🔴سرنوشت عجیب یکی از قاتلان آلالله
-یعقوب بن سلیمان مىگوید: شبى با عدهاى نشسته و درباره شهادت امام حسین(ع) صحبت مىکردیم، یکى از اهل مجلس گفت: همه کسانى که در قتل امام حسین(ع) شرکت کردند، دچار بلاى جانى یا مالى شده یا خانواده اش گرفتار بلایى شده است، پیرمردى که در آنجا حضور داشت، گفت: من نیز در قتل او شرکت داشتهام، ولى تاکنون هیچ حادثه ناگوارى ندیدهام، اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند.
ناگهان چراغ نفتى خراب شد، برخاست که درستش کند، انگشتانش آتش گرفت، انگشتانش را فوت کرد، ریشش هم آتش گرفت، بیرون رفت که آتش را با آب خاموش کند، خود را در رودخانه انداخت، ولى باز هم آتش بالاى سرش میچرخید و همین که سرش را از آب بیرون مىآورد، با آتش مىسوخت و به این ترتیب مرد، خدا لعنتش کند.
-قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: شخص زیبا و بسیار سفیدى از قبیله بنىدارم که شاهد قتل امام حسین(ع) بود را دیدم که سیاهرو شده بود، به او گفتم: به خاطر تغییر رنگ صورتت به زحمت تو را شناختم و گفت: مرد سفیدرویى از یاران حسین را که بر پیشانیش اثر سجده بود، کشته و سر او را به همراه بردم .
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: در روزى که او را کشته بود، او را خوشحال و سوار بر اسب دیدم که سر او را به سینه اسب آویزان کرده بود و این سر مرتب به دستان اسب مىخورد، به پدرم گفتم: کاش کمى آن سر را بالا میبرد، بین دستان اسب با آن سر چه مىکند. پدرم گفت: فرزندم! بلایى که بر سر او آوردهاند، دردناکتر از این بوده است .
همان شخص خودش به من گفت: از وقتى که او را کشتهام، هر شب در خواب به سراغم مىآید، شانهام را گرفته و مىگوید: راه بیفت، مرا به جهنم برده و در آن مىاندازد تا صبح شود، یکى از همسران او که صدایش را هنگام خواب شنیده بود، مىگوید: شب تا صبح از فریاد او خوابمان نمىبرد.
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: با عدهاى از جوانان قبیله پیش همسرش رفتیم و از همسرش حالات او را پرسیدیم، او گفت: خودش همه چیز را گفته و راست گفته است .
-عمار بن عمیر تمیمى مىگوید: هنگامى که سر عبیدالله بن زیاد ملعون و یاران او را آوردند، در حالى رسیدم که مردم مىگفتند: آمدند، هنگامى که سرها را آوردند، دیدم مارى در میان سرها رفت و در بینى عبیدالله بن زیاد ملعون وارد شد، آنگاه بیرون آمده و وارد بینى دیگرى شد.
#کرامات
🌹
@NavarKhaneh01.mp3
زمان:
حجم:
6.89M
🏴 فرّوا الی الحسین
محمد حسین پویانفر
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#امام_حسین
فرّوا الی الله ... که حسین هم بسوی خدا هدایت میکند.
امام_حسین_علیه_السلام۶.mp3
زمان:
حجم:
2.14M
🥀🌞🥀🌞🥀🌞🥀
👌 بالاترین رزق معنوی چیست؟
👌 نقطه مقابل محبت چیست؟
👌 چرا در زیارت عاشورا اول لعن می گوییم بعد سلام؟
👌 فرق محبت و مودت چیست؟
👌 چرا لعن مهمتر از محبت است؟
👌 سرعت سیر چه کسانی بیشتر است؟
⏰ مدت: ۳:۲۱ دقیقه
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_کریمی
.
