eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّة، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ 🔹اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند. حضرت رقیه(س) همواره می پرسید : 《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》 عمه جان! پدرم کجاست؟ همراهان در جواب، به او می گفتند : 《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》 پدرت به سفر رفته است. چون هراس از این داشتند، که رقیه از شهادت پدر مطلع شود. تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد. و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید! در حالی که با ناله می گفت : 《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》 پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱) و شروع کرد به فریاد زدن که؛ 《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》 ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم! و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند. 《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》 و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند. در حالی که ؛ 《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》 گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت. 《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》 یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد. 《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》 گفت : چه خبر شده است؟(۲) 《فَفَحَصَوُا عَن‏ِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَه‏ِ!》 پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳) که؛ 《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》 این صدای دختر کوچک حسین است که به همراه اسراء در خرابه است. و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد. وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد : 《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》 سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴) در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت : 《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》 سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)... 😭😭 پس؛ 《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》 سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶) در این هنگام رقیه(س) پرسید : 《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》 این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.(اینقدر وضعیت سر امام حسین به هم ریخته بود..😭) به او گفتند : 《هُنَا أَبُوکَ!》 پدرت در این طبَق هست! 《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت : هَذَا رَأسُ مَن؟!》 پس در این هنگام رقیه سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت : این سر کیست؟ آنان گفتند : 《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ! فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》 این سر پدرت است. پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند. 《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》 پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷) طُریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت : 《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟ يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟ يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟ يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً! يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》 پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸) هشتک کانال حذف نشود ❌ ادامه 👇
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دیدنِ دستای بسته اومدی پیش کاروان خسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی دخترت خیلی گرفتار شده مثل عمه دست به دیوار شده یه چیزی میگم به هیچکسی نگو چشام از گرسنگی تار شده بگو تو خرابه بندم نکنن بیشتر از این گله مندم نکنن به خدا خیلی سرم درد می کنه بگو از موهام بلندم نکنن ناله هام به آسمون رسیده بود بسکه زجر موی منو کشیده بود جلوش و اگه نگرفته بودن سر دخترات و هم بریده بود شنیدم موی تو هم کشیده شد خیلی طول کشید سرت بریده شد شنیدم یکیش به کوفه برنگشت نیزه هایی که واست خریده شد کی روی سینه ت نشسته بابایی چشمای نازت و بسته بابایی هنوزم داره خون از لبت میره دندوناتُ کی شکسته بابایی شاعر: حامد خاکی هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هنگامی که کاروان اهل بیت می خواست با محمل های سیاه از شهر شام خارج شود، اهل شام با حال خجالت و حال عزا، آنان را مشایعت می نمودند، یک وقت حضرت زینب (سلام الله علیها) سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند: ای اهل شام اگر ما را خارجی خواندید رفتیم، و اگر در خرابه جای دادید رفتیم، سپس فرمود: ای زنان شامی! یک امانتی از ما در خرابه مانده، جان شما و جان این امانت، گاهگاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی روشن کنید.... 