⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
سلام !✋
خدا قوت
من تقریبا ۵ سال پیش رفتم جنوب،☺️غروب رسیدیم شلمچه ،شنیده بودم غروبای شلمچه زیباست.🌅خیلی غروب دل انگیزی بود ؛
زیارت عاشورا رو روی خاکهای شلمچه خوندیم دوست نداشتیم سر از سجده برداریم .انگار خاکها با ما حرف می زدند و...😢
موقع برگشت به سمت شهرستان،راوی دل پاکی از جانبازان دفاع مقدس داخل اتوبوس آمدند وگفتند شهدا به شما کربلا رو هدیه دادند؛😌
اون موقع حرفش زیاد توجه ما رو به خودش جلب نکرد.
@ebrahimdelha🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
بعد چند روز مسئول کاروان اعلام کردند، کاروانی که امسال جنوب رفتند رو برای مشهد با هزینه بسیار بسیارکم ثبت نام می کنیم☺️ و...راهی زیارت امام رضا (ع)شدیم؛😍
بعد برگشت از مشهد بلافاصله ثبت نام به کربلای معلی برای کسانی که جنوب رفته بودند آغاز شداون هم قسطی با ماه ۵۰ هزار تومن.🤗
اصلا باورم نمی شد حرف راوی و ...☺️😢
کربلا رفتنم امکان پذیر نبود ولی شهدا خواستند و من هم ثبت نام کردم راهی کربلا شدم.😭
الهی قسمت همه شما بشه برید کربلا. برید شلمچه وکانال کمیل و....👐
رفتین این مناطق ما رو هم از دعای خیرتان فراموش نکنید.
#ارسالی_ازکاربران
@ebrahimdelha🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
عزیزان اگه عنایتی از #شهید دیگه ای هم بهتون شده خوشحال میشیم با ما به اشتراک بزارید☺️
کانال ماله خودتونه و با وجود شماست که ما هم شوق این رو پیدا میکنیم تا با قدرت بیشتر در کارمون پیش بریم🌸🍃
@EBRAHIM_hadi_97
💐⚜💐⚜💐⚜💐⚜
#همیشه_دوست_داشت_پلیس_شود
🌹
مجید پسر شروشور محله است که دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بیسیم داشته باشد. دوست دارد قوی💪 باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد. مادر مجید میگوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود.🔫 یک تابستان کلاس کاراته🙅♂ فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه،🏪 معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچهها را تکهتکه کرده است.😰 میگوید من کاراته میروم باید همهتان را بزنم.👊 عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا میرود پز داییهای بسیجیاش را می داد.😁 چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش میگوید آنقدر عشق بیسیم بود که آخر یک بیسیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده)😂 در بسیج هم از شوخی و شیطنت دستبردار نبود.»😀
#شهیدمجیدقربانخانی
@ebrahimdelha🌹
💐⚜💐⚜💐⚜💐⚜
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅
#قسمت_سی ام
#شهرك _المهدي
#راویان⏪#علي مقدم، #حسين جهانبخش
◀️از شروع جنــ💥ـگ يك ماه گذشــت. #ابراهيم به همراه #حاج حسين و تعدادي
از رفقا به شــهرك المهدي در اطراف ســرپل ذهاب رفتند.💠
آنجا سنگرهاي پدافندي را در مقابل دشمن راهاندازي كردند.🕸
#نماز جماعت صبح تمام شد. ديدم بچه ها دنبال #ابراهيم ميگردند! با تعجب 😳پرسيدم: چي شده⁉️
گفتند: از نيمه شـ🌓ـب تا حالا خبري از #ابراهيم نيست! 🤔
من هم به همراه بچه ها سنگرها و مواضع ديدهباني را جستجو كرديم ولي خبري از #ابراهيم نبود! ☹️
ساعتي بعد يكي از بچه هاي ديدهبان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر به اين سمت مييان!
#ادامہ_دارد⏬
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅
⏮اين شيار درست رو به سمت دشمـ☠ــن بود. بلافاصله به سنگر ديدهباني رفتم و با بچه ها نگاه كرديم.👀👀
😳ســيزده عراقي پشت ســر هم در حالي كه دستانشان بســته بود🙌 به سمت ما مي آمدند!
پشت سر آنها #ابراهيم و يكي ديگر از بچه ها قرار داشت! در حالي كه تعداد زيادي اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود.👌
هيچكس باور نميكرد كه #ابراهيم به همراه يك نفر ديگر چنين حماسهاي آفريده باشد!✌️👌
آن هم در شــرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود. حتي تعدادي از رزمندهها اسلحه نداشتند🔴.
يكــي از بچه ها خيلي ذوق زده شــده بود،😇 جلوآمد و كشــيده محكمي 😡به صورت اولين اسير عراقي زد و گفت:🗣 «عراقي مزدور!»
#ادامہ_دارد⏬
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅
⏮براي لحظه اي همه ســاكت شــدند. #ابراهيم از كنار ســتون اسرا جلو🚶 آمد.
روبــروي جــوان ايســتاد و يكي يكي اســلحه ها را از روي دوشــش به زمين گذاشت😳.
