از در خونهت اگه رفتم.mp3
زمان:
حجم:
10.11M
🔹از در خونهت اگه رفتم بیا برگردونم...
🎙#کربلائی_مرتضی_گودرزیپور
✏️#میثم_کاوسی✍
#زمینه_احساسی
#امام_حسین علیهالسلام
#کربلا
_بند اول_
از در خونهت اگه رفتم
بیا برگردونم
من روزایی که از تو دورم
همش سرگردونم
نگو نه این دفه
من امسالم نیام ببینمت دق میکنم
نگو نه این دفه
به جون مادرم میشینم هق هق میکنم
تو که دلت نمیاد
نبینی نوکراتو
نشه رو من ببندی
یه زمانی چشاتو
«یا ابی عبدالله»
_بند دوم_
از در خونمم بری باز
برت میگردونم
من عاشقم یا تو؟ بپرس از_
چشای گریونم
نشستم روبروت
تموم مدتی که گریه کردی واسه من
نشستم روبروت
تو آغوش خودم صدام زدی ای بی کفن
آره دلم نمیاد
شماهارو نبینم
پا به پاتون منم تو
مسیر اربعینم
«یا ابی عبدالله»
شعر و سبک: #میثم_کاوسی ✍
.
#امام_عسکری علیهالسلام
#شهادت_امام_عسکری
گـدای کـوی تـو آقـاسـت یـا ابـاالحـجـة
که زیـر سـایـۀ مـولاسـت یـا اباالحجة
نـگـفـتـه، حـاجـتِ دل را بـرآوری آقـا
ز بس که لطف تو با ماست یا اباالحجة
به خـوان نـعـمت تو انـبـیاء بـنـشـسـتند
که دست جود تو غوغاست یا اباالحجة
هــزار حـاتـم طـایـی گـدای سـفـرۀ تـو
که سفره دار تو یکتـاست یا اباالحجة
که گفته گوشۀ تبعید فیض جاری نیست
کـرامـت تـو ز بـالاسـت یـا ابـاالحـجـة
بهارها همه دم صحـبت از گُلت دارند
گُـل تو یـوسف زهـراسـت یا ابـاالحجة
هزار یوسف مصری غـلام یـوسف تو
دَمَت هزار مـسـیـحاسـت یا ابـاالحجـة
خــبـر دهـنـد به اردوی ســوگـوارانت
بـسـاط نـالـه مـهـیّـاسـت یـا ابـاالحـجة
صـدای نـالـۀ مـهـدی به گـوش می آید
که نـور چشـم تو تنهـاست یا اباالحجة
عـزای غـربت تو بـوی مـجـتـبی دارد
دلـت کـرانـۀ غـم هـاست یا ابـاالحجـة
مخور که زهر جفا در طعام می ریزند
کـنـار سفــره ات اعـداست یا اباالحـجة
فراق و غربت و تبعید و رنج، قوت تو شد
که غصه یـار تو مـولاست یا اباالحجة
هـنـوز یـار نـداری که یــاری تو کـنـد
که از مـزار تـو پـیـداست یا ابـاالحجـة
شکسته باد نظامی که حرمت تو شکست
مـزار تـو هـمه دل هــاست یا ابالحـجة
هـزار گـنـبـد تابـان به مـرقـدت روشن
که فرشت عرش معلّاست یا اباالحجـة
مـلائک حـرمـت با وقـار می گــویـنـد:
که کـربلای تو این جـاست یا اباالحجة
.
#محمود_ژولیده✍
.
.