😭 پس از آن که کاروان به مدینه بازگشت، زنان مدینه، دسته دسته به نزد ایشان می آمدند و تسلیت عرض می کردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف  می نمود و آن  ها می گریستند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام می فرمود، تا به یاد خرابه ی شام و حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتادند، فرمود: (اما  مصیبت شهادت رقیه (سلام الله علیها) در خرابه ی شام، کمرم را خم نمود و مویم را سفید کرد.)...😭 زنان وقتی مصیبت های رقیه (سلام الله علیها) را شنیدند، صدای ضجّه و شیونشان بلند شد... 😭 هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هنگامی که کاروان اهل بیت می خواست با محمل های سیاه از شهر شام خارج شود، اهل شام با حال خجالت و حال عزا، آنان را مشایعت می نمودند، یک وقت حضرت زینب (سلام الله علیها) سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند: ای اهل شام اگر ما را خارجی خواندید رفتیم، و اگر در خرابه جای دادید رفتیم، سپس فرمود: ای زنان شامی! یک امانتی از ما در خرابه مانده، جان شما و جان این امانت، گاهگاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی روشن کنید.... 😭 پس از آن که کاروان به مدینه بازگشت، زنان مدینه، دسته دسته به نزد ایشان می آمدند و تسلیت عرض می کردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف  می نمود و آن  ها می گریستند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام می فرمود، تا به یاد خرابه ی شام و حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتادند، فرمود: (اما  مصیبت شهادت رقیه (سلام الله علیها) در خرابه ی شام، کمرم را خم نمود و مویم را سفید کرد.)...😭 زنان وقتی مصیبت های رقیه (سلام الله علیها) را شنیدند، صدای ضجّه و شیونشان بلند شد... 😭 هشتک کانال حذف نشود ❌
miad_band_-_baba_hosein.mp3
3.54M
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ باباجون دلم تنگه چقدر برای دیدنت دخترم باباییم منتظره رسیدنت کاش میومدی تا من برسم به آرزوم کاش میشود یه بار دیگه بغلم کنه عموم تو خبر داری ازش من که ازش بی خبرم باباجون بد جوری دلتنگه علی اصغرم توی این شبای تاریک نور امید منی هنوزم چشم به راهم که به من سر بزنی برق شادی تو چشامو یادته شونه میزدی موهامو یادته از غمم با تو همین قدر بگم باباجون گوشواره هامو یادته این روزا دختر شهیدا مثل من دلاشونو به نگات گره زدن همه عالم میشناسن تو رو حسین دلا رو به کربلات گره زدن به شامی ها گفتم که تو چقدر ماهی میای همین روزا با عمو تو راهی اومدی عزیز من آه عجب اومدنی باورم نمیشه تو واقعا بابای منی اومدی بابا بمیرم چرا زخمی سرت نمیدونی بدون تو چی گذشت به دخترت مثل مادرت شدم حالا با پهلوی کبود وقتی که میفتادم جای عمو جون خالی بود التماس دعا به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
miad_band_-_baba_hosein.mp3
3.54M
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ باباجون دلم تنگه چقدر برای دیدنت دخترم باباییم منتظره رسیدنت کاش میومدی تا من برسم به آرزوم کاش میشود یه بار دیگه بغلم کنه عموم تو خبر داری ازش من که ازش بی خبرم باباجون بد جوری دلتنگه علی اصغرم توی این شبای تاریک نور امید منی هنوزم چشم به راهم که به من سر بزنی برق شادی تو چشامو یادته شونه میزدی موهامو یادته از غمم با تو همین قدر بگم باباجون گوشواره هامو یادته این روزا دختر شهیدا مثل من دلاشونو به نگات گره زدن همه عالم میشناسن تو رو حسین دلا رو به کربلات گره زدن به شامی ها گفتم که تو چقدر ماهی میای همین روزا با عمو تو راهی اومدی عزیز من آه عجب اومدنی باورم نمیشه تو واقعا بابای منی اومدی بابا بمیرم چرا زخمی سرت نمیدونی بدون تو چی گذشت به دخترت مثل مادرت شدم حالا با پهلوی کبود وقتی که میفتادم جای عمو جون خالی بود التماس دعا به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
بابا نوای قرآن تو.mp3
2.14M
