eitaa logo
احسان تبریزیان
1هزار دنبال‌کننده
151 عکس
121 ویدیو
12 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد  از خط به خط مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست! طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر روی سر کشید عبا را و صیحه زد از روضه های سیلی و معجر شروع کرد  برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان و... آب شد از التهاب مشک برادر شروع کرد  هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید! هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد: ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین! دم را برای روضه ی مادر شروع کرد  یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از  در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد وقتی که شعر  قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش مرده است احترام ... بماند بقیه اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام ... بماند بقیه اش شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام....بماند بقیه اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام ... بماند بقیه اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام ... بماند بقیه اش بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو من می روم به شام ...بماند بقیه اش دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام ...بماند بقیه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام ... بماند بقیه اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
از همه جا میان برای غارت تنت هر کسی که رسید یه ضربه زد به بدنت اینا که میبینم نمیگذرن از کفنت دارم میبینم من /کنار تو مادرمو اینجا نمیتونم/ بالا بیارم سرمو پاشو داداش پاشو /گره بزن معجرمو برادر بی کفنم عزیزم عزیزم عزیزم باید ازت دل بکنم عزیزم عزیزم بابی الغریب جانم حسین -------------- سیدنا الغریب غریب گیر آوردنت سیدنا العطشان با لب تشنه کشتنت سیدنا المظلوم به نیزه ها سپردنت کشتند تو رو کشتند با تیغ و تیر و نیزه ها کشتند تو رو کشتند حرومیای بی حیا کشتند تو رو کشتند برای خاطر خدا میاد صدای مادرت بنی بنی بنی سینه می کوبه خواهرت اخی اخی اخی بابی الغریب جانم حسین --------------- تو روی خاکی و دارم تماشا میکنم میون نیزه ها جسمتو پیدا میکنم میخوام ببوسمت حنجرتو وا میکنم جایی نذاشتن که /ببوسم آروم بگیرم دست خود من نیس /وگرنه جایی نمیرم حالا که رو خاکی/ حق بده من هم بمیرم برای من خنده دیگه/ حرومه حرومه حرومه دیگه کار خواهر تو / تمومه تمومه تمومه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔@ehsantabriziyan
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد  از خط به خط مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست! طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر روی سر کشید عبا را و صیحه زد از روضه های سیلی و معجر شروع کرد  برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان و... آب شد از التهاب مشک برادر شروع کرد  هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید! هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد: ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین! دم را برای روضه ی مادر شروع کرد  یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از  در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد وقتی که شعر  قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش مرده است احترام ... بماند بقیه اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام ... بماند بقیه اش شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام....بماند بقیه اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام ... بماند بقیه اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام ... بماند بقیه اش بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو من می روم به شام ...بماند بقیه اش دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام ...بماند بقیه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام ... بماند بقیه اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
از همه جا میان برای غارت تنت هر کسی که رسید یه ضربه زد به بدنت اینا که میبینم نمیگذرن از کفنت دارم میبینم من /کنار تو مادرمو اینجا نمیتونم/ بالا بیارم سرمو پاشو داداش پاشو /گره بزن معجرمو برادر بی کفنم عزیزم عزیزم عزیزم باید ازت دل بکنم عزیزم عزیزم بابی الغریب جانم حسین -------------- سیدنا الغریب غریب گیر آوردنت سیدنا العطشان با لب تشنه کشتنت سیدنا المظلوم به نیزه ها سپردنت کشتند تو رو کشتند با تیغ و تیر و نیزه ها کشتند تو رو کشتند حرومیای بی حیا کشتند تو رو کشتند برای خاطر خدا میاد صدای مادرت بنی بنی بنی سینه می کوبه خواهرت اخی اخی اخی بابی الغریب جانم حسین --------------- تو روی خاکی و دارم تماشا میکنم میون نیزه ها جسمتو پیدا میکنم میخوام ببوسمت حنجرتو وا میکنم جایی نذاشتن که /ببوسم آروم بگیرم دست خود من نیس /وگرنه جایی نمیرم حالا که رو خاکی/ حق بده من هم بمیرم برای من خنده دیگه/ حرومه حرومه حرومه دیگه کار خواهر تو / تمومه تمومه تمومه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔@ehsantabriziyan