@ostadkarimi1441امام_حسین_علیه_السلام۷.mp3
زمان:
حجم:
2.69M
🥀🌞🥀🌞🥀🌞🥀
👈 محبت باعث چه چیزی می شود؟
👈 در ماه محرم چه اتفاقی می افتد؟
👈 نشانه کسی امام را بیشتر دوست داشته باشد چیست؟
👈 محبت چند نوع است؟
⏰ مدت: ۴:۳۰ دقیقه
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_کریمی
.
@ostadkarimi1441امام_حسین_علیه_السلام ۹.mp3
زمان:
حجم:
1.31M
🥀🌞🥀🌞🥀🌞🥀
📍 محرم و بساط امام حسین باعث چه اتفاقی می شود؟
📍چگونه می توان امام را بیشتر دوست داشته باشیم؟
📍با مشکلاتی که در جامعه می بینیم باید چه برخوردی داشته باشیم؟
⏰ مدت: ۱:۳۸ دقیقه
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_کریمی
.
@ostadkarimi1441امام_حسین_علیه_السلام ۸.mp3
زمان:
حجم:
1.29M
🥀🌞🥀🌞🥀🌞🥀
🔸 خداوند برای اینکه امام را بیشتر از خودمان دوست داشته باشیم چکار کرده؟
🔸 چرا شهدا درد متوجه نمی شوند؟
⏰ مدت: ۱:۳۵ دقیقه
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_کریمی
@ostadkarimi1441امام_حسین_علیه_السلام ۱۰.mp3
زمان:
حجم:
2.62M
🥀🌞🥀🌞🥀🌞🥀
🍃 محبت اهل بیت در وجود کسی باشه چه حاصل هایی دارد؟
🍃 در فرازهای زیارت عاشورا در هر قسمت چند بار می توانیم بگویم ابا عبدالله؟
⏰ مدت ۵:۲۷ دقیقه
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_کریمی
.
🔹
#مرثیه_امام_سجاد
السلام علیک یا سید الساجدین
سجادی و از سجده کن ها برتری تو
از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو
اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است
از هرچه عباس است آب آور تری تو
داغ علی های پدر خونین دلت کرد
ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو
در کربلا شمشیر بود و شام طعنه
در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو
روزی علی بودی و خیبر را گرفتی
امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟
آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟!
اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو
ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز
با روضه های سیلی و معجر ، تری تو
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_________________________
🔹#مرثیه_امام_سجاد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که میمردم من
مصلحت نیست بگویم که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
.
|⇦• #روضه
توسل به امام سجاد علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن خلج •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
*چه خوب شد امشب دور هم جمع شدیم ، یه مجالی شد کمی درد دل کنیم ..*
با ناله ام زمین و زمان گریه میکند
از مادر ارث بردهام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
*از کدوم غم و غصه براتون بگم؟!همینقدر براتون بگم بابام اینقدر غریب بود که باید وقتی سلام میدم عرض کنم:
السلام علیک یا من دفَنه أهل القُریٰ .. یه مشت دهاتی جمع شدن بابامُ به خاک بسپارند.. توی همین صحرا حیرونُ سرگردون مونده بودن ، بدنهای بیسر روی خاکها ، من اومدم یکی یکی معرفی کردم .. بنی اسد ؛ این پیغمبر نیست .. داداش اکبرمه .. بنی اسد ؛ این پسرعموم قاسمه ..
از کدوم غم امام سجاد بگم ؟! از کدوم غصهش بگم ، از همهی شهادتا بگم از آقا گفتم .. از همهی اسارتها بگم از آقا گفتم ، بذارید دنبال دلم برم ..
بنی اسد دیدند آقا همهرو رها کرد ، اومد پشت خیمه گاه خاکهارو زیر و رو میکنه .. یه قنداقهی خونآلود پیدا کرد .. امشب شب گریهس .. اصلا مُلک گریه دربست در اختیار زین العابدین علیه السلام هست ..
آب میدید گریه میکرد
آتش میدید گریه میکرد
جوون میدید گریه میکرد
پیر میدید گریه میکرد
چهل سال آقا گریه کرد .
