eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸چقدر نام تو زیباست اباعبدالله 🔸حرمت عرش معلاست اباعبدالله 🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد خوش بحال اونهایی که شب عاشورا کربلا هستند کنار حرم با صفای ابی عبدالله... 🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد 🔸قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله 🔸ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم 🔸سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله شب عاشوراست امشب کربلا چه خبره... خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا صدای هلهله دشمن بلند شد... اومد کنار برادر عرضه داشت... چه خبر شده حسینم... فرمود خواهرم الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم... فرمود حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی... تا این حرف رو بی بی زینب کبری شنید... صدای ناله اش بلند شد... یعنی حسینم میخواهی بری برادر... تمام دلخوشی من تویی حسین... اینجا یک جا بود ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم... یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان... صدا زد: و نادی یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه یا زینب و یا فاطمه، یا ام‌کلثوم، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام اهل حرم سراسیمه از حرم بیرون آمدند دور حضرت را گرفتند ... دید خواهرش خیلی بی تابی میکنه... صدا زد زینبم خواهرم... تا صدای تکبیر منو میشنوید... بدونید من هنوز زنده ام ... امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... داخل خیمه... هی بلند ميشه.... هی میشینه روی زمین.... یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد.... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما برادرش حسین نیومده.. همین جا بود که دیگه... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند راوی میگه دیدند یک خانمی... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... هی صدا میزنه...‌ وای عزیز مادرم حسین... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید... والشمر جالس علی صدره... شمر روی سینه برادر... خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه... وامحمدا... واعلیا... تسلای دل بی بی زینب... صدا بزن یاحسین... 🔸 حسین آرام جانم 🔸 حسین روح و روانم .
. ✍ هر گرهی وا میشه با اسمت/يا قمر العشیره يا عباس با یه امیدی اومدم پیشت/ساقی دشت کربلا عباس باب الحوائج کیه غير تو/رحمت تو نداره اندازه فدای لطفت که در خونت /حتی روی ارمنیا بازه یا عباس/ماه شبای زینبی یا عباس/تو ساقی تشنه لبی یا عباس /به چه وقار و ادبی یا عباس علمت بالا ابوفاضل همه دنیام يا ابوفاضل 2 ....................................................... هر چی که داریم از ابوالفضله/زندگیمون نذر علمداره برات کربلای ما تنها/مُهر ابوفاضلو کم داره سفره ی عشقت همیشه بازه/کسی نمیشه نا امید از تو محاله بگذرم من از عشقت /چجوری میشه دل برید از تو یا عباس/یه عمره پای روضه تم یا عباس/عشق تو اوج لذتم یا عباس/گدایی تو عزتم یا عباس عشق بی همتا ابوفاضل همه دنیام يا ابوفاضل .👇
. پشت سرت علمدارم با اشک میریزم آب برات میری ولی بدون داداش دلتنگ میشم برا صدات (پاشو داداش عباسم ببین حسینت تنهاست خیمه پر از ناموسه نباشی تو واویلاست) 🖤پاشو علمدار عباس🖤 نیزه رو نیزه رو تنت ریخته بهم که پیکرت کو دستای رشید تو داداش چی اومده سرت (رمق نداره پاهام حال و روزت داغونه دل حسینم مثله چشات داداشی خونه) 🖤 پاشو علمدار عباس🖤 👇
. داداش ، ببین تویی امیر لشکرم عباس هستی ، آرزو و امید خواهرم عباس ای یار و یاورم ساقی و سردارم عباس علمدارم عباس علمدارم (۳) عباس ، از داغ تو ببین دست به کمر دارم پشتم ، شکسته از هجر تو ای علمدارم یل ام البنین پاشو ای نازنین حال مرا ببین عباس علمدارم حالا ، تو موندی و خجالت و مشک پاره مونده ، تو خیمه ها رباب و طفل و گهواره کو سقای حرم امید دخترم عباس برادرم عباس علمدارم .👇
. دلبر و دلدارم ابوفاضل میر و علمدارم ابوفاضل تنها سپهدارم ابوفاضل (برادر من) پشت و پناه خیمه ها عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دل خون تو عباس (برادر من) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ۲ کرببلا مدیون تو عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دلخون تو عباس (برادر من) جدا شده دست علمدارم کشته شده تنهاترین یارم ساقی و سردار و سپهدارم (ای وای از این غم) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] پاشو ببین حسین شده تنها نشسته روی قلب من غم ها دیگه نداره لشکرم سقا (پاشو ابوالفضل) سقای دشت کربلا عباس دستت شده از تن جدا عباس ای قبله ی حاجات ما عباس (یا ابوفاضل) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ✍ 👇
. غزال عمو به علقمه رفت چقدر چشم به همراه او به علقمه رفت به دست خالی؟ نه! به اشک چشم و به بغض گلو به علقمه رفت رباب هم خندید همین که دید اباالفضل رو به علقمه رفت به مشک دوش عمو هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت به جست‌جوی دو دست دل تمام حرم مو به مو به علقمه رفت حکایتی دارد اگر که عاقبت این گفت‌وگو به علقمه رفت چرا که فاطمه هم برای گفتن سرّی مگو به علقمه رفت پدر به علقمه رفت به‌حال مضطر و با چشم تر به علقمه رفت پی امید حرم چه نا‌امید امید بشر به علقمه رفت صداش زد عباس حسین آه کشید از جگر، به علقمه رفت دوان دوان خورشید برای بوسه به روی قمر به علقمه رفت هزار تیرانداز فقط پی زدن یک نفر به علقمه رفت برای کشتن او عمود و نیزه و تیر سه‌پر به علقمه رفت رسید فاطمه و دوباره روضه‌ی دیوار و در به علقمه رفت خبر به خیمه رسید صدای غربت "وا اِنکَسَر" به خیمه رسید شکسته شد خورشید که رفت علقمه و بی‌قمر به خیمه رسید غم برادر دید اگر حسین شکسته‌کمر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد صدای هلهله‌ها بیشتر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد از آن به بعد فقط دردسر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد که پای حرمله‌ی بدنظر به خیمه رسید بلند گریه کنید عمو به خاک نشست و شرر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد نوشته‌اند مقاتل به رو، به خاک افتاد نگو عمو‌ عباس ستون خیمه‌ی زینب بگو به خاک افتاد خبر به خیمه رسید عموی غیرتی و‌ ماه‌رو به خاک افتاد که آبروی حرم به پیش مردم بی‌آبرو به خاک افتاد تمام شد کارش کنار علقه تا مشک او به خاک افتاد همین که مشک افتاد شکست قامت ساقی، سبو به خاک افتاد بریده شد دستش نگین حلقه‌ی "اِن تُنفِقوا" به خاک افتاد مجتبی خرسندی✍ .
. علیه‌السلام خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی داری امید ولی نیست پناهی گاهی دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی  ای وای رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای  اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین به سرش آمده اما به جراحات رسید این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید موقع غارتِ او  موقع خیرات رسید وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند بی برادرشدن  آری کمرت می‌شکند تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند آه ای ماه ببین حال برادرها را آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را آه ای داغ ببین قامت مادرها را نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد  کاشکی باد  به خیمه خبرش را نبرد شرح حال بدن مختصرش را نبرد یک حرامی عَلَمش را  سپرش را نبرد پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد باید عمه بدود تا   به همه  سر بزند گره‌ای روی گره  زود به معجر بزند "بیت نخست  تضمینی از معینی کرمانشاهی (حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۵) .