eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. برخیز که روز سرخِ جندالله است این موسمِ اقتدا به ثارالله است هرچند شود، فضای لبنان گلگون پیروزِ تمامِ صحنه، حزب‌الله است لبنان که به کشته دادن عادت دارد سِبقت ز همه اهل شهادت دارد الطافِ خفیه‌ای است، در این فتنه یک فتح بزرگ، زین ولادت دارد هرچند شود به شیعه غمها تحمیل در راه خدا بلاست، عین تجلیل می‌اَرزد اگر براهِ عترت بشود ایمان و جهاد، با شهادت تکمیل هرچند که ذبح می‌شود اسماعیل در روزِ فرج، کند شهادت تعجیل بر هر که بدنبال برائت باشد فرض است شعارِ مرگ بر اسرائیل از کفر و نقاق و شرک، دوری زیباست اعلامِ برائت از ستمگر چه بجاست والله برائت از بتِ کفر و نقاق امروز شعار مرگ بر آمريکاست ✍ .
. ای بانویی، که راه تو جز قم نمی‌شود قصدَت به غیرِ قبله‌ی هفتم نمی‌شود ایران ز نورِ تو، حرمِ اهل‌بیت شد در قلب ما، حریمِ شما گم نمی‌شود تو آمدی و دین خدا، انتشار یافت هر تربتی که کعبه‌ی مردم نمی‌شود اصلاً بهشتِ ما، حرم باصفای توست بی‌تو بهشت، غرق تنعم نمی‌شود از روزیِ وفورِ کریمه ست، سفره‌ای... بی خوشه‌ی طلائیِ گندم نمی‌شود بی‌ نورِ تو، که تیرگیِ شب نمی‌رود لب‌های فجر، وا به تبسم نمی‌شود بی صبحِ روشنِ تو، طلوعی ز مِهر نیست باغ و بهار، پُر ز ترنُّم نمی‌شود در علم و حلم و معرفت و جود و خُلق و خوی شهزاده ای، شبیهِ تو خانم نمی‌شود ایران که تا به فتحِ ثریا رسیده است بی‌تو مدارِ علم و تعلّم نمی‌شود بی‌تو، ز بعدِ فاطمه و عمه زینبت... معصومه ای دوباره‌، تجسم نمی‌شود □ □ □ هرچند روز آمدنت، سوی شهر قم راهت بدونِ درد و تألم نمی‌شود کوفه شبیهِ قم، به عزیزان فاطمه حتی به یک، سلام علیکم نمی‌شود گرچه مسیرِ خواهرِ آزاده‌ی رضا بی غصه و بلا و تهاجم نمی‌شود هرگز به پیشِ دیده‌ی بارانیِ شما جسمِ برادرت، هدف سُم نمی‌شود اصلاً شبیهِ عمه‌ی مظلومه‌ات، سَرت... با سنگِ شام و کوفه تصادم نمی‌شود نامحرمی ز معجرتان، دَم نمی‌زند غارت لباستان، به تلاطم نمی‌شود حرف از کنیزی و سخن از بی‌مروّتی با حضرتت، به اوجِ تخاصم نمی‌شود راس امامِ تو، پیِ رفعِ اهانتی در طشت زَر، بحال تکلم نمی‌شود ✍ .
. برخیز که روز سرخِ جندالله است این موسمِ اقتدا به ثارالله است هرچند شود، فضای لبنان گلگون پیروزِ تمامِ صحنه، حزب‌الله است لبنان که به کشته دادن عادت دارد سِبقت ز همه اهل شهادت دارد الطافِ خفیه‌ای است، در این فتنه یک فتح بزرگ، زین ولادت دارد هرچند شود به شیعه غمها تحمیل در راه خدا بلاست، عین تجلیل می‌اَرزد اگر براهِ عترت بشود ایمان و جهاد، با شهادت تکمیل هرچند که ذبح می‌شود اسماعیل در روزِ فرج، کند شهادت تعجیل بر هر که بدنبال برائت باشد فرض است شعارِ مرگ بر اسرائیل از کفر و نقاق و شرک، دوری زیباست اعلامِ برائت از ستمگر چه بجاست والله برائت از بتِ کفر و نقاق امروز شعار مرگ بر آمريکاست
. شاهی که امتدادِ شه عالمین شد قدرِ زیارتش، چو حریمِ حسین شد نورِ کریمِ آل علی در وجود اوست آن سیدالکریم، که نورِ دو عین شد عبدالعظیم را، حسنی خلق کرده‌اند یعنی تولدش، حَسن از والدین شد او دینِ خود به هادیِ دین، خوب عرضه کرد زین رو برای دین خدا، زیب و زین شد در راه کربلا چه شجاعت به خرج داد مانند یک سپاه، پر از شور و شین شد وقتی که شخم زد متوکل، به نینوا او یک‌تنه بجای همه، زیر دین شد مردِ مبارزات و علمدار شیعیان اینگونه شد، که الگوی پیر خمین شد جان‌ها فدای او که سپهدار کربلاست عبدالعظیم، عبدِ علمدار کربلاست در عصرِ او کسی به ولایش نمی‌رسید هیچ عاشقی ز عشق، بپایش نمی‌رسید زهد و عبادتش، نه فقط فوقِ شیعیان کس در اطاعتش، به وفایش نمی‌رسید شاخص‌ترین خَصیصه‌اَش، اِخلاص در عمل الحق کسی، به حال و هوایش نمی‌رسید او دستگیرِ جمله یتیمانِ شهر بود اِنفاقها، به دست عطایش نمی‌رسید بارزترین فضیلت او، علم و معرفت این وصفها و به مدح و ثنایش نمی‌رسید فریادِ او، سکوتِ زمان را شکسته بود صوتی چنین، به صوت رسایش نمی‌رسید تبیینِ دین، به ذکرِ احادیث می‌نمود این‌گونه کس، به امرِ هدایت نمی‌رسید او را عزیز فاطمه خوانده، ولی خویش مانند او کسی به دعایش نمی‌رسید یومُ الغدیر را، به احادیث زنده کرد ما را به کوی شاه نجف، خوب بنده کرد از بس امام هادیِ ما را مرید بود در زنده بودنَش هم، از اول شهید بود او با شهادتین خودش، انقلاب کرد بیخود نبود هادیِ دین را امید بود با اعتقادِ پاک، گواهی به حشر داد چون از موحدانِ خدای وحید بود حق را همیشه حاضر و ناظر قبول داشت آگاه او، به آیه‌ی حبلُ الورید بود بر چارده، حقیقتِ عصمت مطیعِ محض در محضرِ نبی و وصی، روسفید بود با رجعت و شفاعت و معراج در یقین با کفر و شرک و خیلِ منافق، شدید بود قبر و صراط و برزخ و میزان، عقیده‌اَش در امر و نهیِ عترت و قرآن، سَدید بود با عدل و دادِ مهدی موعود، هم مسیر بر ظلم و جور، ضربه‌ی او چون حدید بود امروز هم، چو بندگیِ سیدالکریم مائیم و سبکِ زندگی سیدالکریم این است، عینِ عَرضه‌ی دینم، امام را باید که ماند، پای ولایت، قیام را هر جا که هست ظالم و مظلوم در ستیز پس روشن است، موضعِ ما هر کلام را از غزه تا به ضاحیه فریاد می‌زنیم با جبهه‌ی مقاومتیم، انسجام را خیبر شکن، به پاسخِ سنگر شکن، رسد میگیرم عاقبت، ز یهود انتقام را ما نسل کوثریم و فدائیِ حیدریم این جمله خودبخود، برساند پیام را موشک نشانه‌ای ست، ز خشمِ مقدسم با جان و سر مدد بدهیم، این نظام را دیدند در صفوفِ فشرده، چگونه ما یاری کنیم، رهبرِ والامقام را فرمود: راه قدس، همانا ز کربلاست خواهیم دید، حکمتِ حکمِ امام را تا محوِ قدّه‌ی سرطانی، صَلا دهیم پاسخ، میانِ روضه‌ی کرب و بلا دهیم گودال، ازدحام شد و جای پا نبود حتی برای نیزه و شمشیر جا نبود با این وجود، آمد از آن دور، دَه سوار پامال شد، تنی که بر او جای پا نبود اصلاً ‌کفن که هیچ، تنِ پاره پاره را یک قطعه، فرشِ سالمی از بوریا نبود مادر نظاره داشت و خواهر اشاره داشت این رسمِ میهمانیِ کوفه، بما نبود "آتش به آشیانه‌ی مرغی نمی‌زنند گیرم که خیمه خیمه‌ی آل عبا نبود" غارت که شد حرم، به سر نیزه شد سری بر پیکرِ حسین، عبا و رِدا نبود می‌گشت دختری، تَهِ صندوقچه‌ی حرم ای دخترانِ فاطمه، معجر چرا نبود ای وای، گوشواره و به گوشی نمانده است طفلی ز ترس مرده و خلخالها نبود یا منتقم بجان اباالفضل انتقم یا منتقم بجان اباالفضل انتقم ✍ .
ای علمدارِ بزرگان در قیام حضرتِ بنتُ الامام، اُختُ الامام ایکه الگوی بزرگِ مکتبی اولین بانوی بعد از زینبی در ره مولا چنان زهرا شدی در وفا چون زینب کبرا شدی هم‌نوا با کشته‌های کربلا هم‌صدا با راسِ روی نیزه‌ها عشق را فریاد کردی هرطرف تا که قم را کرده‌ای اُختُ النَّجف با احادیث و روایاتِ وِلا خوب زهرا را شناساندی بما تو فقیه اهل‌بیتِ عصمتی تو ولایت را نشانِ عترتی در سخن حقاً دلیری کرده‌ای شیعیان را تو غدیری کرده‌ای در ره ایمان علَم برداشتی در صفِ علم و عمل گُل کاشتی در عمل گفتی بما غوغا کنید حوزه‌های علمیه برپا کنید از عداوتها نترسیدی همی هیچ کم نگذاشتی در دین دَمی درس‌ها از بندگی دادی بما خوب سبک زندگی دادی بما شیوه‌ی رزمندگی برپا ز توست پرچمِ روح خدا بالا ز توست هر دفاع از دین و قرآن می‌شود با تو در دنیا و ایران می‌شود ای حیاتت آبروی کربلا راهبردت بود سوی کربلا ای پیام‌آور به اهل عالمین یاد دادی بر همه، راه حسین پا نهادی جای پای فاطمه کشته‌ها دادی برای فاطمه سِیر در کوی تکامل کرده‌ای با حرامیها تقابل کرده‌ای کازاری نابرابر دیده‌ای کشته‌ی هجده برادر دیده‌ای دیده‌ای در خون شناور، یارها پیشِ چشمِ خون‌فشان، گلزارها خواهران را اشکباران یافتی خویش را مسموم و نالان یافتی چاره را در راه قم دیدی و بس راه زینب را پسندیدی و بس راه تو در امتداد زینب است قافله سالار، یادِ زینب است یاد کردی از اسیرانِ حرم بر زمین جسمِ دلیران حرم آه بانو، زانچه در پِی دیده‌ای... هیجده سر بر سرِ نی دیده‌ای؟ کِی چهل منزل اسارت رفته‌ای؟ منزلی را با جسارت رفته‌ای؟ شهرِ قم، کوتاهی از یاران نکرد سنگباران جای گلباران نکرد دیده‌ای دشنامِ خاص و عام را دیده‌ای بزمِ شرابِ شام را بسکه گرییدی ز چوبِ خیزران نشر دادی اشک را بر دیگران کرده‌ای دِق از حجابِ آستین گشت روحت طایرِ خلد برین لحظه‌ی جان دادنت گفتی رضا لحظه‌ای بر دیدن خواهر بیا ✍ .
