.
#روضه_امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
در سماوات بانگ غم دادند
بی کسی را دوباره سم دادند
چه غریبی که دور از وطن است
پاره قلب جمع پنج تن است
زهر را خورده است پا شده است
چقدر شکل مجتبی شده است
مثل زهرای خورده بر مسمار
دست خود را گرفته بر دیوار
وسط راه میخورد به زمین
گاه و بیگاه میخورد به زمین
میرود حجره دست وپا بزند
صورتش را به خاکها بزند
وقت آن است آب آب کند
مثل جدش به خون خضاب کند
گرچه در بی کسی نفس زده است
پسرش آخرِسر آمده است
بازهم شکر پیرهن دارد
چندتا چندتا کفن دارد
نیزه ای نیست داخل دهنش
سایبان مانده است بر بدنش
دخترش در حصار آتش نیست
نظری سمت خواهرانش نیست
خاتمش دست ساربانی نیست
دست مامون که خیزرانی نیست
پسرش را ندیده روی عبا
قطعه قطعه نچیده روی عبا
خنجری زیر حنجرش نرسید
ته گودال پیکرش نرسید
حجره اش را گرفته سوز حسین
نیست روزی شبیه روز حسین
#سید_پوریا_هاشمی.✍
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#روضه_حضرت_زهرا
#سیب_سرخی
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در بندگی خویش خدای بقیه بود
سر تا به پاش مظهر پروردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری بهاین نداشتکه تنها وبیکس ست
وقت گذر ز کوچه چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بی قرار بود
از گرگهای شهر فدک را گرفته بود
کرار بود گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذوالفقار بود
سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود
رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهایش از آن ضربه تار بود
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش...
ارثیه ای که درد و غم بی شمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهله سی هزار بود
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقه عریان سوار بود
دستششکستودستستمرازپشتبست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
این داغ ها روایت افسوس حیدر است
یک تن نگفت فاطمه ناموس حیدر است
گفتی قرار گریه ی امروز مال بعد
میبینمت دوباره و پنجاه سال بعد
با هم خمیده گوشه ی گودال میرویم
او دست و پا که میزند از حال میرویم
آن روز جای بوسه تنش نیزه میخورد
از هرکه میرسد بدنش نیزه میخورد
تکه به تکه پیرهنش نیزه میخورد
باور نمیکنی دهنش نیزه میخورد
در پیش چشم تو سرش از پشت میبرد
غارت که میشود کسی انگشت میبرد
#سید_پوریا_هاشمی
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج محمود کریمی[WWW.FOTROS.IR]ma1403091502.mp3
زمان:
حجم:
10.87M
🗓 پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰ #حاج_محمود_کریمی
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مثنوی
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت
گفتی علی!غمهای عالم از دلم رفت..
دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم
دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم
دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم
دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شبها سر یک سفره باهم جمع بودیم
دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود
دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را
دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود
دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی
امروز اما غم گرفته خانه ام را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را
امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است
امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده
امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است
امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم
امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد
امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه
امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..
امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم
امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..
گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•در بقیع قبر حسن ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع _حاج محمدرضا بذری
●━━━━━━───────
خادم حرم امام رضاست میگه دیدم تو حرم به عربی اومد شروع کرد زیرِ لب زمزمه کردن، چشما پرِ اشک به زبان عربی میگفت یا امام رضا این همه راه اومدم بهم میگفتن داری میری زیارتِ غریب الغربا !! اما آقا هرچی میبینم صحن و رواق های تو در تو .. گنبد و گلدسته و بارگاه و خادمای با ادبُ .. گفت آقا اگه میخوای غریب ببینی بیا بریم مدینه .. آیت الله العمری از بزرگانِ شعیان عربستان بود، ان شالله قسمت بشه بریم مدینه .. ایشون میفرمود من یادمه روزی که قبرستان رو تخریب کردن .. میگه این نامردا جسارت رو به جایی رسوندن گفتن شیعیان خودشون باید خراب کنند بارگاهِ بقیع رو .. گفتن ما اگه جان بدیم هم این کار رو نمی کنیم .. ما باشیم حرم خراب بشه ..!! آیت الله عمری میگه چند روزی گذشت، یکی از معتمدین مدینه شیعیان رو جمع کرد گفت خودتون تخریب کنید .. گفتن مگه میشه گفت من امام حسن رو به خواب دیدم .. حضرت فرمود خودتون خراب کنید نزارید دستِ این نامردا بیفته .. دستِ اینا بیفته جسارت میکنن، بی احترامی میکنن .. جانم .. (آماده ای گریزم بزنم؟!!)
نیمه شب وقتی دختر جامانده بود .. تا بی بی زینب فهمید زجر میخواد بره دنبالش اومد جلو فرمود بزارید خودمون این بچه رو پبدا کنیم .. اگه دستِ این نامرد بیفته این بچه رو زنده نمیزاره ..
یه بچه رو ببینی گم شده نوازشش میکنی .. غصه نخور بابات میاد ..
ناگهان وحشت سرا پایم گرفت
یک نفر از پشت موهایم گرفت ..
