.
#زمزمه
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم_محرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
پاشو ای عمرم تا جون نداده بابا
جلوی چشمام پرپر نزن رو خاکا
صورت به صورتت میذارم // اما آروم نمیشم بابا
تازه جوون من شد پهلوت // شبیه زهرا
کنار پیکر تو من حیرونم
چه جور تو رو به خیمه برگردونم
عزیز جونم
چه کرده با تو کینه ی این لشگر
نمونده دیگه چیزی از این پیکر
عزیز جونم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
کمی هم عشقم فکر دل بابا کن
میگیرم خون از پلکت چشات و وا کن
ببین چه کرده داغت بابا // میریزم خاک ماتم بر سر
پای ناموسم و واکردن // میون لشگر
شبیه مادر شکسته بالم
که رفت پی بابام غریب عالم
میاد دنبالم
میدونه محتضر شدم؛ خشکیدم
میدونه که کنار تو جون میدم
میاد دنبالم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به من میخنده هر کی جوونی داره
جلو چشم من دست رو شونه ش میذاره
وقت جمع کردنت از صحرا // نمک به زخم من پاشیدن
با خنده عضو جا موندت رو // نشونم میدن
منی که دست به زانوهام میگیرم
کمک برا تو از خیام میگیرم
دارم میمیرم
شبیه من جوونا هم مبهوتت
شده عبای دوش من تابوتت
دارم میمیرم
.................
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#زمزمه
میباره آتیش از آسمونِ اینجا
بخون دردامو از حال و روزم مولا
خون گریه میکنم با این آب
دلواپسم واسه یه مادر
افتاده بین آب تصویرِ
علیِ اصغر
سهشعبههای حرمله، زهر داره
سنگا برای قافله، بسیاره؛ نیا به کوفه
از تو چشا، حرفاشونو میخونم
همه به فکر غارتن، میدونم؛ نیا به کوفه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به یادت هستم حتی تو این وانفسا
به یاد من باش وقتی که میشی تنها
با اَینَ مسلمت در غربت
جون دوبارهای میگیرم
با این سرِ جدا اما باز
برات میمیرم
نداره هیچکسی مثه من دردی
چه جور بهت خبربدم برگردی؛ نیا به کوفه
نمیسوزه برات دل این مردم
دارن هوای ری، هوای گندم؛ نیا به کوفه
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
..............
#شب_دوم_محرم
#زمزمه
کجای دنیاس اینجا که بیقرارم
کنار من باش بیتو آروم ندارم
عمریه من با تو همراهم
از بیتو بودنم بیزارم
حتی تصورِ تنهاییم
میده آزارم
«أمن یجیب» به زیر لب میخونم
تا آخرش به پای تو میمونم؛ عزیز خواهر
الهی که فدات بشم من آخر
نبینه اما خم به ابروت خواهر؛ غریب مادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلم لرزید تا اومد به گوش این آوا
اعوذ بالله من الکرب و البلا
پنجاه ساله پر از آشوبم
پنجاه ساله پر از کابوسم
پنجاه ساله پس از پیغمبر
با غم مأنوسم
سر نشده یه لحظه هم بیتشویش
پنجاه ساله میسوزم از اون آتیش؛ آروم ندارم
حتی نمیده گریه هم تسکینم
همون آتیشو امروزم میبینم؛ آروم ندارم
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
..............
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#سبک_پاشو_ای_عمرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بسه هر چی صحبت کردم از دور با تو
میخوام از نزدیک دیگه بگم حرفامو
من همهْ عمرم و بابایی // به روی ماه تو خندیدم
سه سال با خنده توو آغوشت // شبا خوابیدم
جای تموم اون بغل کردنها
ببین تو رو بغل گرفتم حالا
لالایی بابا
شبیه اون شبا حالا دوست دارم
چشات و وا کنی شده یک بارم
بخونم لالا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
چه جمع خوبی داشتیم قدیما امّا
تو رفتی خیلی چیزا عوض شد بابا
پرده نشینی مون مثلاً // جاش و به کوچه و بازار داد
خیرات یک کنیز توو کوفه // ما رو آزار داد
میبینی روی گوش به جا گوشواره
خون مردگی دارم رو گوش پاره
عیبی نداره
به جای سُرمه زخم شده این پلکا
رنگ النگوهام سیاه شد بابا
عیبی نداره
.👇
👆🏴
#زمزمه #شب_دوم_محرم
#امام_حسین علیه السلام #ورودیه
#سبک_پاشو_ای_عمرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
منم دریایی دلخون برام ساحل باش
تلاطم دارم کاری برام کن داداش
دلشوره ی جدایی اینجا // موج میزنه میون سينم
دارم توی سکوت اینجا // بلا میبینم
سِنّی گذشته دیگه از این خواهر
جز تو کسی رو داره زینب اگر
بگو برادر
خیره شدی به گودی بیابون!
خیره شده به خاتمت ساربون
غریب مادر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به منزلگاه آخر رسیدیم داداش
اگر میتونی بیشتر جلو چشمام باش
جمع کردی بچه هات و دورت // جمع کردی اهل کاروونو
چشمِ خیست ازم گرفته // سر و سامونو
دلواپس نگاهتم به اکبر
خیره شدی به معجر هر دختر
عزیز خواهر
به حلق اصغر و چش آب آور
یه جور چرا میریزی اشک برادر؟!
عزیز خواهر
🏴
...........
🏴
#زمزمه #شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله علیه السلام
#سبک_پاشو_ای_عمرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی
#عبدالله_باقری #علیرضا_ابی_زاده
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به عشق تو ای عمو گرفتارم من
توی بازوم نیروی حسن دارم من
بعد پدر تو بودی بابام // چطور غم تو رو ببینم
تو بین قتلگاه باشی من // حرم بشینم؟!
صدای غربت تو رو شنیدم
با عمه تا رو تل منم دویدم
تویی امیدم
برات بمیرم ای عموی تشنه
دوره شدی با نیزه ها و دشنه
تویی امیدم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شبیه بابام ببین چه بی حبیبه
من و رها کن عمه عموم غریبه
خنجر میون دست قاتل // دور عموم چه ازدحامه
اگه براش سپر نشم من // کارش تمومه
ببین که رو سر عموم شمشیره
عمه بذار برم که خیلی دیره
داره میمیره
هر کی با هر چی دستشه میزنه
خودم سپر میشم براش یک تنه
داره میمیره
🏴.............
#زمزمه
#حضرت_عباس #شب_نهم_محرم
#سبک_پاشو_ای_عمرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
توو شبهای تار عباس تو ماهم بودی
به تو مینازیدم من سپاهم بودی
حالا پیش چشام رو خاکی // تقلّا میکنی تا پاشی
داری بازوتو حَرْکت میدی // عجب داداشی!
میخوای مثه همیشه طبق عادت
بذاری دستتو به روی سینت
نکش خجالت
بیا برات دستات و آوردم من
اگه مقابلت زمین خوردم من
نکش خجالت
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
برای اکبر بودید تو و جوونا
دیگه یاری نیست واسه منِ دستْ تنها
به عَلمِ رو خاک میخندن // به قامت خمم میخندن
به اشکای من و تو دارن // با هم میخندن
وقتی نمیگذرن ز مشک پاره
کِی میگذرن از معجر و گوشواره؟
میشیم بیچاره
پاشو بریم نذار حرم غوغا شه
پای حرامی ها به خیمه وا شه
میشیم بیچاره
..........
🏴
#زمزمه
#حضرت_مسلم #شب_اول_محرم
#محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔻زبانحال #حضرت_مسلم با طُوعه سلام الله علیها
توو شهر غربت طوعه! پناهم دادی
درا رو بستن امّا تو راهم دادی
ای پیرزن! نذاشتی مُسلم // صدای غربتش بپیچه
چی میشد توو مدینه بودی // توی اون کوچه
کسی پناه نداد به خیرُالنساء
مسیر و بست با خنده یک بی حیا
به روی زهرا
حسن میگفت: بی هیچ دلیلی میزد
قبل از لگد دیدم که سیلی می زد
به روی زهرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
حرم توو راهه ای وای چی میشه آخر
خبر دارم از عشقِ برادر خواهر
دلشوره هام برای زینب // خوابو گرفته از چشم من
اینجا تموم زندگیشو // ازش میگیرن
از کینهی عموم علی سرشارن
جیگر سوزوندن و تبحّر دارن
سیاه و تارن
میخوان بشه غرور زینب پامال
حسین و پشت و رو کنن توو گودال
سیاه و تارن
................
#زمزمه #شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
لالا لالایی لالا گل بی آبم
خدا میدونه مادر منم بی تابم
یه چشمم به تو و لبهاته // یه چشمم خیره به علقمه
فقط خدا میدونه قلبم // چقد پر غمه
مادر برات بمیره چهرهت زرده
خدا کنه عموت با آب برگرده
دلم پر درده
گریه نکن که شیر نداره مادر
خجالتم نده تو از این بیشتر
دلم پر درده
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بخند، عمو جون داره میاد از صحرا
ولی نه! انگار بابا است که برگشت تنها
دس به کمر گرفته بابات // خونه خراب شدیم انگاری
از دست من که بر نمیاد // دیگه هیچ کاری
یا که باید بارون بیاد به گلشن
یا که بابات رو بزنه به دشمن
لالا عشق من
یه بار دیگه بخند دل من واشه
با مادرت قهر نکنیا باشه؟
لالا عشق من
............
#زمزمه
ببین اطرافو این دشت پره از نامرد
علمدار من پاشو به خیمه برگرد
باب الحوائج إلی الله
یه حاجتی دارم تو سینه
پاشو باهم بریم به خیمه
جون سکینه
نداره بیتو مرهمی هیچ دردی
پاشو ببین که مضطره برگردی؛ پاشو اباالفضل
با اینکه تو رو خاکایی، برگردم؟
چهجوری آخه تنهایی برگردم؟ پاشو اباالفضل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمیرم واسهت دیگه نمونده دستی
هنوزم اما واسهم علمدار هستی
اشکای چشم من میریزه
روی چشم و سر مجروحت
صبر منو دیگه کم کرده
غم و اندوهت
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستت شده از تن جدا اباالفضل؛ آه و واویلا
افتادهای روی زمین اباالفضل
وای از دل اُم البنین اباالفضل؛ آه و واویلا
👆
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#سبک_پاشو_ای_عمرم
داره میباره بارون، بارونی از اشک
میون خیمه، ای وای به دور یک مشک
دیدن که تو برام میخندی
حتی تو رو گرفتن از ما
تیر سهشعبه شد سهم تو
شبیه سقا
محاله تو به آغوشم برگردی
دیگه به آغوش بابات خو کردی؛ عزیز مادر
هیچی نمیگیره واسه من جاتو
یه دنیا حرف دارم هنوزم با تو؛ عزیز مادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داره میباره بارون، بارونی از خون
گرفتی جون روی دستای باباجون
لبخند بزن دیگه رو دستاش
نکن گریه، نکن بیتابی
وقتی تموم بشه این بارون
آروم میخوابی
اونه که حال قلبمو میفهمه
برو به آسمون، زمین بیرحمه؛ لالا لالایی
الان دیگه تو آغوش زهرایی
مادر برا تو میخونه لالایی؛ لالا لالایی
........................
#زمزمه
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
به روی جسمت داری نشون از این جنگ
هزار تا زخم از شمشیر هزار تا از سنگ
جا مونده از جمل، از صفین
این بغض و کینۀ دیرینه
داغ تو و یتیمیت خیلی
برام سنگینه
چه جوری بیزره دووم آوردی
دیدم که تو چهجور زمین میخوردی؛ آروم ندارم
چیکار کنم با قصۀ محزونت
چیکار کنم با این تن گلگونت؛ آروم ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببند چشماتو فکر کن رسیده بابات
تا که بگیره گرد و غبار از موهات
با گریههاش منم بیتابم
جای بابات برات میخونم
افتادی روی خاک صحرا
عزیزجونم
نکش به روی خاک غم پاهاتو
بیا عذاب نده من و باباتو؛ چشاتو وا کن
از داغ تو عمو داره میمیره
رسیدم اما دیگه خیلی دیره؛ چشاتو وا کن
.................
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
میون خیمه ذکرم شده عبدالله
میون مقتل ذکرت شده وا اُمّاه
از نالۀ تو من فهمیدم
که با عموت حسین همدردی
اما یادت باشه با مادر
وداع نکردی
حالا که دیگه رفتی از آغوشم
به سینه میزنم سیاه میپوشم، ای نوجوونم
ببر سلام مادرت رو ای ماه
به محضر بابات حسن، عبدالله! آروم جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حال دلم رو تنها رباب میدونه
برامون دیگه خیمه مثه زندونه
با تیر حرمله، جا خوش کرد
زخم عمیقی رو دلهامون
زخم عمیقی که تا آخر
نمیشه درمون
دیگه تو آغوش عموت آزادی
بهشته جایی که الان افتادی، غریب و بیبال
اما مواظب خودت باش مادر
وقت هجوم مرکبای لشکر، میون گودال
...............
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید
تو عمر پُرغمم تا امروز
یه مادر شهید نبودم
دیگه آتیش زدن با این داغ
به تار و پودم
کیه بفهمه غربت دنیارو
کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا میفهمم
حالا دیگه خبر دارم از دردش
از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا میفهمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برا یه مادر سخته جلوی چشماش
رو خاک بیفتن بیجون دوتا از گلهاش
انگاری اشکای چشمامو
با دستاش میگیره باز مادر
انگار داره تسلام میده
بابامون حیدر
یه لحظه هم نشو برام دلواپس
کنار تو میمونم ای همنفس؛ تویی امیدم
تویی تموم هستی من مولا
نداره بیتو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم
.........
#شب_سوم_محرم
سلام بابای خوبم سلام ای خورشید
تا تو برگشتی برگشت به قلبم امید
سرد بود اینجا چقدر قبل از تو
گرما به دلهامون بخشیدی
شب بود خرابهمون قبل از تو
تا که تابیدی
امشب تا صبح کنار من میمونی
انگار داری نماز شب میخونی؛ دل من خونه
آخه چرا پر از غروبه چشمات
سحر که شد منو ببر باز همرات؛ از این ویرونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خونِ پیشونیت داره میده آزارم
شبیه راهب اما گلاب ندارم
اما با دستای لرزونم
من شونه میزنم به موهات
شُستم با اشک چشمام بابا
خون از ابروهات
جواب این سؤالو کی میدونه
کی مثلِ دخترت پیشت میمونه؛ تو این زمونه
جواب این سؤالو کی میدونه
کی میشه که بریم دوباره خونه؛ از این ویرونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر داری از حالم بابا میدونم
میخوام بگردم دور تو نمیتونم
بابا بمونه که بعد از تو
چه جوری داده زجرم دنیا
باشه ادامۀ حرفامون
کنار زهرا
برام خرابه مثل یک زندونه
که غربتش دلم رو میسوزونه؛ دل من خونه
جواب این سؤالو کی میدونه
چه جوری جون ندم تو این ویرونه؛ با هربهونه
#حضرت_رقیه
.