.
#امیرالمؤمنین
نامش به لبم آمد و کامم عسلی شد
این شعر، معطر به گل نام علی شد
تابید شبی بر سر گمگشته مسیران
دل روشن از آن منشأ نور ازلی شد
برخواستم از جا، پس از آوردن نامش
با نام علی خواسته هایم عملی شد
هر گاه که یک پارچه زرد به سر بست
در معرکه ها منطق تیغش جدلی شد
هر کس که به ایوان نجف رفت برایش
مجموع طلاهای دو عالم بدلی شد
در حصن حصین ایمن از آماج عذاب است
آن کس که مطیع سخن و امر ولی شد
از روز ازل تا به ابد شیعهی مولا
ذکرش بعلیٍّ بعلیٍّ بعلی شد
#شعر_علوی
#محمدحسین_رحیمی✍
.
.
#زمزمه_سنتی
#امام_کاظم
چشمم سوی در جان میسپارم
بیا رضا جان چشم انتظارم
آه من میدهم جان در کنج زندان بیا رضاجان
بیا که طاقت رفت از تن من
وا کن تو زنجیر از گردن من
آه....
مرهم بیاور با قلب خسته
که استخوان پایم شکسته
آه...
زندان تاریک زندان نمناک
سر میگذارم بر دامن خاک
آه....
ببین به غربت تنم کفن شد
یک تخته ی در تابوت من شد
آه....
به دیدن من ای نور دیده
بیا که جانم به لب رسیده
آه...
آه من میدهم جان در کنج زندان بیا رضا جان
#شهادت_امام_کاظم
#حضرت_موسی_بن_جعفر
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.👇
امام موسی کاظم30.mp3
32.54M
کربلایی #جواد_مقدم
#زمینه
#شهادت_امام_موسی_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
چهارده ساله دلم شده بی سامونه بلا
چهارده ساله میگم میای از زندون بلا
حالا که اومدی میلرزه پاهام میباره چشام
تو رو جون من بگو تو برام
کنج سیاه چال بودی بابا
یا ته گودال بودی بابا
شبیه اباعبدالله نکنه تو پامال بودی بابا
چشم تو به خون نشسته بمیرم
ساق پات چرا شکسته بمیرم
معصومه فدات ابتا
****
چهارده ساله غمت زده آتیش به جگرم
چهارده ساله همش شب و روزا منتظرم
حالا که اومدی میلرزه صدام میباره چشام
تو رو جون من بگو تو برام
میون لشکر بودی بابا
یا که پشت در بودی بابا
تازیونه که میخوردی تو به یاد مادر بودی بابا
میخ تخته آهنینه بمیرم
کاظمین شده مدینه بمیرم
معصومه فدات ابتا
****
چهارده ساله درست نمیاد بالا نفسام
چهارده ساله میگم چی کشیده رقیه تو شام
حالا که اومدی سفیده موهام میباره چشام
تو رو جون من بگو تو برام
بریده کی رگهاتو بابا
چی کار کنم زخماتو بابا
با اجازه کی بوسید چوب ستم لبهاتو بابا
این دلم برات کبابه بمیرم
با سر اومدی خرابه بمیرم
رقیه فدات ابتا
https://eitaa.com/emame3vom/74737
.
#شهادت_امام_کاظم
السلام علیک یا موسی بن جعفر
آنکه عالم همه در دست توانایش بود
مرکز دایره ی غم دل دانایش بود
هفتمین حجت معصوم ز ظلم هارون
چارده سال به زندان ستم جایش بود
دل موسای کلیم از غم این موسی سوخت
که به زندان بلا طور تجلایش بود
معنی "قَعر سُجون" باید و "ساقِ المَرضُوض"
پرسی از حلقه ی زنجیر که بر پایش بود
یاد حق هم نفس گوشه ی تنهایی او
آه دل روشنی خلوت شب هایش بود
بس که غم دید ز زندان و ز زندان بانش
زندگی بخش جهان مرگ تمنایش بود
نه همین زهر جفا بر دلش افروخت شرر
ز شهادت اثری بر همه اعضایش بود
یوسف فاطمه یارب چه وصیت فرمود
که پس از مرگ همی سلسله بر پایش بود
مرحوم استاد #سید_رضا_مؤید_خراسانی ✍
.
.
#زمزمه
#واحد_سنگین
شهادت #امام_کاظم (ع)
آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده
غریب شهر کاظمین از تو قفس رها شده
ببین دل شکسته ام اسیر بُغض و نالته
صاحب عزای تو آقا مادر هجده سالته
امام کاظم ،شد دیگه آزاد
آقام غریبه ، ای داد بیداد
آه و واویلا (۴)
امشب اگه خدا بخواد کبوتر حرم می شم
سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم
کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم
پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم
این دل زارم ، داره بهونه
از غربت تو ، داره می خونه
آه و واویلا
دشمن بی حیای تو شد باعث آزار تو
سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو
آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها
آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها
چه غریبونه ، جون می دی آقا
می رسه از دور ، ناله ی زهرا
آه و واویلا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
#شهادت_امام_کاظم
#سبک_تامشکتو_توآب_زدی 🎼
.👇
.
#تصنیف
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#زمزمه
افتاده ام ز پا کنج زندان
چشم انتظارم بیا رضا جان
من به شورو در نوایم
آسمان گرید برایم
ای رضاجان شد شکسته
استخوان ساق پایم
وامصیبت وامصیبت
****
گرچه در گوشهی سیه چالم
امّا یاد تنگیِ گودالم
جدّمظلومم در آنجا
با چه وضعی دست و پا زد
نیزه تا بر سینه اش خورد
مادر خود را صدا زد
وامصیبت وامصیبت
****
گر چه از زهر میسوزد جگرم
سیلی نزد کسی بر دخترم
منکه افتادم ز ناله
شد دلم خون همچو لاله
پهلوی من میکِشد تیر
یاد پهلوی سه ساله
وامصیبت وامصیبت
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_کاظم
.👇
.
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#زمزمه #امام_کاظم
بیا بدیدنم رضا ای نورعینم
از دوری روی تو من در شورو شینم
سیلی به من میزد بابغض و با کینه
چقدره دست سندیِ یهودی سنگینه
میزد مرا در اوج درد و غربتم
دگر بزرگ تر نبوده دستش ز صورتم
یاد رقیه هستم که بی هوا سیلی خورد
لالهی باغ زهرا میان صحرا پژمرد
****
اگرچه هستم دائماً کنج سیه چال
گریه کنم ولی فقط به یاد گودال
ز بعد رفتنم کفن شود تنم
به تنگی گودال او به سینه میزنم
جدّ منو همه با نیزه می زدن
آیهی تطهیرو یه عدّه هرزه میزدن
دم غروب سندی زد با تازیانه بر سر
دم غروب جدّم رو سر بریدن با خنجر
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_کاظم
.👇