eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری تو از تنهایی اولاد پیغمبر خبر داری تو همچون نور در صُلب حسین ابن علی بودی تو از سوزِ دل صدیقه‌ی اطهـر خبر داری عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما تو خود از آن‌چه پیش آمد به پشت در، خبر داری تو می‌دانی علی با چاه کوفه شب چه‌ها می‌گفت تو از ناگفته‌غم‌های دلِ حيدر خبر داری تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی تو از آن کشته‌ی بی چشم و دست و سر، خبر داری تو با جد غریبِ خود به دشت کربلا بودی تو از قلب وی و داغ علی‌اکبر خبر داری تو روی شانه‌ی خورشید دیدی ماه کوچک را تو از پیکان و ذبحِ حنجر اصغر خبر داری تو دیدی عمه‌ات زینب کنـار قتلگاه آمد تو از بوسیدن آن نازنین‌حنجر خبر داری تو می‌دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد تو از این بنده‌ی بی دست و پا، بهتر خبر داری ✍ .
. اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن... کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم من خدا را در شبستان نجف حس می کنم رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا... داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم اشک را از چشمه سار دیده تر می کشد ................ بی حضورت چون غریبی ، در میان شهر دردم هر چه گشتم خیمه ات را ، من ولی پیدا نکردم سر و جانم شده / به قربان سرت بیا راهم بده / بیایم محضرت بیا یابن الحسن ، بیا یابن الحسن خوش به حال آن که باشد ، ساکن قلب صبورت کاش ما را هم بخوانی ، جمعه ی روز ظهورت به اسرار خدا / فقط تو محرمی بگو کی می شود / تو را بینم دمی بیا یابن الحسن ، بیا یابن الحسن آذری : آیریلیق دردی چتیندی ، غصه و غمدن امان وئر آقا جان او گل جمالون ، بیزلره بیردم نشان وئر طبیب عالمین / بیزه نور دو عین گوزوم یولدا قالوب / گل ای جان حسین بیا یابن الحسن ، بیا یابن الحسن ✍ .
Fadaeian_Haftegi_14030810_01.mp3
25.24M
🔊 بخش اول | اشک را از چشمه سار دیده تر می کشد متن 👇 https://eitaa.com/emame3vom/109687 📋 اشک را از چشمه سار دیده ی تَر می‌کشم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشک را از چشمه سار دیده‌ی تَر می‌کشم دارم از اندوه تو آه مُکَرّر می‌کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده‌ام جام زهر دوریت را شب به شب سَر می‌کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصوّر می‌کنم چادر تنهایی‌ات را عین دفتر می‌کشم بارها این شهر را گشتم، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم، بی‌یار و یاور می‌کشم نَفْس من راه تَنَفُّس کردنم را بسته‌ست هرچه دارم می‌کشم از این ستمگر می‌کشم مَعصیَّت مانند من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنگ پیری را فراتر می‌کشم روح تو از دست سهل‌انگاریم آزار دید روی قلبت با همین اعمال خنجر می‌کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می‌رسد مِنَّت ارباب‌ها را مثل نوکر می‌کشم چای روضه ناامیدی‌های من را شست و بُرد دست سردم را به گرمای سماور می‌کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانیِ تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می‌کشم مستمند مهربانیِ توأم ردَّم نکن کاسه‌ی خالی خود را تا دم در می‌کشم اوج خوش‌حالیِ من لمس نوازش‌های توست سر که بُگذارم به روی شالت پَر می‌کشم هر زمان بد می‌شوم زهرا دُرُستم می‌کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می‌کشم کُشته‌ی عشق حسینم کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می‌کشم جان بانویی که گیر افتاد پشت در بیا داغ او را در دلم تا روز محشر می‌کشم قنفذ بی‌چشم و رو می‌گفت:« ای زهرا ببین» با طنابم پهلوان جنگ خیبر می‌کشم
نماهنگ سیدنا القائد.mp3
3.63M
