eitaa logo
احسان تبریزیان
981 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
این سنگ دلی‌که دل به طوفان داده‌است با روی سیاه غم به یاران داده است ای یار دبستانی من بابایت رفته است که نان بیاورد جان داده است https://eitaa.com/torabeabootorab
🚩خدایا! برادران ما، عزیزان ما، نور چشمان ما، هم‌رزمان ما، مجاهدان حزب الله لبنان و کشورشان بویژه سید عزیز را در پناهت حفظ بفرما. نصرت و پیروزی و عافیت، روزیشان و روزیمان بگردان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما صدای شهید ابراهیم عقیل را می‌شنوید شهید عقیل از فرماندهان بزرگ حزب‌الله لبنان بود که در حمله تروریستی ارتش رژیم صهیونیستی به ضاحیه بیروت به شهادت رسید علی حق است و حق با علی‌ست به آن‌هایی که میگویند چرا فورا جواب نمیدهید پاسخی ندهید ، کفار هم از پیامبر میخواستند فورا معجزه کند. امریکا فقط در صورتی پیروز می‌شود که بتواند خدا رو از میدان خارج کند ، پس هیچ وقت پیروز نمی‌شود.
791_52372394451922.mp3
3.13M
▪️ خطای "قیاس دو معصوم" 🔸 حجت الاسلام کاشانی
علیه‌السلام 🔹مردان دریا🔹 چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را 📝 🚩برای برادران حزب الله لبنان و سید مقاومت دعا کنید.
ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است...
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ۱۲۳ توبه با سنگدلانِ شعله خو، سختی کن بردار به آهن، آهنِ تافته را اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست اشک کباب موجب طغیان آتش است
🖤آجرک الله یا صاحب الزمان بگذار که در معرکه بی‌سر گردیم با لشکر آفتاب برمی‌گردیم هنگام شهادت است آغاز حیات «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم» ✍
هدایت شده از ✅ محسن ناصحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید من شهادت و نگاه من به رجعت است قیام می‌کنم ببین قیام من قیامت است زهیر می‌رود بُریر می‌رسد ، بیا ببین چه رفت و آمدی میان جبهه رشادت است پیام کربلاست ؛ دست از عَلَم می‌افتد و عَلَم به حکم عاشقی همیشه راست قامت است به مُهر سر نهاده‌ایم و فرق باز ما گواه که سجده در میان خون نهایت عبادت است شکسته باد دستمان اگر تفنگ برنداشت زبانمان بریده باد اگر پی خیانت است سعید ما ، شهید ما ، همیشه روسفید ما شهادت افتخار ماست ، آری این حقیقت است
🚩 نصر خدا بر لب نیل آمدی، دست و عصا مبارکت نصر خداست نام تو، نصر خدا مبارکت نصرُ مِن اللَه آمدی، فاتح قلب‌ها شدی فتح ْجدا مبارکت، نصر ْجدا مبارکت هرکه شهید می‌شود، سوی حسین می‌رود سوی حسین رفته‌ای، کرب‌و‌بلا مبارکت خانه‌ی عنکبوت را، سیطره‌ی سکوت را بشکن و باز کردن ِپنجره‌ها مبارکت! نزد خدا نشسته است آنکه قیام می‌کند! نزد خدا نشستن این است؛ خوشا مبارکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 حال و هوای منزل شهید سردار عباس نیلفروشان 🔹با نوای کربلایی حمید شمس 🚩بسم الله القاصم الجبارین
🔻خروش انقلابی مردم اصفهان و هیئات مذهبی در لبیک به فرمان امام خامنه ای و حمایت از مردم مظلوم غزه و لبنان 🔻چهارشنبه ۱۱مهر ساعت ۱۶ 🔻میدان امام خمینی رحمه‌الله علیه
هدایت شده از ✅ محسن ناصحی
شاید شبی که می هراسد دشت از طوفان شاید پس از سیلی که شهرم را کند ویران شاید یکی از روزهای زرد پاییز است شاید زمستان می رسد یا ظهر تابستان شاید همین فردا ، دو روز بعد ، سال بعد بعد از نماز صبح یا قبل از سحرگاهان از کوفه می آید ؟ نمی دانم ولی جایی است شاید خیابان ولیعصر همین تهران شاید یمن این روزها دارد اشاراتی مثل خراسانی که برمی خیزد از ایران من که نمی دانم کجای صفحه ی تاریخ فریاد مردی گم شده در چاه نخلستان اما همین اندازه می دانم که فرزندش از یوسفستان رخت بر بسته است تا کنعان اما همین اندازه می دانم مسیحایی می آید و عیساست همراهش علی گویان می آید و آن طور که موسی به دریا زد پیش عصای او فروکش می کند طغیان می آید و می دانم این دنیا نمی داند می آید از سلّول هایش بوی الرّحمان دنیا به کوری می زند خود را ، نمی بیند اشک فلسطین می چکد از دیده ی لبنان دنیا نمیخواهد ببیند مکه وا کرده است آغوش خود را روی حوثی های با ایمان دنیا نمی خواهد بفهمد ، راهی گور است آل سعود خفته در آغوش بوسفیان چشم انتظاری های زهرا رو به پایان است فردا به نخلی بسته خواهد شد تن شیطان فردا موذن می شود کعبه ولی اینبار نام علی را می برد بر بام و بر ایوان ما با اذان کعبه فردا صبح می خوانیم پشت سر مهدی نمازی تشنه ی باران
دید استکبار حالا قدرت سِجّیل را سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشه‌ای از قدرت بی حّد ما شد جلوه گر یادِ تهرانی‌ مقدم زنده شد بارِ دگر “ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ” این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان می شوم در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می شوم لشکر اسلام باز از فتح خیبر آمده آه…دوران “بزن در رو” دگر سر آمده دید استکبار حالا قدرت سجیل را موشک ما زیر و رو کرده ست اسراییل را
‏نَصرٌ مِنَ الله و فَتحٌ قرِيب...
🚩نصر من الله و فتح غریب 🚩الا و ان حزب الله هم الغالبون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️تبرک جستن رهبر انقلاب به تربت سیدالشهداء علیه‌السلام پس از پایان نماز امروز
روزهای جنگی-۱۱ در تاریکی شب؛ کاش حاتمی‌کیا و انتظامی هم اینجا بودند‌ ۱۷مهر: آمدیم ضاحیه. کار هر شب‌مان شده‌. تیم‌های چند نفره موتوریِ حزب‌الله گشت می‌زنند. امشب صدای تیراندازی می‌آید یا به‌سوی جاسوس است یا سارق. از یکی از خرابه‌ها صدا می‌آید. ۷-۸نفر نشستند. همه مسلح. اسپیکر کوچکی دارند. صدای دعای کمیل. و ریز ریز گریه... لکن اسلحه به دست این همان گریه حماسی‌ست. بعد، زیارت عاشورا با صدای فانی... بعد، دکلمه‌ای عربی خطاب به صاحب‌الزمان... با زیر صدای آهنگ از کرخه‌ تا راین... کاش حاتمی‌کیا و مجید انتظامی هم بودند، اینجا در ضاحیه... زیر این انفجارها... که ببیند شاهکارشان چگونه آرام می‌کنند مردان حزب‌الله را. چیزی نمی‌فهمم! اما نجواییست با یابن‌الحسن.. میزانسن، شبیه فیلم‌های آوینی از شب‌های عملیات است: نسیمی جان‌فزا می‌آید بوی کرب و بلا می‌آید این جماعت چه توکلی دارند! ایستاده سرپا زیر بمباران رهبری چون سیدحسن، از دست رفته بی‌خبر از شیخ صفی‌الدین خانوادهایشان آواره زیر ویز ویز پهپادها در تاریکی شب نجوا می‌کنند با پسر فاطمه... نمی‌دانم فردا چند نفرشان زنده خواهند ماند دوست دارم تک تک‌شان را بغل کنم رویم نمی‌شود‌. آدم چقدر دلش می‌خواهد اینجا شهید شود... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امشب با خواندن این عبارات بسیار گریه کردم. برای برادران و خواهران شیعه در لبنان عاجزانه درخواست دعا دارم. برای پیروزی برادرانمان در حزب الله لبنان دعا کنیم.