. قم کجا شام کجا؟ عزت و دشنام کجا؟ گل اکرام کجا؟ سنگ لب بام کجا؟ یاری یار کجا؟ بارش آزار کجا؟ لطف ایام کجا؟ رنجش و آلام کجا؟ من گرفتار شدم، عمه! گرفتار ولی دل آرام کجا هلهله عام کجا؟ من اسیر غم یار، عمه اسیر غم یار درک آلام کجا؟ خنده حکام کجا؟ من شدم ناقه نشین،عمه شده نارياله نشین محمل بسته کجا؟ ناقه بی بام کجا؟ من چنان عمه خود داغ برادر دیدم داغ اقوام کجا؟ تهمت بدنام کجا؟ فرصت آل کجا؟ کندن خلخال کجا؟ آل اسلام کجا؟ سیلی و دشنام کجا؟ عنبر و عود کجا؟ آتش نمرود کجا؟ تن تبدار کجا؟ شعله به اندام کجا؟ معجر پاره کجا؟ دختر آواره کجا؟ وحشت طفل کجا؟ حمله به ایتام کجا؟ سر کجا سنگ کجا؟ کوفه گلرنگ کجا؟ نیزه جنگ کجا؟ خنجر گلفام کجا؟ شاعر: ✍ 👇
. ازی_دشمن_آمریکایی_صهیونیستی حمایت از فلسطین یک واجب شرعی است پشتیبانی از لبنان یک جهاد اسلامی است فرار صهیونیست‌ها از موشک حزب‌الله پایانِ اسرائیل است هر مرگ بر آمریکا هر مرگ بر اسرائیل صد موشکِ سجیل است موشکِ فتاحِ ما این مرگ بر آمريکاست موشکِ هایپرسونیک این مرگ بر اسرائیل وعده‌ی صادقِ سه از مسئولین سپاه مطالبه می‌کنیم تا خون به رگهای ماست با رژیم اشغالگر مقابله می‌کنیم - داریم به امید خدا *می‌ریم به جنگ اسرائیل - با فرمان روح خدا *می‌ریم به جنگ اسرائیل - با حکم حضرتِ آقا *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا محوِ مکرِ آمریکا *می‌ریم به جنگ اسرائیل - با جان و مال و آبرو *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا محوِ ظلمِ صهیونیست *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا فروپاشیِ ستم *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا محوِ دشمن از جهان *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا قطع دستانِ نفوذ *می‌ریم به جنگ اسرائیل - تا سقوطِ پرچمِ کفر *می‌ریم به جنگ اسرائیل دستِ نفوذِ دشمن قاتلِ نصرالله است نفوذِ صهیونیستی قاتلِ نیلفروش هاست این فضای مجازی قاتلِ سرداران است نقشه‌ی آمریکایی شد قاتلِ هنیه از ترورِ هنیه تا کشتنِ نصرالله با نفوذِ مجازی است این طرحِ حذفِ فیلتر از جانبِ وزیران نوعی ز حقّه بازی است نفوذ صهیونیستی نابود باید گردد اینستا و تلگرام تعطیل باید گردد واتساپِ اسرائیلی منکوب باید گردد بمباران مجازی مغلوب باید گردد حکمرانیِ مجازی ایجاد باید گردد اینترنتِ ایرانی ایفاد باید گردد ای وزیر اقتصاد حیاکن حیاکن طرحِ حذفِ فیلترو رهاکن رهاکن وزير ارتباطات! فیلترشکن نفوذی است قتلگاهِ جوانان این فضای مجازی است از اینستا تا فیس بوک قاتلِ جانِ مردم تلگرام است و واتساپ خصمِ ایمانِ مردم - ترویجِ بی‌حجابی = یک چالشِ مجازی است - نقشه‌ی بی‌عفافی = یک چالشِ مجازی است - تبلیغ بی‌غیرتی = یک چالشِ مجازی است - برهنگی نمادِ = یک چالشِ مجازی است - ترورهای پیجری = جاسوسیِ مجازی است - کشتار دسته جمعی = جاسوسیِ مجازی است - کشتار امدادگران = جاسوسیِ مجازی است - قتل عام کودکان = جاسوسیِ مجازی است - حمله به بیمارستان = جاسوسیِ مجازی است - بمباران مدارس = جاسوسیِ مجازی است - کشتارهای غزه = جاسوسیِ مجازی است - ویرانی‌های لبنان = جاسوسیِ مجازی است یاعلی مدد ✍ .
. آنانکه که با لگد، به زنِ حامله زدند نزدیک آمدند، نه با فاصله زدند هیزم بیارِ معرکه می‌زد، به قهقهه دنبال او به فاطمه، یک قافله زدند از روی در که رَد شدن، آسان نمی‌شود هم رَد شدند، هم وسطِ هلهله زدند قسمت نبود، محسنِ او دیده واکند وِی را به قصدِ کُشت، به هر مرحله زدند "باور کنید، مادر ما باردار بود" گفتند حامله ست، چه با حوصله زدند اینجا غلافِ تیغ، به بازوی مادر است در کربلا، به دخترِ او، سلسله زدند .
. آنکه راهش راه و رسم داور است بی‌گمان شوقِ وصالش بر سر است سالکِ سیر و سلوک ِکوی یار در حقیقت سالکِ پیغمبر است سر به فرمانِ ولایت می‌نهد آنکه گوید خاکِ پای حیدر است هر برائت از مسیرِ دشمنان هم‌صدای آیه‌های کوثر است یارِ ساداتِ جوانانِ بهشت شیعه و دلداده‌ی یک خواهر است همچو زینب باش، در بندِ حسین با عقیله، بندگی زیباتر است کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین عاشق و معشوق شیدایی شدند هر دو هم آغوشِ همتایی شدند از ازل در انتظارِ یکدِگر ای عجب در عشق، رؤیایی شدند بی‌قرار از دیرباز، آمد وصال در سکوتی محض، غوغایی شدند چشم‌ها غرقِ نگاهِ یکدِگر هر دوتا، تفسیرِ یکتایی شدند اشک‌ها تبدیل بر لبخند شد بانیِ لبخندِ زهرایی شدند زینتِ بابا که آمد در حرم خاندانِ وحی، مولایی شدند کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین هر نگاهش از نبی دل می‌برد از علی صدها خصائل می‌برد از بزرگی، هم‌چنان مادر بزرگ دل ز جدّش، زان شمایل می‌برد ارث از زهرای اطهر، در سرشت با هزار و یک فضائل می‌برد این همان بانوست، کز طوفانِ غم ناقه را منزل به منزل می‌برد ناخدای دین پس از خونِ خداست کشتیِ دین را به ساحل می‌برد حجتِ حق را برون از اضطرار بِینِ زنجیر و سلاسل می‌برد کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین کیست زینب، آنکه خلقت را مَطاف پنج تن، گِردِ وجودش در طواف کاف، ها، یا، عین، صاد، آئینه‌ایست از وجودش، یک به یک در اعتراف مریمِ کرب و بلا نه، فاطمه رفته در گودالِ خون، زیرِ غلاف شاهدِ تشتِ سَر و تشتِ جگر ناظرِ جسمی پر از زخم و شکاف با وجودِ سنگباران‌های سخت پاسدارِ عصمت و دین و عفاف یک‌تنه حق را حمایتگر، ولی بِینِ انبوهِ مصائب، در مصاف کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین از حرم تا قتلگه، میدانِ اوست دیده‌ی سلطانِ دین، گریانِ اوست پاسدارِ قافله، بعد از حسین چشم‌های دشمنان، حیرانِ اوست ناطقِ قرآن بروی نیزه‌ها پاره پاره بر زمین، قرآنِ اوست کوفه شد با خطبه‌اش کرب و بلا حیدرِ کرار پشتیبانِ اوست شام اما تاقتش را تاق کرد شاهدم بارانیِ چشمانِ اوست قاتلش بزمِ شراب و خیزران کاخِ دشمن، لاجرم ویرانِ اوست کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین شرحِ غم، آموزگارش زینب است دفترِ غم، اعتبارش زینب است هر که داند قدرِ غیرت، زینبی است غیرتِ دینی، مدارش زینب است هر چه در عالم خدایی دارد و روضه هم، پرودگارش زینب است آگه از اسرار مقتل، قلبِ اوست جنگِ تبیین ذوالفقارش زینب است صبر و حلم از او به حیرت آمده صبر هم، صبر و قرارش زینب است روزِ عالَم، تیره تا صبحِ فرج صبح، نام مستعارش زینب است کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینب کبراست، مرآتُ الحسین ✍ .
. علیه_السلام ۱۴ معصوم اي منجي رهاييِ دين خدا بيا جبران دردهاي دل هل اتا بيا اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت آقا ترا به آبروي مصطفي بيا از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو! اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا از غربت غريب مدينه بگو بما اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست اي منتقم به خامس آل کسا بيا احياگر صحيفه ي سجاديه تويي اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست اي مقتداي صادق آل عبا بيا باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است از چاه خواند ، يوسف زهرا ترا بيا تو نور چشم عالم آل محمدي سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا از كودكي جواد الائمه بياد تست آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا آقا قسم به درد اسيري عمه ات با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا ✍ .
. باز دل‌های پریشان را پریشان‌تر مکن با وصایایت، علی را این‌همه مضطر مکن حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن آتشِ دیوار و در، یک‌بار ما را سوخته بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن اشک می‌ریزی برایم، باز هم یارم شوی این‌همه خود را فنای غربتِ رهبر مکن لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت وقتِ غسلت، مبتلا بر ناله‌اَم آخر مکن آیت‌اللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست بیش از این، محروممان از سوره‌ی کوثر مکن تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا این‌همه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم می‌دهد با صدای گریه‌ی خود، با خبر دختر مکن هر سفارش‌ را که از بهر حسینت می‌کنی از عطش حرفی به پیش دیده‌ی خواهر مکن صلوات_الله_علیها ✍ .................... . یا صاحب الزمان، چقدَر گریه می‌کنی شب زنده دار، تا به سحر گریه می‌کنی حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه  بر پهلوی شکسته‌ اگر گریه می‌کنی بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد زیرِ غلاف و ضربه‌ی در گریه می‌کنی وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچه‌ها دستش رسد به دفعِ خطر گریه می‌کنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گرئید بی‌صدا به سحر گریه می‌کنی بر غنچه‌ای که سقط شد از کفوِ مرتضی حتی ندید روی پسر گریه می‌کنی بر قطره‌ای که از نوکِ مسمار می‌چکد بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه می‌کنی پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه می‌کنی از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب وز دستمالِ بسته به سر گریه می‌کنی    بر خطبه‌ای که هیچکس آنرا نکرد درک جز از خواص، چند نفر گریه می‌کنی گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا بر مادرِ خمیده کمر گریه می‌کنی عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش بر حیدرِ بدونِ سپر گریه می‌کنی تقدیر بود غسلِ شبانه برای او تا صبح زین قضا و قدَر گریه می‌کنی هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات تا علقمه به اشکِ قمر گریه می‌کنی ✅محمود ژولیده -پاییز ۱۴۰۳✍ .