شماره 723 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بابا نوای قرآنه تو به،دلم چه میشینه بابا کجای این ویرونه ای،چِشَم نمیبینه بابا شبیه تو دخترتم،غریب و مظلومه بابا سرت روی دامنمه،دلم چه آرومه خیلی از این زمونه دلگیرم توی سه سالگی زمین گیرم منم شبیه مادرت پیرم بسکه لگد زدن به من اینا جونی ندارم افتادم از پا تیر میکِشه پهلوی من بابا ▪️بابا حسین بابا حسین بابا ▪️مَن الذی ایتمنی بابا بابا هر جا تورو صدا زدم،فقط کتک خوردم بابا منو ببر پیش خودت،دیگه کم آوردم بابا نبودی اون شبی که از،رو ناقه افتادم بابا نبودی زیر دست و پا،رفتم و جون دادم دیدی چقدر بد دهنن بابا دیدی سرم داد میزنن بابا حرمتمونو میشکنن بابا بی حرمتی کارشونه بابا هر جا گرفتم بهونه بابا زدن به من تازیونه بابا ▪️بابا حسین بابا حسین بابا ▪️مَن الذی ایتمنی بابا بابا توام ترک خورده لبات،مثه لبای من بابا لخته شده خون تو چشات،مثه چشای‌ من بابا سوخته توام موی سرت،مثه موهای من بابا کی پا گذاشته رو سرت،بگو برای من کجا بودی بابا سرت سوخته گونه و چشمای ترت سوخته رگهای زیر حنجرت سوخته ببین بابا که معجرم سوخته ببین بابا چشم ترم سوخته ببین تمومه پیکرم سوخته ▪️بابا حسین بابا حسین بابا ▪️مَن الذی ایتمنی بابا شاعر: امیرحسین سلطانی هشتک کانال حذف نشود ❌
چقدر می گفتی که منو.mp3
2.15M
شماره 724 ◾️◾️◾️◾️◾️ چقدر میگفتی منو میندازی یاد مادرم برام دعا میکردی که پیر شی الهی دخترم نشسته میخوابم یه ماهه که با پهلوی شکسته میخوابم چشام وَرم داره یه ماهه با چشای نیمه بسته میخوابم تبم نمی اُفته یه ماهه اسمت از روی لبم نمی افته یعنی عمو عباس دیگه به یاد عمه زینبم نمی افته؟ ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من سخته که بابا باشه و تو بغلش جات نده بگو به دختر یزید به ماها خیرات نده شال رو دوشم سوخت گوشواره مو یکی کشید لاله ی گوشم سوخت خبر داری بابا لباسی که دلم میخواست برات بپوشم سوخت تنم که اب میره پاهام ورم که میکنه دوباره خواب میره کنار سر نیزه ت رباب بخاطر تو زیره آفتاب میره ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من گشواره هام پیدا بشه صبح به بازار میبرم گوشواره هامو میفروشم کفن براتو میخرم برات بمیرم من نشد یه مجلس عزا برات بگیرم من دلم بغل میخواد تو بغل کسی به غیره تو نمیرم من مگه امون میده با خیزرون یزید لبِ تو رو نشون میده اخه چطور میشه گرسنته ولی سره توی بوی نون میده ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من شاعران: محمدصادق باقی زاده امیرحسین ثابتی هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ 🔹وقتی خبر رسید به قمی ها ،خواهر امام داره می آد به سمت قم،دختر امام داره می آد به سمت قم،مردم کیلومترها از شهر بیرون اُمدند، به استقبال حضرت معصومه سلام الله علیها،یه عده با تنگ دستی قربونی زیر بغل زده بودند، بابا تو تنگ دستی قربونی برا چی می بری،می گفت:مگه خبر نداری دختر امام داره می یاد،خواهر امام داره می یاد،یه عده با خودشون دسته گل می بردند،چه احترامی گذاشتند،عرضم اینه،ای کاش به همه ی خواهرای امامان احترام می گذاشتند،وقتی بی بی رو وارد قم کردند،از بزرگان و محترمین قم اومدند،از بهترین جاهای قم رو در اختیار بی بی قرار دادند،یه باغی بود،اصرار کردند،التماس کردند،بی بی رو با احترام وارد این باغ کردند،سادات مثل پروانه دور دختر امام می گشتند،دور خواهر امام می گشتند، 🔸اصلاً بی بی احساس ترس نمی کرد،احساس عدم آرامش و امنیت نمی کرد،اما بمیرم برای اون خواهر امامی که،نگاه می کرد، ▪️برا دل آماده،معطلت نذارم،اگه خریدار این نالت حضرت زهراست،بفروش این ناله رو،هر چی دور خودش نگاه می کرد،عوض سادت عوض بنی هاشم ،عوض عباس،عوض علی اکبر،می دید یه عده حرام زاده،دورش رو گرفتند،می خوام بگم مگه رقیه دختر امام نبود،عوض باغ تو خرابه بردنش... 😭 عمه جان این سر منوّر را کمکم می کنی که بردارم شامیان ای حرامیان،دیدید راست گفتم که من پدر دارم ای پدر جان عجب سری داری ای پدر جان عجب دلی دارم گیسویم را به پات می ریزم تا ببینی چه دختری داری هر بلایی که بود یا می شد بر سر زینب تو آوردند قاری من چرا نمی خوانی چه بر سر لب تو آوردند چرا رنگ لبت،چون ارغوانه گمانم جای چوب خیزرانه گفت:بابا وقتی چشم تو رو دور دیدند،چشم عموم اباالفضل و دور دیدند،چشم علی اکبر و دور دیدند،وقتی منو غریب گیر آوردند،دستی از پشت خیمه ها آمد،لاجرم راه چاره ام گم شد،درهیاهوی غارت خیمه ،ناگهان گوشواره ام گم شد.. 😭 یا حسین... هشتک کانال حذف نشود ❌
2FilesMerged_20230823_100946.mp3
2.19M
شماره 729 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ مثل هر سال فاطمه رزق زیارتم رو داده پا به پای زائرا جاده به جاده از نجف میام به کربلا پیاده اومدم حرم به امید نگاهی اشکای چشمای من میده گواهی زیر قبه میرسم میگم الهی: کاش اربعین آخری باشه که من امام مو نمیبینم کاش اربعین آخری باشه که پای منبرش نمیشینم ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک توی این راه توی هر قدم دعاگوی ظهورم پای هر علم دعاگوی ظهورم میرسم حرم  دعاگوی ظهورم از خودم همیشه میپرسم که آیا؟ میبینم جمالشو تو این تکایا بین اشک و گریه ها میگم خدایا: کاش اربعین آخری باشه که منتقم نیومده از راه کاش اربعین آخری باشه که با امامم نشدم همراه ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک مثل هر سال اگه خیلی خسته از دست زمونم هرجوری شده خودم رو میرسونم برا تعجیل فرج دعا میخونم اگه  باشم توی موکب تو مهمون محو دیدنت میشم با چشم گریون سربه پات میذارم و میگم آقاجون: کاش اربعین آخری باشه که تو غریب و بی کس و یاری کاش اربعین آخری باشه که ذوالفقارو بر نمیداری ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک مثل هر سال زائرا از همه جا شدن روونه این فقط عشق حسینه که میتونه این همه عاشقو یکجا بکشونه چی میشه دوتا زیارت بشه قسمت هم امام حسین و هم حضرت حجت تو دل تموم زائرا یه حاجت: کاش اربعین آخری باشه که ما در انتظار دیداریم کاش اربعین آخری باشه که حسرت ظهورتو داریم شاعر: مرتضی کربلایی هشتک کانال حذف نشود ❌
