🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت239 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت240
#نویسنده_سیین_باقری
بالاخره ملیحه با اصرار راضیم کرد به پهلو دراز بکشم لباسمو زد بالا و شروع کردن به مالش کمر و پهلوم
انقدر خجالت زده بودم که صورتمو فرو کردم تو بالش تا نگاهمون با هم قاطی نشه
تا اینکه ملیحه بی هوا پرسید
_عقیله رنگ چشمات به کی رفته؟
چشمامو روی هم فشرده تر کردم و لبامو گزیدم
_مامان خدابیامرزم
اهومی گفت دوباره مشغول شد بعد از چندثانیه گفت
_منم شب میام باهاشون اگه بذارنم
جوابی ندادم خندید و گفت
_باورم نمیشه
توی دلم التماس میکردم که ساکت بشه و بیشتر از این درجه ی حرارت بدنمو بالا نبره
تموم شدن کارش همزمان شد با ورود عامر به اتاق
فورا روی زانو نشستم و لباسمو کشیدم پایین
عامر با دیدن ملیحه سر به زیر انداخت و متواضعانه سلام داد
ملیحه بی هوا پرید و گفت
_آقا عامر ما شب میایم اینجا
سرمو توی یقه ی لباسم فرو برده بدم و جیک نمیزدم
_قدمتون روی چشم خانم بفرمایید
رفت جلوتر با شیطنت گفت
_نه اقا عامر برای یه کار مهم میایم
عامر چند ثانیه سکوت کرد و دوباره جواب داد
_هرکاری باشه در خدمتیم
ملیحه انگار نتونسته بود کنجکاوی عامرو تحریک کنه ناکام گفت
_عقیله جون خداحافظ تا شب
رفت درو که پشت سرش بست عامر اومد سمتم دست گذاشت به پهلومو گفت
_چه بلایی سر خودت اووردی ابجی
بیخودی بغض کرده بودم بدون اینکه بتونم جوابی بهش بدم خودمو مرت کردم تو بغلش و گریه کردم
دایی عامر تسبیح سبزشو تو دست چرخوند و میون حرفای مامان اومد گفت
_مهدی بهم گفته بود تمام جریان رو خبر داشتم شب میان برای چه کاری حال خودم خراب تر از عقیله بود نه خونه نه سر پناهی نه بزرگتری هیچی نداشتیم باعث میشد فکر کنم بی عرضه بودم برای خواهرم کاری نکردم
سرمو از پای مامان برداشتم
دستشو تو دست گرفتم
_خداروشکر اون شب همه چی خیلی خوب پیش رفت
صادق خان و آقا مهدی چند ثانیه بعد پشت سرشون ملیحه اومدن اتاقک همگی دور کرسی نشستیم
منو عامر سعی کردم لباساهای آراسته و مرتب بپوشیم و از قبل چند قلم میوه ای که سهممون از مطبخ خان بود رو گذاشتیم توی ظرف برای پذیرایی
اونشب برای اولین بار به قصد دیگری مهدی رو نگاه کردم
پسر سر به زیر و زیبایی که فقط مواقع خاصی میخندید و شوخی میکرد
اما بارزترین اخلاقش مهربونی بود که زبانزد خانواده و اهالی عمارت بود
اونشب با اصرار خودش اقا محمدصادق خان صیغه محرمیت یک ماهه ای بینمون خوند و قرار شد در اولین فرصت برای ازدواجمون تصمیم بگیرند
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
وقتی میخواین سراغشو بگیرین
مثل بافقی بپرسین :
«باعث خوشحالیِ
جانِ غمگین من کجاست؟😌💙»
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
#story📲♥️
.
.
به یڪ عدد
#حاج_قاسم_سلیمانی
نیازمندیـم.🙂🖤
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
نامہهای پدر موشکے ایران
بہ همسر . . .♥️💍
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
#ڪربلایٺآرزوسٺ🌿🕌
.
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطره ای قصدِ نشان دادنِ دریا دارد
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
#شهیـدانه🍂
خدایا نگذار دنیا دست و پای دلم رو ببنده
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
#تلنگرانہ ..😷!
لطفا اگر مشکوک به گناه هستید سریعا به طب قرآنی مراجعه کنید..(:🍃
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
.
.
مَحوِ چشمـ👀ـانِ تو گشتم
غزلم اوجـ گرفت..!
همچو دریاےِ گِرِه خورده
بہ طوفانـ🌊 گاهے.. (:
#عاشقونہ_طورے🍂
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
.
.
امیـدوارم
خُدا یڪ¹ نفرو سر راهتـون بزاره
کہ همیشہ حالِ خوبتو مدیون اون بآشی😍✌️🏼
| انرژی مثبـت منے💙 |
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
#رهبرانه 💫
اینجا ایران است!
اینجــا {جمهـوری اســلامــے} اسـت !
اینجـا یکــ استثنـا اَسـت !
اینجــــا ♥ سیـد علــﮯ ♥دارَد!
اینجـا ما میمیـریم بـرای امـاممـان!
اینجـا عشــق تکـرار میشوَد !
اینجـا بــه کـوری چشـم {ایـالت عیش} ، {ولایـت عشـق} است.
رهبرا !!
شاید از حـادثـــه ای بترسیم!
اما تو بــه مـا جـرات
طــوفان دادی..✌️🏿
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
[من کہ از شوق وِصال حرمت لبـریزم
ظرف دلتنگےِ من گمشده و سرریزم...🌿]
#بطلبدقڪردیم
#سیدالشهداجاݩ
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2