eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت404 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) _جمشید چرت میگه ملیحه تو چرا خودتو میبازی؟ _داداش جمشید کمر بسته تا منو نکشه ول کن نیست مامان مهری دلش لرزید برای ته تغاریش _دور از جونت _مامان جمشید از اول از من خوشش نمیومد من بدون بچه هام کجا برم عامر خان به زبون اومد _ایلزادی که من میشناسم اجازه نمیده تو دل الهه غصه بشینه حتی دایی عامر محمد مهدی هم قبول کرده بود که من قرار با ایلزاد ازدواج کنم _ملیحه دلت نلرزه برای بچهات اونا راه خودشونو گرفتن به امید خدا جمشید میخواد بترسونتت حتی عقیله بانو هم پذیرفته بود که پسرش خواهان من نیست بغضم سنگینی میکرد دلم نمیخواست بمونم تو اون هوای گرم و گرفته بلند شدم رفتم بیرون بین درختا قدم زدم رفتم پشت عمارت جایی که میشد خونه احسان رو دید لامپ خونه اش خاموش بود یعنی رفته بودن خونه جمشید خدایا چجوری شد که احسان انقدر بی مهر شد رفت و ولمون کرد کمی سنگها رو جا به جا کردم زیر نور مهتاب نشستم به تماشای آسمون صاف و پر ستاره _نشین روی زمین عقرب داره اینجا؟ بیشتر از اینکه از مار و عقرب بترسم از صدای مهدی ترسیدم با جیغ کوتاهی برگشتم سمتش سیگار بین انگشتاش تعجبم رو بیشتر کرد پک محکمی زد و دودش رو پخش کرد تو هوا _تو اینجا چیکار میکنی؟ _دیدی اومدم بیرون _ندیدم بیای اینجا شونه ای بالا انداخت و خیره شد به کلبه ی احسان _پذیرفتی که سهم پسر عموتی؟ اخم کردم _پذیرفتی که عروس نوه ی ارشد جمشید خانی؟ جوابی ندادم پوزخند صدا داری زد _وفای تو و احسان به اهالی این خونه که از جون براتون مایه گذاشتن از وفای سگ کمتر بوده پذیرش اینکه محمد مهدی اینجوری حرف بزنه خیلی سخت بود _مگه تو وفا دار بودی؟ _وفا دار باشم به چی؟ چرا میپرسید وقتی میدونست منظورم چیه _اینکه بین منو تو چی گذشت و چی شد بمونه هر وقت تونستم قوانینمو زیر پا بذارم و با محرم مرد دیگه ای از عشق بگم، اما وفای شما به ادمای این خونه هم اندازه زحمتاشون براتون نبوده چه برسه به .. پوزخند زد و آتیش انداخت تو دلم با زبون بی زبونی گفت حضور من یا نبودن من اهمیت چندانی براش نداشته پشت کرد که بره اگه حرف دلم نمیزدم میمردم سر نگفتنش _وفا دار اون پسریه که میگه تا خدا خدایی میکنه دعا میکنم حکمت خدا و خواسته ی دلم یکی باشه ولی بعد میره پی خوشگذرونی از جا بلند شدم رفتم نزدیکش چشم دوختم به چشماش _وفا داری یعنی همین اقا محمد مهدی صبرایی بقول مامانم شیرپسر عقیله قدمی به عقب برداشتم _در ضمن شازده پسر بی عرضگی خودتو ننداز گردن قوانینی که میگه با زن شوهر دار نباید حرف زد وقت بخیر منتظر جوابش نموندم پشت کردم و با قدمهای بلند ازش دور شدم 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