم خنــ😅ــديد وگفت: اي بابا، هميشــه كاري كن كه اگه خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم. ✌️💞 خلاصه به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم👨❤️👨 يكي از دوســتان كه ابراهيم را نميشـناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد.👀 بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟😐 🤗 🕊 @ebrahimdelha 🕊 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 باتعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟!😳 گفت: من قبلا تو بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سر بازار مي ايستاد🚶يه كوله باربري هم مي انداخت روي دوشش و بار ميبرد. 😞 يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟🤔 گفت: من رو يدالله صدا كنيد!😐 گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار،تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟🤔❓ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشــون قهرمان واليبال وكشـ💪ـتيه،آدم خيــلي باتقوائيه،براي شكستن نفسش اين كارها رو ميكنه،اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه!😊 بعد .. 🙃 🕊 @ebrahimdelha 🕊 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! صحبت هاي آن آقا خيلي من رو به فــ🤔ــكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با نفس اصلا با عقل جور در نمي آمد.😖 مدتي بعد يكي از دوستان قديم را ديدم.☺️ در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب، يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما.😇 من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي🍛، بهترين غذا و ســالاد و نوشابه را سفارش داد. خيلي خوشـ😋ـمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهيم گفت: چطور بود؟😉 گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار باربري كردم.😓 خوشمزگي اين غذا به خاطرزحمتيه كه براي پولش كشيدم!!🙂 ☺️❤️ 🕊 @ebrahimdelha 🕊 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
▪️در مجلس عزاي شما گريه مي كنم ▪️امشب فقط براي شما گريه مي كنم ▪️عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد ▪️در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم 🏴 وفات حضرت معصومه (س) تسلیت باد @ebrahimdelha🌹
سلاااااام 🍀همونطور که مطلع هستین درباره در کانال اطلاع رسانی شده😊 این دوست عزیزمون بهمون پیام دادن که بنر کانال وقتی بدست شون رسیده که خیلی ناراحت و ناامید بودن وحال خوبی نداشتن‼️ عنایت خدا وشهدا شامل حالشون شده و میخوان به امیدخدا این رو انجام بدن. @ebrahimdelha🌹
یه مدت بود خیلی حالم بد بود😓ازلحاظ روحی به خاطر یه اتفاقی کلا ریخته بودم بهم😢 هیچی خوشحالم نمیکرد😔 به ظاهر خوب بودم،میخندیدم😊ولی توی دلم آشوب بود😔 حس میکردم خدا ازم ناراحته❗️نمیدونستم باحالم چه کنم‼️ تااینکه یه روز یه وویس گوش دادم درباره دوست شهید داشتن🙂 رو ازقبل کمی میشناختم. نمیدونم چرا اولین شهیدی که اومد توی ذهنم ایشون بود! یه مدت شروع کردم باهاشون حرف زدن🙂 حس میکردم میشنوه!!!میفهمه!!! اصلا یه جوری بهم میفهموند که داره گوش میده😶 کم کم بهتر شدم‼️یه شب ساعت 1/30نصف شب بود. داشتم باهاش حرف میزدم و گریه میکردم😭گفتم آقا ابراهیم یه جوری دستم رو بگیر بزار همیشه،همه جا تو رو کنار خودم داشته باشم!! مگه نمیگن شهدا زنده و حاضرو ناظر!! پس کمک کن از این دل آشوبی خلاص شم😔 یهو دیدم بالای صفحه گوشیم یه پیام اومد😐اسم پروفایل بود (ابراهیم هادی)😳 بازش کردم و دیدم یه نفر بااین اسم پروفایل منو دعوت به گروه ذکر شهید هادی کرده😭 شدت اشکم بیشتر شد!!! نمیدونستم گریه م برای چیه! ولی الان 5ماهه که تمام لحظات من با پرشده☺️😍 حال خوبیه وقتی یکی همیشه حواسش بهت هست!!! البته خواست واراده خداوند که شهدا اینجوری هوای همه رو دارن☺️ امیدوارم لایق باشیم. @ebrahimdelha🌹