♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_دوازدهم
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣
.
دستم راروی سینه ام میگذارم. هنوزبشدت میتپد فاطمـــــه ڪنارم روی پله نشسته وزهراخانوم برای آروم شدن من صـــــلوات میفرستد.
اماهیـــچ ڪدام مثل من نگران نیستند!
بخودم ڪ آمدم فهمیدم هنگام دویدن و بالا آمدن ازپله هاشالم افتاده و تو مرا با این وضـــــع دیده ای!!!
همین آتش شرم ب جانم میزد!!😰
علی اصغرشالم راازجلوی درحیاط می آوردودستم میدهد..
شالم راسرم می ڪنم وهمان لحظـــــه توبامردی میانسال داخل می آیـی...
علی اصغرهمین ڪ اورا میبیند بالحن شیرین میگوید: حاچ بابا!!
انگار سطل آب یـــــخ روی سرم خالی می ڪنند😐مردباچهره ای شِ ڪَسته ولبخندی ڪ لاب لای تارهای نقره ای ریشش گــــم شده جلو می آید:
_ سلام دخترم!خوش اومدی!!
بهت زده نگاهش می ڪنم #بازم_گند_زدم!!!
آبروم رفت!!!
بلند میشوم،سرم راپایین میندازم...
_ سلام!!...ببخشید من!..من نمیدونستم ڪ..
زهراخانوم دستم رامیگیرد!
_ عیب نداره عزیزم!ماباید بهت میگفتیم ڪ اینجوری نترسی!!حاج حســـــین گاهی نزدیڪ اذان صـــــبح میره روی پشت بوم برای نمـــــاز..وقتی دلش میگیره ویادهمرزماش میفته!
دیشبم مهمون یڪی ازهمین دوستاش بوده.فڪ ڪنم زود برگشته ی راست رفته اون بالا😊
باخجالت عرق پیشانی ام راپاڪ می ڪنم،بزورتنهایڪ ڪلمه میگویم:
_ شرمنـــــده...😢
فاطمــه ب پشتم میزند:
_ ن بابا!منم بودم میترسیدم!!
حاج حســـــین بالبخندی ڪ حفظش ڪرده میگوید:
_ خیلی بد مهمون نوازی ڪردم!مگه ن دخترم!!
وچشمهای خسته اش را ب من میدوزد
نزدیڪ ظهراست..
گوشه چادرم را بایڪ دست بالامیگیرم وبادست دیگرساڪم👜 رابرمیدارم.زهراخانوم صـــــورتم رامیبوسد
_ خوشحال میشدیم بمونی!اماخب قابل ندونستی!
_ ن این حرفاچیه؟؟دیروزم ڪلی شرمندتون شدم😔
فاطمـــــه دستم رامحڪم میفشارد:
رسیدی زنگ بزن!!
علی اصغرهم باچشمهای معصـــومش میگوید:خدافس آله👶
خم میشوم و صورت لطیفش رامیبوسم..
_ اودافظ عزیزخاله..
خداحافظی می ڪنم،حیاط راپشت سرمیگذارم ووارد خیابان میشوم.
تو جلوی درایستاده ای ،ڪنارت ڪ می ایستم همانطور ڪ ب ساڪم نگاه می ڪنی میگویی:
خوش اومدید...التمـــــاس دعا
قراربود تومرابرسانی خانه عمه جان.
اماڪسی ڪ پشت فرمان نشسته پدرت است...
یڪ لحظه ازقلبـــــم این جمله میگذرد..
#دلـــــم_برااایت....❣
وفقط این ڪلمه ب زبانم می آید:
محتـــــاجیم...خدانگهدار
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahimdelha