.
📋 روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
#روضه
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
شاعر: #محسن_ناصحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن...
«خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، کشتند بچهم و روی پای من»
امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید.
- آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
-نکنه روضهی گوداله؟! نه
-روضهی علیاکبره؟! نه
-روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید
فرمودند آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشک من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهم و با طناب بستند...
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_غارت_حرم
#روضه_قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟!
- ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟!
گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟!
گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال میکردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و میگرفتند گوشوارهش و میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.
-آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!
-برای چی میخوای بری؟!
- آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
شمارد بچهها رو بیبی، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
.
📋 گیرم آتش به جفا در که نباید میسوخت
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به #روضه_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گیرم آتش به جفا، در که نباید میسوخت
آشیان سوخت، کبوتر که نباید میسوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید میسوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید میسوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همهی حاصل حیدر که نباید میسوخت
زیرِ خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمهها سوخت، معجر که نباید میسوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه، عصر
چادرِ خاکیِ خواهر که نباید میسوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید میسوخت
*شاعر: #محسن_ناصحی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_پیامبر_(ص )
#گریز_به امام حسین(ع)
#برگشت مکه ومدینه
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸اول به مدينه مصطفي را صلوات
🔸دوم به نجف شيرخدا را صلوات
🔸سوم به بقيع و چار امام معصوم
🔸چارم به حسين و كربلاراصلوات
يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 1
🔸مدینه رفتم و غمخانه دیدم
🔸غریبان را میان خانه دیدم
🔸تمام لاله ها را بو نمودم
🔸ز بی تابی به هر جا رو نمودم
🔸زیارت کرده ام قبر نبی را
🔸شنیدم آه جانسوز علی را
🔸بقیع و گلستان آل طاها
🔸مزار چهار فرزندان زهرا
🔸چه گویم قصه ی درد و محن را
🔸که دیدم قبر خاکی حسن را
🔸دوباره کربلا را یاد کردم
🔸نظر بر تربت سجاد کردم
🔸غم باقر دلم را غرق خون کرد
🔸که چشمانم ز داغش غرق خون کرد
🔸امام صادق و قبر خرابش
🔸مزاردر میان آفتابش
🔸چه گویم از فضای دلغمینش
🔸مزار حضرت ام البنینش
🔸حلیمه دایه ی احمد در آنجاست
🔸امیرالمومنین را مادر آنجاست
🔸به اوج آرزوهایم رسیدم
🔸ولیکن قبر زهرا را ندیدم
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
اما خوش به حالت حاج آقا نصیب شد رفتی برای حج برای زیارت خانه امن الهی زیارت مدینه منوره زیارت ائمه مظلوم بقیع مرقد معطر پیامبر اکرم (ص)
زیارتت انشاالله مقبول درگاه حق باشد حالا که اسم از مدینه شد روضه پیامبر(ص) برات بخونم همه اموات فیض ببرند
اواخر عمر شریف پیامبر(ص) بود. رسول خدا در پایان خطبه ای فرمود: ای گروه مسلمان! من شما را به خدای متعال و به حق خودم بر شما سوگند می دهم که هر کس حقی بر گردن من دارد، بلند شود و از من طلب کند. کسی بلند نشد. برای مرتبۀدوم و سوم سوگندشان داد. پیرمردی”(عرب)”بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا قرار گرفت.
گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در یکی از غزوات با شما بودم. بر میگشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم، تازیانه شما فرود آمد و به شکم من اصابت کرد. نمی دانم از روی عمد یا اینکه می خواستید شتر را برانید، رسول خدا فرمود: ای بلال به منزل فاطمه (ع) برو و چوب ممشوق را بیاور، بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد میزد: این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است، در منزل فاطمه (ع) را زد و گفت: ای دختر رسول خدا! چوب ممشوق را بدهید.
حضرت فاطمه (ع) فرمود: ای بلال پدرم این چوب را برای چه می خواهد؟ امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت. فاطمه (ع)فرمود: ای بلال پس به حسن و حسین (ع)بگو مقابل او بایستند تا انها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند. علی (ع) بلند شد و فرمود ای !(ای مرد عرب) این پشت و شکم من. بیا و با دست خود مرا قصاص کن وصد ضربه به من بزن. سپس حسن وحسین(ع) بلند شدند و فرمودند: ای مرد عرب مگر نمی دانی ما نوۀرسول خدا (ص) هستیم؟
پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست. مرد عرب قبول نکرد. رسول خدا فرمود: ای مرد عرب اگر می خواهی قصاص کن، گفت: وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود. رسول خدا (ص) شکم خود را برهنه کرد. فریاد گریه جمعیت بلند شد. با ناباوری می گفتند: آیا مرد عرب پیامبر را میزند؟جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسیدو گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟
اینجا مرد عرب به جای ضربۀچوب، پیامبر (ص) را بوسید؛ اما یزید -لعنه الله علیه- به زعم خود می خواهد به عوض بدر و احد و خندق سر بریدۀامام حسین را قصاص کند. به جای چوب ممشوق چوب خیزران را برداشت و به جای بوسه بر لبان قاری قرآن، همچنان به لب و دندان او میزد و جسارت میکرد. هنگام قصاص پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) بلند شدند و فرمودند: ( مگر نمیدانی که ما نوۀپیامبر هستیم؟ قصاص ما مثل قصاص رسول خداست. )این جا همین کلام زبان حال دختر امام حسین است: نزن یزید! به جای او مرا بزن. مگر نمیدانی که من دختر امام حسینم؟ قصاص من مثل قصاص از امام حسین است. مرا به جای او بزن.
🔸در مدینه که کنارم خفتی
🔸یادم آمد که برایم گفتی
🔸دخترم هر که بخواند قرآن
🔸خلق بوسند لبش از احسان
🔸نیست دیگر به دلم طاقت و تاب
🔸یک سوال است مرا کرده کباب
🔸پس چرا لعل لبت خونین است
🔸مزد قرآن تو آخر این است
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها