eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
حق بده اینجور اگه نامرتبم/اگه پریشونم اگه یه شب دیگه تو رو نبینمت /زنده نمی مونم چقد دلم میخواد یه بار دیگه منو /بغل کنی بابا چقد دلم میخواد  دوباره بشینم /رو شونه ی سقا می زدنش زیر دست و پا می گفت بابا بابا بابا جونی نداشت اما بی صدا می گفت بابا بابا بابا نمی تونم راه برم اما بابا جون /می کِشٓنم زوری مگه یه دختر که پر از زخم پاهاش /هُل میدن اینجوری روی سر عمه ی من داد نکشین/ما هم خدا داریم شبا توو کابوس می بینم با عمه هام /میون بازاریم نیمه شب از خواب که می پرید می گفت بابا بابا بابا پاشو روی زمین می کشید می گفت بابا بابا بابا من که خودم گوشوارمو میدم بهت/چی می‌خوای از جونم مگه خودت دختر نداری بی حیا /ببین چه حیرونم هر کاری کردم خاطرات بزم می /نشد فراموشم چجوریه هر کسی  از راه می رسه /میزنه توو گوشم با دست بسته می خورد زمین می گفت بابا بابا بابا با چش خیس و دل حزین می گفت بابا بابا بابا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
چقدر بدون تو ترسیدم بابا خرابه  سرده  و لرزیدم بابا هر چی چشامو می بستم توو خواب حرمله رو باز می دیدم بابا رو نیزه بودی منم کتک میخوردم رو نیزه بودی اسمتو که می بردم رو نیزه بودی سنان که می آزردم حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا بند دوم: رمق نداره دیگه زانوم بابا کبوده صورتم‌ و پهلوم بابا شبیه مادرته می بینی که شکستگیِ رویِ ابروم بابا عمو نبود که ببینه دنیام سوخته عمو نبود که معجر زیبام سوخته عمو نبود که ببینه موهام سوخته حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا بند سوم: سپر برام می شد هربار عمه چه طعنه ها شنید از اغیار عمه خدا میدونه چقدر فکر ما بود میون ولوله ی بازار عمه بزم حرام و کعب نی و دندانت بزم حرام و درد و غم طفلانت بزم حرام و غصه ی توو چشمانت حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5969886026112434525.mp3
7.54M
مران یک دم ساربان اشتر مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل! بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل مرا ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان! مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر! از آن ترسم ساربان امشب آید و برد دستش از پیکر ندارد چون طاقتی دیگر مادرم زهرا باب من حیدر در این صحرا ای شترداران ماندم آسان و رفتم مشکل شتربانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر من مضطر! که دارد او درد دل بسیار بر سر نعش نوجوان اکبر چه سازم با مادر اکبر میکند هر دم خاک غم به سر! .