#زمزمه #شور
#شهادت_امام_عسکری علیه السلام
به هر طرف باشد نگاه من امشب
سامره می سوزد ز آه من امشب
فغان و واویلا فغان و واویلا
@@@@@@
منم که سر تا پا چون شمع سوزانم
بگو کجا هستی ای ماه تابانم
@@@@@@
شوم به قربان دو چشم گریانت
خواهد دلم باشد سرم به دامانت
@@@@@@
بیا که می سوزم چون پر پروانه
به سامرا مردم خیلی غریبانه
@@@@@@
تا آخرین لحظه پیوسته می نالم
رفتم ز یاد اما به یاد گودالم
@@@@@@
اگرچه جان من آمد ز غم برلب
ولی نماندم من زیر سم مرکب
@@@@@@
دانی که در گودال با او چها کردند
جد غریبم را جدا جدا کردند
@@@@@@
غربت جدم رو با چشم خود دیدن
او دست و پا می زد همه می خندیدن
@@@@@@
حاج سید محسن حسینی ✍
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
.
کربلایی حسین طاهری1402050316.mp3
زمان:
حجم:
23.85M
#شور | نگرانم
شب هشتم محرم ۱۴۴۵
سهشنبه ۳ مرداد۱۴۰۲ | ۷ محرم ۱۴۴۵
مداح : کربلایی #حسین_طاهری
_
نگرانم نگرانم
واسه بچه هام که توی خیمه ها نگرانم
نگرانم نگرانم
دخترای قد و نیم قدم کجان نگرانم
غیرت الله منم غیرت الله منم
پناه خیمه های بی پناه منم
غریبه ها نزدیک خیمه ها نشید
بابای بچه های بی گناه منم
کار منو تموم کنید اول
من اینجام وسط مقتل
خدا نذار ببینم این غم رو
به تو می سپارم رقیه ام رو
آه ابی عبدالله ابی عبدالله ابی عبدالله
_
نگرانم نگرانم
بعد پنجاه سال امروز نگران خواهرامم
نگرانم نگرانم
نگرانم چادر اهل و عیال و دخترامم
اول اینجا بیاید منتظرم رو
خاک قتله گاه بیاید
زخمی و تشنه و گرسنه اومدم
با تیر و سنگ و چوب و نیزه ها بیاید
شمر و بگید حنجرم آماده است
پیرهن و انگشترم آماده است
برای کشتنم چقدر دعواست
ولی آروم مادرم اینجاست
مادرم اینجاست
_
]
.
حیرانم از آدمی
مال دیگران را بر خود مباح می پندارد، لیک وقتی به مال خود میرسد ، برچسب ممنوع و حرام میزند.
حتی در مجازی هم همین خسّت را دارد.
افکار و اشعار دیگران را نشر میدهد ولی خدا نکند که خود بیتی بسراید... اینجاست که برچسب انتشار بدون لینک حرام است و ممنوع، بر تارکش میدرخشد!
عجبا از این همه بخل ....
.
.
#امام_زمان
ای حضرت نور ای عشق، تو یوسف زهرایی
از پردهٔ غیبتها یک جمعه تو میآیی
چشمان پر از اشکم دنبال تو میگردد
این سینه به جوش آمد؛ از داغ شکیبایی
از کودکیام مولا شاگرد شما بودم
با زمزمهٔ مادر در مکتب لالایی
با جاذبهٔ چشمت خورشید زمان هر روز
بر گرد تو میچرخد؛ ای مرکز زیبایی
فرماندهی و عالم سرباز سپاه تو است
لطف آنچه تو اندیشی؛ حکم آنچه تو فرمایی
این کشتی در طوفان نزدیک به ساحلها است
با این همه موج سخت آرامش دریایی
دنیای بدون تو آوارهٔ غربتها است
"ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی"
شاعر امیرحسین قاسمی پور✍
.
.
#زمینه #واحد #شور
#امام_عسکری علیه السلام
(شعر کاربردی)
بقیة الله... آجرک الله...
عزا گرفتی.. برای بابا
فدای قلبت.. مهدیِ زهرا
تو سامرا باز.. عزا به پا شد
ابن الرضایِ.. سوم فدا شد
یه شال مشکی.. رو دوشِت آقا
اشکِت می باره.. شبیه ابرا..
بقیة الله... آجرک الله...
میونِ حجره.. چه بی قراره
ابا محمد.. آروم نداره
توی غریبی.. چون مجتبی شد
با زهر دشمن.. آخر فدا شد
اونکه شبیه.. حسن غریبه
تو سامرا بی.. یار و حبیبه
بقیة الله... آجرک الله...