. بیا ای زاده‌ی طاها، ضیاء دیده‌ی مولا رسان مرهم بر این دلها، بجانِ مادرت زهرا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا صفای جانِ پیغمبر، شفابخشِ غمِ مادر بحق غنچه‌ی پرپر، بیا ای چاره‌ی غمها مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا همه سر در گریبانیم، که غمخوار غریبانیم ز درد و غم پریشانیم، تویی درمانِ دردِ ما مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا بیا ای ماهِ محرومان، برس بر دادِ مظلومان قسم بر آهِ معصومان، ببین اوضاعِ این دنیا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا نه لبخندی به لب مانده، نه ما را روز و شب مانده فقط دستِ طلب مانده، اجابت کن دعاها را مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا هزاران کشته می‌بینیم، بخون آغشته‌ می‌بینیم ز کشته پشته می‌بینیم، امان از فتنه‌ی اعدا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا تو می‌بینی غریبان را، غم و درد یتیمان را شهیدان را اسیران را، غریب و بی‌کس و تنها مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا تو با غم آشنا هستی، پر از درد و بلا هستی تو بهرِ کربلا هستی ولیِ دم، بیا آقا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا تو دانی غصه یعنی چه، به خانه شعله یعنی چه به خیمه حمله یعنی چه، میانِ از آتشِ دلها مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا امان از ضربه‌ی سیلی، فغان از چهره‌ی نیلی نه تقدیری نه تجلیلی، از این حقِ ذَوِی القربا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا تو از زخمِ جبین دانی، غمِ سقطِ جنین دانی امیرالمؤمنین دانی، چرا شد یکّه و تنها مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا چو مادر گیر کرد آنجا، و فضه دیر کرد آنجا علی را پیر کرد آنجا، عزای غنچه‌ی زهرا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا نه زهرا در امان مانده، نه زینب در امان مانده همه در شعله‌ها حیران، حرم تا قتلگه یک‌جا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا تو دانی ظلمِ عدوان را، تَهِ گودال عطشان را هجوم سمّ اسبان را، تنِ او پخش در صحرا مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا به نیزه حنجری پاره، به صحرا زینب آواره ز کف داده رهِ چاره، بیا ای چاره‌سازِ ما مدد ای یوسف زهرا مدد ای یوسف زهرا 👇
. پر ز دردی بی نهایت، صفحه‌ی رخسار توست غرقِ اشکی سرخ، رنگِ گریه‌ی خونبار توست اشکِ تو حاکی، ز داغِ چادری خاکی است، نه؟ چادری که شاهدِ دستِ امانت‌دار توست دستمالی زرد، آیا نزدتان محفوظ نیست؟ قسمتی آیا از آن، پیچیده در دستار توست؟ گوئیا دستی شکسته، پیشِ رویت هر شب است شاهدِ دستِ دعایی، دیده‌ی بیدار توست مخفی از آن چشمِ ناظر، دودِ بیت وحی نیست تیزیِ مسمار، هردم مایه‌ی آزار توست بستری پهن است، اما بینِ آن بیمار نیست بعد از این، در خاک پنهان مادرِ بیمار توست از زمین و آسمان، فریاد یازهرا رسد یک‌هزار و چارصد سال است، شیعه یار توست هر کجا را بنگری بزمِ عزای فاطمه ست روی هم رفته، دلِ یک امتی غمخوار توست مادرت از پشت در گوید: بیا صاحب عزا یوسفم برگرد، عالم تشنه‌ی دیدار توست روز تنهایی گذشت، اینک جهانی شد بسیج روز، روزِ انتقام از دشمنِ قدّار توست از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را خود ببین، غرقِ سپاهِ حیدرِ کرار توست تا بگویی یاعلی، ما همرکابت می‌شویم یالثارات الحسینِ ما هم از تکرار توست ✍ .
. یا صاحب الزمان، چقدَر گریه می‌کنی شب زنده دار، تا به سحر گریه می‌کنی حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه بر پهلوی شکسته‌ اگر گریه می‌کنی بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد زیرِ غلاف و ضربه‌ی در گریه می‌کنی وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچه‌ها دستش رسد به دفعِ خطر گریه می‌کنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گرئید بی‌صدا به سحر گریه می‌کنی بر غنچه‌ای که سقط شد از کفوِ مرتضی حتی ندید روی پسر گریه می‌کنی بر قطره‌ای که از نوکِ مسمار می‌چکد بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه می‌کنی پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه می‌کنی از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب وز دستمالِ بسته به سر گریه می‌کنی بر خطبه‌ای که هیچکس آنرا نکرد درک جز از خواص، چند نفر گریه می‌کنی گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا بر مادرِ خمیده کمر گریه می‌کنی عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش بر حیدرِ بدونِ سپر گریه می‌کنی تقدیر بود غسلِ شبانه برای او تا صبح زین قضا و قدَر گریه می‌کنی هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات تا علقمه به اشکِ قمر گریه می‌کنی ✍ .
. من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم با بدی‌ها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی وای اگر یکبار از چشمت بیفتم، ای دریغ گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نقمت است از تو می‌آید، ولی خوبست احسانم کنی من علی مولائی ام، حُبَّش نجاتم می‌دهد جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی نام زهرا می‌برم آنقدر، تا راضی شوی مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی مادرم انسیه‌ی حوراء و من وابسته‌اَش روضه می‌خوانم که بر مظلومه گریانم کنی رنگِ برگِ یاس، از طُرفه نسیمی خون شود روضه خوانِ سیلی‌ام، خواهم چو طوفانم کنی انتقامی سخت گیرم صبحِ روزِ انتقام گر مرا یار علی، همچون شهیدانم کنی در شب جمعه ترا خواندم، شبِ ذکرِ حسین تا به زیر قبّه‌ی ارباب مهمانم کنی می‌رسد صوتِ حزینِ یابُنَیَّ در حرم می‌شوم گوشه نشینِ یابُنَیَّ در حرم .
شعر سلام_الله_علیها از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم گشتم به سختی، غنچه‌ای را پرپر آوردم اصلاً نمی‌دانستم آن لحظه، چه باید کرد ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم از سینه‌ی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان! رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم بی‌دست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم زهرا کمربندِ علی را می‌کشید، اما ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا می‌زد دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم خون بود کز، پهلو و دست و سینه‌اَش می‌ریخت چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم یکسو، فغان از گریه‌های دختر آوردم روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم می‌خواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم ✍ .