صلح با شمر و صلح با حرمله ممنوع صلح با دشمن صلح در این مرحله ممنوع 🎙 #️⃣ #️⃣ عج #️⃣ #️⃣ این صدای قدم های بچه های ثابت قدم راه بقیه اللهه تا که اسمت میاد روی لبام یا مهدی میذارم دستمو روی چشمام یا مهدی وقتی شد ماموریتم تمام یا مهدی بنویسند رو مزارم سلام یا مهدی سلام یا وعد الله سلام یا مهدی انشاالله مسجد الاقصی نماز با مهدی سیدنا القائد فرمان بده به قلب های مجاهد سیدنا القائد ما با تو میمونیم شهدا هم شاهد سیدنا القائد صلح با شمر و صلح با حرمله ممنوع صلح با دشمن صلح در این مرحله ممنوع خستگی ممنوع چند دستگی ممنوع پیش ابابیل حرف از ابرهه ممنوع صلح جهانی بعد از قیام مهدی بعد از صهیون جنگ و اسلحه ممنوع دنیا یه طرف ما یه طرف ما و امام زمان دنیای طرف سیدنا القائد فرمان بده به قلب های مجاهد سیدنا القائد ما با تو میمونیم شهدا هم شاهد سیدنا القائد ما پای منبر علی رهبر و ولی میمونیم ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم ما پای انتخابمون انقلابمون میمونیم ما پای این مقاومت این مجاهدت میمونیم سربازای گمنام بسم الله با محکم ترین گام بسم الله حالا وقت طوفان بسم الله هستی مرد میدان بسم الله سیدنا القائد فرمان بده به قلب های مجاهد سیدنا القائد ما با تو میمونیم شهدا هم شاهد سیدنا القائد
. علیه_السلام ۱۴ معصوم اي منجي رهاييِ دين خدا بيا جبران دردهاي دل هل اتا بيا اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت آقا ترا به آبروي مصطفي بيا از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو! اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا از غربت غريب مدينه بگو بما اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست اي منتقم به خامس آل کسا بيا احياگر صحيفه ي سجاديه تويي اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست اي مقتداي صادق آل عبا بيا باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است از چاه خواند ، يوسف زهرا ترا بيا تو نور چشم عالم آل محمدي سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا از كودكي جواد الائمه بياد تست آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا آقا قسم به درد اسيري عمه ات با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا ✍ .
نماهنگ تنهاترین.mp3
3.17M
دل مجنون شکسته لیلا رو خبر کنید عمر گدا سر اومد آقا رو خبر کنید زندگیم غروب جمعه ایه که دلگیره همینجوری اگه پیش بره عاشقت دیگه میمیره 🎙 ✳️ #️⃣ عج #️⃣ #️⃣ #️⃣ دل مجنون شکسته لیلا رو خبر کنید عمر گدا سر اومد آقا رو خبر کنید زندگیم غروب جمعه ایه که دلگیره همینجوری اگه پیش بره عاشقت دیگه میمیره بگو کجای دنیایی میخواهم برگردم پر از دردم من با خودم بد کردم تنهاترین مجنونو ول نکن ای لیلاترین دور سرت بگردم آقاترین تنهاترین رهام نکردی دست من بند به دنیا شده بود صدام نکردی منو در حال گناه نگاهم نکردی ولی کی تو گریه هام دعام نکردی با خط خوش اسم تو رو روی جلد کتاب عمرم نوشتم بغلم کن دیگه من که خودم رو کشتم تو سر قرار اومدی من نرسیدم هر چی که دویدم یه شبم نبودی که غصه تو نخوردم من که دیگه مردم کم آوردم تنهاترین مجنونو ول نکن ای لیلاترین دور سرت بگردم آقاترین تنهاترین
مداحی_آنلاین_چه_می_شود_،_که_شبی_هم_کنار_ما_باشی_استاد_میرزامحمدی.mp3
1.06M
چه می‌شود که شبی هم کنار ما باشی به درد عاشق بیچاره‌ات، دوا باشی (عج) 🎙 علیه_السلام چه می شود ، که شبی هم کنار ما باشی به درد عاشق بیچاره ات ، دوا باشی رضایت دل زهراست از رضایت تو خدا کند که همیشه زما رضا باشی خدا نیاورد آن روز را که بینم من غضب کنی و از این بینوا جدا باشی در آن قنوت سحرگه برای یک لحظه چه میشود که دعا گوی این گدا باشی امید غایب من ، ای مسافر زهرا بلا نبینی الهی به هر کجا باشی یابن الحسن ..... یابن الحسن ..... .
