eitaa logo
🍂 الهه 🍂
5.9هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت476 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) ایلزاد عصبی غرید _زن عمو ... میگم کارش دارم _غلط کردی باهاش کاری داشته باشی اصولا تو با همه دخترا کار داری _زن عمو _زهر مارو زن عمو من زن عموی تو نیستم _میخوام همینو براش توضیح بدم _رفتی چهار روز فکر کردی چه دروغی سر هم کنی حالا اومدی میگی میخوام همینو توضیح بدم؟ دستی کشید تو موهای جلوی سرش با کلافگی جواب داد _شما اجازه بدین من حرف بزنم اگه قابل قبول نبود بیرونم کنید اخه این رفتار که مناسب نیست شما از قبل سر منم بریدین عقیله خانم با سبد خرید سر رسید انگار ماجرا رو تماشا کرده بود _ملیحه بهش اجازه بده حرفشو بزنه _چرا طرفداری پسر ناصرو میکنی عقیله این از دودمان هموناست هرچقدرم خوب باشه دختر من تو دستش خوشبخت نمیشه _ملیحه خانم این حرف برازنده ی شما نیست ناراحتی ایلزاد دستای مامانو از روی چارچوب در شل کرد _کنار نادر مار خوردم افعی شدم ایلزاد خان این حرف ازم انتظار میره عقیله در کنار مامان رد شد با نگاهش از ایلزاد خواست بیا تو حیاط مامان با دستایی که دو طرف بدنش آویزون شده بود از کنارمون رد شد و رفت سمت اندرونی _من واسطه شدم بیای داخل رو سیاهیش نمونه برام ایلزاد محکم نفسشو داد بیرون سرشو تکون داد _خیلی ممنونم عقیله خانم هم رفت و تنهامون گذاشت تکیه زدم به در ایستادم ایلزاد رو به روم قرار گرفت دلم نمیخواست نگاهش کنم خواست با انگشت چونه ام رو بگیره بیاره بالا مانع شدم _تو اهل زود قضاوت کردن بودی الهه خانم؟ _من اهل به زبون اووردن هرچیزیم که میبینم _چی دیدی؟ _عکس تو رو صفحه ی اون دختره و نگاهش بیقرارش این یعنی چی؟ _یعنی سارگل از من خوشش میاد _اونوقت تو چی؟ _من مگه یه بار برای شما توضیح نداده بودم؟ _دادی که دادی مگه قبول کردم ازت؟ _نکردی؟ سرمو آووردم بالا مستقیم زل زدم تو چشماش _نه 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️ ⛔️ رمان دختر شیطون پسر مذهبی_غیرتی 👇 http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