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است قلبم از اشتیاق زیارت بایستد بانو سلام کاش زمان با همین سلام در آستانه در ساعت بایستد و گردش نگاه تو در بین زائران روی من – این فتاده به لکنت – بایستد تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام در محضر شما دو سه رکعت بایستد بانو اجازه هست که بار گناه من در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟ در این حرم هزار هزار آیه ی عذاب هم وزن با یک آیه ی  رحمت بایستد باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما زیر رواق‌های کرامت بایستد شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید طاقت نداشت تا به قیامت بایستد آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است در روز حشر هم به شفاعت بایستد تو خواهر امام غریبی و این غزل با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو مستی که روی پاش به زحمت بایستد  
بانو همیشه خیر شما میرسد به ما از تو چقدر بوی رضا میرسد به ما شاعر شدم که دعبل دربارتان شوم هرچه نمیرسد،که عبا میرسد به ما این شور هیئتی جوانان شهرمان از آب شور شهر شما میرسد به ما وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست بوی بهشت هم زِ دو جا میرسد به ما از لطف بیکرانه ی تو جمکرانی ام از هر سه شنبه حس دعا می رسد به ما بانو جواب پرسش من را خودت بده آیا برات کرببلا میرسد به ما؟
از کریمان سنگ می خواهیم ما ، زر می رسد در حرم از آنچه می خواهیم بهتر می رسد لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است وقت احسان پشت آن احسان دیگر می رسد اى که دستت می رسد کارى کنى ، کارى بکن عمر دارد می رود ، دارد اجل سر می رسد در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن وقتی از این ناحیه دارد مکرر می رسد شب به شب در می زنم ، چون در زدن مال من است دست سائل ها فقط تا حلقه ی در می رسد . گر به ما کم می رسد از خصلت کم بینى است ورنه دارد ده برابر ده برابر می رسد من فقط یک نوکرم ، کار خودم را می کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می رسد خادمان آنقدر بى اصل و نسب هم نیستند نسبت ما یا به فضه یا به قنبر می رسد فقر آمد می رود ایمان ، ولى پیش شما می شود ایمان من فقرى که از در می رسد . رزق در بین الطلوعین است، بین طوس و قم رزق از دو سفره ی موسى بن جعفر می رسد . هم به زیر دین قم ، هم زیر دین مشهدم گاه به دادم برادر، گاه خواهر می رسد . فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم فیض قبر مادرى از قبر دختر می رسد نیستند این دو براى من ، فقط پیش منند سر به سرور می رسد ، دل هم به دلبر می رسد پیش تو محتاج ها در حال رفت و آمدند تا که آهو می رود پشتش کبوتر می رسد آب پاى میوه اى که ریختم بهتر رسید میوه ی ما هم فقط با گریه بهتر می رسد پابرهنه می دوید و می دوید و می دوید زودتر از شمر آیا به برادر می رسد؟!! علی اکبر لطیفیان
هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود خوش به حال خانه ی خشتی نزدیک حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور می شود دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است هر کسی یکبار آمد قم، مهاجر می شود شیخ می یابد مفاتیح الجنان را پشت در شاطر عباس قمی در صحن شاعر می شود از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست در حرم حتی زبان شعر، قاصر می شود پای حکم مادح معصومه امضای رضاست اینچنین یک روضه خوان ساده، ذاکر می شود رو به قم هر بار در مشهد سلامی می دهم خادم باب الرضا با من مسافر می شود دست را بر سینه ات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می شود %%%%%%% ماه قم! دست خیال ما و دامان شما میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما غصه ی دنیا شده سوهان روح و در عوض کام شیرین می کند عمری ست سوهان شما عشق را در روز روشن عده ای گم کرده اند من که آن را یافتم کنج شبستان شما رو سیاهم! با چه رویی بین مردم جا شوم در دل آیینه ی شفاف ایوان شما؟ مرجع تقلید کل مرجع تقلیدهاست زایری که دست بر سینه ست حیران شما گرچه می گویند باید از کریمان کم نخواست آن چه می خواهم کف دستی ست از نان شما بس که اینجا آمدم با دست خالی، تازگی جیب هایم را نمی گردد نگهبان شما بس که هیچم، روزی ام حج فقیران هم نشد عید قربان می روم هر سال قربان شما آب قم شور است شاید ما به ظاهر زایران بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما %%%%% داغ اگر در سینه ی من یک نفر باشد که نیست باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم سعی کردم کوله بارم مختصر باشد، که نیست خادم دربان به دست خالی ام شک کرده است ترسم از بار گناهم با خبر باشد، که نیست حتم دارم در ورودی راه می بندد به من هر کس دیگر به جای تو اگر باشد که نیست از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد، که هست کاش روی شانه هایم بال و پر باشد، که نیست خوب در ایوان آیینه خودم را دیده ام چشم من هم مثل مردم بلکه تر باشد که نیست هیچ جا بهتر از اینجا نیست، باید بشکند دل اگر مثل نمازم در سفر باشد که نیست هر که آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست مادرم این مرتبه قول شفا از من گرفت آه... می ترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست می روم بعد از زیارت طبق عادت جمکران تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که...هست
قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله  زخمی نشد بال و پرم الحمدلله  قم احترامم حفظ کرده تا که دیده  من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله  در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند  مانند زهرا مادرم الحمدلله  باضربه سیلی میانِ کوچه ای تنگ  خونی نشد چشم ترم الحمدلله  بین در ودیوار با داغیِ مسمار  زخمی نگشته پیکرم الحمدلله  ماخاطراتی تلخ از بازار داریم  باز است هرسو معبرم الحمدلله  تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست  ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله  بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم  محمل نگشته منبرم الحمدلله  حرفِ سنان وشمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله  کنج خرابه آبرویم را نبُردند  دشمن نگفته کافرم الحمدلله  تشییعِ من دور از مدینه دیدنی شد  قبرم همان دم شد حرم الحمدلله  مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند  باشد تنِ من محترم الحمدلله  تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد  همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد 
تو بستر به سختي نفس ميكِشي تو اين لحظه ها شكل مادر شدي الان خوب حس ميكنم واسه چي تو زهراي موسي بن جعفر شدي چقدر زوده پرپر شدن واسه تو چقدر زوده واست خميده شدن شدي فاطمه تا كه سهمت باشه تو سِنّ جووني شهيده شدن چقدر داغ ديدي تو يك نصفه روز با اينكه دلت هيچ طاقت نداشت بازم شُكر كه مثل زينب ديگه تَـهِ داستانت اسارت داشت شنيدن كه داري مياي سمت قم برا پيشوازت همه اومدن تا سايه ت رو حتي نبينه يه مرد زَناشون همه دور تو صف زدن زمين قم اون روز تو چشم خلق گمونم كه هم رتبه ي عرش بود با فرشاي با ارزش و قيمتي مسير عبور شما فرش بود قم از كوفه و شام بيزار بود كه گل ريختن پيش پات مَردُمِش تا موسي بن جعفر رو راضي كُنَن چه ها كه نكردن برات مَردُمِش برات بهترين جاي شهر قم و قُرُق كرد مُوسيٰ بن خَزرج،كه ما نباشيم فردا خجالت زده مثه كوفيا و مثه شاميا شدي زينب ثاني امّا ديگه خرابه نشيني نصيبت نشد روي نيزه ديگه سر مَحرمات قراره دل بي شكيبت نشد تو هرجا كه شيرخواره ديدي دلت حسابي شكست عين خانوم رُباب ولي ديگه با دست بسته نبُرد تو رو هيچ كس توي بزم شراب ..
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آن قدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری بر سر نی جا می کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد  
در حرم نه، زائرت دارد اقامت در بهشت قیمتی‌تر می‌شود با تو عبادت در بهشت روز محشر نه، به تأیید زیارت نامه‌ات می‌کنی از زائران خود شفاعت در بهشت از زیارت نامه‌ات فهمیده‌ام این راز را هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت در بهشت هرچه می‌خواهم عنایت می‌کنی یکباره،چون؛ زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت صبح می‌آیم نمی‌گویم که کِی دل می‌کَنم چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت ظاهراً کُنج حرم دفن است اما باطناً زود‌تر از موعدش رفته‌ست «بهجت» در بهشت خوش به حالش مسجد اعظم گواهی می‌دهد اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست فرق دارد داستان‌های حسادت در بهشت ساعتی در زیر درب ساعتت محو توام گرچه بی‌ معنی‌ست با این فرض ساعت در بهشت توی حوض صحن افتاده‌ست عکس گنبدت گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت معتقد هستم فقط با «اِشْفَعی لی فاطمه» می‌کنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 در پی غم خلیل، عصای کلیم داشت فتحی عظیم در پی ذبح عظیم داشت...
...و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد باد یک نامهٔ بی‌واژه به کنعان آورد بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد به سر شعر هوای غزلی زیبا زد دختر حضرت موسی به دل دریا زد چادرش دست نوازش به سر دشت کشید دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید باور این سفر از درک من و ما دور است شاعرانه غزلی راهی «بیت‌النور» است آمد این‌گونه ولی هر چه که آمد نرسید عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید که اویس قرنی هم به محمد نرسید عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید ماند تا آینهٔ مادر دنیا باشد حرم او حرم حضرت زهرا باشد صبح شب می‌شد و شب نیز سحر، هفده روز چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز بین سجاده، ولی چشم به در هفده روز چشم در راه برادر شد اگر هفده روز روز و شب پلک ترش روضه مرتب می‌خواند شک ندارم که فقط روضهٔ زینب می‌خواند 📝
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی‌تو به لب آمده‌، ﺍﯼ ﭘﺎﺭهٔ ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم از این شهر و روا نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ به خدا ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ‌ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮهٔ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ «ﺑﺮ ﺣﺎشیهٔ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ:» ﺑﺎ ﮔﺮیهٔ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮمهٔ تو ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه‌ها حرف کمی نیست ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد در اینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست 📝