. می رسد از سوی تو لطف زیاد فاطمه رزق و روزی مرا دست تو داده فاطمه سود دنیا را نمی خواهم، دعایم کن فقط ریخته در سفره من استفاده فاطمه نوکری آلوده دامن، دست بر دامان توست باز می بخشد مرا آسان و ساده فاطمه بی سر و پایم ولی در روضه ها پای توام پای شیعه ماندنم ازپا فتاده فاطمه انتظار از من نداری که دلت را بشکنم چون نمیخواهد غلام پُر اِفاده فاطمه امر و نهی ام کن بفهمم لااقل بعد گناه آبرو داده به من در خانواده فاطمه در بلایا، بیشتر عرض ارادت واجب است چونکه می خواهد گدای بااراده فاطمه زحمت ما سینه زن ها را کشیده مادرت از نجف تا کربلا رفته پیاده فاطمه ما بدیم اما برای گریه بین روضه اش روز محشر هم کند ما را اعاده فاطمه کربلایم دیر شد، هجران ما را وصل کن با ضریحش می رسد دستم به باده فاطمه * تا علمدار حسین افتاد، با سرعت رسید از فراز عرش، از آن سوی جاده فاطمه باهمان پهلوی مجروح و قدی که خم شده روبروی مشک پاره ایستاده فاطمه عج ✍ .
. می خوانم از سوز جگر اقا ببخشید از غصه شد خاکم به سر اقا ببخشید با هیزم و اتش به قصد کشت ابلیس شد سوی جنت حمله ور اقا ببخشید راه نجاتی پشت در پیدا نمی کرد هر قدر می زد بال و پر اقا ببخشید سینه سپر امد به یاری علی اه از ان لگد تا شد سپر اقا ببخشید در کنده شد از جا و بار شیشه اش ریخت در زیر پای چل نفر اقا ببخشید هم ریشه های رو سری هم پیروهن سوخت از شعله های روی در اقا ببخشید در خانه اش بر اولین مظلوم عالم بی حرمتی شد اینقدر اقا ببخشید پای برهنه بی عبا با دست بسته در کوچه ها با چشم تر اقا ببخشید هر قدر میزد هر کسی با هر سلاحی میزد مغیره بیشتر اقا ببخشید با هم تبانی کرده اند انگار از پیش میخ در و تیر سپر اقا ببخشید امروز مادر سینه اش شد خورد از در از نعل ها فردا پسر اقا ببخشید شاعر ؟ ................ . چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟ چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟ بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟ بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟ ۱۴۰۳✍ .
. با عج در چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟ چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟ بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟ بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟ ✍ .
. منو ببخش برای لحظه هایی که بردم از یاد تو رو مهربونم از من فقط بدی رسید و تنها خدا به خاطر تو داد امونم دلگیر جمعه ها برای اینکه دلگیری از منو تموم کارام وقتی که تو راضی نباشی از من بارونی شبیه ابره چشمام این که میگم دوست دارم دروغ نیست دروغِ هر چی غیر از این شنیدی بیا که پیر شدم توی جوونی رنگ موهام میزنه به سفیدی قصه عشق من به تو نبوده برای این یکی دو روز دنیا من اگه مردم و تو رو ندیدم بدون که بودم عاشق تو تنها هر جا میرم یاد تو ام عزیزم چون که تو هم به یادمی همیشه من تو رو دوست دارم فقط ببینم قسمت من میشه یا که نمیشه؟ گریه کن روضه شاه بی سر کجایی روضه خون مشک بی آب تو رو به جون عمه سه ساله ت منم نگاه کن نوکرت رو دریاب گریه کن روضه ی فاطمیه روضه مادر و خودت بخونش دلیل مرگ مادرت غلاف غلافی که خورده به استخونش عج .
