eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
متن نوحه الله اکبر به دشت کربلا نزار قطری الله اکبر به دشت کربلا آمده خواهر از شام بلا ♬♩ یا حسین بن علی یاحسین بن علی ♬♩ آمدم از شام ویران دیدنت ، تاج سرم ♬♩ من ز راه کوفه و شام آمدم، مسافرم ♬♩ من چهل روزه ندیدم روی تو ،هم سفرم ♬♩ گر چه بودی نوک نی در کاروان، برابرم ♬♩ همرهم در کاروان ، ای شه تشنگان لبان ♬♩ با دلی خون نوحه خوان ♬♩ یا حسین بن علی یا حسین بن علی ♬♩ الله اکبر به دشت کربلا آمده خواهر از شام بلا ♬♩ کند و زنجیرم نمودند، یا حسین این کوفیان ♬♩ رنج و محنتها کشیدم در اسارت بی امان ♬♩ آتش افکندند به قلب اهل بیت و کودکان ♬♩ با جسارت می زدند آل نبی با خیزران ♬♩ این گروه اشقیا، خون نمودند قلب ما ♬♩ یا حسین بن علی یا حسین بن علی ♬♩ الله اکبر به دشت کربلا آمده خواهر از شام بلا ♬♩ یا حسین بن علی یا حسین بن علی ♬♩ خطبه ای خواندم در آنجا با نوای حیدری ♬♩ من نمودم بر علیه ظلم و کین افشاگری ♬♩ تا که بر چینم بساط ستم و ستمگری ♬♩ ریختم در هم نظام ظلم و ظالم پروری ♬♩ من به کاخ دشمنان، درس دادم به جهان ♬♩ بر همه حق پیشگان ♬♩ یا حسین بن علی یاحسین بن علی ♬♩ الله اکبر به دشت کربلا آمده خواهر از شام بلا ♬♩ یا حسین بن علی یا حسین بن علی ♬♩ ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── نزار قطری الله اکبر به دشت کربلا
( سلام الله علیها ) این روزها اهلبیت امام حسین ، توو شهر کوفه اسیرند ، دم دروازه کوفه ، دختر امیرالمومنین ، زینب کبری خطبه خواند : مردم کوفه ننگتان باد ، میدونید چه جگری رو از پیغمبر (ص) سوزاندید ؟ مردم کوفه شما جگر پیغمبر (ص) رو سوزاندید ، شما قلب فاطمه رو آتش زدید ... مردم کوفه شروع کردند به گریه کردن ، صدای گریه و ضجّه و شیون مردم کوفه بلند شد ، بی بی فرمود : امیدوارم همیشه چشمتان گریون باشه ، مردم کوفه زیاد بگریید ، مردم کوفه کم بخندید ، شما حسین منو دعوت کردید اما آب رو به روی حسینم بستید ، سر از بدنش جدا کردید ، اهلبیتش رو اسیر کردید ، مردم کوفه اشک می ریزند ، گریه میکنند اما بی بی زینب سلام الله علیها ، یه مرتبه متوجه شد حواس مردم به جای دیگری رفت ، سر از محمل بیرون آورد ، دید سرِ بریده برادرش بالای نیزه است ... ای ی ی حسیییین ، حسین ... بُرون آورد سر از برجِ محمل سری را دید بَر ، « نی » کرده منزل سرِ پُر خونِ پیشانی شکسته غبار غم به رخسارش نشسته گفت الا ای ماه من قربان رویت چرا خاکستری ، گردیده مویت سرِ تو ، خون به پایِ نیزه ریزد چرا خون از سرِ زینب نریزد ؟ چنان از سوز هجران، آتش دل سر خود را بزد بر چوب محمل یه مرتبه نوشتند : « ﻓَﻨَﻄَﺤَﺖْ ﺟَﺒِﻴﻨَﻬَﺎ ﺑِﻤُﻘَﺪﱠﱠﻡِ ﺍﻟْﻤَﺤْﻤِﻞ » آنچنان سر به چوبه محمل زد ، بیا ز بالای نی ، به دامنم جای گیر تا که بشویم به اشک ز چهره خاکسترت یه نازدانه ای داره ابی عبدالله ، این دختر خانم خردسال ، رو زانوی بی بی زینب نشسته بود ، یه مرتبه متوجه شد عمه جانش داره باکسی حرف میزنه ، صدا میزنه : « یا اخا » این دختر حساس شد ، بلند شد ، سرش رو از محمل بیرون آورد ، دید سرِ بریده بابا بالای نیزه ...یه نگاه به عمه کرد ، یه نگاه به سربریده کرد ، یه مرتبه بی بی زینب متوجه این نازدانه شد ، دید رنگ از چهره اش پریده ، الانه که جان از بدنش بیرون بیاد ، رو کرد به سر بریده برادر ، مَحرم زینب ... « يا أخي فاطِمُ الصغيرةِ كَلِّمها * فَقد كادَ قلبُهَا أنْ يذوباً ... با فاطمه خردسالت سخن بگو كه نزديك است دلش از غصه و اندوه آب شود ... » هر کجا نشستی به قصد فرج ، فریاد بزن : یا حسییین ...
چهل ساله که ساکتی دیگه بس نیست؟؟ چقد زجر کشیدی تو جات این قفس نیس لبت غرق خون، تو سینت نفس نیست بگو از همه حرفایی که شنیدی بگو از همه صحنه هایی که دیدی بگو از غم و غربتی که شنیدی اینا که به جز خوبی از تو ندیدن سر سفره ی تو به هرجا رسیدن چرا جا نماز از زیر پات کشیدن بمیرم نشد هیچکسی همکلامت بمیرم ندادند جواب سلامت بمیرم برای غم ناتمامت 🔥همه رو مقدمه گفتم برا این بند.. یکم حرف بزن تا سبک شی برادر چهل ساله که هی تو خواب میگی مادر 😭؟؟ .. یکم حرف تا سبک شی برادر چهل ساله که هی تو خواب میگی مادر میری کوچه میشه غمت چند برابر چی دیدی،،،مگه کی باهاتون در افتاد؟ چی دیدی،،، نمیگی چطور مادر افتاد چی دیدی مگه مادرم با سر افتاد ... از در راهو گم کرد از رو چادر، رد شد نامرد بس بود بخدا یه ضربه زد که کاری شد گوشواره شکست، دیدم چی خونی جاری شد میزنه دور از چشای بابا به صورت سیلی، به سینه با پا 😭😭😭😭😭😭 ... ... شکسته دلم تو غمت مثل شیشه میدونی که اینو میگم من همیشه آخه روزی مث روز تو نمیشه برادر میشینن رو سینت تو گودال یه نیزه میاد و دیگه میری از حال به زیر سُم اسبا میشی تو پامال 😭😭😭 مگه یادم میره شَرّی که شمر اینجا به پا کرد مگه یادم میره با چکمه هاش، رو سینه جا کرد
4_459388512274219288.mp3
10.01M
‍ واحد روضه ای حضرت زینب شعر وسبک :رضا نصابی با نفس :حاج مرتضی معیری قلبم تو سینه داشت حسین کنده میشد وقتی که خنجرو کشید وقتی که خنجرو کشید جلوی چشمای تر خواهر تو عدو سرتو میبرید عدو سرتو میبرید دیدم حسین وقتی که میکردی نگام دیدم حسین پر پر زدی پیشه چشام دیدم حسین میونه پنجه ی عدو سری رو که تکیه میداد به شونه هام الهی زینب بمیره ۳ بی حرمتی کردن بی اندازه داداش ناسزا بر زبون اومد ناسزا بر زبون اومد به اسباشون زدن نعل تازه داداش صدای استخون اومد صدای استخون اومد رحمی نبود حسین به قلبه دشمنت با اسباشون رفتن به روی بدنت هرکی اومد یه ضربه ای به تو میزد نموند دیگه یه جای سالم به تنت الهی زینب بمیره ۳ توسر نداری من سر رفتن ندارم ماندی به روی خاک عالم کربلا شد بند دلم بودی و هر بند تن تو انگار جای گندم ری اسیا شد یک بار بوسیدم گلویت را چگونه جای همان بوسه دوازده ضربه جا شد زینب زمین خرده ولی تو سنگ خردی این زخم ها از ضربه های بی هوا شد اتش میان خیمه ی عباس افتاد دستی کنار معجر من بی حیا شد رضا. نصابی
متن روضه ۲ 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید شب شهادت زین العابدین... امام سجاده... دیگه دلت اینجا نباشه... بریم مدینه... کنار قبرستان بقیع بنشینیم... برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم... وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام... 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله -
❣﷽❣ ⚫️ 🔴 🌾به نام نامی مولای عابدین صلوات 🌾برای سرور و سالار ساجدین صلوات 🌾برای سید سجاد آن امام همام 🌾که هست رهبر و سردار صابرین صلوات 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🔹بر روی زمین و آسمانها و کُرات 🔸در بین مناجات برای حاجات 🔹زیبا تر از این دعا ندیده است کسی 🔸برخاتم الانبیا محمد صلوات (دعای فرج) الله_یاحجة_الله_علی_خلقه.... ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین گفتم منم در میزنم گفتی به تو سر میزنم من هم مکرر می زنم تا بنگرم احسان تو ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین (یااباعبدالله) بی زادم و بی عائله آید به یادم قافله من میدوم با هروله چشمم به قرص نان تو ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مرانی از درت ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین ⬅️امروز برای غربت امام سجاد ناله بزن... انشالله دسته جمع مدینه عرض ادب کنیم.... آقای که سالیان سال گریه میکرد.... امام سجاد شهید زنده کربلا است... امام منظره های زیادی رو دیده... میدونی برا که داری گریه می کنی.... برا اون آقایی که شیرخوار لب تشنه دیده.... لبهای خشک شش ماه رو دیده.... گلوی پاره پاره علی اصغر رو دیده.. برا آقایی گریه می کنی که قبرش تو بقیعه ولی دلش کربلاست.... آقایی که قبرش زائر نداره... بارگاه نداره .... غریبه 3 . .... ⬅️یه لحظه دلتو ببرم مدینه و التماس دعا ... ⬅️زبان امام سجاده.... شنیدید وقتی اهل بیت وارد شهر شام شدند ..... یه مُشت زنای رقاصه اومدن.. اینقدر جلو چشم زنای داغدیده رقصیدن...... انقدر پای نیزه ها و سرهای شهدا رقصیدن...... ▪️ آن یکی بر مطربان شاباش داد ▪️ دیگری بر نیزه دار پاداش داد (چه غوغایی بود) ▪️ این یکی بر سنگ زن انعام داد ( یا صاحب الزمان) ▪️ دیگری بر مرتضی دشنام داد ⬅️ این قدر امام سجاد گریه کرد. که خدا میدونه چه حالی داشت آقا..... اما این یه بیت دل آدمو میلرزونه سادات منو ببخشند... ▪️ کافران را جا به کرسی داده بود ▪️ عمه ام بر روی پا ایستاده بود همچین که وارد محله یهودیا شدیم یکی پیشاپیش قافله فریاد میزد... آی یهودیا .... اینا همونایی هستن که باباشون باباهای شما را کشته، روز روز تلافیه ... (امام سجاد میفرماین) دیگه کسی نبود سنگی به ما نزنه... خاکستر به سرما ریختن.... ( یا اباعبدالله) امام سجاد می‌فرماین... آتش به سر ما اهل بیت ریختن... من دستام به زنجیر بسته بود... یکی از آتش ها عمامه ام افتاد... عمامه ام سوخت ...سرم سوخت... 🔘امان امان... از دل امام سجاد... ⬅️ امروز برای امام سجاد بلند بلند گریه کن... آقایی که 30 یا 35 سال بعد از واقعه کربلا آب می دید گریه میکرد... آتش می دید گریه میکرد.... بچه شیرخواره بغل مادر می دید گریه میکرد... گوسفند میدید دارن سر می‌بُرن گریه میکرد.... قصابای مدینه حواسشون بود جلو چشم امام سجاد سر از بدن حیوان جدا نمی کردند از یه گوشه کنار دید سر از بدن حیوان جدا میکنند دوید اومد نشست شروع کرد گریه کردن.... (سوز/اوج) صدا زد بگین ببینم به این گوسفند آب دادید یا نه… (گقتن آقا جان ما مسلونیم محاله لب تشنه سر از بدن حیوان جدا کنیم) شروع کرد گریه کردم صدا زد … یه عده به ظاهر مسلمون اومدن کربلا ... لب تشنه سر از بدن بابای غریبم حسین جدا کردند… ✨من داغ خواهر دیده ام ✨داغ برادر دیده ام ✨دیدم که سیلی خورده بود ✨کُنج خرابه مُرده بود 💥ای وای دلم ای وای دلم 💥بر نوک نِی باشد گُلم ✨من داغ اکبر دیده ام ✨ من داغ اصغر دیده ام ✨با ناله های یا ربَم ✨من همنوا با زینبم ✨آنقدر مرا کتک زدند ✨بر زخم من نمک زدند ✨ رقیه را کتک زدند 💥ای وای دلم، ای وای دلم 💥بر نوک نی باشد گُلم ⏪ناله داری دلتو ببرم کربلا ⏪ روضه ام همین باشه و ببینمت کربلا لحظه ای رو یاد کنم که بنی اسد اومدن بدنها رو به خاک بسپارن... اما این بدنها رو نمیشناسند .... چون بدن رویا از سر میشناسن یا از لباس.... امان امان … یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد صبر کتید من این بدنهارو خوب میشناسم... این بدن بُریره... این بدن زُهیره... این بدن عموم ابالفضله... این بدن بابای غریبم حسینه... یه وقت صدا زد... 💔بنی اسد بیایید 🖤کفن با خود بیارید 💔مگر خبر ندارید 🖤حسین کفن ندارد 💔لاله و گُل بیارید 🖤سر قبرش گذارید 💔مگر خبر ندارید 🖤حسین مادر ندارد ۲ به سوز دل و اشک و آه و ناله امام سجاد سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین… 🔻🔺 ⬅️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)➡️
❣﷽❣ ♠️. ♠️ ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است صد جاده به سمت آسمانها باز است چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست چون پنجره ای که رو به دریا باز است ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ در سوگ امام ساجدین دل خون است. وز سوز غمش دیده ی دل جیحون است. رنجی که ز کربلا و کوفه تا شام او دید بیانش ز توان بيرون است. ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ شب شادی شب غم گریه می کرد به اندوهی دمادم گریه می کرد کتاب عمر او تقویم روضه است محرم تا محرم گریه می کرد (آقای مومن نژاد) ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ ◼️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)◼️
❣﷽❣ 💢 💢 ⚫️ هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... 🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! 🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. ▪️▪️🌷🌷🌷▪️▪️ 📕برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها کنج ویرانسرا میمیرم امشب دیگر از زندگانی سیرم امشب جان میدهم جان، در کنج ویران ای ماه تابان، مظلوم حسین جان... روی من از ستم گردیده نیلی شمر دون بر رُخم زد ضرب سیلی چشمانم از غم گردیده باران ای ماه تابان، مظلوم حسین جان... ای پدر بر تنم باشد نشانه ضربه ی کعب نی با تازیانه پس کو تنت ای سلطان خوبان ای ماه تابان، مظلوم حسین جان... یا حسین کُشته ی صوم و صلاتی بر همه شیعیان باب نجاتی جانت فدا شد با کام عطشان ای ماه تابان، مظلوم حسین جان... یا حسین دستُ میگیرم به دیوار راه رفتن به من سخت است و دشوار از غم رسیده بر لب دگر جان ای ماه تابان، مظلوم حسین جان... ای پدر جان چه شد طفل صغیرت اصغر ان کودک نا خورده شیرت در این عزا شد ( فرج) نوا خوان ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
1402043006.mp3
6.55M
(شورجدید فوق العاده زیبا) 🎤کربلایی محمدحسین حدادیان -------------------------------- بنداول . مشکات الزهرا یا رقیه ذاتن نوری نورا رقیه بردی ارث از مادربزرگت انسیه الحورا رقیه ام الابیهایی ،تو مادر بابایی سه سالته،برا خودتت لشگربابایی عالم میکشه حسین،وقتی بهت میگه الهی قربونت برم دختربابایی رونخل علوی، ثمروببین رفته کلا به حسن،جگرو ببین توخرابه های شام،سرباباشو باگریه پس گرفت، هنر ببین بند دوم . تو دُر نایابی رقیه مفتاح هربابی رقیه بردی ارث از ام المصائب حلمایی هرباغی رقیه وضعت العباس یعنی ،جان ابالفضلی توالگوی کل محبان،ابالفضلی وضوگرفته هرموقع،تورو بغل کرده سه ایه کوثر قران ،ابالفضلی بگو لاحول والله، تیرعشقشو زده به قلب عموش،هدفو ببین نوه ابوترابو ،شهرشام حرم دوم شاه نجفو ببین
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
8.54M
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا عنایت آقا گرفته است شکر خدا، که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بال فرشته است برای تبرّک‌ش؛ اطراف چشم‌های تَرم را گرفته است اینجا حسینیه است، ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریه‌ی ماه مُحرمم؛ امروز بوی چادر زهرا گرفته است حالا نفس نفس زدنِ سینه‌های ما؛ عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است دیروز بین خونِ خودش ریشه کرده بود حالا درخت سیب شده پا گرفته است شاعر: آقای [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 08 - Abozar Biukafi - Vahed.mp3
9.73M
داری از پیش من میری، دستام و می‌گیری دلم می‌خواد صدات کنم هستی شبیه پیغمبر، جونم علی‌اکبر راه برو تا نگات کنم چجور باید از تو دل بکَنم سخته دم نزنم، گُر گرفته تنم آشوبم تو هم گمونم خیلی بیتابی و ... پا‌به‌رکابی و، تشنه‌ی آبی و ... آشوبم ببار ای بارون ببار دلم شده بی‌قرار امون از این غربت و داد ازین روزگار (ای وای علی‌اکبر) رفتی! تا که رجز خوندی، شمشیر و چرخوندی بی‌غیرتا چشمت زدن توی کمون گذاشتن تیر، بدونِ هیچ تأخیر؛ تا که علی گفتی، زدن زمین خوردی زانوهام تیر کشید تا که اشکامو دید، شمر ملعون رسید ای بابا میزد با نیزه روی پیکرت گفت کجاس اصغرت؟! اینم از اکبرت ای بابا چشماتو وا کن ببین بازم کنارم بشین نفس بکش، اِنقده پا نکش رو زمین (ای وای علی‌اکبر) إرباً إربا شدی بابا، چیکار کنم حالا ریختن تو رو دور و برم داغت قامتم و خم کرد، عمر من و کم کرد تو رو چجوری ببرم؟! یه جای سالم نذاشتن برات غرق خونه چشات، زخمیه ابروهات گریونم لبای خشکت شده قاتلم بی‌قرارِ دلم، رفتی ای حاصلم گریونم دنیا نداره وفا موندم چطور بی عصا مُردم و زنده شدم بردمت توو عبا (ای وای علی‌اکبر) [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 07 - Abozar Biukafi - Tak.mp3
4.34M
مثل حق یکتا علی علی علی علی علی، علی ای جهان‌آرا علی علی علی علی علی، علی عالی و اَعلی علی علی علی علی علی علی لافَتی اِلّا علی؛ علی علی علی علی علی من که پیشِ غیرِ تو، سر خَم نکردم تو دوای هرچی درد، من کوه دردم تو مقام و منزلت دادی به کعبه در حقیقت دور تو باید بگردم مرد یتیم نوازی تو تویی که چاره سازی تو پیش تو خاکم که از من هرچی میخوای بسازی تو (یا علی) مرحبا مَرحب فکن علی علی علی علی، علی ای یل خیبر شکن علی علی علی علی، علی الگوی رزم حسن علی علی علی علی، علی صاحب و مولای من علی علی علی علی، علی مثل کوهی استوار؛ در بین لشکر بازوی پروردگار، شمشیر حیدر معرکه در دست تو؛ ای شیر کَرّار گردش چشمان تو؛ غوغای محشر تویی که برترینی تو همیشه اولینی تو فقط تو برگشت از جنگ تویی که آخرینی تو (یا علی) چشم تو عین الیقین علی علی علی علی، علی دست تو حبل المتین علی علی علی علی، علی وجه رب العالمین علی علی علی علی، علی یا امیرالمؤمنین علی علی علی علی، علی من کجا و مدح تو، در این دقایق؟! گشته عین و لام و یا، اوصاف خالق تو مع الحقی و حق، با تو همیشه باب علم مصطفی، قرآن ناطق دعای مستجابی تو حقاً ابوترابی تو رمز نجات شیعه توو روز حساب کتابی تو [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 06 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
7.23M
تو که رفتی، من از غصه خمیدم با یه حالی، دنبال تو دویدم حال زار باباتو کی می‌دونه آه ای سرو رشیدم از داغت چه کشیدم خشکیده لب‌هات پسرم می‌میره بابات پسرم دل نگرونم از الان برای قد و بالات پسرم با چشم خودم دیدم امید من میره سمت خدا فرزنده رشید من میره از خیمه‌ها اولین شهید من میره می‌بینی روزگار منو نگاه بی‌قراره منو پسرم می‌بینی حال زار منو (ولدی ولدی علی) با رجزهات غوغایی به پا کردی توی میدون واسه من دعا کردی بمیرم تا افتادی روی خاکا خیمه‌ها رو نگاه کردی بابا رو صدا کردی پاشو جون من پسرم از بین دشمن پسرم ارباً اربا شد بدنت تو رو چجوری کشتن پسرم هرکاری میشد کردم، آروم نشد قلبم جون داده بودم اما، رسید به فریادم پاشو ببرم مرو از، میون نامحرم تو نشون دادی غیرت‌تو آتیشم زده غربت تو بمیرم چی‌شد اون قدوقامت تو (ولدی ولدی علی) نمیه‌تونم بی‌تو زنده بمونم بگو بابا آروم شه دل خونم حالا باید از میدون بدنت رو؛ هرجوری که بتونم تا خیمه برسونم؟! من موندم مبهوت چه کنم؟! با زخم پهلوت چه کنم؟! دارم می‌میرم که برات عبای من شد تابوت چه کنم؟! پاشو عصای دستم، که دشمنم شاده هرگوشه‌ی این صحرا، تن تو افتاده من صد علی خواسته بودم، خدا بهم داده حالمو می‌بینی پسرم پیش تو مثله محتضرم چه جوری تنت رو ببرم تا حرم (ولدی ولدی علی) [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 05 - Abozar Biukafi - PishZamine.mp3
2.84M
چه خوش بوَد زندگیِ در هوای تو بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو چه خوش بوَد عاقبتِ خیر هرکسی که جان دهد پای تو و روضه‌های تو تا خون‌بهای تو، باشد خدای تو درمان هر غم است، اشک عزای تو اشکِ در داغ حسین نزد خدا می‌ماند خانه‌ی دوست تو را سوی خودش می‌خواند خانه‌ی دوست کجاست؟! کربلا کربلا مأمن انبیاء مرد این جاده‌ای؟! ای رفیق پا‌به‌پای شهیدان بیا کربلا کربلا، کربلا شاعر و نغمه‌پرداز: [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh H-AliAkbar A.mp3
13.27M
قبل رفتن سری به حرم بزن سری به خیمه‌ی عمه هم بزن هی از این خیمه به اون خیمه برو جلوی چشام یه کم قدم بزن چجوری راهی مقتل‌ت کنم؟! به خدا باید محولت کنم من هنوز از دیدنت سیر نشدم کاش میشد یه کم معطلت کنم اگه قد و قامتت رشید شده همه محاسنم سفید شده راه کشتن حسینو میدونن تو شهید شی پدرت شهید شده خدایا پیمبرم داره میره اشک چشم خواهرم داره میره همه اهل حرم دارن میگن آخ علی اکبرم داره میره یکی شمشیر روی بازوت میزنه یه نفر پنجه به گیسوت میزنه مادرت فاطمه رو صدا نزن نیزه‌دار نیزه به پهلوت میزنه بمیرم محاصره شده تنت خیلی محتاج زره شده تنت تو خودت گره‌گشای عالمی پس چرا گره‌گره شده تنت؟! چقدر از بدنت خون اومده پسرم پاشو باباجون اومده نگاه کن این اولین بارِ علی عمه از خیمه‌ها بیرون اومده شاعر: آقای [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
. ( علیه السلام ) 🎤 « يارالی » یعنی : همه جایِ بدنت زخمی بود ذره ذره ی تنت زخمی بود حتي كُنجِ دهنت زخمي بود ( آی يارالی ... ) آخرش كار رو به شمر مُحوَّل كردن يامظلوم ، يامظلوم تو رو با خنجرِ كُند مُعطَّل كردن يامظلوم ، يامظلوم ... يارالی یعنی : نيزه رو نيزه زدن ، نامردا همه با هم اومدن ، نامردا همه با لگد زدن ، نامردا به تو پيشِ مادرت جسارت كردن يامظلوم ، يامظلوم به تو با ضربه ي پا جسارت كردن يامظلوم ، يامظلوم ( نمي دونم از كجا روضه بخونم ؟ شبِ عاشوراست ... ) داغ یعنی ، جوانِ رعنایت تشنه لب ، رویِ خاک جان بدهد نانجيبي ميانِ سينه ي او نيزه اش را تكان تكان بدهد ( حسيیین ... اگه راه داشت ، امشب و فردا ، یه صدقه برا امام زمان کنار بزارید ... ، به خدا قلبِ آقا در فشار است ، تو هم امشب نبايد ساكت باشي ، بايد بهم بريزي ... ) بدونِ آب بُريدن حنجرِ او را كِشانده اند به گودال مادرِ او را عصا زدن به او پيرمردها بلكه در آورن نَفَس هاي آخرِ او را بزار روضه بخونم : هلال ميگه اومدم دَمِ گودال ، ديدم صدای خس خسِ نفس هاش مياد ، سپرم رو آب كردم ، اومدم گودال ، ديدم شمر داره بيرون مياد ، سر تا پاش خونيه ، كجا ميري هلال ؟ آب مي برم براش ، يه لبخندِ بدي زد ، گفت : دير اومدي ... ، الان سيرابش كردم ، گفتم : تو كه كارِ خودت رو كردي ، چرا دست و پات ميلرزه، گفت : هلال ! داشتم مي بريدم ، صدايِ ناله ي زني رو شنيدم ، داد ميزد : " بُنَیَّ ! قَتَلُوکَ ، ذَبَحُوكَ وَ مِنْ الْمَاءِ مَنَعُوک‏" .... عرضم تمام ، شبِ آخرِ ، مُزدم رو بگيرم ... هر كي هرچي شد داره مي بَره يكي داره پيرُهَنِ پاره مي بَره زينب ميگه واي از دلِ رباب ، زيرِ عباش حرمله گهواره مي بَره مادرت بميره ، نبينه انگشتر نداري خودم رو رسوندم ، كسي نگه مادر نداري آه ! غريبِ مادرحسين دير اومد زينب ، تا به پيشِ تو افتاده بود توو پنجه هاي شمر، ريشِ تو ... كارِ دنيارو ، مي بيني داداش بايد ببوسم رگ هايِ ريش ريشِ تو گفتم كه بلند شو از رو سينه اش جواب نداد خدا خدا كردم رقيه از خيمه در نياد اگه يه دونه از شما نگران باشيد كه زن و بچه هاتون حال و اوضاعشون خوب نيست ، درنگ نمي كني ، بدو ميري ميگي به زن و بچه ام برسم ... شمرِ نانجيب داشت كارش رو مي كرد ، اباعبدالله حواسش به خيمه ها بود ، زير چشمي خيمه ها رو نگاه مي كرد ، يهو داد زد : نيا...مگه نگفتم : نيا...با سپر ميزدن زينب را... نگران کُشتنت ، عزیزِ دلم ... نگرانی که حال ِ خوبی نیست پیش چشمانِ داغ دیده ی تان موقعِ رقص و پايِ كوبي نيست همه ي مجلس ، دستات ، رو به آسمان ، صدات حرم برسه : حسين ... .👇
ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی* سرور شهیدانی در برابر چشمم***روی نی نمایانی سرور شهیدانی * سرور شهیدانی ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی*** سرور شهیدانی من که خسته ام بابا * دل شکسته ام بابا قلب کوچک خود را*بر تو بسته ام بابا ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی* سرور شهیدانی چون ز گلبون باغت*** تازه رسته ام بابا روی نیزه از دختت *می کنی نگهبانی ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی*** سرور شهیدانی همچو گل به دامان*** گلشن تو پژمردم تو شقایق زیبا * زیب این گلستانی ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی*** سرور شهیدانی میوه دل زهرا***سرو گلشن حیدر لحظه ای نظر فرما * زیر نیزه از دختر ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی*** سرور شهیدانی خصم دین زند هر دم * تازیانه ام بر سر کی پدر روا باشد * این چنین مسلمانی ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی* سرور شهیدانی شمع روشن توحید*** ای سکینه قربانت جان دهم چو پروانه *پای شمع سوزانت ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی*** سرور شهیدانی لعل تو پر از خون و * اشک غم به چشمانت در برابر چشمم *روی نی نمایانی ای سری که بر نیزه *همچون ماه تابانی سرور شهیدانی* سرور شهیدانی