#بیو
𝙇𝙞𝙫𝙚 𝙄𝙩 𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙄𝙩 𝙏𝙝𝙚 𝘿𝙖𝙮 𝙄𝙨 𝙔𝙤𝙪𝙧𝙖
زندگی کن عشق بورز امروز روز توعه
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت326 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت327
#نویسنده_سیین_باقری
تعجب نگاهم رو که دید با زهرخند گفت
_تو اگه از جای الهه مطمین نبودی آرامش الان رو نداشتی میدونم که بی خبر نیستی
جوابی نداشتم که بدم
_مسئولیتش با خودته عمه من تاب و توانشو ندارم
با تعجب نگاهش کردم
_عمه من نمیتونم با الهه صحبت کنم
دستمالی به بینیش کشید
_چطور؟
جیغ عمه سهیلا باعث شد پا تند کنیم سمت عمارت
_چون الهه محرم کس دیگه است من اگه باهاش حرف بزنم هوایی میشه نباید بدونه من ازش اطلاع دارم یا پیگیرشم
عصبانی شد
_چرا الهه رو سهم خودت نمیدونی
چشمامو بستم تا مسلط حرف بزنم
_چون محرم یه مرد دیگه است
با لجبازی گفت
_محرمیت به قول و قرار نیست
رو به روش ایستادم
_عمه جون محرمیت به هرچی که باشه تو شرایط الان فکر کردن به الهه برای من حرامه حرام
قبل از اینکه بتونه بهم جوابی بده تنهاش گذاشتم مستقیم رفتم سمت اتاق الهه
گوشیمو در اوردم تند تند شماره دایی عامر رو گرفتم
_جان دایی
نفس عمیقی کشیدم
_خبر دارین؟
_چیو؟
چشمامو بستم
_پس خبر ندارین
_میگم چیشده مهدی
با بغض جواب دادم
_پدربزرگ خان دیگه نیست
یا امام رضا گفتن عامر خان رو گذاشتم برای خودش گوشی رو قطع کردم و یک دل سیر اشک ریختم
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
•❤️•
خدا گفت ࢪاز ࢪسیدن فقط همین بود؛
ڪافیست، اناࢪ دلـت ترڪ بخـورد!
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
[🤍🌿]
.
.
رحمت به شیـرِ مـادرِ
آن شاعـرے ڪه گفـت:
.
زینـب خودِ علـیست؛
به زیـنب ملقـب اسـت..!
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
اگـهبهشفکرکنی..
برایتوهمپیشاومده:)
عینِیــهجآیزهاس[🍓]
#آیتاللهبهجت+💧
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
موفقیت پایانِ کـآر نیست
شکسـت هم نابودکننده نیست
فقط یك¹ چیز
اهمیت دارد ، و آن شجـاعتِ
ادامـہ دادن است😌✌️🏻
#انگیزشۍ
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
عشق صیدے است
کہ تیرت بہ خطـآ هم برود
لذتش کُنجِ دلت
تا بہ ابد خواهد مـآند🙃♥️
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
لو کُنت غائب
یلدا لَیسَ اَطولُ لیلة السنة
بَل نهایة الاشتیآق
تو کہ نیستے
یلدآ بلندترین شبِ سال نیست
اوجِ دلتنگے ست..🍃☔️
#عربے_طور
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
بدانڪہفلسفہۍ
اینشبِدرازایناست؛
ڪہیڪدقیقہبیشتر
#طُ رادوستبدارمـ🎈
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت327 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت328
#نویسنده_سیین_باقری
*الهه*
با زور و اجبار عامر خان برای اینکه روحیه ام بهتر بشه رفتم دوش گرفتم
حوله پیچوندم دور موهام و از حموم اومدم بیرون رو تخت تک نفره ی چوبی نشستم و موهامو خشک کردم
آپارتمان حیاط دار نقلی عامر خان زیبا و دلگرم کننده بود
هال کوچک و جمع و جوری داشت با آشپزخانه ی اپن رو به هال دوتا اتاق مجزا داشت که اتاق کوچکتره شد سهم من
تخت تک نفره و میز کار و کمد دیواری تنها وسایلی بود که اتاق رو پر کرده بود
باشنیدن ضربه ای که به در اتاق خورد از جا پاشدم حوله رو از سرم واکردم شالم رو پهن پیچوندم دورم
_بله؟
عامر خان با صدای ناراحتی جواب داد
_الهه بابا اگه کاری نداری بیا بیرون کارت دارم
ضربان قلبم شدت گرفت با شتاب درو باز کردم
_چیشده؟
سرشو انداخت پایین
_متاسفانه ..
حرفشو ادامه نداد ولی من فهمیدم که بابابزرگم رفته پر کشیده آسمونی شده
چسبیدم به در و آروم سر خوردم روی زمین
عامر خان کنار پام زانو زد با مهربونی گفت
_متاسفم
نگاهمو دوختم تو چشمای مهربونش با زاری گفتم
_چیکار کنم با بی پناهیم
_بی پناه نیستی دختر خوب پناهت خدا باشه
لجبازی کردم
_صادق خان بود کارم کشید به اینجا حالا که نیست چی به سرم میاد؟
خودشو کشوند جلوتر
_پناهت خدا باشه دخترم
عصبانی شدم
_کدوم خدا؟ اگه خدا پناهم بود که وضعیتم این نبود
لجبازی کرد
_صبوری کن
بلند شدم
_نمیخوام صبوری کنم نمیخوام الهه پاک و ساده باشم نمیخوام پناهم خدا باشه
اشکام ریخت تو صورتم
_خدا نمیتونست به منم یه بابا بده که پناهم باشه نمیتونست کاری کنه که فراری نشم؟
خدا چرا بهم تکیه گاه نداد که الان کارم برسه به جایی که پناهمو از دیگران گدایی کنم
نشستم روی زانو رو به روی عامر خان که با چشمای ناباور حرفای غیرعادی الهه رو میشنوید
_با من از خدا و صبر نگین که پره ظرفیتم دیگه پر شدم عامر خان برای من از خدا نگین
_آروم باش دخترم
از جا بلند شدم عین دیوونه ها عربده میزدم انگار از الهه ی اصلی کیلومتر ها فاصله گرفته بودم
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