. 🎤 مه غم آمده در آسمان فاطمیه رسیده باز صدای اذان فاطمیه سیاهی دل ما را به این سیاه عزا بیا ببخش امام زمان فاطمیه مرا ببخش برای همه گناهانم قسم به روی کبود جوان فاطمیه هنوز شهر مدینه غبارآلود است بیا و شرح بده داستان فاطمیه بگو همیشه علی با حقیقت است بگو ولایت است همه آرمان فاطمیه بیا قدم بزن آقا به خاک مادری ات برای تولیت آستان فاطمیه تمام آرزوی ما زیارت زهراست نشان بده حرم بی نشان فاطمیه نگاه کن که نگاهم به اشک محتاج است بیا و روضه بخوان روضه خوان فاطمیه دعا بکن که در این فاطمیه جان بدهم برای بانوی قامت کمان فاطمیه شنیده ام نفس مادرت در آتش سوخت شنیده ام ز غم بی امان فاطمیه شنیده ام که در آتش نفس نفس میزد گل شکسته ی چون ارغوان فاطمیه و شب 1 فاطمیه ....... السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم بجز تو سنگ کسی را به سینه‌ام‌ نزدم سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم سؤال اگر که بپرسی از اعتقاداتم فقط محبت ذریه‌ی تو را بلدم دم نماز رسیدم دم در خانه که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم گدای لقمه‌ی نان علی من الازلم فقیر پشت در خانه‌ات الی الابدم زمان قحطی اشک آتشم‌ دوچندان است ببین برای تباکی چقدر در صددم :: به سادگی نه؛ که از پشت درب شعله‌وری رسیده از تو به من ذکر "یاعلی‌مدد"م میان روضه‌ی احراق باب و کوچه‌ی تنگ مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم کنار جعبه‌ی خیاطی تو گریه‌کنِ حصیر کهنه‌ی اهداییِ بنی اسدم ✍گروه یا_مظلوم .👇
. 📋 دردی که گلستان مرا ریخته برهم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دردی که گلستان مرا ریخته برهم آسایش دوران مرا ریخته برهم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم تَرَم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته برهم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته برهم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عُصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته برهم فرمود علی:« فاطمه جان! حوریه‌ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته برهم» مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته برهم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . قنفذ کمر بست به کمر شکستنم (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قنفذ کمر بست به کمر شکستنم می‌خواست پیش مغیره ادعا کنه مغیره خواست که کم نیاره پیش اون با لگدی هم شده شر به ‌پا کنه اون روز دشمن هستیم و از حسد گرفت اون روز دشمن از هرکسی مدد گرفت هرکس اومد فاطمه رو لگد زد و هر كس می‌رفت چادرش و لگد گرفت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. ۲ 🔸دلم گرفته خدایا در انتظار فرج 🔸دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج یا بن الحسن... بازم سفره عزای مادرت پهن شده... کجایی صاحب عزا... 🔸هنوز میرسد از کوچه های شهر حجاز 🔸صدای گریه زهرا در انتظار فرج این روزها همه جا مادر رو صدا میزنند... همه میگن یا زهرا... اما زهرای مرضیه صدا میزنه... میگه یا مهدی... پسرم مهدی کجایی مادر... 🔸هنوز میرسد از چاه های کوفه به گوش 🔸صدای ناله مولا در انتظار فرج امشب ماهم با امیرالمومنین هم ناله شیم... هر کجا نشستی... امام زمانت رو دعوت کن... یا بن الحسن... 👇
. ۴ بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... السلام علی المهدی و علی آبائه.... 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید توی مجلس مادر نشستی... امشب حرف دلت چیه... چی میخواهی بگی... 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید چرا... آقای ما نمیاد... چرا... امام زمانمون نمیاد... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما آقا امشب هر کجا عالم هستی... یک سر هم به مجلس ما بزن... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید همه جا رسمه... وقتی برا مادری مجلس بگیرند... فرزندش میاد تو مجلس... یک گوشه ای میایسته... خوش آمد میگه... آقا...امشب اینجا هم مجلس مادر شماست... ما هم گریه کُن هایِ مادرتون... آقاجان بیا قدم روی چشمان ما بزار... یا بن الحسن... 👇