لحظه ی آخر.. داره نوایی
هی میگه بابا.. مهدی کجایی
بیا که تشنه.. شده لب من
میسوزه قلبِ.. پر از تب من
شبیه جَدّم.. شهیدِ عطشان
لبهای خشکم.. گردیده سوزان
بقیة الله... آجرک الله...
الهي که با.. دعای آقا
بیاد یروزی.. مهدیِ زهرا
بریم مدینه.. بریم سامرّا
کربلا باشیم.. یه روز ایشالا
شبای جمعه.. بخونه روضه
تو قتلگاهش..با اشک و گریه
غریبِ مادر... غریبِ مادر...
آقای بی سر.. بریده حنجر
فدای زخمات.. غریبِ مادر
قتیل العطشان.. ذبیح العریان
از داغ تو شد.. زینب پریشان
امامِ تنها.. میونِ اَعدا
ای قطعه قطعه.. به روی خاکا
غریبِ مادر... غریبِ مادر...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#زمینه_امام_حسن_عسکری
#شهادت_امام_عسکری
.👇
.
#شهادت_امام_عسکری
💢 مقتل- لحظات آخر امام حسن عسکری(ع) و آمدن فرزند به بالین پدر 💢
پس ابو سهل گفت كه: داخل شدم بر امام حسن عسكرى علیه السّلام در مرضى كه به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم كه امر فرمود خادم خود عقید را- و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت كرده بود حضرت امام علىّ نقى علیه السّلام را و پروریده و بزرگ كرده بود امام حسن علیه السّلام را- فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطكى، پس جوشانید و صیقل€ جاریه كه مادر حضرت حجت علیه السّلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد. پس همین كه قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مباركش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق مىشوى مىبینى كودكى را به حال سجده او را بیاور نزد من.ابو سهل گوید كه: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا كردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند كرده بود، پس سلام كردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه: سیّد من مىفرماید تو را كه نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام.ابو سهل مىگوید: چون آن كودك به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام كرد نگاه كردم بر او.و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.یعنى: دیدم كه رنگ مباركش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است،همین كه امام حسن علیه السّلام نگاهش به كودك افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من مىروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیك شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطكى را گرفت به دست خویش و حركت داد لبهایش را و سیرابش كرد، چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا كنید از براى نماز، پس در كنار آن حضرت دستمالى افكندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یك مرتبه یك مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح كرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرك من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و كنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.صلّى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.پس وفات كرد امام حسن علیه السّلام در همان وقت- صلوات اللّه علیهم اجمعین-.(1)
♦️متن عربی:
قَالَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْمَرْضَةِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِیدٍ وَ كَانَ الْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِیّاً قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ رَبَّى الْحَسَنَ ع فَقَالَ لَهُ یَا عَقِیدُ أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُكَى فَأَغْلَى لَهُ ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِیلُ الْجَارِیَةُ أُمُّ الْخَلَفِ ع فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّى ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَكَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِعَقِیدٍ ادْخُلِ الْبَیْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِیّاً سَاجِداً فَأْتِنِی بِهِ قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِیدٌ فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍّ سَاجِدٍ رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْجَزَ فِی صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَیِّدِی یَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَیْهِ إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِیلُ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ ع قَالَ أَبُو سَهْلٍ فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِیُّ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَ فِی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَكَى وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُكَى بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَیِّئُونِی لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِی حَجْرِهِ مِنْدِیلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِیُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ یَابُنَی
.
#امام_زمان عج الله
شنبه آمد، غیبتت تمدید شد
بغض هامان در گلو تشدید شد
در کلاس انتظار و عاشقی
نمره هامان باز هم تجدید شد
✍#نگین_نقیبی
📚#رد_پای_انتظار
.