با دم یا حسین به شور.mp3
1.28M
شماره 733 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ با دمِ یا حسین یه شور و شوق وِلا از نجف می رویم پیاده تا کرببلا راهمان تا حسین،ذکرمان یا حسین ▪️ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان فدای زائرانت شوم من فدای تو و سینه زنانت شوم در رَهِ کربلا،کن مرا هم فدا ▪️ای حسین جان ای حسین جان ای که در کربلا فدای دلبر شدی با لبِ تشنه چون لاله ی پرپر شدی کشتهٔ سرجدا،انتَ نورُ الهُدیٰ ▪️ای حسین جان ای حسین جان
2FilesMerged_20230823_100946.mp3
2.19M
شماره 729 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ مثل هر سال فاطمه رزق زیارتم رو داده پا به پای زائرا جاده به جاده از نجف میام به کربلا پیاده اومدم حرم به امید نگاهی اشکای چشمای من میده گواهی زیر قبه میرسم میگم الهی: کاش اربعین آخری باشه که من امام مو نمیبینم کاش اربعین آخری باشه که پای منبرش نمیشینم ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک توی این راه توی هر قدم دعاگوی ظهورم پای هر علم دعاگوی ظهورم میرسم حرم  دعاگوی ظهورم از خودم همیشه میپرسم که آیا؟ میبینم جمالشو تو این تکایا بین اشک و گریه ها میگم خدایا: کاش اربعین آخری باشه که منتقم نیومده از راه کاش اربعین آخری باشه که با امامم نشدم همراه ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک مثل هر سال اگه خیلی خسته از دست زمونم هرجوری شده خودم رو میرسونم برا تعجیل فرج دعا میخونم اگه  باشم توی موکب تو مهمون محو دیدنت میشم با چشم گریون سربه پات میذارم و میگم آقاجون: کاش اربعین آخری باشه که تو غریب و بی کس و یاری کاش اربعین آخری باشه که ذوالفقارو بر نمیداری ▪️یابن الحسن روحی فداک ▪️متی ترانا و نراک مثل هر سال زائرا از همه جا شدن روونه این فقط عشق حسینه که میتونه این همه عاشقو یکجا بکشونه چی میشه دوتا زیارت بشه قسمت هم امام حسین و هم حضرت حجت تو دل تموم زائرا یه حاجت: کاش اربعین آخری باشه که ما در انتظار دیداریم کاش اربعین آخری باشه که حسرت ظهورتو داریم شاعر: مرتضی کربلایی هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 در این روزگاری که دل بیقرارست گدایِ کریمه شدن افتخارست ثوابِ زیارت برایم نوشتند خودم نه دلم سویِ تو ره سپارست دوباره حرم قسمتم نه نشد آه چقدر این دلِ بی نوا بدبیارست چنان گنبدت جلوه دارد در عالم که صحنِ تو در آسمان ها مدارست کسی که قدم میزند در حیاطت رویِ فرشِ بالِ ملائک سوارست نگاهت مرا از غریبی درآورد ببین خنده رویِ لبم آشکارست همین هم نشان از کرم خانه دارد گدا زاده ای با شما هم جوارست کریمه کرم کن گدایِ خودت را گدایی که در ماتمت سوگوارست چکید اشک تو بر زمین بعد از آن بود که از ساوه تا قم درختِ انارست دلم خون شد از این غم و ماجرایت دلت تنگ بوده برایِ رضایت 🔹وارد شد در این شهرِ مقدس .. تمام مردم به استقبالش اومده بودن .. همه گل دستشون بوده .. آخه برا اولین بارِ دخترِ امام داره میاد .. مرد و زن احترام گذاشتن .. بارها شنیدید .. 🔸ولی چون در ساوه به بی بی زهر داده بودن ، مریض احوال بود و خانه ای براش آماده کردن .. هفده روز در آن خانه زندگی کرد و مهمان بود .. مردم قم حتی نزاشتن مردی واردِ محله بشه .. بمیرم برات خانم .. من از نیمۀ شعر میخونم صدا ناله ت بلند بشه ... تفسیر کن دوریِ خواهر از برادر را تعبیر کن خوابِ حرم بوسیِ مادر را جاری بکن در قم کمی از حوضِ کوثر را ماتمکده کن کشورِ موسی ابن جعفر را ای زینبی که از حسینِ خود جدا ماندی با ما بگو آیا به زیرِ نیزه ها ماندی؟ آیا زِ تو کس هتک حرمت کرد نه هرگز در قم دلِ تو حسِ غربت کرد نه هرگز کس خنده در اوجِ مصیبت کرد نه هرگز کس غارتِ خلخالُ و زینت کرد نه هرگز اینها که گفتم یک به یک آمد سرِ زینب ای وای سوغاتِ سفر شد معجرِ زینب قم با سلام و تهنیت دنبالِ تو آمد با سر به طوفِ کعبۀ آمالِ تو آمد با شاخه هایِ گل به استقبالِ تو آمد دستِ محارم زود زیرِ بالِ تو آمد زینب ولی با خیل نا محرم کجاها رفت پیشِ دو چشمش خیزران پایین و بالا رفت.. 😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔹مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین (علیه السلام) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر امیرالمومنین (علیه السلام) گذشت؟ 