. ۵ بسم الله الرحمن الرحیم... السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ... 🔹کاش مهدی به جهان چهره هویدا می‌کرد ببین حرف دلت هست یا نه... در این ایام فاطمیه... ایام عزای مادرش زهرا... 🔹کاش مهدی به جهان چهره هویدا می‌کرد 🔹گره از مشکل پیچیده ما وا می‌کرد یه مشکلی تمام شیعیان دارند... یه درد دلی همه شیعیان دارند... 🔹کاش می‌آمد و بهر عاشقان زهرا 🔹قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می‌کرد ای کاش امام زمان ما می آمد... قبر مخفی مادر رو نشون می داد... مثل یه همچین شبها و روزهایی... شیعیان می رفتند کنار قبر مادرشون زهرا... برا قبر مادر حرم می ساختند... برا قبر مادر ضریح می ساختند.... کنار ضریح می نشستند... هی زار زار گریه می کردند... خود امام زمان روضه می خوندند... دور تا دور شیعیان می نشستند گریه می کردند... 🔹کاش می آمد و بهر عاشقان زهرا 🔹قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می کرد حالا از سوز دلت صدا بزن... یا بن الحسن... 👇
. بیا یابن الحسن دل بی قراریم پر از بغضیم و هر دم ناله داریم به یاد مادر پهلو شکسته روی زانوی غم سر می گذاریم بیا یابن الحسن فصل عزا شد عزای حضرت خیرالنسا شد بیا با ما بگو با اشک و ناله چه غوغایی میان کوچه ها شد بگو از ماجراهای مدینه بگو از دشمن پر بغض و کینه بگو از آن همه حرف نگفته بگو از آتش و مسمار و سینه بیا یابن الحسن ما را دعا کن در این روضه نظر بر حال ما کن بخوان از غربت زهرا و ما را کمی با این مصیبت آشنا کن بخوان از غربت و اندوه حیدر بخوان از ماجرای شعله و در بخوان از مادر پهلو شکسته بخوان از غنچه نشکفته پرپر .
. هر بار نفس می کشم آهی گذرا را سر می کشم انگار، کمی جام بلا را من غافلم از شاخص آلودگی نَفْس از فرط گنه کرده ام آلوده هوا را سرگرم همه بودن ما جرم کمی نیست معدوم کن این برگه ی محکومی ما را این سُرب، کجا؟ سُرب مذابی که شنیدیم! هر روز کنم با نَفَس تنگ، مدارا دلْ، تنگ ... نَفَس، تنگ ... جهان، تنگ تر از تنگ وا کن روی بیمار حرم، پنجره ها را یک تازه نفس کاش می آورْد سحرگاه با گرد و غبارش، طرفم کرببلا را مادر نفسش در نمی آمد ولی انگار تا حبس شدم باز، فرستاد دعا را دیشب تب هجران علی بستری ام کرد بردند نجف، عاشق ایوانِ طلا را آخر علیِ عرش نشین، خانه نشین شد دیدند تن دختر او رخت عزا را نفرین به در و سیلی و میخی که گرفتند آن دلخوشی پنج تن آل عبا را گفتند علی آمده شب بین مدینه با هفت نفر دفن کند آن قد تا را بیهوده سرش نیست روی تربت زهرا بی فاطمه دارد علی از صبح، کجا را؟ عج ✍ .
. من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم با بدی‌ها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی وای اگر یکبار از چشمت بیفتم، ای دریغ گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نقمت است از تو می‌آید، ولی خوبست احسانم کنی من علی مولائی ام، حُبَّش نجاتم می‌دهد جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی نام زهرا می‌برم آنقدر، تا راضی شوی مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی مادرم انسیه‌ی حوراء و من وابسته‌اَش روضه می‌خوانم که بر مظلومه گریانم کنی رنگِ برگِ یاس، از طُرفه نسیمی خون شود روضه خوانِ سیلی‌ام، خواهم چو طوفانم کنی انتقامی سخت گیرم صبحِ روزِ انتقام گر مرا یار علی، همچون شهیدانم کنی در شب جمعه ترا خواندم، شبِ ذکرِ حسین تا به زیر قبّه‌ی ارباب مهمانم کنی می‌رسد صوتِ حزینِ یابُنَیَّ در حرم می‌شوم گوشه نشینِ یابُنَیَّ در حرم .
