eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ قصص/ ۲۴🌸 خـدایـا، مـا زميـن هـای بـاران نـديـده ايـم! هر جور که بباری دوستت داريم!!🌧 🌸
𝙇𝙞𝙫𝙚 𝙄𝙩 𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙄𝙩 𝙏𝙝𝙚 𝘿𝙖𝙮 𝙄𝙨 𝙔𝙤𝙪𝙧𝙖 زندگی کن عشق بورز امروز روز توعه کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت326 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) تعجب نگاهم رو که دید با زهرخند گفت _تو اگه از جای الهه مطمین نبودی آرامش الان رو نداشتی میدونم که بی خبر نیستی جوابی نداشتم که بدم _مسئولیتش با خودته عمه من تاب و توانشو ندارم با تعجب نگاهش کردم _عمه من نمیتونم با الهه صحبت کنم دستمالی به بینیش کشید _چطور؟ جیغ عمه سهیلا باعث شد پا تند کنیم سمت عمارت _چون الهه محرم کس دیگه است من اگه باهاش حرف بزنم هوایی میشه نباید بدونه من ازش اطلاع دارم یا پیگیرشم عصبانی شد _چرا الهه رو سهم خودت نمیدونی چشمامو بستم تا مسلط حرف بزنم _چون محرم یه مرد دیگه است با لجبازی گفت _محرمیت به قول و قرار نیست رو به روش ایستادم _عمه جون محرمیت به هرچی که باشه تو شرایط الان فکر کردن به الهه برای من حرامه حرام قبل از اینکه بتونه بهم جوابی بده تنهاش گذاشتم مستقیم رفتم سمت اتاق الهه گوشیمو در اوردم تند تند شماره دایی عامر رو گرفتم _جان دایی نفس عمیقی کشیدم _خبر دارین؟ _چیو؟ چشمامو بستم _پس خبر ندارین _میگم چیشده مهدی با بغض جواب دادم _پدربزرگ خان دیگه نیست یا امام رضا گفتن عامر خان رو گذاشتم برای خودش گوشی رو قطع کردم و یک دل سیر اشک ریختم 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
•❤️• خدا گفت ࢪاز ࢪسیدن فقط همین بود؛ ڪافیست، اناࢪ دلـت ترڪ بخـورد! کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
‌[🤍🌿] . . رحمت به شیـرِ مـادرِ آن شاعـرے ڪه گفـت: . زینـب خودِ علـی‌ست؛ به زیـنب ملقـب اسـت..! کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
اگـه‌بهش‌فکرکنی.. برای‌توهم‌پیش‌‌اومده:) عینِ‌یــه‌جآیزه‌اس[🍓] +💧 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
موفقیت پایانِ کـآر نیست شکسـت هم ‌نابود‌کننده نیست فقط یك¹ چیز اهمیت دارد ، و آن شجـاعتِ ادامـہ دادن است😌✌️🏻 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
‌ عشق صیدے است کہ تیرت بہ خطـآ هم برود لذتش کُنجِ دلت تا بہ ابد خواهد مـآند🙃♥️ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
لو کُنت غائب یلدا لَیسَ اَطولُ لیلة السنة بَل نهایة الاشتیآق تو کہ نیستے یلدآ بلندترین شبِ سال نیست اوجِ دلتنگے ست..🍃☔️ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
بدان‌ڪہ‌فلسفہ‌ۍ این‌شب‌ِدرازاین‌است؛ ڪہ‌یڪ‌دقیقہ‌بیشتر رادوست‌بدارمـ🎈 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت327 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) *الهه* با زور و اجبار عامر خان برای اینکه روحیه ام بهتر بشه رفتم دوش گرفتم حوله پیچوندم دور موهام و از حموم اومدم بیرون رو تخت تک نفره ی چوبی نشستم و موهامو خشک کردم آپارتمان حیاط دار نقلی عامر خان زیبا و دلگرم کننده بود هال کوچک و جمع و جوری داشت با آشپزخانه ی اپن رو به هال دوتا اتاق مجزا داشت که اتاق کوچکتره شد سهم من تخت تک نفره و میز کار و کمد دیواری تنها وسایلی بود که اتاق رو پر کرده بود باشنیدن ضربه ای که به در اتاق خورد از جا پاشدم حوله رو از سرم واکردم شالم رو پهن پیچوندم دورم _بله؟ عامر خان با صدای ناراحتی جواب داد _الهه بابا اگه کاری نداری بیا بیرون کارت دارم ضربان قلبم شدت گرفت با شتاب درو باز کردم _چیشده؟ سرشو انداخت پایین _متاسفانه .. حرفشو ادامه نداد ولی من فهمیدم که بابابزرگم رفته پر کشیده آسمونی شده چسبیدم به در و آروم سر خوردم روی زمین عامر خان کنار پام زانو زد با مهربونی گفت _متاسفم نگاهمو دوختم تو چشمای مهربونش با زاری گفتم _چیکار کنم با بی پناهیم _بی پناه نیستی دختر خوب پناهت خدا باشه لجبازی کردم _صادق خان بود کارم کشید به اینجا حالا که نیست چی به سرم میاد؟ خودشو کشوند جلوتر _پناهت خدا باشه دخترم عصبانی شدم _کدوم خدا؟ اگه خدا پناهم بود که وضعیتم این نبود لجبازی کرد _صبوری کن بلند شدم _نمیخوام صبوری کنم نمیخوام الهه پاک و ساده باشم نمیخوام پناهم خدا باشه اشکام ریخت تو صورتم _خدا نمیتونست به منم یه بابا بده که پناهم باشه نمیتونست کاری کنه که فراری نشم؟ خدا چرا بهم تکیه گاه نداد که الان کارم برسه به جایی که پناهمو از دیگران گدایی کنم نشستم روی زانو رو به روی عامر خان که با چشمای ناباور حرفای غیرعادی الهه رو میشنوید _با من از خدا و صبر نگین که پره ظرفیتم دیگه پر شدم عامر خان برای من از خدا نگین _آروم باش دخترم از جا بلند شدم عین دیوونه ها عربده میزدم انگار از الهه ی اصلی کیلومتر ها فاصله گرفته بودم 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
||✨بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمن‌الرَّحیم🧿🦋|| ||✨روزتون‌بخیر😍✋🏻|| ||✨سلام❤️||