🔸حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خم می‌شد و دستش را می‌بوسید و به استقبالش می‌رفت و او را در جای خود می‌نشانید؛ سینه اش را می‌بویید و می‌فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»، بوی بهشت را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌شنوم. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که حضرت درباره او می‌فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»؛ به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب می‌کند. اگر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) راضی شد، خدا راضی می‌شود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که حضرت می‌فرمود: «إِنَّ فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی، وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ»؛نگویید حضرت فاطمه (سلام الله علیها) روح من و جان من است. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که می‌آمد درب خانه اش، حضرت اجازه می‌گرفت و وارد می‌شد. بی اجازه وارد خانه نمی‌شد. 🔹حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که پیغمبر خدا وقتی مسافرت می‌رفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. وقتی برمی گشت، اولین خانه‌ای که وارد می‌شد خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. 💠آیا این حقایق تاریخ رد کردنی است؟ در مدینه طوری غریب شود که بریزند خانه اش را آتش بزنند. او را بین در و دیوار بگذارند. نامحرم‌ها در کوچه او را محاصره کنند. ▪️از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چه بود؟ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که جوان بود. فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین (علیه السلام) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بردند. ▪️تعبیری که از امام مجتبی (علیه السلام) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. 🔹امیرالمومنین (علیه السلام) صحنه‌ها را دیده و طبق پیمانی که ازش گرفته شده صبر کرد. در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه‌ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) باید امیرالمومنین (علیه السلام) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم)! اگر خدا می‌خواست باید صبر کنم، صبر می‌کنم. امیرالمومنین (علیه السلام) صبر کرد. ▪️وقتی امشب بدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد. دیگر صبر امام علی (علیه السلام) کم شد و عرض کرد: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی»؛ فرمودی صبر کن، تحمل کردم، ولی دیگر صبر امام علی (علیه السلام) کم شده. «یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»؛ دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ اما دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم امام علی (علیه السلام) راه ندارد. ▪️ یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خودت می‌دانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا»؛ به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم)! با امام علی (علیه السلام) اسراری است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در میان می‌گذاشت. تو از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر می‌بینی مخفیانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آوردم و دفن کردم؛ اگر می‌بینی همه را دعوت به سکوت و آرامش می‌کنم که مبادا دشمن با خبر شود، این‌ها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) به وصف غربتم این بس بود که با سیلی ز گوش همسر من گوشواره افتاده
AudioCutter_۱ای خدا باز اومدم.mp3
2.22M
شماره 997 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ آی خدا باز اومدم توبه کنم یه نگاه کن به دل خسته‌ی من به بزرگی خودت منو ببخش یا الهی بالحسین و بالحسن کمکم کن این شبا، به سعادت برسم تو رو حقیقت, حسن و حسین قسم منو رد کنی که بیچاره میشم بیرونم کنی کجا دارم برم؟ جایی رو نمیشناسم به جز همین کنج هیات و یه گوشه از حرم ▪️یا الهی بالحسین و بالحسن راه بندگی تو پیدا می کنم با ابو حمزه و جوشنِ کبیر همه ی خواهش این گدات اینه جونمو بگیر و اشکامو نگیر در خونت اومدم، روسیاه و سر به زیر انا عبدک الضعیف، و اجرنا یا مجیر توی روضه چشممو تر می کنم که فقط همین یه کارو بلدم مطمئنم این دفه می بخشی چون من با آقام در خونت اومدم ▪️یا الهی بالحسین و بالحسن روزا که آب می بینم نمی خورم یاد لبهای علمدار می کنم دم افطار یا حسین می گم و بعد روزمو با روضه افطار می کنم چه می چسبه این شبا، اگه بیدار بمونی روزا روزه بگیری، شبا روضه بخونی حالا که تشنگی رو درک می کنی می تونی روضه ی آب و بخونی روضه ی لبای خشک اصغرو غصه ی دل رباب و بخونی ▪️یا الهی بالحسین و بالحسن شاعر: داود رحیمی.
