.
#نوحه
#زمینه
#شب_نهم_محرم
#تاسوعا
#حضرت_عباس
داداش ، ببین تویی امیر لشکرم عباس
هستی ، آرزو و امید خواهرم عباس
ای یار و یاورم
ساقی و سردارم
عباس علمدارم
عباس علمدارم (۳)
عباس ، از داغ تو ببین دست به کمر دارم
پشتم ، شکسته از هجر تو ای علمدارم
یل ام البنین
پاشو ای نازنین
حال مرا ببین
عباس علمدارم
حالا ، تو موندی و خجالت و مشک پاره
مونده ، تو خیمه ها رباب و طفل و گهواره
کو سقای حرم
امید دخترم
عباس برادرم
عباس علمدارم
#مرتضی_شاهمندی
.👇
.
#نوحه
#واحد_سنگین
#شب_نهم_تاسوعا
#حضرت_عباس
دلبر و دلدارم ابوفاضل
میر و علمدارم ابوفاضل
تنها سپهدارم ابوفاضل (برادر من)
پشت و پناه خیمه ها عباس
ارض و سما مجنون تو عباس
شده زمین دل خون تو عباس (برادر من)
[ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ۲
کرببلا مدیون تو عباس
ارض و سما مجنون تو عباس
شده زمین دلخون تو عباس (برادر من)
جدا شده دست علمدارم
کشته شده تنهاترین یارم
ساقی و سردار و سپهدارم (ای وای از این غم)
[ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل]
پاشو ببین حسین شده تنها
نشسته روی قلب من غم ها
دیگه نداره لشکرم سقا (پاشو ابوالفضل)
سقای دشت کربلا عباس
دستت شده از تن جدا عباس
ای قبله ی حاجات ما عباس (یا ابوفاضل)
[ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل]
#مرتضی_شاهمندی✍
👇
.
#شب_نهم_محرم
#تاسوعا
#حضرت_عباس
غزال
عمو به علقمه رفت
چقدر چشم به همراه او به علقمه رفت
به دست خالی؟ نه!
به اشک چشم و به بغض گلو به علقمه رفت
رباب هم خندید
همین که دید اباالفضل رو به علقمه رفت
به مشک دوش عمو
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت
به جستجوی دو دست
دل تمام حرم مو به مو به علقمه رفت
حکایتی دارد
اگر که عاقبت این گفتوگو به علقمه رفت
چرا که فاطمه هم
برای گفتن سرّی مگو به علقمه رفت
پدر به علقمه رفت
بهحال مضطر و با چشم تر به علقمه رفت
پی امید حرم
چه ناامید امید بشر به علقمه رفت
صداش زد عباس
حسین آه کشید از جگر، به علقمه رفت
دوان دوان خورشید
برای بوسه به روی قمر به علقمه رفت
هزار تیرانداز
فقط پی زدن یک نفر به علقمه رفت
برای کشتن او
عمود و نیزه و تیر سهپر به علقمه رفت
رسید فاطمه و
دوباره روضهی دیوار و در به علقمه رفت
خبر به خیمه رسید
صدای غربت "وا اِنکَسَر" به خیمه رسید
شکسته شد خورشید
که رفت علقمه و بیقمر به خیمه رسید
غم برادر دید
اگر حسین شکستهکمر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
صدای هلهلهها بیشتر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
از آن به بعد فقط دردسر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
که پای حرملهی بدنظر به خیمه رسید
بلند گریه کنید
عمو به خاک نشست و شرر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
نوشتهاند مقاتل به رو، به خاک افتاد
نگو عمو عباس
ستون خیمهی زینب بگو به خاک افتاد
خبر به خیمه رسید
عموی غیرتی و ماهرو به خاک افتاد
که آبروی حرم
به پیش مردم بیآبرو به خاک افتاد
تمام شد کارش
کنار علقه تا مشک او به خاک افتاد
همین که مشک افتاد
شکست قامت ساقی، سبو به خاک افتاد
بریده شد دستش
نگین حلقهی "اِن تُنفِقوا" به خاک افتاد
مجتبی خرسندی✍
.