. توصیفی نارسا از نماز سیدة النساء العالمین می‌رسد فيضِ جهان، هردم ز سوی فاطمه عالم و آدم، گدای آبروی فاطمه مِهر و ماه و کهکشان‌ها، دانه‌ی تسبیح او نُه فَلَک، هفت آسمان، زنده ز هوی فاطمه هیچ دانی چیست آبِ حوضِ کوثر، ای محب؟ قطره‌های نَم‌نَمِ آبِ وضوی فاطمه سایبانِ عرشیان، چادر نمازَش می‌شود چونکه می‌بندد گِره، زیرِ گلوی فاطمه تا به محرابِ عبادت، ذکرِ قد قامت کند ذاتِ حق لذت بَرَد، از گفتگوی فاطمه جمله ذراتِ جهان، تسبیح گوی خالقند خالق اکبر شود، تکبیر گوی فاطمه نورِ سیمایش همه، وَجهِ جلالِ کبریاست آرزوی اوست حق، حق آرزوی فاطمه بِینِ حمد و قل هو اللّهَش، چنان محو است که نیست مولایش علی، در جستجوی فاطمه اهلِ فَوقَ الاَزض، تا تَحتَ الثَّری حیرت کنند از قنوتِ عرشیِ معراج جوی فاطمه در رکوع و در سجودش، مات مانَد جبرئیل تا که وحیِ تازه‌ای آرَد، به کوی فاطمه اولیا تسلیم زهرایند، بی چون و چرا زانکه تسلیم خداوندیست خوی فاطمه نیست مخلوقی مگر محتاجِ زهرای بتول زمره‌ی پیغمبران، سائل به کوی فاطمه یاس یعنی فاطمه، احساس یعنی فاطمه عطرِ جنّاتِ نَعیم از عطرِ و بوی فاطمه نزدِ ما هرگز نگوئید از مصفّای بهشت جنتِ فردوس، باشد روبروی فاطمه گر نمی‌سوزد میان شعله‌ها گیسوی او رشته‌ی حَبلُ المَتین، هر تارِ موی فاطمه در میان کوچه، دستی بی‌هوا بر یاس خورد جای دستی بی‌حیا، مانده به روی فاطمه اشکِ ما از حوض کوثر می‌چکد بر غربتش کاسه‌ی چشمانِ ما، باشد سبوی فاطمه کاش من بی‌سر شوم، در راه اربابم حسین تا شوم شرمنده کم‌تر پیش روی فاطمه .
. یگانه یار علی، دم به دم ز تاب مرو همه قرار علی، تا ابد به خواب مرو رَوی برای همیشه ز خانه‌ام، چکنم ستون زندگی‌ام می‌شود خراب مرو به هر صدا زدنَم پاسخ تو "جانم" بود به التماسِ علی هم بده جواب مرو شکست قلب همه از دعای رفتنِ تو به اشک زینبِ مظلومه با شتاب مرو مرا که خانه نشینم پس از رسول خدا مکن به لفظِ خداحافظی خطاب مرو چه زود، مهرِ درخشان من، غروب کنی بمان و باز سه‌نوبت دگر بتاب مرو چقدر یکسره از من حلالیت طلبی مرا به مهر و وفایت مده عذاب مرو نفَس نفَس زدنَت می‌کُشد مرا بانو به سرفه‌های پر از زخم و التهاب مرو مجالِ آه، به این دنده‌ی شکسته بده کمی هم آه بکش، جانِ بوتراب مرو ز حفره‌های پر از خونِ پیکرت مُردم به زخم‌های تنت شد دلم کباب مرو بجای من تو، به تابوت می‌زنی لبخند کجاست آن‌همه لبخندِ بی‌حساب مرو ز هِق هِقِ حسنَت، جانِ من به لب برسد دلش برای غمِ تو شده مذاب و مرو بگو که بعد تو من، با چه حال و احوالی دهم به دستِ حسینت شبانه آب مرو اگرچه دفتر عمرت ورق ورق شده زود حدیث عمرِ کمت، کوهی از کتاب مرو ✍ .
امام حسین ع
سبک: دامن کشان رفتی ... ای عشق و امیدم مرو فاطمه جان با آتش هجران علی را مسوزان شده کار این شهر رسم
👆 از زبان بی بی (سلام الله علیها):👇 در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳ تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳ ببین غنچه‌ی باغت رفته از دستم گرفت از من دشمن ثلثی از هستم محسنم شده شهید (فدای سرت)۳ قامتم اگر خمید (فدای سرت)۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ (علیه السلام):👇 ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳ رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳ مگیر دستت بر دیوار توان من مسوزانم بانوی جوان من من تک و تنها شدم فدای سرت۳ طعمه‌ی اعدا شدم فدای سرت۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ ✍ .