بعد فرياد🗣 زد: برا چي زدي تو صورتش😡؟!
جوان كه خيلي تعجـ😳ـب كرده بود گفت: مگه چي شده؟ اون دشمنـــ☠ــہ.
او دشمن بوده، اما الان... #ابراهيم خيره خيره به صورتش نگاه👁👁 كرد و گفت: اولاً☝️
اســيره، در ثاني✌️ اينها اصلاًنميدونند براي چي با ما ميجنگند.
حالا تو بايد اين طوري برخورد 😠كني؟!
جوان رزمنده بعد از چند لحظه ســكوت😞 گفت: ببخشيد😓، من كمي هيجاني شدم.
بعد برگشت و پيشاني اسير عراقي را بوسيد 😘و معذرتخواهي كرد.😓
اســير عراقي كه با تعجـ😳ـب حركات ما را نگاه ميكرد، به #ابراهيم خيره👁👁 شد.
نگاه متعجب اسير عراقي حرفهاي زيادي داشت!
😞
#ادامہ_دارد
#پایان
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
#طنزجبهه
🔺اینم به عشق فرمانده لشکر .....😂
می گفت: داشتم تو جاده می رفتم دیدم یه #بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد😶
سلام و علیک و راه افتادیم
داشتم می رفتم با دنده سه و سرعت 80 تا 😎
بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از 80 تا بیشتر برن؟؟!!!☺
یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر...😃
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش می گیرن ...😯
می خواست پیاده بشه بهش گفتم اخوی خیلی برات درنوشابه باز می کنن لا اقل یه اسم و آدرس بهم بده شاید بدردت خوردم؟؟!!!😍
یه لبخندی زد و گفت:😊
همون که به عشقش دنده چهار رفتی😂😂
🌷هدیه به روح #شهید مهدی باکری و مابقی شهدا صلوات
@ebrahimdelha🌹
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
💠امام زمان(عج):
خدایا، توفيق بندگی و دوری از گناه و نيت پاک. شناخت حرام را به ما عطا فرما، و با هدايت و استقامت در راهت گراميمان بدار.
📚المصباح للکفعمی ، ص ۲۸۱.
سلام امام زمانم 💕
🕊 اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج 🕊
@ebrahimdelha🌹
یــا سـند مــن لا ســند لـــه❤️
الســلام علـــیک یـــا علــــی ابن موســـی الرضــا المرتضـــی💛✋
دل دادم و دل بـــردی و مــن بــی تو غمگــینم
آغــاز همیــن بــوده و انــجام همیــنم
تـــا دل، به دنبـــال تــو و صـــحن و ســـرایـت
دل داده تـریـــن عاشــق بر روی زمــینـم!!!❤️
ساعـــت #هشت بــه وقــت امــام #رئــوف
بــه نیــابت از جمــــیع شهـــدا
🌷و بـــه ویـــژه
#شهید_سید_احمد_پلارک
@ebrahimdelha
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
#سپبهد_علی_صیاد_شیرازی
#قسمت_سوم
💥-در جایی گفته اید در زمان دانشجویی، وضعیتی را به وجود آوردید که همه تشویق به روزه گرفتن شدند😃. موضوع چه بود؟😉
-تعدادی از سربازها روزه می گرفتند 😊و عده ی دیگری نه😕. برای این که نگهبان، روزه بگیرها را بشناسد، اسم و محل استراحت شان را مشخص کرده بودم📝، مانده بود فرمانده👮 گروهان، تا در صورت تصویب، اجرایی شود😌. فرمانده که این نمودار 📑را دید، با گستاخی😠 آن را کنار انداخت و گفت: «امسال کسی روزه نمی گیرد.😤» تا این را گفت، خشمی درونی😡 در من به وجود آمد. در چنین حالتی هیچ چیز برایم مهم نبود❌ که بعد از سه سال زحمت کشیدن، بیرونم می کنند😒.با تمسخر 😏نگاهش کردم . گفتم:« مگر می شود روزه نگیرند😏 و فریضه ی الهی را انجام ندهند؟!😌» گفت:«حالا می بینی که می شود.😒» من سریع این حرف را بین سربازان گروهان منتشر کردم.💪
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
💥همه ی آن هایی که نمی خواستند روزه بگیرند، گفتند:« ما می خواهیم روزه بگیریم.»😠 و به یک باره وضع گروهان عوض شد😁. او آمد سخنرانی کرد و گفت:« همین خدمت شبانه روزی، روزه و عبادت ماست،😒 دانشجو نباید خودش را ضعیف کند☹️. با شکم گرسنه نمی شود مطالب علمی فهمید😏. پس بنابراین امسال کسی روزه نمی گیرد ‼️و من دستور داده ام جیره ی گروهان ما را در سحری قطع کنند.» 😳😐
💥این خبر به گروهان های دیگر هم رسید😕 و برای این فرمانده خیلی بد شد😁. قضیه مفصل است تا این که همین فرمانده با حالتی تمسخر آمیز 😏آمد سخنرانی کرد و گفت :« من می خواستم ببینم کدام دانشجو روزه می گیرد و کدام یکی نمی گیرد.»😂 و از آن لحظه به بعد، دستورش را عوض کرد💪😁
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