. تو را تنها رها کردیم ما در کوچه‌ ی غربت تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت دعای تو همیشه تا اجابت می‌برد مارا دعای ما برایت می‌شود قربانی غفلت تمام چاره‌ی بی‌چارگی‌هامان تویی اما میان این همه رنج و بلا کو اندکی دقت؟ اگر اندازه‌ی لیوان آبی تشنه ات بودیم تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست عبادت های خود را می‌کنی با ما اگر قسمت شبیه مادرت دلسوزی و در می‌زنی هرشب که ما را لحظه‌ای در آوری از خانه‌ی ظلمت شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند که عشق است و بلاهایش به هر ترتیب و هر قیمت بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت چه پشت در چه در کوچه چه در مسجد به هر بابت فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت .
. بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست نسیم، چشم به راه گره‌گشایی توست به باغبانی تو چشم دوخته‌ست بهار چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست سپیده منتظر نور کبریایی توست به دیرپایی شب‌های انتظار قسم کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند که بی ستاره‌ترین شب، شب جدایی توست بیا که دیدن رویت بهشت موعود است بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست مدینه را تو صفا می‌دهی ز مقدم خویش مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست هنوز صحبت آن مادر شهید این است: شفای سینۀ من اشک کربلایی توست .👇
4_5902012404530681758.mp3
11.05M
🔻 حجت‌الاسلام استاد 🔊 📆 دوشنبه ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳ 🕌 مســجد مــقدس جمــکران
برات وصل امضا میشد ای کاش.mp3
5.05M
برات وصل امضا میشد ای کاش گره از کار دل وا میشد ای کاش 🎙 #️⃣ عج #️⃣ #️⃣ #️⃣ برات وصل امضا میشد ای کاش گره از کار دل وا میشد ای کاش برای دیدنت ای حضرت عشق دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش سحرگاهی به یمن مقدم تو سرای ما مصفا میشد ای کاش دل غم دیده و پر درد ما هم به دست تو مداوا میشد ای کاش یابن الحسن ... میان زمره چشم انتظاران ز رحمت نام ما جا میشد ای کاش دل آواره ام در زیر پایت شبیه خاک سحرا میشد ای کاش دل نامحرم ما محرم آن غریبی های مولا میشد ای کاش دم آخر تن صد پاره ما غبار راه زهرا میشد ای کاش یابن الحسن ... پس از چندین و چند صد سال گریه دگر دستان او وا میشد ای کاش به برق ذوالفقاری خاک خورده غرور شیعه معنا میشد ای کاش مزار مخفی یاس مدینه به دستان تو پیدا میشد ای کاش غرور چادر خاکی کجایی عزیز فاطمه پس کی میایی یابن الحسن ... .
. سلام عشق قدیمی سلام عزیزدلم امید بخش دل خاص و عام عزیزدلم بیا ز غیبت و امشب به محفل ما باش قدم گذار روی چشم هام عزیزدلم سلام ما به دو رود همیشه جاریِ تو به چشم خون تو در صبح و شام عزیزدلم به طعنه گفت چه نسبت میان او باتوست؟ جواب میدهمش یک کلام «عزیزدلم» بیا که خسته ام از طعنه های این مردم وگرنه کار مرا کن تمام عزیزدلم تو خود مدینه شنیدی ، مدینه را دیدی که طعنه زد به علی یک غلام ، عزیزدلم جواب داشت بگوید سکوت کرد فقط چه غصه خورد امیرکلام عزیزدلم امیر خیبر و خندق به زانو افتاده صد آه از غم و درد امام عزیزدلم شنیده ام که علی التماس میکرده ست بمان امید دلم ، بامرام ، عزیزدلم بمان که مهدی ماهم ظهور خواهد کرد به دست اوست فقط انتقام عزیزدلم عج .
. اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان دلت که بی‌قرار شد و بی‌قرار یار شد را بخوان بگوبه صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد گفت: غمم ،تو عمه جان؛ بگو به صاحب الزمان ✍ .