🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞 💞❣💞 ❣💞 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس وا
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞❣💞❣💞
❣💞❣💞❣💞❣💞
💞❣💞❣💞❣💞
❣💞❣💞❣💞
💞❣💞❣💞
❣💞❣💞
💞❣💞
❣💞
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت868
#نویسنده_سیین_باقری
تو همون سکوت حال بهم زن برگشتیم کرمانشاه و روز از نو روزی از نو بخاطر اتفاقی که افتاده بود رضا و ایلناز هم جشن عروسی نگرفتن و همینجوری بصورت توافقی رفتن سر خونه زندگیشون همینم از تماسهای عمه نسرین با ایلزاد شنیده بودم وگرنه از همه جا و همه کس بی خبر بودم از روزیکه گوشیم گم شده بود
اون روز کلاسم زود تموم شد بدون خبر به ایلزاد برگشتم خونه وقتی رسیدم حسم گفت یکی تو خونه هست
کلید انداختم بوی قیمه خورد به دماغم دلم ضعف رفت یک هفته بود که همش فست فود میخوردم و از بیرون ایلزاد هم معلوم نبود کجا میخوره کی میاد
عمه نسرین صدای باز شدن درو شنید که از آشپزخونه گفت
_کدومتون اومدین عزیزدلای من
چشمامو بستم و از خدا خواستم همیشه همینجور مهربون بمونه برام
_سلام عمه الهه هستم
از اشپزخونه اومد بیرون لباس زیبایی تنش بود نیمه ارایشی داشت و موهاشو دم اسبی بالای سرش بسته
_سلام دورت بگردم زیبای من خوب موقع اومدی غذامم حاضره
بغلم کرد و هدایتم کرد سمت اتاق تا لباسمو عوض کنم همونطور بی حوصله چادرمو دراوردم با مانتو برگشتم پیشش اون نمیدونست که لباسای من اصلا تو اتاق ایلزاد نیست
با تعجب نگاهم کرد و گفت
_دختر تو چرا شلخته برگشتی؟ مگه الانه شوهرت نمیاد
بی حوصله گفتم
_خوبم که عمه ایلزاد هم نه نمیاد کلاس دار
_وااا الهه ایلزاد که گفت داره میاد چطور تو خبر نداری؟
شونه هامو انداختم بالا نگران شد ملاقه به دست اومد نزدکیم با شک نگاهم کرد
_الهه چیزی هست بینتون که من نمیدونم؟
جوابی ندادم نگاه کرد به لباسامو رفت تواتاق ایلزاد بعد از دو سه دقیقه برگشت و گفت
_چرا لباس نداری؟
بازهم جوابی ندادم دوباره رفت تو اتاق سوم رو نگاه کرد
تندی اومد بیرون رفت اشپزخونه زیر غذاشو خاموش کرد برگشت روی مبل کنارم نشست
_چیشده الهه نگرانم بخدا من فکر میکردم شما همه چی بینتون خوبه چرا وسایلات جداست؟ مگه شما شبا ...
_نه عمه ما جدا زندگی میکنیم از همدیگه هم چندان خبری نداریم
عمه کوبید روی پاش و گفت
_ای وای من ای وای من
همون لحظه ایلزاد کلید انداخت و وارد شد نگاهی به هردومون کرد و گفت
_سلام بد موقع مزاحم شدم؟
عمه خویشتن داری نکرد و با گریه گفت
_زحمتام رو حلالت نمیکنم اگه با الهه بد تا کنی ایلزاد
ایلزاد بیچاره متعجب ایستاد سرجاش
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
⛔️ #کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد ⛔️
💞
❣💞
💞❣💞
❣💞❣💞
💞❣💞❣💞
❣💞❣💞❣💞
💞❣💞❣💞❣💞
❣💞❣💞❣💞❣💞
💞❣💞❣💞❣💞❣💞