امام حسین ع
#واحد_فاطمیه
. صلوات_الله_علیها باز دل‌های پریشان را پریشان‌تر مکن با وصایایت، علی را این‌همه مضطر مکن حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن آتشِ دیوار و در، یک‌بار ما را سوخته بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن اشک می‌ریزی برایم، باز هم یارم شوی این‌همه خود را فنای غربتِ رهبر مکن لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت وقتِ غسلت، مبتلا بر ناله‌اَم آخر مکن آیت‌اللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست بیش از این، محروممان از سوره‌ی کوثر مکن تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا این‌همه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم می‌دهد با صدای گریه‌ی خود، با خبر دختر مکن هر سفارش‌ را که از بهر حسینت می‌کنی از عطش حرفی به پیش دیده‌ی خواهر مکن صلوات_الله_علیها
. مادرم مادرم مادرم مادرم تو که کاشانه در دلم کردی چه شده ‌کوچه را حرم کردی با زمین خوردنت به پیش حسن بخدا خاک بر سرم کردی آه وااماه آه وااماه آه وااماه آه وااماه یاحسن یاحسن یاحسن یاحسن من بمیرم برای محنت تو که چنین شد پیام غربت تو: با که گویم به خانه مادرِ من که به کوچه شکسته حرمت تو آه وااماه آه وااماه آه وااماه آه وااماه یاعلی یاعلی یاعلی یاعلی شکوه هرگز مکن ز فاطمه ات خیره خیره مشو به فاطمه ات چهره چون پوشد از تو چیزی نیست که به دیوار خورده فاطمه ات آه وااماه آه وااماه آه وااماه آه وااماه کربلا کربلا کربلا کربلا ارثِ مادر رسد برای حسین وای از آهِ بچه های حسین که رسد با جسارت و غارت دستِ سیلی به خیمه های حسین آه وااماه آه وااماه آه وااماه آه وااماه نیزه ها نیزه ها نیزه ها نیزه ها میشود جایگاه هجده سر ای امان از نگاه هجده سر همسفر با حرم شود شمر و حرمله پیش راه هجده سر آه یازینب آه یازینب آه یازینب آه یازینب ای امان ای امان ای امان ای امان ای امان از فرار دخترها وحشتِ بی امانِ مادرها پنجه ی دشمنان بی پروا غارتِ گوشوار و معجرها یاثارالله یاثارالله یاثارالله یاثارالله ✍ 👇👇
امام حسین ع
. #دودمه #فاطمیه #دودمه_مهدوی_فاطمیه در میان درب و دیوار است زهرا نیمه جان العجل صاحب زمان ناله
. عالمی قربانت ای، اول فداییِ علی فاطمه یا فاطمه الگوی مایی تو ای، یارِ ولاییِ علی فاطمه یا فاطمه کشته‌ی راه ولایت، بین آن دیوار و در فاطمه یا فاطمه در ره مولای خود، دادی تو شش ماهه پسر فاطمه یا فاطمه در ره فاطمه داریم، تولای علی یاعلی و یاعلی فیضِ جان دادنِ ما هست، به امضای علی یاعلی و یاعلی راه زهرا و علی هست، رهِ سیدعلی یاعلی و یاعلی تا بپای جان همه هستیم، همراه ولی یاعلی و یاعلی درس دانشگاه زهرا، استقامت تا ابد از تو یازهرا مدد باشد از الطاف تو، پیروزی ما بی عدد از تو یازهرا مدد وعده‌ی صادق، بدستِ فاطمه امضا شود از تو یا زهرا مدد راه قدس از کربلا، با لطف زهرا واشود از تو یا زهرا مدد مرزِ لبنان تا فلسطین، جنگ حق و باطل است آمده وقت جهاد یا جنود المسلمین، حیََ علی خیرِالعمل آمده وقت جهاد هر که زهرائیست، پشتیبان حزب‌الله شد یار ثارالله شد راه او در امتدادِ راه نصرالله شد یا ثارالله شد یا اباالفضل ایکه هستی، یار و غمخوار حسین ای علمدار حسین رهبر ما را مدد کن، ای سپهدار حسین ای علمدار حسین یارب عمر ما بگیر و هدیه بر رهبر بده یا اله العالمین پرچم او را تو دست زاده‌ی کوثر بده یا اله العالمین ✍ ................... . عج تسلیَت یَابنَ الحَسن، آمد عزای مادرت آسمان دارُالعَزاست ۲ بر مزارِ مخفیِ او، خاک ریزی بَر سَرت آسمان دارُالعَزاست ۲ . ای پدر جان رفتی و مَحزونِ تو زهرا شده حیدرم تنها شده ۲ بعدِ تو پای غَریبه دَر سَرایم وا شده حیدرم تنها شده ۲ . پهلویم بشکسته دیگر دَر پسِ این دَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ با علی چیزی نَگو که غُنچه ام پَرپَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ . بینِ آتش دربِ خانه بَر سَرَم آوار شد دیده هایم تار شد ۲ سینه ی من داغ از گُلبوسه ی مِسمار شد دیده هایم تار شد ۲ . ضربه ای از ثانی و یک ضَربه از دیوار خورد مادرم ای مادرم ۲ خواست برخیزد زِ جا، سیلیِ دیگر بار خورد مادرم ای مادرم ۲ . با اَذانت شَهرِ یَثرِب بیقراری می کُند ای اَذان گوی نبی ۲ فاطمه یادِ پِدر اُفتاده، زاری می کند ای اَذان گوی نبی ۲ . بعد از این قبرِ عمویم بیتُ الاحزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ میزبانِ ناله های قلبِ سوزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ . بس که لاله می چِکَد از جای جای پیکرت شد گُلِستان بسترت ۲ باغبانی گَشته این ایّام، کارِ همسرت شد گُلِستان بسترت ۲ . می شود خاموش از امشب ناله های یارَبَم جانم آمد بر لبم ۲ یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم جانم آمد بر لبم ۲ . ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن دیده بر من باز کن ۲ ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن دیده بر من باز کن ۲ . باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته قلبِ او افروخته ۲ دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته قلبِ او افروخته ۲ . می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ . من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم خورده سیلی همسرم ۲ جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم خورده سیلی همسرم ۲ . خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت ای فدایت حیدرت ۲ لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت ای فدایت حیدرت ۲ . رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام ای صفای خانه ام ۲ چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام ای صفای خانه ام ۲ . آمدم باشم کنیزِ بچّه های فاطمه در سَرای فاطمه ۲ مادرِ عبّاس هستم، خاکِ پای فاطمه در سَرای فاطمه ۲ .