1.65M
شماره 1037 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بهار دل شده خزون دردامُ از چشام بخون نشسته ام یه بار دیگه پا سفره ی ماه رمضون تو گیر و دار زندگی عادی شده برام خطا با این همه رو سیاهی بازم به من گفتی بیا ▪️خدا خدا خدا خدا ای خالق بنده نواز میخوام که از تو دور نشم خیلی داره دیر میشه ها یه کاری کن عوض بشم ببین دارم داد میزنم گناه من و بیچاره کرد تو صحرای هوای نفس دل من و آواره کرد ▪️خدا خدا خدا خدا ای که تویی به هر زمان قرار قلب بی قرار گناهای این بنده ات و رو حساب جهلش بذار به زیر بار معصیت قد کمون اومدم خدا به محضرت یه بار دیگه پشیمون اومدم خدا ▪️خدا خدا خدا خدا ببین پا سفره ی دعا اشکای این سینه زن و میگه میون گریه هاش ببخش من و،ببخش من و ای خالق آلاله ها ببر من و یه شب حرم از در خونه ی حسین کجا رو دارم که برم ▪️حسین حسین حسین حسین آی عاشقا مثل شما این همه ی حرف منه فقط امید ما همین گریه و سینه زدنه مرثیه خونی کارمه مثل تموم عالمین میون گریه هی میگم ▪️حسین حسین حسین حسین آقا شنیدم که یه روز خون به دل شما شده میون گودال بلا سر از تنت جدا شده آقا شنیدم سرت و به روی نیزه ها زدن با کعب نی حرومی ها بر تن بچه ها زدن بین زمین و آسمون با اشک جاری از دو عین یه مادری ناله میزد غریب مادر یا حسین ▪️غریب مادر یا حسین مداح اهل بیت درویشی🎤 شاعر: امیر عباسی.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ انجام كار خانه مرا سخت گشته است ▪️دیگه خودم نمی تونم برا بچه هام نون درست كنم، نمی تونم خودم لباس های بچه هام رو بشورم، بابا چند وقت زینب میاد جلو بسترم، توقع داره مثل همیشه بغلش كنم.. 😭 موهاش رو شونه بزنم، آخ كه دیگه دستم بالا نمیآد، بابا برا علی نمیتونم بگم، بچه ها هم كه طاقت ندارن، اومدم برا تو بگم بابا.. 😭 انجام كار خانه مرا سخت گشته است می دونی چرا بابا؟ ضرب غلاف بال و پرم را گرفته است.. 😭 🔹همسایه ها عیادت نمی اومدند، ای كاش نمی اومدند، وقتی می اومدند، می رفتن بیرون، زینب میشنید، هی با خودشون می گفتن، این خانم دیگه موندنی نیست، این روزها روزهای آخرشه.. همسایه ها همه فهمیده اند كه مرگ سر تا به پای محتضرم را گرفته است ▪️فاطمه هجده ساله از دیوار كمك میگرفت، می اومد كنار قبر بابا، این روزها وقتی از بابا حرف می زدن دلتنگ میشد، می گفت:علی جان پیراهنی كه بابام رو در اون پیراهن غسل دادی، بده من بوی بابامُ استشمام كنم. 🔸امیرالمؤمنین علیه السلام می دونه فاطمه چقدر دلتنگه، هی امتناع میكرد، هی زهرا اصرا. ▪️پیراهن رو آورد، روایت نوشته، تا پیراهن رو بو كرد، دیدن خانم غش كرد، رو زمین افتاد 👇 ▪️می خوام بگم بی بی طاقت نداشتی، پیراهن بابا رو ببینی، من بمیرم برا اون سه ساله ای كه تا بهانه ی بابا رو گرفت، دیدن نانجیب ها از در خرابه یه طبقی دارن میارن، قول بده ناله هات تموم نشه برای باقی شعر، همچین كه رو پوش رو كنار زد، بچه ترسید، عمه جان این سر كیه؟ آخه حق داره بچه، باباش این طوری نبود، همه صورت زخمی ، لبها تركیده، بی بی كنار قبر بابا با باباش حرف می زد، اما این سه ساله، كنار سر بریده بابا،  گفت:بابا، خیلی درد و دل دارم باهات بابا..😭 در شام بی كسی مرا داد می زند زخمی كه بال چشم ترم را گرفته است ▪️اگه كسی تا حالا برا رقیه سلام اللله علیها گریه نكرده باشه، با این بیت تلافیش رو در بیاره.. هر جا ز قافله عقب افتاده ام زجر از روی اسب موی سرم را گرفته است. ▪️هر جا رقیه رو می زند رو می كرد به عمه جانش میگفت:اگه عموم بود، اینها جرأت نداشتن منو بزنن.. 😭 دق مرگ كرده حرمله ام بس كه در برم بر نی سر عموی حرم را گرفته است این یكی رو به اندازه ی غیرتی كه پا روضه ی بی بی داری باید پاش ناله بزنی.. انگشت های طعنه امانم بریده است خیرات شهر دور و برم را گرفته است.. 😭 این كه بی تابِ، رو زمین خوابِ، دختر شاهِ شده بی بابا، اما حالا، با كیا همراهه ▪️اونجا اگه تو مدینه، غربت اگه بود، اما علی بود سلمان بود، اباذر بود، اینجا هر وقت سر از محمل بیرون میكرد، باید سرهای بریده رو میدید، یا باید شمر و خولی رو می دید..😭 شده بی بابا، اما حالا، با كیا همراه نزنید اینقدر، بی گناهه توی ویرونه، یه ریز می خونه كجایی بابا كی میگه بابا، نَوه ی زهرا بی كس و كاره  یتیم تنها كه نشسته، با لباس پاره آخه كی گفته، خنده داره آفتاب از كدوم طرف در اومده كه بابام با سر اومده لب تشنه بریده حنجر اومده كه بابام با سر اومده غریب مادر امده.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از تو صحرا با صدای زنگ اُشترا به پا خواست همگی بیایید سوار شید کاروون راهی صحراست میون لشکر اعدا دیگه زینب تک و تنها سوار ناقه ها کرده همه بچه های زهرا ببینید از روی ناقه همه ی چشم ها به زینب حالا همه سوارند از اون بالا دارند نگاه میکنند،این عمه یه روزی سوار ناقه شده،نمیدونی چه جوری سوار شد،چه شوکتی،بنی هاشم ،جوانها بازو به بازوی هم دادن،نیمه ی شب یه دیوار درست کردند،یه وقت سایه ی عمه مون رو کسی نبینه،عباس اومد زانو گرفت،علی اکبر اومد محمل گرفت،خود حسین علیه السلام زیر بغلای بی بی رو گرفت،حالا اهلبیت دارند از بالای ناقه ها نگاه میکنند،عمه تنها مونده پایین،چه جوری میخواد سوارشه؟ ببینید از روی ناقه همه ی چشم ها به زینب چه جوری میخواد سوار شه رحم کن خدا به زینب روی گونه اشک نم نم رو به گودال میگه با غم پاشو از جا غیرت الله خواهرات بین نامحرم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ دارم میرم داداش اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ▪️دل اهلبیت شور میزنه،بالاخره زینب چه میکنه؟لشکر ایستادند،یه وقت دیدند عوض اینکه زینب به سمت ناقه ها بیاد، دوید سمت گودال،داداش چه خاکی به سرم بریزم،خودش رو اندخت رو بدن برادر،وای،لباهارو گذاشت بر اون رگ های بریده، حسین...