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس علیهالسلام
خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی
نالهای میشکند پشتِ سپاهی گاهی
داری امید ولی نیست پناهی گاهی
دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی
حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد
داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد
آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای
جمع میکرد تَنی از سرِ راهی ای وای
رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای
بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای
اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین
حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین
به سرش آمده اما به جراحات رسید
این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید
موقع غارتِ او موقع خیرات رسید
وسطِ قائلهی مردمِ شامات رسید
ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید
همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید
نفَسش بعدِ برادر چقدر میگیرد
مرد اگر داغ کشد دردِ کمر میگیرد
بی سبب نیست که از سینه خبر میگیرد
تیر از سینه که رد شد به جگر میگیرد
حق بده اینهمه اندوه پَرَت میشکند
بی برادرشدن آری کمرت میشکند
تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد
روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد
بخدا بر جگرِ اُمِبَنین خورد ای داد
پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد
اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند
در مدینه جگر اُمِبَنین را سوزاند
آه ای ماه ببین حال برادرها را
آه ای خیمه ببین گریهی خواهرها را
آه ای دشت ببین ضجهی دخترها را
آه ای داغ ببین قامت مادرها را
نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد
بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد
کاشکی باد به خیمه خبرش را نبرد
شرح حال بدن مختصرش را نبرد
یک حرامی عَلَمش را سپرش را نبرد
پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد
باید عمه بدود تا به همه سر بزند
گرهای روی گره زود به معجر بزند
"بیت نخست تضمینی از معینی کرمانشاهی
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۵)
.
.
یاکاشِفَالْکَرْبِعَنْوَجهِالْحُسَینِاِکْشِفْکَرْبىبِحَقِّاَخیکَالْحُسَیْنِ علیهالسلام
#حضرت_عباس علیهالسلام
#تاسوعا #شب_نهم_محرم
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب
اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۶)
#شب_تاسوعا
.
#حضرت_زینب
#شام_غریبان_امام_حسین
غم دیده زینب
داغ شقایق های پر پر دیده زینب
داغ برادر های بی سر دیده زینب
داغ ابوفاضل علمدار رشیدش
داغ حسین با دیده تر دیده زینب
هفتاد و دو پروانه افتاده به صحرا
طفلی حزین بر روی پیکر دیده زینب
خوانده نمازش راچرا امشب نشسته
در کربلا خون جگر دیده زینب
شمر ستمگر ، حنجر و تیزی خنجر
در قتلگاه جان برادر دیده زینب
پیچیده بوی یاس یا باب الحوائج
ردِّ حضور پای مادر دیده زینب
ای داد از کربلا از ماتم و غم
یک کاروان زار و مضطر دیده زینب
شدقافله سالار بعدازسوگ خورشید
بر نیزه ها اِبْنِ پیمبر دیده زینب
بوسید جای خنجر و سر نیزه ها را
بر روی نی رأس مطهر دیده زینب
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
PTT-20220806-WA0043.opus
454.9K
شهادت قمر بنی هاشم علیه السلام
ای علمدار لشگر ابوالفضل
ای سپهدار لشگر ابوالفضل
یار و غمخوار لشگر ابوالفضل
ای یل پاک حیدر ابوالفضل
بی تو تنهایم ،ای برادر جان
زار و رسوایم،ای برادر جان
برگرد به خیمه ،بر گرد به خیمه
جانم ابوالفضل ،جانم ابوالفضل (2)
خیز و از جا برادر ابوالفضل
کن نظر بار دیگر ابوالفضل
ای سردار آب آور ابوالفضل
می روی نزد حیدر ابوالفضل
ای علمدار رشیدم،ای تمامی امیدم
بعد تو در کربلا من، قد خمیدم
برگرد به خیمه، بر گرد به خیمه
جانم ابوالفضل ، جانم ابوالفضل(2)
ای علمدار من علمت کو
مشک پر آب در حرمت کو
چشمان پاک و محترمت کو
دو بازو دو بازوی قلمت کو
بر زمین دیدم ،هر دو دست تو
جان فدا کردی ، همه هست تو
بر گرد به خیمه ، بر گرد به خیمه
جانم ابوالفضل ، جانم ابوالفضل(2)
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#شب_نهم_محرم #تاسوعا
■همه منتظرن مادرش برسه
■#کربلایی_نریمان_پناهی
این #شور #زمزمه #زنجیر_زنی #دمام_زنی کلیدی را حفظ کنید