. سلام_الله_علیها امشب که دگر بسته شده دیده ی کوثر سخت است، سخن گفتنِ ما از دلِ حیدر بالینِ سرِ پیکرِ زهراست، چه غوغا مظلوم به مظلومه کند، گریه مکرر تا حال ندیدست کسی شیرِ خدا را اینگونه زمین خورده ز یک امرِ مقدر تابوتِ تو بانوست، سبک تر ز پرِ کاه سنگینیِ داغِ تو کجا و درِ خیبر رد کرد ز دور و برِ خانه، همه کس را یک نعش فقط مانده در این بیتِ محقر دور و برِ تابوت، فقط چند یتیمند طفلانِ علی مانده و خاموشیِ مادر تجهیزِ شبِ غسل و شبِ کفن و شبِ دفن از کلّ مصیباتِ جهان است فراتر بر یک یکِ اَیتامِ حرم، کرد سفارش آرام بگیرید، عزیزانِ پیمبر اَسماء بریز آب، دهَم فاطمه را غسل اَسماء نریز آب، دگر نیست میسر بشکست سکوتِ همۀ اهلِ حرم را بازوی ورم کردۀ بانوی مطهر فریادِ علی، کرد در آن لحظه قیامت بگذاشت به دیوارِ حرم، ناله کنان سر خونِ تنِ حامیِ علی، بند نیامد خون گریۀ مولاست، از آن واقعه برتر هرجور که بود، آن تنِ بشکسته کفن شد اما بخدا بندِ کفن باز شد از سر دستانِ شهیده ز کفن باز برون شد فریادِ یتیمانِ علی رفت به محشر می‌گفت منادی که یتیمانِ خودت را دریاب علی، حالِ ملائک شده مضطر با چند نفر، گشت غریبانه چو تشییع پس در دل شب، خاک شد آن بانوی پرپر می‌زد به سرِ قبر، علی با کفِ افسوس می‌گفت که شرمنده شدم من ز پیمبر ✍ .
امام حسین ع
. دلا بیا به سرای علی سری بزنیم #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها #بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا #سید_محمد_رستگا
. چه باصفاست به لطف و عنایت داور مرورِ خاطرۀ اهل بیت پیغمبر بیا سری بزنیم ای موالیان علی به خانۀ گل طاها، به خانۀ کوثر چه روزگار خوشی داشت بیت وحی خدا چه زندگیِ خوشی بود خانۀ حیدر چه رفت و آمدِ خوبی در آن حوالی بود کنار هم، همه گل‌های فاطمه یکسر خدیجه گرچه نبود، آن صفای روحی بود که بود سِلمیِ والا خدیجه ای دیگر حضور فضه در این جمع لطفِ دیگر داشت نشاطِ پیریِ سلمان، جوانیِ خوش‌تر علی، حسین و حسن را به جان صدا می‌زد شنیدنی تر از آن بود، لفظِ پیغمبر علی چو وصله به نعلینِ پاره اش می‌دوخت چه دیدنی تر از آن بود خندۀ همسر به دستِ مادرِ خانه که سفره می‌شد پهن کمک به فاطمه میکرد، نازنین دختر به ناز، شانه به گیسوی کودکان می‌زد چه عاشقانه به هر صبح و شام این مادر طلوعِ فجر که می‌شد، تمامِ اهل حرم همه نظاره گرِ نورِ زهرۀ أزهر نمازِ ظهر که می‌خواند، دیدنی تر بود سجودِ ماه، و تقلیدِ ذاتیِ أختر هزار نور ز خسارِ فاطمه می‌ریخت به دیدگانِ علی، صبح و ظهر و شب یکسر شکوفه های بهاری که غنچه وا می‌کرد حیاتِ خانۀ او بود، جنتِ کوثر بهشت را به همین بیت می‌توان حس کرد بهشتِ عدن کجا، بیتِ خمسۀ أطهر حسن کنار پدر می‌نشست در مسجد علی سمیعِ کلامِ پیمبرِ داور میانِ خطبۀ جدش، به شوقِ دیدارش حسین تکیه زنان می‌نشست بر منبر درونِ حال و هوای خوشِ حرم ناگاه صفای خانه بهم ریخت، بیت شد مضطر ز اِرتحالِ پیمبر، دو روز نگذشته... هجوم شد به سرایش، هجوم شد بر در دری که داشت سلامِ نبی، در آتش سوخت و سوخت گیسوی زهرا و چادر و معجر رسید اینهمه عصیان، ز جبت و طاغوتی که هیزم آورِ دوزخ شدند، تا محشر فدک بهانه شد و دستِ مرتضی بستند به قصدِ غصبِ خلافت شدند بر مصدر ز ضربه های غلافی، به شانۀ عصمت شکست بازوی زهرا نه، بازوی حیدر لگد زدند چو بر پهلوی کنیز خدا عبور کرد ز روی درِ حرم، لشکر جواب سیلیِ زهراست دستِ فرزندش که انتقام بگیرد، از آن دوتا کافر علی به خانه نشست و گُلَش به گِل، اما بجاست خیرِ کثیرِ نبی در این معبر هر آنکه یاورِ مولاست، رهروِ زهراست مدافعِ حرم است و مدافعِ رهبر شهادت آینۀ ی مادر شهیدان است شهید پیروِ زهراست تا صفِ آخر صلوات_الله_و_سلامه_علیهم_اجمعین ✍ ‌.
. ای وای من، ای وای من، ای وای من زهرای من، زهرای من، زهرای من نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی ای جان من، جانان من، یکتای من زهرای من، زهرای من، زهرای من لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی بی تو نباشد خیری از دنیای من زهرای من، زهرای من، زهرای من رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه خیز و ببین حال مرا یافاطمه ای داده جان از غربت و غمهای من زهرای من زهرای من زهرای من چشم حسن هر نیمه شب بارانی است حال حسین از هجر تو طوفانی است زینب بگوید مُردم ای بابای من رهرای من زهرای من زهرای من وقتی زبان گیرد دل شب دخترم گوید حسن وای مادرم وای مادرم میلرزد از اشک حسین پاهای من زهرای من زهرای من زهرای من یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم شرمنده از روی تو و پیغمبرم بعد از تو کِی گردد خموش آوای من زهرای من زهرای من زهرای من گوید نبی چون بنگرد روی کبود رسم امانت داری این گونه نبود اشکِ روانم پاسخ آقای من زهرای من زهرای من زهرای من انسیه ی حوریه ی خلد برین پیش علی در کوچه ها خوردی زمین بازوی تو کرده ورم همتای من زهرای من زهرای من زهرای من بین در و دیوار این خانه چرا با ناله ای محزون صدا کردی مرا گفتی بفریادم برس مولای من زهرای من زهرای من زهرای من ای یاور تنهایی ام خیز و ببین از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین ای در برِ سجاده ات مأوای من زهرای من زهرای من زهرای من ✍ 👇