داستان کوتاه حکمت خدا
یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند. روی اسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه ان صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده می شد که یکی از انها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی که اخرین صحنه جلوی چشمانش امد،دید که …
بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه،سخت ترین دوره زندگی او را از سر گذرانده است.این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت:خدایا تو به من گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود،ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی اورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی.خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز ترکت نخواهم کرد.دوره امتحان و رنج،یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را میبینی زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.
⚫️⚫️⚫️
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️🖤🥀زبانحال امام حسین با حضرت قاسم
چشمی که بستهای به رخم وا نمیشود؟
یعنی عمو برای تو بابا نمیشود؟
ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریهی زنها نمیشود
تا جان نداده مادرت، از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمیشود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمیشود
باور نمیکنم چه به روزت رسیده است
این قدر تکه سنگ که یک جا نمیشود
تقصیر استخوان سر راه مانده است
راه نفس گمان نکنم، وا نمیشود
این نعلهای تازه چه کردند با تنت
عضوی که از تو گم شده پیدا نمیشود
بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین
قدت شبیه قامت سقا شده ببین
مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده
دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کندهاند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار
حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده
از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته
از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده
انگار جای فاصلهها پر نمیشود
از بس تمامی بدنت زیر و رو شده
🥀السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَن
▪ِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَ
🖤⚫️🖤
#پارفه_آلبالو
2ليوان شير، 1پاكت كرم شانتي، 1كاسه البالو، 1پاكت ژله البالو، 1بسته بيسكوييت يولاف دار (جو دوسر) (یا ساقه طلايي)، شكلات چيپسي ميزان دلخواه. ژله البالو رو با دو ليوان اب داغ حل كنيد. شير و كرم شانتي رو با همزن بزنيد .البالو رو با ميكسرميكس كنيد و ژله و کرم شانتی رو اضافه كنيد. بيسكويت ها رو داخلش خرد كنيد.داخل قالبتون سفلون بكشيد و مواد رو داخلش بريزيد و روش رو با سفلون بپوشونيد.چند ساعت يا يك شب در يخچال قرار دهيد.
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خوراک_مرغ در فر
مواد لازم:
💜 حدود 750 گرم سینه مرغ مکعبی خرد شده
💜 2 عدد پیاز درشت خرد شده
💜 سیر به مقدار دلخواه
💜 5_4 عدد فلفل سبز
💜 2 عدد فلفل کاپیا(فلفل ترکیه)
💜 2 عدد سیب زمینی خرد شده
💜 3_2 عدد گوجه فرنگی
💜 1 پیاله نخود فرنگی
میتوانید از سبزیجات دلخواهتان مثل کدو ، بادمجان یا هر چیزی که دوست دارید استفاده کنید
برای سس:
💜 1 قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی
💜 1 قاشق مرباخوری آویشن
💜 1 قاشق چای خوری زیره
💜 1 قاشق چای خوری فلفل سیاه
💜 حدود 1 قاشق غذاخوری نمک
💜 نصف استکان روغن مایع
💜 کمتر از 1 لیوان آب
طرز تهیه:
مرغ، سیب زمینی ، پیاز ، سیب زمینی ، نخود فرنگی ، سیر و فلفل ها را داخل ظرف مناسب فر بریزید.
تمام مواد سس را داخل کاسه ای بریزید و خوب هم بزنید(در فیلم یادشون رفته روغن بریزند برای همین در آخر روی مواد ریختند) سس را روی مواد بریزید و خوب هم بزنید تا خوب مخلوط شوند. سپس صاف کنید روی ظرف کاغذ روغنی که کمی خیس شده (یا فویل) بکشید و در فر 200 درجه بپزید.(حدود 40 دقیقه ، میتوانید ده دقیقه آخر فویل را بردارید و شعله بالای فر را روشن کنید تا سرخ شود)
#شهدای_ڪربلا❣
💚انگاه نزد همسرش آمد و آنچه را شنیده بود و نیز تصمیم خود را با وی در میان نهاد. او گفت: هدف خوبی در پیش گرفتهای خداوند تو را به آن برساند و به بهترین راه راهنمایی کند. این کار را انجام بده و مرا نیز همراه خود ببر. عبدالله با همسرش شبانه -از کوفه- بیرون آمد و خود را به امام حسین رساند و نزد آن حضرت ماند. [۱۷] به نقلی شب هشتم محرم خود را به امام حسین رساند و تا روز عاشورا در کنار آن حضرت ماند.💚
🖤⚫️🖤
#شهدای_ڪربلا❣
💚ابووهب، عبدالله بن عُمَیر بن عباس بن عَبد قَیس بن عُلَیم بن جَناب کلْبی عُلِیمی؛ از اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) است. [۱] [۲]💚
#شهدای_ڪربلا❣
💚ابووهب، مردی شریف، قهرمان، شجاع، ستبر بازو، بلند قامت، سیهچرده و فراخ چشم بود. وی و همسرش، ام وهب، دختر عبد، از تیره نمر بن قاسط، کنار چاه جُعد در محله بنی همدان کوفه ساکن بودند.
چند روز قبل از واقعه عاشورا، عبدالله بن عمیر دید که گروهی در نُخَیله رژه میرفتند. چون سبب را جویا شد، گفتند که آنها را برای جنگ با امام حسین (علیهالسلام)، فرزند فاطمه (علیهاالسلام) دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرستند، گفت: به خدا سوگند من جنگ با مشرکان را بسیار دوست میداشتم و هم اکنون امیدوارم که ثواب جنگ با این مردمی که برای کشتن پسر دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خود میروند بیش از ثواب پیکار با مشرکان بوده باشد.💚
🖤⚫️🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخواب رفته
علی اصغرم درین گلزار
کسی بلند
نگرید که شود بیدار
🏴 امان از دل حضرت رباب 🏴
#شهدای_ڪربلا❣
💚روز عاشورا پس از آغاز جنگ با پرتاب تیر توسط عمر سعد و سپس تیراندازی لشکر او به سوی یاران امام حسین (علیهالسلام)، یسار (غلام ابن زیاد) و سالم (غلام عبیدالله) از لشکر بیرون آمدند و گفتند: چه کسی حاضر است با ما به مبارزه برخیزد؟ حبیب بن مظاهر و بُریر بن خُضیر برخاستند. امام حسین (علیهالسلام) فرمود: بنشینید.
در این هنگام عبدالله بن عمیر برخاست و عرض کرد: ای اباعبدالله رحمت خدا بر تو باد. اجازه فرما من به جنگ آنها بروم. امام حسین (علیهالسلام) که وی را مردی سیهچرده، بلند قامت، ستبربازو و فراخچشم مشاهده کرد، فرمود: «به گمانم برای حریفان هماوردی کشنده باشد.» عبدالله به سوی آنها رفت.💚
🖤⚫️❤️