zaker-roghaye-nazli-sorati(128).mp3
8.3M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مرحوم سیدجواد ذاکر🎤 رقیّه نازلی صورتون قویما دیواره بـو کربـلا یوللارینـا باخمـــا آواره رقیّــه آغلامـــا سینه‌می داغلاما ▪️جان بابا... به درد خانمان سوزی ز خود بیگانه می میرم تمام خاطرات من شده افسانه می میرم سه ساله مادر عشقم منم پیر طریقت ها زدم پیمانه پیمانه من آخر مست و رندانه لبت بوسیدم و گفتم من دردانه میمیرم ▪️رقیه رقیه رقیّه نازلی صورتون قویما دیواره بـو کربـلا یوللارینـا باخمـــا آواره رقیّــه آغلامـــا سینه‌می داغلاما بابـان گیـدوب سنـه آلا تـازه گوشواره او گوشــوار عشقـدور چاتمـاز اغیـاره بو قدر گوزیاشون قزیم توکمه رخساره و تیـر آهـون ایلـدی قلبمـی یـاره ▪️رقیه رقیه
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
#روضه_دیر_راهب #کربلایی_جناب_آقای_جاودان #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.» 🥀 امام حسین علیه‌السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ ✍ این چه وضعی‌ست که در این سر و صورت باشد این سر سوخته مملوّ جراحت باشد روضه ی صورت تو دامنه‌اش بس باز است راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟ هر چه کردند به این رأس جنایت باشد لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟ این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟ لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد گونه های تو چرا جای کبودی دارد این هم انگار که سوغات تلاوت باشد دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟ مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند میرسانند زنی را که روایت باشد هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد این پریشانی از آداب زیارت باشد دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه دختران عاطفه دارند حواست باشد من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر ! هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد هشتک کانال حذف نشود ❌
NaderJavadi-EmamReza-01.mp3
2.47M
ای یار بی پناهان یا ضامن غریبان رضا رضا رضا جان... ❤️ حاج جواد نادری 🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
391.2K
شماره 1548 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عالم بود مهمان زهرا شرمنده ی احسان زهرا ای مظهر خلاق داور ای دختر پاک پیمبر شافعه ی صحرای محشر ▪️یا فاطمه یا فاطمه جان تو فاطمه خیرالنسایی هستی و جان مصطفایی آیینه ی ایزد نمایی نور دل اهل ولایی تو بانوی مشکل گشایی ▪️یا فاطمه.. ای کُفو حیدر فاطمه جان هست پیمبر فاطمه جان تو عطر قرآن مبینی جان امیرالمومنینی با بذل جان حامی دینی ▪️یا فاطمه.. تو زینت عرش و زمینی حبل المتین حصن حصینی خلاق داور بر تو نازد شخص پیمبر بر تو نازد حضرت حیدر بر تو نازد ▪️یا فاطمه.. هستم همیشه در پناهت محتاج بر نیم نگاهت از کودکی هستم گدایت جانم شود زهرا فدایت سوزم برای غصه هایت ▪️یا فاطمه.. ای باعث خلقت عالم دردانه ی رسول خاتم بانوی بی قرینه زهرا ای مادر حزینه زهرا غریب در مدینه زهرا ▪️یا فاطمه.. بعد از نبی چها کشیدی غربت حیدر را تو دیدی نا مردمان با هم نشستند از حیدر و نبی گسستند با ضرب کین در را شکستند ▪️یا فاطمه.. حرامیان آن زمانه آتش زدند بر درب خانه دشمن قرآن وحشیانه از جور و کینه ظالمانه تو را زدند با تازیانه ▪️یا فاطمه.. در پیش چشم زینب تو جان رسیده بر لب تو زخم علی را او نمک زد صبر علی را او محک زد فاطمه جان تو را کتک زد ▪️یا فاطمه.. مداح اهل بیت کربلایی درویشی🎤
391.2K
شماره 1548 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عالم بود مهمان زهرا شرمنده ی احسان زهرا ای مظهر خلاق داور ای دختر پاک پیمبر شافعه ی صحرای محشر ▪️یا فاطمه یا فاطمه جان تو فاطمه خیرالنسایی هستی و جان مصطفایی آیینه ی ایزد نمایی نور دل اهل ولایی تو بانوی مشکل گشایی ▪️یا فاطمه.. ای کُفو حیدر فاطمه جان هست پیمبر فاطمه جان تو عطر قرآن مبینی جان امیرالمومنینی با بذل جان حامی دینی ▪️یا فاطمه.. تو زینت عرش و زمینی حبل المتین حصن حصینی خلاق داور بر تو نازد شخص پیمبر بر تو نازد حضرت حیدر بر تو نازد ▪️یا فاطمه.. هستم همیشه در پناهت محتاج بر نیم نگاهت از کودکی هستم گدایت جانم شود زهرا فدایت سوزم برای غصه هایت ▪️یا فاطمه.. ای باعث خلقت عالم دردانه ی رسول خاتم بانوی بی قرینه زهرا ای مادر حزینه زهرا غریب در مدینه زهرا ▪️یا فاطمه.. بعد از نبی چها کشیدی غربت حیدر را تو دیدی نا مردمان با هم نشستند از حیدر و نبی گسستند با ضرب کین در را شکستند ▪️یا فاطمه.. حرامیان آن زمانه آتش زدند بر درب خانه دشمن قرآن وحشیانه از جور و کینه ظالمانه تو را زدند با تازیانه ▪️یا فاطمه.. در پیش چشم زینب تو جان رسیده بر لب تو زخم علی را او نمک زد صبر علی را او محک زد فاطمه جان تو را کتک زد ▪️یا فاطمه.. مداح اهل بیت کربلایی درویشی🎤