دلم میخواد همینجور آرام آرام بسوزی... بیصدا گریه کنی همونطور که مادرشون بیصدا گریه میکرد همسایهها خبردار نشن ..*
من با همین لبان خودم ، نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
*یادت نره امام زمان شاهد و حاضر و ناظر در جلسه هست ، یه جور روضه نخونیم قلب آقا رنجیده بشه .. خیلی دارم خودمُ حفظ میکنم آنچه به نظرم میرسه نگم اما اجازه بدید این جمله رو عرض کنم ..
یه وقت هست سر رو با یه ضربه جدا میکنند..
حسین .. غریب کربلا حسین ..
حسین .. شهید سر جدا حسین ..
از همه عذر میخوام .. اگر قرار باشه گفته بشه ان شالله شب عاشورا عرض میکنم ..*
یادم نمیرود که چگونه مقابلم
بستند دست عمهی محنت کشیده را
یادم نمیرود سر شب لحظهی فرار
*صدا زد عزیز برادرم ، چه کنیم ؟! فرمود علیکن بالفرار ..*
یادم نمیرود سر شب لحظهی فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
*حسین .. جانِ اباعبدالله نخواه که من ازت بخوام ناله بزنی .. کربلا رفتی یا نه ؟! ان شاالله که کربلا نرفته توی مجلسمون نباشه .. شاید جای قدم های تو همون گیسوان ریخته باشه .. شاید همون جایی که توی کربلا پا گذاشتی دختر خورده باشه زمین .. شاید همون جایی که نشستی استراحت کنی خار رفت توی پای دختربچه ها ..شاید همون جا که نشستید روی خاک کربلا اشک بریزید ، زینب میدویده .. نمیدونم ..
غم و غصه من یکی دو تا نیست ..*
هنگام جابجائی سر روی نیزه ها
*توی هر منزلی سرهارو از روی نیزه ها برمیداشتن ، صبح دوباره میخواستن این سرهارو روی نیزه ها .. یه جوری ناله بزن تا من نتونم حرف بزنم .. جلوی چشم این زن و بچه ، جلوی چشم عمه جانم ، که هروقت سرشو بلند میکرد سر داداششو میدید ..*
ای جان من ، به نیزهی اعدا چه میکنی
آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی
*ما اومدیم برای حسین بمیریم ، دق کنیم ، گریه چیزی نیست ، سینه زدن چیزی نیست ..*
هنگام جابجایی سر ..
*چاره نداشته گفته سر ، باید میگفت سرها...
حالا یکی یکی در صندوقهارو باز میکنند ، سرهارو یکی یکی دوباره میارن نصب میکنند روی نیزه ها ..
لیلا داره نگاه میکنه ، نجمه خانوم داره نگاه میکنه ، وای از وقتی که رباب یه نگاه میکرد .
چرا فقط سر ابی عبدالله رو داره میگه
چون امام همه جا امام هست ، امام امام همه چیز توی این عالم هست ..*
هنگام جابجایی سر روی نیزه ها
دیدم شکاف حنجر و خون چکیده را
*آقاجانم ،توی مصائب جدتون هر مصیبتی رو دست میذاری خیال میکنی این دیگه آخرشه میری جلوتر میبینی واویلا .. شاعر یه مصیبتی رو داره متذکر میشه قبلش میخواد شمارو محکم کنه ، آرام کنه ، لذا میگه بدانُ گاه باش ..*
یک تار موی عمهی مارا کسی ندید
*این دیگه گریه داره ؟!.. پس همه این حرفایی که میزدیم تا حالا ، غارت چادر و معجر دروغ بود ؟!؟ نه نه ..*
یک تار موی عمهی مارا کسی ندید
پوشانده بود نور حسین آن حمیده را
زود بگمُ رد شم ..
بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنه ای دل محنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیمُ وحشت و رنگ پریده را
ــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