ــــــــــــــــ
دلم می خواست معراجت ببینم
چه معراجی عجب رنگین کمانی
نرو دیگر ! تو رفتی سنگ خوردم
بیا قولی بده دیگر بمانی
تو را با زخم صورت می شناسم
مرا بشناس با قد کمانی
نمی دانم چرا این زجر نامرد
بدش می آید از شیرین زبانی
عبایت روی دوش نیزه داری
عقیق تو به دست ساربانی
چه مویی داشتی بابا زمانی
چه مویی داشتم بابا زمانی
اگر مال منی پس پیش من باش
چرا دائم به دست این و آنی ؟!
نشد غارت پدر جان !چادرم را
خودم دادم به آن دختر امانی !
نفهمد هیچ کس بازار رفتم!
بماند بین ما راز نهان
رخت را سیر دیدم سیر گشتم
تو بودی آن غذای آسمانی
سرت خاکی شده در این خرابه
شدم شرمنده از این میزبانی
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی ✍
ــــــــــــــــــ
آه دیگه از دست خودم کلافم
زحمتو باید کم کنم اضافم
دخترِ خوش قیافه بودم حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
عمه ..
بِکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه!
بابایی بیاد دلم باز میشه مگه نه!
دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه!
نامرتب نیستم؛
من فقط النگوهام دستم نیست!
تو ندیدی بابا؛
زیر معجر گل سر بستم نیست!
بابا ..
دندونم که افتاده در میاد مگه نه!
تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه!
روزای غصه و غم سر میاد مگه نه!
ــــــــــــــــــ
میکشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را
سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را
کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را
علت لکنت من را که خودت می بینی
ورم صورت و زخم لب و خون لثه را
جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را
بین بازار به اشکم همه میخندیدند
دوست دارند چرا گریۀ در هلهله را
کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری یقۀ حرمله را
عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را
عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد ، که آرام کند قافله را
خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را
راستی واژۀ “یابن طلقا” یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسلۀ باطله را
او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمۀ عالمۀ فاضله را
حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را
می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را
شاعر : #احمد_ایرانی_نسب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_بذری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#تخریب_بقیع
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•در بقیع قبر حسن ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع _حاج محمدرضا بذری
●━━━━━━───────
خادم حرم امام رضاست میگه دیدم تو حرم به عربی اومد شروع کرد زیرِ لب زمزمه کردن، چشما پرِ اشک به زبان عربی میگفت یا امام رضا این همه راه اومدم بهم میگفتن داری میری زیارتِ غریب الغربا !! اما آقا هرچی میبینم صحن و رواق های تو در تو .. گنبد و گلدسته و بارگاه و خادمای با ادبُ .. گفت آقا اگه میخوای غریب ببینی بیا بریم مدینه .. آیت الله العمری از بزرگانِ شعیان عربستان بود، ان شالله قسمت بشه بریم مدینه .. ایشون میفرمود من یادمه روزی که قبرستان رو تخریب کردن .. میگه این نامردا جسارت رو به جایی رسوندن گفتن شیعیان خودشون باید خراب کنند بارگاهِ بقیع رو .. گفتن ما اگه جان بدیم هم این کار رو نمی کنیم .. ما باشیم حرم خراب بشه ..!! آیت الله عمری میگه چند روزی گذشت، یکی از معتمدین مدینه شیعیان رو جمع کرد گفت خودتون تخریب کنید .. گفتن مگه میشه گفت من امام حسن رو به خواب دیدم .. حضرت فرمود خودتون خراب کنید نزارید دستِ این نامردا بیفته .. دستِ اینا بیفته جسارت میکنن، بی احترامی میکنن .. جانم .. (آماده ای گریزم بزنم؟!!)
نیمه شب وقتی دختر جامانده بود .. تا بی بی زینب فهمید زجر میخواد بره دنبالش اومد جلو فرمود بزارید خودمون این بچه رو پبدا کنیم .. اگه دستِ این نامرد بیفته این بچه رو زنده نمیزاره ..
یه بچه رو ببینی گم شده نوازشش میکنی .. غصه نخور بابات میاد ..
ناگهان وحشت سرا پایم گرفت
یک نفر از پشت موهایم گرفت ..
ــــــــــــــــ
دلم می خواست معراجت ببینم
چه معراجی عجب رنگین کمانی
نرو دیگر ! تو رفتی سنگ خوردم
بیا قولی بده دیگر بمانی
تو را با زخم صورت می شناسم
مرا بشناس با قد کمانی
نمی دانم چرا این زجر نامرد
بدش می آید از شیرین زبانی
عبایت روی دوش نیزه داری
عقیق تو به دست ساربانی
چه مویی داشتی بابا زمانی
چه مویی داشتم بابا زمانی
اگر مال منی پس پیش من باش
چرا دائم به دست این و آنی ؟!
نشد غارت پدر جان !چادرم را
خودم دادم به آن دختر امانی !
نفهمد هیچ کس بازار رفتم!
بماند بین ما راز نهان
رخت را سیر دیدم سیر گشتم
تو بودی آن غذای آسمانی
سرت خاکی شده در این خرابه
شدم شرمنده از این میزبانی
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی ✍
ــــــــــــــــــ
آه دیگه از دست خودم کلافم
زحمتو باید کم کنم اضافم
دخترِ خوش قیافه بودم حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
عمه ..
بِکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه!
بابایی بیاد دلم باز میشه مگه نه!
دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه!
نامرتب نیستم؛
من فقط النگوهام دستم نیست!
تو ندیدی بابا؛
زیر معجر گل سر بستم نیست!
بابا ..
دندونم که افتاده در میاد مگه نه!
تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه!
روزای غصه و غم سر میاد مگه نه!
ــــــــــــــــــ
میکشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را
سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را
کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را
علت لکنت من را که خودت می بینی
ورم صورت و زخم لب و خون لثه را
جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را
بین بازار به اشکم همه میخندیدند
دوست دارند چرا گریۀ در هلهله را
کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری یقۀ حرمله را
عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را
عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد ، که آرام کند قافله را
خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را
راستی واژۀ “یابن طلقا” یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسلۀ باطله را
او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمۀ عالمۀ فاضله را
حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را
می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را
شاعر : #احمد_ایرانی_نسب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_بذری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#تخریب_بقیع
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصیبت_کوفه
پنجاه و چندسال از مردم بریده بودم
در پشت پرده بودم خلوت گزیده بودم
هم صحبتم تو بودی همسایه ام ابالفضل
تفسیر آیه کردم قران شنیده بودم
امروز اول صبح مثل اسیر جنگی
به شهر سابق خود تنها رسیده بودم
هرکس که دید خندید بر راه رفتن من
دنبال دخترانت از بس دویده بودم
ترسیدم از شلوغی حق داشتم حسین جان
کوچه ندیده بودم! دعوا ندیده بودم!
از شمر طعنه خوردم از حرمله کشیده
بغضی شکسته بودم رنگی پریده بودم
از شرّ چشمهای سنگین آشنایان
بر صورتم نقابی از خون کشیده بودم
چادر برایم آورد خرما برایم آورد
آن دختری که روزی او را خریده بودم
دیدم سرت شکسته! دیدی سرم شکسته؟
دیدم به نیزه بودی! دیدی خمیده بودم؟
در قصر کوفه بت را با خطبه ام شکستم
مثل خلیل آنجا من برگزیده بودم
✍️#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه #دهه_دوم_محرم
#حضرت_امکلثوم_سلام_الله_علیها
●━━━━━━───────
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
پیشگاه کرمت عرصۀ جولان ها نیست
از کرامات فراوان تو خوبان ماتند
این همه حسن در اندیشۀ انسان ها نیست
باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند
گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست
عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای
احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست
شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر
سیر اوصاف تو در قدرت عَمّان ها نیست
نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو
گرچه حک نام تو در صفحۀ اذهان ها نیست
شام زیر لگد خطبۀ تو جان می داد
مثل تو هیچ کسی فاتح میدان ها نیست
رمز عرفان اثر سجدۀ پیشانی توست
احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست
خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد
مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست
ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است
حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست
ازدواج تو و نمرود مدینه ؟ هیهات
نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست
نمک سفرۀ افطار پدر هستی تو
لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست
می شود گفت زتو از غم و درد تو نگفت ؟
مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست
یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد
چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست
سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت
خیمۀ سوخته جایِ سر و سامان ها نیست
ناز پروردۀ دستان پر از مهر علی
شأن تو ناقۀ عریان و بیابان ها نیست
دور تا دور تو با هلهله جمعیت بود
بزم مِی، طشت طلا جای پریشانها نیست
هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات وتوسل به #امام_زمان روحی له الفدا
●━━━━━━───────
از فراق تو نَمردیم مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پِی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون؟!
وقتی از هجر تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محض رضای دلِ تو
بیخیالِ خوشی فانی دنیا نشدیم
خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بیفکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیشِ ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مَرقد شش گوشهی آقا نشدیم
کاش میشد که تو مارا به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_سید_رضا_نریمانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Arabaein_Shab9 (2).mp3
زمان:
حجم:
36.08M
#مناجات_با_امام_زمان l از فراق تو نمردیم و مسیحا نشدیم
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مناجات وتوسل به حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا •✾•
●━━━━━━───────ㅤ
از فراق تو نَمردیم مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پِی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون؟!
وقتی از هجر تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محض رضای دلِ تو
بیخیالِ خوشی فانی دنیا نشدیم
خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بیفکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیشِ ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مَرقد شش گوشهی آقا نشدیم
کاش میشد که تو مارا به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
.
#مناجات وتوسل به #امام_زمان روحی له الفدا
●━━━━━━───────
از فراق تو نَمردیم مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پِی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون؟!
وقتی از هجر تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محض رضای دلِ تو
بیخیالِ خوشی فانی دنیا نشدیم
خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بیفکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیشِ ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مَرقد شش گوشهی آقا نشدیم
کاش میشد که تو مارا به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Arabaein_Shab9 (2).mp3
زمان:
حجم:
36.08M
#مناجات_با_امام_زمان l از فراق تو نمردیم و مسیحا نشدیم
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج