eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
VafatHazratMasoumeh1402[07].mp3
10.04M
🔰 قطع کن ریشه‌ی تاریک یهود و صهیون () 🎙 بانوای: حاج مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است چند روز است که قوتِ همه‌ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ آهِ مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ کودکی بر اثر ترس، تنش می‌لرزد چشم‌هایش شده خیره، بدنش می‌لرزد مادری روی زمین در بغلش فرزندی‌ست آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی‌ست کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد غزه‌ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟! تو اراده بنما تا که ورق برگردد ای که ویران‌گر هر ظلم و فسادی هستی تو یداللهی و مافوق ایادی هستی چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم! گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم عزم ما در صف پیکار شبیه صخره‌ است بر مُریدان ابالفضل، شهادت فخر‌ است بکش از قبضه‌ی خود تیغ دو سر را بیرون قطع کن ریشه‌ی تاریک یهود و صهیون آخرین ناجی و مونس! به رقیه برگرد پسر حضرت نرجس! به رقیه برگرد شاعر:
امام حسین ع
⏯ #روضه سوزناک ▪️ #فاطمیه 🍃کربلایی نشدن علت خسران من است 🍃بر دل سوخته از هجر ملالم مانده 🎙 #سید_ر
👆 با یاد و غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر... فرصت از زندگی رو به زوالم مانده سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم: صبر کن، لطف خدای متعالم مانده کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟ عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده کربلایی نشدن، علت خسران من است بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده باید از داغ غریبی علی آب شوم تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده ** شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟! ✍ .
. منم همان که به عصیان، شکست پیمانش همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش امام عصر! منم بنده‌ای که یک عمر است فریب خورد و به پایان رسیده دورانش از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت کشید و بُرد در اعماق چاهِ خسرانش مرا نخواست کسی و نبود خواهانم خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش بیا و حال خوشی را که رفته از دستم به یک دعای سحرگاه، بازگردانش رسید بعد فراقت، به وصلِ آغوشت هر آن که پای ولایت، گذشت از جانش طوافِ آخر نوکر، به دور شش‌گوشه‌ست خوشا به روزیِ سیدرضی و رضوانش به دل ولای علی هست و از ازل شده‌ام به اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانش خدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادر به نوکران برساند نَمی از احسانش اگر شروع شود کارها به نام علی به لطف حضرت زهرا خوش‌ست پایانش چه منتی‌ست به هر کس شده‌ست فرزندش چه مادری‌ست، همه مادران به قربانش روا نبود چنین، مادری حسینش را... به روی نیزه ببیند، شود پریشانش روا نبود که در ازدحام مجلس شام میان طشت ببیند شکسته دندانش 👇
. 📋 پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم تا که تحویلم بگیری، از تو مِنَّت می‌کشم بندگان مخلصت آماده‌ی مهمانی‌اند آن قدر خالی است دستانم، خجالت می‌کشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری می‌کشم از دست غفلت می‌کشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم در دست علی است هرچه هم باشم مگر دست از ولایت می‌کشم؟! با ولای مرتضی آقای این عالم شدم بی‌علی یک لحظه هم باشم، حقارت می‌کشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می‌کشم تا که چشمم تَر شود یادِ لب خشکِ حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تُربت می‌کشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت می‌کشم یک توسل بر رقیه حاجتم را می‌دهد بی‌خودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت می‌کشم دیده‌ای بابا مرا؟! همراه عمه‌های خود... در سنین کودکی درد اسارت می‌کشم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•بر نفس خود دچارم... و توسل به صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم، یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی‌قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی‌کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی مانند والدینم، گریه‌کنِ حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده گشاییم کن، کرب و بلاییم کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
4_6003586267957172314.mp3
31.55M
🔊 بخش اول | از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه‌ست بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ ✍
امام حسین ع
👆 . مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم جامه‌دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هر شب خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب... ...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است بهر آنکه سر و عمامه‌ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غم این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه‌ی شش‌ماهه فقط دوخته است یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کند به جان پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه‌لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونی بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است .
. 📋 از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بُردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت، به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خِیل مُحِبین حسینم خارج شوم از بَزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده‌ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. حمد شایسته ی ربّی است که نامحدود است او که هر جا که بر آن می نگری موجود است گرچه دیر آمدم و عمر هدر شد اما بخشش صاحب این خانه، همیشه زود است آخر کبر، تباهی است، گواهش این بس پشه ای قاتل خودکامگیِ نمرود است دل اگر نشکند و اشک مهیا نشود توبه و ذکر و دعا بی ثمر و بی سود است آخر سال، همه خانه تکانی کردند دل من مانده که بدجور غبارآلود است برسانید مرا زود به ایوان نجف طفلِ آواره کنار پدرش خشنود است بارها با مددش پا شدم از روی زمین در همه زندگی ام لطف علی مشهود است کاش تا هست زمان، کرب و بلایی بشوم که اجل پشت سرم هست و زمان محدود است روزه و ذکر و مناجات بهانه است رفیق گریه بر تشنه لبِ کرب و بلا مقصود است دید زینب بدن زخمی و بی جان حسین... ته گودالِ بلا، بین سنان مفقود است تشنه لب رفت به گودال و یقین دارم که خونِ جاری ز تنش بر عطشش افزوده است گیسویش هست معطر به شمیم مادر شمر بس کن، مبر آخر سوی آن گیسو دست ✍ .
امام حسین ع
. #مناجات حمد شایسته ی ربّی است که نامحدود است او که هر جا که بر آن می نگری موجود است گرچه دی
. حمد شایسته ربیست که نامحدود است آنکه هرجا که بر آن مینگری موجود است گرچه دیر آمدمو عمر هدر شد اما بخشش صاحب این خانه همیشه زود است دل اگر نشکند و اشک مهیا نشود توبه و ذکر و دعا بی ثمر و بی سود است آخرِ سال همه خانه تکانی کردند دل من مانده که بدجور غبارآلود است برسانید مرا زود به ایوان نجف طفل آواره کنار پدرش خوشنود است بارها با مددش پا شدم از روی زمین در همه زندگی ام لطف علی مشهود است کاش تا هست زمان کرب و بلایی بشوم که عجل پشت سرم هست زمان محدود است روزه و ذکر و مناجات بهانه است رفیق گریه بر تشنه لب کرب و بلا مقصود است دید زینب بدن زخمی و بی جان حسین ته گودال بلا بین سنان مفقود است تشنه لب رفت به گودال و یقین دارم که خون جاری ز تنش بر عطشش افزوده است گیسویش هست معطر به شمیم مادر شمر بس کن مَبَر آخر سوی این گیسو دست 🎤 رمضان 1403 .👇
. و آیت الله رئیسی عبادت قبول و شهادت مبارک مبارک تو را این سعادت؛ مبارک شهیدانه ماندی، شهیدانه رفتی تو ای ناتمام! امتدادت مبارک شهادت اگر ابتدای شهود است چنین مردنی چون ولادت مبارک مبادا که عادت شود زنده بودن شهیدا! تو را خرقِ عادت مبارک سیاست مبارک شد از راه و رسمت به دوشت ردای سیادت مبارک به خدمت کمر بسته‌ای؛ خسته‌ای؟ نه خداقوت! اجر جهادت مبارک شهیدا! سعیدا! امیدا! مریدا! رسیدی به کام مرادت؛ مبارک خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما که نامت عزیز است و یادت مبارک ......... . مؤمنی که ساده و بی ادعا سر می‌کند عطر ایمانش، جهانی را معطر می‌کند جای دل خوش کردنِ بر جایگاه و منصبش تکیه بر الطاف اهل بیت اطهر می‌کند خادمی در آستان نور، کاری ساده نیست لطف مولانا رضا آن را میسر می‌کند ذره هم زانو زند در محضر خورشید اگر رحمت خورشید، او را ذره پرور می‌کند نوکری که طعنه خورد و صبر کرد و دم نزد مدح او را حق تعالی، نقل منبر می‌کند هر که مانند شهیدان، یار محرومان شود حق، شهادت را به تحسینش مقدر می‌کند :: داغ خود را می‌برد از یاد با داغ حسین چشم نوکر را غم کرب و بلا، تر می‌کند دیدن فرزندِ افتاده میان قتلگاه تا قیامت خون به قلب و جان مادر می‌کند شمر با چکمه رسیده در بر جسم حسین پیکرش را پشت و رو در پیش خواهر می‌کند ✍ .............. .
. علیه السلام جدید طرید: رانده شده توسط خودی ها😭 وقتی که از توئیم جدا یا ابالطّرید مثل هم است عید و عزا یا ابالطّرید بی تو اسیر درد و بلاییم العجل ای چاره ساز درد و بلا یا ابالطّرید دیگر نخواه شیعه ی مظلوم و بی کست باشد اسیر قوم ریا یا ابالطّرید ای شهریار شیعه، مقیمی هزار سال در بین کوه و دشت چرا یا ابالطّرید وقت دعا تو یاد همه بوده ای ولی از یاد برده اند تو را یا ابالطّرید حالا که می رسد به اجابت دعای تو بهر فرج دعا بِنِما یا ابالطّرید مجلس برای حضرت باقر گرفته ایم روضه گرفته ای تو کجا یا ابالطّرید پیش مزار خاکی او، رفته ای بقیع ای روضه خوان صبح و مساء یا ابالطّرید از کودکی گذشته شب و روز جدّ تو با روضه های کربوبلا یا ابالطّرید او دیده است پیکر داماد کربلا دارد نشانه در همه جا یا ابالطّرید او دیده است پیکر شهزاده ی حرم چیده شده به روی عبا یا ابالطّرید از خاطرش نرفته که غلتیده بین خون با قتل صبر، خون خدا یا ابالطّرید او دیده است پیکر ِغرق جفا شده با ضرب تیر و سنگ و عصا یا ابالطّرید شد پیکر امام غریبش سه روز و شب در زیر آفتاب، رها یا ابالطّرید او هم کنار عمّه ی سادات بوده است در بین رقص شام بلا یا ابالطّرید خوابیده او گرسنه ولی در مجاورش پیچیده بود بوی غذا یا ابالطّرید در مجلس شراب، شکایت نموده است از ضربه های چوب جفا یا ابالطّرید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ........... دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که "دل" به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‌دار نیست؟! امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست :: وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست ✍ ‌.
Fadaeian_Shab09Moharam1403_01.mp3
22.44M
📋 تمام عالم این شب‌ها پریشان اباالفضل است حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تمام عالم این شب‌ها پریشان اباالفضل است دلم تنگِ نشستن زیر ایوان اباالفضل است مسیر قرب می‌خواهی، برو از شارعُ العباس صراط مستقیم حق، خیابان اباالفضل است شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر به دست حضرت مرضیه، دستان اباالفضل است به او ام البنین درس ادب آموخته، آری ادب ریزه‌خور حُسنِ نمایان اباالفضل است صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را تمام روزی عالم از احسان اباالفضل است نمی‌دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر همیشه روز تاسوعا، مسلمان اباالفضل است به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم هر آن کس سینه‌زن گشته است مهمان اباالفضل است نه تنها ذکر خاکی‌ها سخن از عبد صالح شد میان عرشیان صحبت از ایمان اباالفضل است فدای بچه‌های فاطمه بودن، مرام اوست کفیل زینب است و حرمتش جان اباالفضل است رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل دم لالایی‌اش ترتیل قرآن اباالفضل است نشد تنها گذارد لحظه‌ای حتی حسینش را فدایی‌اش شدن، همواره پیمان اباالفضل است وفاداریِ او را جستجو از مَشک آبش کن نظر کن بر روی آن، جای دندان اباالفضل است اباالفضلی‌ترین مرد جهان مهدی موعود است امام عصر ما، پاره گریبان اباالفضل است *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab11Moharam1403_00.mp3
46.55M
📋 رو به هرکس زدم مرا پس زد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رو به هرکس زدم مرا پس زد هیچ‌جا کوی آشنا نشود اشک اگر آبرو نگه دارد راز من با تو برملا نشود ما، محرم، گرسنه‌ی اشکیم کاش چشمی کم‌اشتها نشود گریه‌کُن هم‌نشین معصوم است تا قیامت از او جدا نشود زُهدِ بی حُبِّ تو فقط ضرر است پس کسی بی‌تو با خدا نشود پرچمت اعتبار منزل ماست بی‌تو این خانه‌ها بنا نشود وادی طور ما حسینیه‌هاست نطق ما هرکجا که وا نشود وا مکن از سر خودت ما را سفره‌ی شاه بی‌گدا... نشود! بی‌پناهم، پناه من زهراست دستم از چادرش رها نشود تعزیه‌دارِ روضه‌ی تو رضاست او نَگِریَد، عزا، عزا نشود حج نوکر طواف شش‌گوشه‌ست مکّه خوب است... کربلا نشود! کُلِّ عالم به پات جان بدهند باز حق غمت ادا نشود تَهِ گودال رفت و آمد بود... روی جسمت برو بیا نشود؟! دختر کوچکت نخوابیده کاش دورت سر و صدا نشود کاش آقا تو بی‌کفن نشوی کاش سهم تو بوریا نشود *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هم از بابت کودکان خاطرت جمع هم از بابت کاروان خاطرت جمع به زینب سپردی اگر دختران را دلت قرص، آسوده جان خاطرت جمع بجانت قسم آخر انگشترت را بگیرم من از ساربان خاطرت جمع اسیریم بعد از تو و، دشمن از ما نخواهد شنید اَلامان خاطرت جمع نترسم ز بی‌حرمتی‌ها برادر نبازم ز زخم زبان خاطرت جمع قسم خوردم، بانگِ مظلومی‌ات را رسانم به هفت آسمان خاطرت جمع شبیه علی از جمل فاتحانه برون آیم از امتحان خاطرت جمع بُوَد قصه‌ات تا ابد در میانه شود پرچمت جاودان خاطرت جمع 👇
شب زیارتی است و حرم صفا دارد دلم هوای سحرهای کربلا دارد فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو هنوز لات محله برو بیا دارد به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد حسین... زندگی من، حسین... یار دلم کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟! بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده بگو حساب مرا از همه سوا دارد به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد هزار بار بمیرم به شوق دیدارت دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد اگرچه میل دل نوکران زیارت توست دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم زوال دارد و تاریخ انقضا دارد بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟! نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد فقط برای تو این کوفه بوریا دارد .
Fadaeian-Komeil-14030512 (1).mp3
35.6M
آمدم تا رشته ام را بر درت محکم کنی زندگی ام را به ذکر دائمت، توأم کنی با تضرع، زیر لب دارم صدایت می زنم تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامه ام باز هم گریه برای معصیت هایم کنی خسته ام از خدعه های نفس، از طول امل آمدم یابن الحسن، دیگر مرا آدم کنی صاحب من، خیرخواهم، سایه ی بالاسرم می شود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی؟ از تو بر می آید آقا معجزاتی اینچنین التماست می کنم، چشم مرا زمزم کنی دوری از کرب و بلا دارد مرا دق می دهد کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب گوشه ی مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی ✍ .
Fadaeian_Arbaein1403_Shab2 (2).mp3
20.32M
اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟! از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟! نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن :: فدای صوت ضعیفش که رو به قاتل خود گفت: هنوز زنده‌ام، از خیمه‌گاه صرف نظر کن هر آنکه رفت به مقتل، سریع صرف نظر کرد آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن به روی عرش معلای سینه‌اش ته گودال... به چکمه‌ات نرو، ای روسیاه! صرف نظر کن .
. از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه‌خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌_ می‌سوخت آن چنان که، بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می‌سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش_ آن قدر ناله سر داد، تا" در" به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و در بین قتلگه دید_ فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد .
. اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟! از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟! نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن :: فدای صوت ضعیفش که رو به قاتل خود گفت: هنوز زنده‌ام، از خیمه‌گاه صرف نظر کن هر آنکه رفت به مقتل، سریع صرف نظر کرد آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن به روی عرش معلای سینه‌اش ته گودال... به چکمه‌ات نرو، ای روسیاه! صرف نظر کن .
. اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد بشکن دل مرا که شکایت نمی‌کنم کار مرا همین دل ویران درست کرد حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد آخر توسلِ به کریمان درست کرد شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟ زلف نگار در دلم ایمان درست کرد حق است خالقی که برای عِباد خویش شاهی ز نسلِ شاه خراسان درست کرد در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین از مرغ لال، مرغِ غزلخوان درست کرد دستی به روی سینه‌ی گمراه من کشید از کفر محض عبد پشیمان درست کرد روی لبم رسید نوایِ حسن حسن در هر تپش، به هر نفس و دم زدن حسن دل دل کنان رسیده‌ام اما نمی‌روم با جامِ خالی از لب دریا نمی‌روم با صد امید آمده‌ام سمت سامرا میخانه دایر است به صحرا نمی‌روم از پای سفره‌های حسن‌های اهلِ بیت عالَم اگر زنند بفرما... نمی‌روم آلوده ‌اش شدم که شفاعت کند مرا بیهوده سمت توبه و تقوا نمی‌روم در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی‌روم کَهفُ الوریٰ حسن، شب احیایِ من حسن بی مِهر دوست مجلس احیا نمی‌روم خود را کشانده‌ام به در خانه‌ی کریم سنگم زنند هم من از این‌جا نمی‌روم امشب به دور خال لبش چرخ می‌زنم فردا طواف چشم، جداگانه می‌روم وقتش رسیده است، عجب محشری شده است میلاد حضرت حسنِ عسکری شده است... علیه_السلام .
. 📋 من دور از کربلا حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من دور از کربلا زندگیم می‌گیره نور از کربلا پای رفتن از من شور از کربلا دور از کربلا سامونم کربلا یه سفر واجب شه اونم کربلا یه شب جمعه مهمونم کربلا دور از کربلا سفر اولم یادم اومد و کربلا بارون می‌زد و کربلا بارونه کربلا مادرت می‌شه مهمون کربلا شب جمعه روضه‌خونه کربلا بارونه کربلا آه! شیش گوشه حَرَم گریه می‌کنم توی آغوش حَرَم نذر زینب مشکی می‌پوشه حَرَم شیش گوشه حَرَم سَرِ پیراهنت پیرم کردند از زندگی سیرم کردند از زندگی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 این دل آلوده ام دلبر نمی‌خواهد مگر؟! (ع) (عج) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این دل آلوده‌ام دلبر نمی‌خواهد مگر؟! حضرت صاحب زمان نوکر نمی‌خواهد مگر؟! بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت مرغِ دل تا بامِ دلبر، پَر نمی‌خواهد مگر؟! غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ چاره‌ای این دردِ زجرآور نمی‌خواهد مگر؟! راه گم کردم بیا یابن‌ الحسن دستم بگیر ظلمتِ این سینه پیغمبر نمی‌خواهد مگر؟! روزیِ یک‌بار روضه در شبِ جمعه حرم من یقین دارم دعا باور نمی‌خواهد مگر؟! مادری از عرش آمد سمت خاک کربلا گفت: این پیکر، کفن آخر نمی‌خواهد مگر؟! دست بردار از سرش ای ساربانِ بی‌حیا یک سؤال، ارباب انگشتر نمی‌خواهد مگر؟! گوشوار دخترش بردید؟! باشد بس کنید دخترِ سبط‌ النبی مَعجر نمی‌خواهد مگر؟! *شاعران: و ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. 📋بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند (س) (س) سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی‌شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هرجایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت: با نیزه سوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 یادم نرفته دور تو جنجال کردند (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌ زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم کاری ز دستم برنیامد سر نیزه شمر از تن تو در نیامد دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت گوشواره دخترت دست کسی رفت هم نازنین انگشترت دست کسی رفت دیر آمدم اول تو را نشناختم من خود را کنار پیکرت انداختم من زجه زدن‌هایم مرا راضی نمی‌کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی‌کرد *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. ز یوسـف، تویی بی‌کرانْ خوب‌تر تو باشی، ندارم به غیر اَت نظر اباصالح! ای سَـرورِ منتظَر « جواب سـؤالم تو باشی اگر... ز دنیا ندارم سـؤالی دگر » که من پای عشق تو برخاسـتم که از درد و غم‌های خود، کاسـتم که من در هوای تو آراسـتم « که من پاسخی چون تو می‌خواستم مباد آرزویم از این بیشتر » به جز تو به کامم به جز نیش نیست جدایی ز تو غیر تشویش نیست ببخشا مرا، خدمتم بیش نیست « نشستم به بامی که بامیش نیست شگفتا دلم می زند باز، پر » تویی در حقیقت فقط خواهشم به زیر لوایت در آسـایشم تو که غایبی، سـخت در رنجشم « نفَـس‌گیر گردیده آرامشم  خوشا بار دیگر، هوای خطر » به غیرِ تو سـوی سـرابم کِشَد شرر بر دعا و ثوابم کشد گنه سـوی نارِ عقابم کشد « بر آن اسـت شب تا به خوابم کشد بزن باز بر زخم من، نیشتر » خوشا آنکه تنها، برای تو زیسـت به جز تو مرا شاه دلسوز کیسـت؟!! نفَس را هدف، جز وصال تو چیست؟ « دلم جرأتش قطره‌ای بیش نیسـت تو ای عشق! او را به دریا ببر » با تضمین غزلی از مرحوم بهمنی ✍ ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ ........ . 📋 عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد جز آستانِ رَبَّش، جایی دگر ندارد بنده رسیده اما، با کوله‌بار خالی نزد رُئُوسُ الْأَشْهاد، جز چشم تَر ندارد بیچاره‌تر کسی از این تَحْبِسُ الدُّعَا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده، بر آستان توبه این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گرچه مُحِبّی از من آلوده‌تر ندارد خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد شب زنده‌دار بودن، کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم برندارد راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماماً از گریه بر حسین است بی‌فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 گریه می‌کنم فقط گریه برام تسکینه با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریه می‌کنم فقط گریه برام تسکینه من بازم سرم به سنگ خورده سرم پایینه هرجوری حساب کنم بازم فقط شرمنده‌م کاش می‌شد بهت بگم به قولمون پابندم من دلم از خودم برام کاری کن اشتباهی از تو دور شدم برام کاری کن سر می‌ذارم روی زانوت / که بغل کنی من و غم‌هام و توو خیالم ذره ذره / برا تو میگم همه حرفام و روزی میاد که روبه‌روت می‌شینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» من که دربه‌در بودم پِی نشونه‌ت آقا دستی دستی دور شدم از در خونه‌ت آقا می‌دونم می‌دونی که یه عمر گناه می‌کردم حالا اومدم بگم که اشتباه کردم من غیر خونه‌ی تو هر جا دل و بردم آقا هم ضرر کردم و هم چوبش و خوردم آقا نم‌تونم که بمونم / توو سیاهیه گناهام آقا آرزومه که یه روزی / رو به تو وا بشه چشمام آقا می‌بینمت ای حسرت شیرینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» از همه به جز خودت خسته شدم می‌دونی من به تو بدجوری وابسته شدم می‌دونی تویی اون که از روزای بچگیم همرامی هم رفیقمی هم آبروم و هم آقامی آسمون تنگ و زمین تنگ و دل من تنگه چرا دست روزگار با دل من می‌جنگه زندگیم و به تو میدم / تو خیلی خوب من و می‌شناسی مهربونی هم‌زبونی / برا من تو بهترین احساسی درد و دوای این دل غمگینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . یا ابا صالح المهدی  ای علّتِ اکنون خلقت! بی مثـالی با تو شود ممکن یقیــناً هر مَحالی تو علتی بر خلقت امروزِ عالَم تنها تو بر امرِ خدا در امتثــالی چون می کنی بهرش دعا، داعیّ امرت... با هر دعا بهرت کند رشد و تعالیٖ باید شود جـویا به زیر گام هایت... هر کس که می گردد به دنبال کمالی ای نور ربّ العالمین! با ذکر نامت گردد سراپا نور، هر متــنِ مَقالی تو غایبی؟! نه! بلکه تو ظاهر ترینی تو نور چشمی، وجـهِ ربّ ذو الجلالی طاووس پر می ریزد از حُسـنِ جمالت محو تو باشد چشم هر صاحبْ جمالی با تو کـه باشد هر که ، گردد جاودانه بیگانه با تو هست هر رو به زوالی تا کی به غفلت، سر نماینـد اهل دنیا... در هجر تو با شخصیت های خیالی ای پاسخِ فریاد های پی پناهان! جز تو نباشد در جهانِ ما سـؤالی ✍ ۱۴۰۳/۰۸/۰۶ .
Fadaeian-Komeil-14030727 (1).mp3
20.46M
. عبد ضعیف تاب قهر و تشر ندارد جز آستان ربش جایی دگر ندارد بنده رسیده اما با کوله بار خالی نزد رئوس الاشهاد جز چشم تر ندارد بیچاره تر کسی از این تحبس الدعا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده بر آستان توبه این لطف از کجا بود روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گر چه محبی از من آلوده تر ندارد خیر و صلاح طفل خورده زمین خود را هرگز شبیه مادر کس در نظر ندارد شب زنده دار بودن کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم بر ندارد راه نجات یعنی کرب و بلا زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماما از گریه بر حسین است بی فیض ذکر روضه فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا ای وای سر ندارد (ع)
. 📋 دردی که گلستان مرا ریخته برهم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دردی که گلستان مرا ریخته برهم آسایش دوران مرا ریخته برهم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم تَرَم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته برهم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته برهم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عُصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته برهم فرمود علی:« فاطمه جان! حوریه‌ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته برهم» مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته برهم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . قنفذ کمر بست به کمر شکستنم (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قنفذ کمر بست به کمر شکستنم می‌خواست پیش مغیره ادعا کنه مغیره خواست که کم نیاره پیش اون با لگدی هم شده شر به ‌پا کنه اون روز دشمن هستیم و از حسد گرفت اون روز دشمن از هرکسی مدد گرفت هرکس اومد فاطمه رو لگد زد و هر كس می‌رفت چادرش و لگد گرفت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