👆حضرت_زینب س حاج رضا نبوی🎤   عمه زینب به خدا خونه دلم دیگه بعده بابا محزونه دلم میدونی عمه یتیمی مشکله طفل بی بابا همیشه خون دله عمه دیگه نگو بابا سفره گل من نمیدونی که پرپره عمه بابامو چرا سر بریدن اونو رو خاکا چرا میکشیدن عمه دیدم که رگاش پاره شده همه اهل بیتش آواره شدن کی با چکمه رفته رو پیکر اون کی بریده شاهرگ حنجر او به سرش عمه چرا سنگ میزدن چرا اسبا رو بابا میدویدن عمه زینب به خدا خونه دلم دیگه بعده بابا محزونه دلم 😭😭 کی دیده سرکه بریده باشه باز بخونه سوره ی قرآن ونماز یه نگاه کن رونیزه سربریده بابام قرآن میخوانه عمه بگو به سربریده ی بابام سنگ نزنن اما کسی نیست بداداین یتیمه حسین برسه😭) چراکشتند عموعباس من و عمه کی چیده گل یاس من و برادر اکبرم وکی سریرید مرغک شیرخوارم وکی پر برید (😭چراعلی اکبرم نمیاد عمه جانم چراهم بازیم علی اصغر نمیاد عمه جانم اینقدر باسربریده حرف زد اینقده برا عمه وخرابه نشینان روضه خوند رباب آمد سکینه بنت الحسین آمد همه دوراین دخترحلقه زدن هرکی میخواد بایه زبونی این دختر وآروم کنه اما یتیم دلشکسته است آروم نمیشه... نیمه شب دلش هوای بابا حسین کرده اونقده گریه کردتا سربریده اومد دیگه سربریده رو دید رفت آروم آروم جلو با دستای کوچکش این سر رو به سینه گذاشت 😭) 😭😭 الهی بابا که قربونت بشم قربون چشمای پرخونت بشم چراحرف نمیزنی بادخترت داره پرپر میشه بالای سرت 😭بابا بامن حرف بزن دارم میمیرم😭 باباجون خسته شدم ازاین سفر باباجون رقیه رو باخود ببر 😭😭 باباجون گوشواره هام یادت میاد تومدینه خنده هام یادت میاد 😭😭 اما دیگه حالا افسرده شدم دختری خسته وپژمرده شدم 😭بابا من وببر بابا خسته شدم 😭 بابا بخاطر من عمه زینب وتازیانه زدن... یادگارداداشم ناله نزن الهی من نباشم ناله نزن آخه صبر زینبم حدی داره میدونی خونه دوچشمام می باره بس جون بابا پاک کن اشکاتو دیگه آماده ی تازیانه باش آتیش صبرو دیگه زبونه باش عزیزم فردا توسیلی میخوری سیلی باصورت نیلی میخوری فرداروزمین صحرامیدوی پابرهنه روی خارا میدوی فرداباما سرباباتم میاد سربی پیکرباباتم میاد نکنه عمه دیگه ناله کنی گل چشماتو پراز ژاله کنی عمه زینب بخدا خونه دلم دیگه بعد بابا محزون دلم.... .
۲۷ (اربعین) آه زینب بی قرین از داغ تو غمین آمده اربعین ای برادر حسین۴ آه گرم گفت و گویم آمدم بگویم نگه کن به رویم ای برادر حسین۴ آه من زینبم زینب روز من شده شب جانم آمد بر لب ای برادر حسین۴ آه ای روح و روانم داغت حسین جانم زد شرر بر جانم ای برادر حسین۴ آه بعد از تو دیدم غم قامتم گشته خم صبر من گشته کم ای برادر حسین۴ آه غربتت را دیدند سوی تو دویدند سرت را بریدند ای برادر حسین۴ آه حسین برادرم تا رفتی از برم خون شده جگرم ای برادر حسین۴ آه دشمنت محک زد زخمم را نمک زد بر طفلان کتک زد ای برادر حسین۴ آه در کوفه و در شام به جای احترام سنگ زدند ز هر بام ای برادر حسین۴ آه حسین شام خراب دل من شد کباب رفتم بزم شراب ای برادر حسین۴ آه دم زدی از محبوب می زد بر لبت چوب لب تو شد مضروب ای برادر حسین۴ آه اشک من روانه دخترت شبانه دفن شد در ویرانه ای برادر حسین۴ آه مولی و امیرم به عشقت اسیرم دعا کن بمیرم ای برادر حسین۴ (سبک: ای الهه ی ناز )
۲۷ (اربعین) آه زینب بی قرین از داغ تو غمین آمده اربعین ای برادر حسین۴ آه گرم گفت و گویم آمدم بگویم نگه کن به رویم ای برادر حسین۴ آه من زینبم زینب روز من شده شب جانم آمد بر لب ای برادر حسین۴ آه ای روح و روانم داغت حسین جانم زد شرر بر جانم ای برادر حسین۴ آه بعد از تو دیدم غم قامتم گشته خم صبر من گشته کم ای برادر حسین۴ آه غربتت را دیدند سوی تو دویدند سرت را بریدند ای برادر حسین۴ آه حسین برادرم تا رفتی از برم خون شده جگرم ای برادر حسین۴ آه دشمنت محک زد زخمم را نمک زد بر طفلان کتک زد ای برادر حسین۴ آه در کوفه و در شام به جای احترام سنگ زدند ز هر بام ای برادر حسین۴ آه حسین شام خراب دل من شد کباب رفتم بزم شراب ای برادر حسین۴ آه دم زدی از محبوب می زد بر لبت چوب لب تو شد مضروب ای برادر حسین۴ آه اشک من روانه دخترت شبانه دفن شد در ویرانه ای برادر حسین۴ آه مولی و امیرم به عشقت اسیرم دعا کن بمیرم ای برادر حسین۴ (سبک: ای الهه ی ناز )
. لعنت_الله_علیه ۷۹۱ شد دلم از غصه آب زینب و شام خراب به زور بردن مرا میان بزم شراب بر لب عطشان تو چوب جفا هم زدن شکسته دندان تو زبس که محکم زدن می‌سوزم از درد و داغ تو می‌میرم من از فراق تو **** به شهر شام بردنم توو ازدحام‌بردنم ای غیرت الله ببین بزم حرام بردنم سایه من را ندید کس تابه حالا حسین ولی توو بزم یزید شدم تماشا حسین با ناموست هستن در ستیز می‌گشت یکی دنبال کنیز **** .👇
. سلام_الله_علیها ۷۹۵ دست شکسته ام را در حنجر تو بردم دیدم هنوز آثار، از دشمن تو مانده انگشتهای دستم دانی چرا بریده چون خرده های خنجر در گردن تو مانده ✍ .
. دوباره بوی بلا و ستم رسد به مشام رسید قافله بر شهر شب به قریه ی شام قبیله ای که غمش بی حد است و اندازه اسیر مانده به صحرا به پشت دروازه چه ظلم ها که نشد بر تبار یاسین ها نشسته قافله در انتظار آذین ها قلم چگونه نویسد  ز حال و روز  ذوات چو گشت وارد این شهر از درِ ساعات ز بامها همه سنگی به دست هر شخص است کنار قافله دشمن به شادی و رقص است کشیده کارِ به خون خفتگان آل علی (ع) که راسشان شده بر نی به دست هر دغلی پلید ها سر شه را نشانه می کردند و سنگ جانب سرها روانه می کردند به دستهای امام و ذوات سلسله هاست نمک به زخم همه خنده ها و هلهله هاست مخدرات حرم بین هیزها  واویل بس است زخم زبان بر عزیز ها  واویل کسی که قدر شناسد ز عترت اینجا نیست؟ کسی نبود بگوید که غیرت اینجا نیست؟ حرامیان بروید از کجاوه دور شوید ز  گرد ناقه ی ناموس حق کنار روید چقدر اهل ستم در شکنجه استادند که از گذار جهودانشان گذر دادند امان ز جور جسوران و از جنایتها مسیر ، کوته، اما گذشته ساعتها چه سر زد است از  این مردمان هرزه ی پست که راس شاه به دروازه چشم خود را بست فدای راس شه و آیه های قرآنش خدا کند نخورد خیزران به دندانش منافقان که قسم بر کتاب می خوردند کنار راس طهورش شراب می خوردند امان ز حال بد اهل بیت پاک امام تمام شهر تباه است چون خرابه ی شام ز چشمهای همه، شام، گریه می خواهد خرابه نیز از آنها رقیه (س) می خواهد بمیرم از  غم  زین العباد (ع) زین ایام سه مرتبه ز غمش با اشاره گفت: الشام 1402/05/27 اول 1445 .
. مرثیه سلام الله علیها شدم بی خانمان دنبال تو چون باد اواره رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما اگر آهی کشم هر گل گریبان می کند پاره جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره اگر که آمدی  ومرده بودم بر  رخم بنگر خبرها دارد از سر درونم رنگ رخساره پر از زخمی چنان بابا که شد دردم فراموشم بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟چیکار کنیم تا عاقبت بخیر بشیم؟ -╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه
دارم هوای گریه برای.mp3
3.15M
شماره 721 ◾️◾️◾️◾️ دارم هوای گریه،برای اون سه ساله که رنگ روش شده مثل رنگ روی لاله ازتازیانه ها شد،تنش کبود و زخمی ازسیلی ام گرفته،صورتش یه هاله گناهه این دختر چی بوده که جاش توی خرابه بوده گناهه این دختر چی بوده که اینقدر تنش کبوده گناه این دختر چی بوده که مضطره دلش شکسته یه گوشه کِز کرده بمیرم منتظره باباش نشسته اوناکه اصلا،رحمی ندارن سر باباشو،تو طشت میذارن تاکه نگیره،بهونه دختر شبونه طشت و،براش میارن ▪️آه و واویلا جانم رقیه تاچشم دختر افتاد،نیمه ی شب به طشت به عمه گفت که عمه،منکه غذا نخواستم بااینکه عمه خیلی،گرسنمه ولی من خواستم کنار بابام،باشم باباموخواستم گناهه این دخترچی بوده که چن روزه غذانخورده هر جا گرسنه بوده جای غذافقط اون سیلی خورده گناه این دختر چی بوده که تو سه سالگی یتیمه گفته به دخترای شامی بابام میادخدا کریمه میبینه آخر،سرباباشو سرو میذاره،روی پاهاشو میگه به بابا،دونه به دونه تموم حرف و،درددلاشو ▪️آه و واویلا جانم رقیه باباچشاتو وا کن،نگاه به دخترت کن ازموقعی که رفتی،یه روز خوش ندیدم تاکه تو رفتی رفتم،همراهه بانامحرم نپرس ازم ازاونا،چی شنیدم چی دیدم گناهه من مگه چی بوده که ازاونا کتک میخوردم خودت که شاهد بودی بابا عمه نبود حتمامیمردم گناهه من مگه چی بودکه منو به زجر پست سپردن پای برهنه از روخارا کشون کشون منو میبردن باباکف پام،آبله بسته خسته ی راهم،خسته خسته از ایناخوردم،لگد که بابا شبیه زهرا،پهلوم شکسته ▪️آه و واویلا جانم رقیه شاعر: امیرحسین سلطانی هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ چه شبي بود شب شهادت حضرت رقيه (سلام الله عليها).واي از اون لحظه اي كه زن غساله رو آوردند بدن اين ناز دانه را غسل بدهد. بيا تو اي زن غساله از طريق وفا به اين صغيره بده غسل از براي خدا مكن خيال كه او از اهل روم و تاتار است كه غسل دادن او سخت بر تو دشوار است سرور سينه ي سلطان عالمين است اين صغيره فاطمه مظلومه ي حسين است اين مگو كه از چه رخ او چو كهربا باشد ز داغ تشنگي دشت كربلا باشد مگو كه زخم به پايش برون بود از حد به روي خار مغيلان دويده او بي حد رخ چو ماه منيرش اگر بُوَد نيلي به راه شام بسي خورده از جفا سيلي(1) ▪️هنگامي كه زن غساله، بدن رقيه (عليها سلام)را غسل مي داد، ناگاه دست از غسل كشيد، و گفت : سرپرست اين اسيران كيست ؟ حضرت زينب (عليها سلام) فرمود: چه مي خواهي ؟ غساله گفت:اين دخترك به چه بيماري مبتلا بوده كه بدنش كبود است ؟ حضرت زينب (عليها سلام)در پاسخ فرمود: اي زن ! او بيمار نبود؛ و اين كبودي ها آثار تازيانه ها و ضربه هاي دشمنان است.(2) ببين چه به روز اين نازدانه آوردند. آخه يه مرد اگه از روي مركب رو زمين بيفته خدا مي دونه چه به روزش مياد خدا نكنه دختر سه چهار ساله باشه اون هم نه اينكه خودش بيفته نه. ▪️آن سرباز دشمن عصباني شد اين ناز دانه را گرفت و از بالا به روي زمين انداخت،آن ناز دانه مشغول دويدن در تاريكي شد تا آنكه پاهايش مجروح وخسته شد. (3) چون ياد كنم از دل سوزان رقيه سوزد دلم از رنج فراوان رقيه از روز ازل تا به ابد ديده نبيند شامي چوشب شام غريبان رقيه منابع: 1- از مدينه تا مدينه ص 965. 2- الوقايع و الحوادث ج 5، ص 81 و در روايت ديگر است كه: آن زن دست از غسل كشيد و دست هايش ‍ را بر سرش زد و گريست گفتند:چرا بر سر مي زني؟ گفت: مادر اين دختركجاست تا به من بگويد چرا قسمت هايي از بدن اين دخترك سياه شده است ؟ گفتند: اين سياهي ها اثر تازيانه هاي دشمنان است. 3- حضرت رقيه شيخ علي فلسفي ص، 15، ناسخ التواريخ ص531،معالي السبطين ص 81.” هشتک کانال حذف نشود ❌
به چادرهای پاره قسم.mp3
1.48M
شماره 722 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ به چادرهای پاره قسم عجل لولیک الفرج به گوش بی گوشواره قسم عجل لولیک الفرج به حق خیمه ای که گشته غارت به دختری که رفته به اسارت شنیده خیلی طعنه و جسارت ▪️عجل لولیک الفرج به قامت خمیده قسم عجل لولیک الفرج به زینب شهیده قسم عجل لولیک الفرج قسم به آن پیشانی شکسته به آن نمازی که شده نشسته به خواهر اسیر و دست بسته ▪️عجل لولیک الفرج به پای پر آبله قسم عجل لولیک الفرج به دست در سلسله قسم عجل لولیک الفرج به ناله های حضرت رقیه به زخم صورت رقیه فقط همینه حاجت رقیه ▪️عجل لولیک الفرج شاعر: مرتضی کربلایی هشتک کانال حذف نشود ❌
‍ 🕊﷽🕊 🏴 🏁 🏴 ع 🏁 🏴 🚩.. ⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ... جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند... حالا که حال خوبی داری میگم.... ⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی... هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ... این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا.. خسته ، گرسنه، تشنه... همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم... ،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره.... با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست... ♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ... یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید... ⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود.. رحمت خدا بر این ناله ها... وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ... فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،، اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند .. بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،، نگران برزخ و قیامتم هم هستم.. با همون خستگی اومد وارد حرم شد.. ✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم .. دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد.. عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد... 💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ... هم سفرات هم بیدار کن .. گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون.. همه رو بیدار کرد.. ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم.. 🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید .. 🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید... 🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ... چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه... تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد .. 💔... چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟ 📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ... اما دید رمقی به زانوهاش نمونده.. دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره... هی صدا میزنه: وا ولدا ... عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ... وقتی اومد کنار بدن علی اکبر فبکی بکاءا عالیا دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه ♻️.... 🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضۂ دفتری حضرت علی اکبر(ع) 👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️ 👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻 «السلام علیکَ یا علی بن الحسین ایهاالشهیدُ بکربلا، السلام علیکَ یا علی اکبر حسین» هرآن مادرکه اندردل غمِ مرگِ پسردارد زِحالِ اُمِ لیلای جوان مرده خبر دارد نشایدداغِ مرگِ نوجوان رابُردن ازخاطر خصوص آن مادری درزندگانی یک پسر دارد اگر نالد زنی از بهرِ مرگِ نوجوان خود یقین آهِ جگرسوزش به هرقلبی اثردارد ◾شبِ هشتم ماهِ محرمه، امشب شبه علیِ اکبره ،از همه ی شهدا دعوت کنید، شبه شهداست، به یاد اونایی که شبهای عملیات با مصیبت علی اکبر می سوختند ، آرزوشون این بود که با علی اکبر حسین محشور بشن آی عاشقان اباعبدالله ، آی گریه کنندگان حسین: آی مردم : امشب برای غصه های دلِ آقا ابا عبدالله گریه کنید، برای زخمِ روی سینه ی آقا گریه کنید، بمیرم برا دلِ سوختت آقا جان آی مادرای شهید، آی جوون از دست داده ها شما بهتر میدونید حسین چی کشید بالای نعش جوونش خدا رحمت کنه اون عالِم دلسوخته(حاج شیخ حسینِ کبیر)می فرمود: سالها روضۂ علی اکبرِ حسین رو خوندم ، اما از وقتی خبر شهادت تنها پسرم رو به من دادن ، فهمیدم حسین کنار بدن علی اکبر چی به دلش رسید، میگفت زمستون و تابستون جگرم می سوخت، هر چه آب سرد میخوردم فایده نداشت، ی روز مادر شهید صدا زد حاج شیخ حسین این عطش عادی نیست داغ بچه س که جگرت رو میسوزونه ، با آب سرد دوا نمیشه(آی اهلِ روضه خوب گرفتی میخوام چی بگم) به یاد اون ساعتی که آقا اباعبدالله رسید کنار نعش علی اکبر هی صدا میزد آااااخ پسرم زینب بیا ببین داغ ب جگرم انداختن😭😭😭 چند بار صدا زد ولدی دیگه دیدن صداش نیومد،اونایی ک جوون دارن خوب میفهمن من چی میگم، سر علی اکبرشُ رو پاش گذاشت، شروع کرد نوازش کردن، خون از دهانش پاک کرد ،سرشو پایین آورد ببینه علی اکبر نفس میکشه یا نه، دید صدا نیومد ، بدنُ آروم آروم بغل کرد، چرا آروم؟ 😭😭😭 آخه بدن ارباً اربا یعنی ریز ریز شده بود، اونو به سینه چسباند دلش آروم نشد،خدایا اگه بالاتر بیاره بدن پاشیده میشه، بدنوخوابوند رو زمین ، دستاشو گذاشت اینور اونور بدن ، حالا همه دارن نگاه میکنن، صورت ب صورتِ علی گذاشت😭😭😭 رو به آسمان کرد و گفت خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند (علی لعنة الله علی القوم ظالمین)
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّة، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ 🔹اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند. حضرت رقیه(س) همواره می پرسید : 《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》 عمه جان! پدرم کجاست؟ همراهان در جواب، به او می گفتند : 《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》 پدرت به سفر رفته است. چون هراس از این داشتند، که رقیه از شهادت پدر مطلع شود. تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد. و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید! در حالی که با ناله می گفت : 《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》 پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱) و شروع کرد به فریاد زدن که؛ 《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》 ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم! و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند. 《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》 و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند. در حالی که ؛ 《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》 گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت. 《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》 یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد. 《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》 گفت : چه خبر شده است؟(۲) 《فَفَحَصَوُا عَن‏ِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَه‏ِ!》 پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳) که؛ 《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》 این صدای دختر کوچک حسین است که به همراه اسراء در خرابه است. و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد. وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد : 《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》 سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴) در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت : 《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》 سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)... 😭😭 پس؛ 《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》 سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶) در این هنگام رقیه(س) پرسید : 《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》 این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.(اینقدر وضعیت سر امام حسین به هم ریخته بود..😭) به او گفتند : 《هُنَا أَبُوکَ!》 پدرت در این طبَق هست! 《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت : هَذَا رَأسُ مَن؟!》 پس در این هنگام رقیه سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت : این سر کیست؟ آنان گفتند : 《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ! فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》 این سر پدرت است. پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند. 《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》 پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷) طُریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت : 《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟ يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟ يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟ يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً! يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》 پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸) هشتک کانال حذف نشود ❌ ادامه 👇