.
#امام_زمان
#غروب_جمعه_دلتنگیهایش
کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا
تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا
مباد آنکه بیایی و مرده باشم من
شتاب کن که اجل می کند شتاب بیا
گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری
کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا
به کوچه کوچه شهرم ز خون دل همه شب
برای آمدنت ریختم گلاب بیا
گناه من ره دیدار بسته بر رویت
تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا
غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم
به صبح جمعه من همچو آفتاب بیا
به دردهای به حیدر نگفته زهرا
به ناله های سحرگاه بوتراب بیا
به سینه ای که شکست از سُم ستور، قسم
به صورتی که شد از خون سر خضاب بیا
سرشک دیده میثم به سیل شد تبدیل
هنوز ناله ی او مانده بی جواب بیا
#استاد_سازگار
.
امام حسین ع
. #شور_پایانی و روضه ای فاطمیه: #زمزمه #فاطمیه #سبک_حسین_جان بند اول: دوباره چرا فاطمه بسترت لا
.
#زمینه
#شهادت_امام_کاظم
#حضرت_موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
#سبک_حسین_جان
رضاجان
الهی بمیرم برا غربتت که تو زندان
کفن کردی باباتو آخر با چشمای گریان آقاجان
رضاجان
تکوتنهاغُسلشدادیوقتیباحالخسته
چقدرسوختیبادیدن ساقپای شکسته آقاجان
غُل و زنجیرا گریه کردن همراهت
برا خونِ زخمایتازهش یامظلوم
گمونم دیدی بین مَردُم زهرا رو
اومد واسه تشییع جنازهش یامظلوم
((رضاجان))۸
رضاجان
بازمشُکرخداروکههنگام تشییعشهمرات
نبودنببیننغُلوزنجیرا رو خواهرهات آقاجان
رضاجان
کسیهتکحُرمتنکرد از نَوامیسِت اون روز
نخندیدبهاشکتکسیبعدازاینداغجانسوز آقاجان
نشد بسته دستای بیبی معصومه
نزد تازیانه کسی به این بانو
نبردن دیگه خواهراتو تو بازار
نزد هیچکی با کعب نیزه بر پهلو
((رضاجان))۸
کیدیده؟__تن یک امام و روی تختهپاره بیارن
بهعمد اونو یکجای پُررفتو آمدبزارن واویلا
درسته__سهروزمونده نعش آقامون رویجسرِبغداد
ولی رو تنش ذرهای نور آفتاب نیافتاد یازهرا
ولی جدشون بعد از اینکه عریان شد
سهروز و دو شب رو زمین موند واویلا
بمیرم روی رمل داغ صحرا بود
حرارت تنش رو می سوزوند واویلا
((حسین جان))۸
#محمد_قاسمی✍
.
.
#امام_زمان
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا
تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا
ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا
مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی
از به خود آمدن این قافله را گم کردیم
وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم
دست برداری از این غیبت طولانی اگر
من به پای تو بریزم طلبی جامی دگر
از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟
فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟
من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
بخدا منتظر آمدنت میمانیم
پای این عشق اویس قرنت میمانیم
تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد
سحر وصل همیشه شب هجران دارد
تا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزد
پر پروانه به امید سحر میسوزد
خیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسم.....
.
عاشقی دردسری بود.mp3
5.34M
🌸 عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
🌸 تا ظهورت چقدَر فاصله داریم آقا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا
🎧 صابر خراسانی
.
#روضه_موسی_بن_جعفر
#شهادت_امام_کاظم
ندارد یوسف صدّیق زندانی که من دارم ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
به جنت مادرم زهرا پریشان کرده گیسو را پریشان گشته از حال پریشانی که من دارم
بگیرم روزها را روزه و شبها خورم سیلی ندارد کس به عالم خصم خونخواری که من دارم
همه شنیده اید که نگهبان زندان امام ،سندی بن شاهک یهودی بود ، هارون سفارش کرده بود
هر چه می توانی این آقا را آزار و اذیت کن ، مولا روزها روزه می گرفتند ،
شبها هنگام افطار با تازیانه آقا را پذیرایی می کرد
امام رضا آمد بغداد گوشه زندانسر بابا ر به دامن گرفت ،
آخر هر پدری آرزو دارد آن لحظه ی آخر میوۀ دلش را ببیند .
اما قربان آن حسینی که در گودی قتلگاه افتاده بود کسی نبود سر عزیز فاطمه را به دامن بگیرد .
یک وقت عزیز فاطمه احساس سنگینی کرد روی سینه مبارک،
تا چشم باز کند ببیند شمر با خنجر برهنه . همه صدا بزنید حسین .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دلها را ببریم کاظمین ، کنار حرم با صفای مولا مون موسی بن جعفر ،
خوشا به حال آنهایی که الان پروانه وار کنار حرم آقا موسی بن جعفرند
از آن روزی که امام هفتم را دستگیر و زندانی کردند
هر شب بستر امام رضا را در دهلیز خانه پهن می کردند ، این زن بچه ای که سالها بابا ندیدند
جمال امام رضا را بجای بابا تماشا می کردند .
اما مثل امشب (25 ماه رجب ) بستر امام رضا در دهلیز خانه پهن کردند هر چه منتظربودند دیدند امام رضا نیامد ،
شب نیمه شد حضرت رضا نیامد ، یک وقت خواهرش معصومه دید امام رضا وارد شد
اما شال عزا بر گردن انداخته فوراً آمد مقابل برادر ، برادر کجا بودی ؟ دیر آمدی ؟ دیدند آقا مثل ابر بهار گریه می کند
آقا مگر چه شده ؟ فرمود: خواهرم برو لباس عزا بتن کن دارم از گوشه زندان بغداد می آیم ،
بابای غریب مان غریبانه گوشه زندان جان داد .
درب زندان را برویش غیرغم کس وا نکرد جز اجل در گوشه زندان کسی شادش نکرد
اما کربلا ، امام سجاد نتوانست بیاید گودی قتلگاه ، یک وقت نگاه کند ببیند سر بریده بابا بالای نیزه است
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عاشقان اهل بیت ، سه تا بدن سه روز روی زمین بود ، قربان این سه بدن مطهر ،
یکی بدن مطهر امام جواد الائمه بود اما کبوترها آمدند بال به بال یکدیگر دادند نازنین بدن امام جواد را سایه انداختند ،
یکی بدن مطهر موسی بن جعفر بود ، سه روز روی زمین بود اما سایبان دارد بعد سه روز کفن قیمتی بر بدن آقا کردند ،
اما با چه عزّت و جلالی بدن تشییع کردند ( رحمت خدا بر این ناله ها و زمزمه ها ) .
اما قربان آن بدنی که سه روز برهنه روی زمین داغ کربلا ، وقتی امام سجاد آمد فرمود :
بنی اسد بروید بوریا بیاورید بدن پاره پاره بابا را میان بوریا پیچید سرازیر قبر کرد
بعد لبها را گذاشت بر آن رگهای بریده ، همه صدا بزنیم حسین
.
.
#امام_زمان
#محمود_کریمی 🎤
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه میخواهد؟
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه میخواهد
تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه میخواهد
علی اکبر لطیفیان
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
...___________________________
. 👇
[WWW.MESBAH.INFO]Shab-Shahadat-Emam-Kazem-1398[07].mp3
17.25M
#زمینه_احساسی
#شهادت_امام_کاظم
#حاج_امیر_کرمانشاهی
.
چه زندانی و زندان بانی تو این شبای طولانی
که تازیونست افطارم شبیه بارون می بارم
گوشه سیاه چال افتادم به یاد گودال
مثه جدم حسین دست و پا میزنم
تشنه لب مادرم رو صدا میزنم
وای ای وای
خدا خدا خدا خلاسم کن
****
چه شب های دلگیر و سردی چه مردمانی نامردی
نه دلخوشی نه لبخندی نه اشنا نه فرزندی
مردم از جدایی میوه دلم کجایی
مردم از جدایی میخونم رضا کجایی
جای تو خالیه این دم اخری
من حسین و تو مثل علی اکبری
وای ای وای
خدا خدا خدا خلاسم کن
****
غم و دردمن بی اندازست تنم پر از خون تازست
دیگه زا این دنیا سیرم خدا رو شکر زود میمیرم
دل به خون نشسته دشمن ساقم و شکسته
دستم و بسته و بی حیا میزنه
مثل مادر من و بی هوا میزنه
وای ای وای
خدا خدا خدا خلاصم کن
.
1_898362883.mp3
3.18M
#حضرت_ابوطالب
#شور
🎤 کربلایی #رضا_شیخی
هرکی پیمونه به کف داره که ساقی نمیشه
هیچ شرابی مثه چاییِ عراقی نمیشه
داره هرکار خدا حکمت و برهان و دلیل
پدر علی شدن که اتفاقی نمیشه
تو ابوطالبی و من هم یک سائلم
و به شغل غلامیِ خونهت نائلم
پدر مرتضی عموی پیغمبری
واسهتون احترام ویژهای قائلم
ابوطالب، مدد...
تو نظر کرده ز سوی متعال داوری
تو تموم مشکلا تو حامیِ پیمبری
باشه ایمان تو سنگینتر از ایمان همه
آقاجون شما یکی ز شافعان محشری
تو شفاعت نما مرا جون مرتضی
که به حق علی بشم من حاجت روا
بده آقا حواله تا قسمتم بشه
که برم از نجف پیاده کربُبلا
ابوطالب، مدد...
تو ابا الائمه ای ابا الامیرِ خیبری
تو پدربزرگِ ارباب غریب و بیسری
تو شدی مثلِ خدیجه خرج اسلام و نبی
تو کفیلِ مصطفایی و کفیلِ حیدری
تو شدی وقف دین و دین مدیون توئه
تو رگای همه اماما خونِ توئه
مگه میشه تو بوده باشی صنم پرست
بهخدا این دروغا دور از جون توئه
ابوطالب، مدد...
.
Mirdamad-Shahadat-Emam-Kazem-94-02.mp3
3.51M
#روضه_موسی_بن_جعفر علیه السلام
#سیدمهدی_میرداماد 🎤
"زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهٔ غم سجدهٔ غم شکر غم افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر
چهرهٔ زردش طلاتر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بیبازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
اِنسیه سادات هاشمی✍
#شهادت_امام_کاظم
.